گروه : آخرین اخبار » اخبار خطی » یادداشت
ساعت : ۱۷:۳۱
شناسه : 244128
تاریخ : ۱۹ بهمن ۱۳۹۶
“هُبوط در بهشت” “هُبوط در بهشت”

بالاخره در سیاست اشتباهات کوچک گاها تاوانی بزرگ به همراه دارد و به همین دلیل راست ها منتظرند که شهرداری تهران باتلاق ِ چپ ها شود.

✍️گویی آن زمان که دژ ِ تسخیرناپذیر راست ها پس از ۱۴ سال فتح شد, چپ ها نگاهشان را به رؤیایی در دوردست دوختند تا خاطرات شیرین گذشته شان باری دیگر رنگ ِ واقعیت به خود گیرد. پس با قرار دادن تمام تخم مرغ های خود در یک سبد از محسن هاشمی , حسین مرعشی و محسن مهرعلیزاده گذر کردند تا به محمدعلی نجفی برسند. انگار انتخاب ِ ایشان زنده کننده ی حس نوستالژیکی بود که چپ ها و مخصوصا کارگزارانی ها با قهرمان ِ آن روزهایشان یعنی “غلامحسین کرباسچی” در دل داشتند.

✍️ پس ۲۱ رأی ِ یکدست به سبد رفت تا تنها یک نام با قاطعیت اعلام شود. اینگونه بود که “محمدعلی نجفی شهردار تهران شد.”

✍️چپ ها البته باید میدانستند که درست است نجفی یک اصلاح طلب است و نه انقلابی , اما کار ِ اجرا در شهرداری تهران انقلاب میخواهد و نه فقط اصلاح…

✍️محمدعلی نجفی کسی بود که ۶۶ سال قبل در محله ی متوسط نشین ِ سلسبیل تهران زاده شد و در سال ۹۶ اصلاحات از او خواست که پس از وزارت و معاونت کابینه و حتی زمان هایی که گاها کاندیدای بالقوه ی کارگزارانی ها برای ریاست جمهوری بوده حالا نماینده ی طبقه ی متوسط شهری برای شهرداری تهران باشد.

✍️سوابق ِ ایشان از او مدیری تحول خواه و جوانگرا به جا گذاشته بود که فرهنگیان از خاطرات شیرین آن دوران سخن ها میگفتند. هرچند مسئولیت های بعدی اش نشان میداد فراز ِ آموزش و پرورش اش بعدها به فرود ِ شورای شهر تهران و میراث فرهنگی اش رسید.

✍️نجفی مدیری استراتژیست و البته پشت میزنشین بوده نه مدیر ِ اجرا و شاید این بزرگترین ریسک چپ ها برای سپردن کلید ِ بهشت به او بوده است. البته اعضای شورا و شهردار باید به این می اندیشیدند که اینجا شهرداری تهران است نه وزارت علوم و یا ریاست دانشگاه شریف. و چه خوب بود که این را هم میدانستند و میگفتند آنکه از صحنه ها (چه زلزله و چه برف فرار میکند) رفتنی ست و آنکه میل به حضور در صحنه را دارد ماندگارتر است…

✍️امروزه انگار محمدعلی نجفی میداند آن زمان که در مجلس نهم تنها یک رأی برای وزارت ِ دوباره ی آموزش و پرورش کم آورد اطمینان ِ بیشتری داشت تا به ۲۱ رأی شورای تهران.

✍️از طرفی بوی آن می آید که او درگیر و دار ِ “کارگزارانی ها و اتحادملتی ها ” اسیر شده و گاه گداری بدنه ی رادیکال به سبک و سیاق عبور از روحانی حالا نوای “عبور از نجفی” را میسراید.

✍️البته میشد حدس زد که ذائقه ی اتحاد ملتی ها با نجفی سازگار نخواهد شد اما آن زمان که اعضای شورا با صدایی رسا اعلام میکردند که ; نجفی شهرداری هست که با حضورش به شورا افتخار داد, میبایست این روزها را هم میدیدند!

✍️بالاخره در سیاست اشتباهات کوچک گاها تاوانی بزرگ به همراه دارد و به همین دلیل راست ها منتظرند که شهرداری تهران باتلاق ِ چپ ها شود.

✍️شهردار لیبرال مسلک اما , باید مشکل عملگرایی را با خود حل کند و مسأله ی فکری را با اعضای شورا. که البته هر ۲ اینها کمی سخت به نظر میرسد. نه اولی از روحیه ی ایشان برمی آید و نه حل ِ دومی از تفاوت ایدئولوژیک اتحادملت و کارگزاران.

✍️راست ها اما منتظرند!
آنها همیشه به شهرداری تهران امید داشته اند. چه آن زمان که مهندس ملک مدنی و شورای اول ِ اصلاح طلب نشسته بودند و با عملکرد ِ ضعیف شان زمینه ساز پیروزی راست ها شدند و چه بعدها که راست ها از شورا و شهرداری پلی برای رسیدن به پیروزی بزرگ ریاست جمهوری ساختند. اینک هم امیدوارند که شهرداری تهران هزینه هایی بزرگ به قیمت از دست دادن مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را روی دست چپ ها بگذارد.

✍️مسأله های نجفی اگر حل نشود که بنظر اینگونه هست میتواند پاشنه ی آشیل ِ چپ ها باشد. او باید میدانست که خیلی زود, دیر میشود!

✍️چپ ها حالا باید بیشتر به فرصت ها و تهدیدها بنگرند, فرصت ِ شهرداری به تهدیدی برای آینده بدل شده است و عدم توجه به این تلنگر میتواند دوباره سالها آنها را زمینگیر و گوشه نشین کند.

✍️شهرداری تهران میتواند سرآغاز هبوط ِ اصلاح طلبان باشد و “هبوط در بهشت” یعنی فرودآمدن از قله ی آرزوها به سرزمینی پَست.

✍️به نظر فرصت تغییر زمین ِ بازی فرا رسیده است. گاهی چهره های شاخص روی نیمکت باید به زمین بیایند و بازوبند را هم بر دست ببندند. تغییر نوع ِ بازی شاید آخرین شانس باشد…

✍️در این بین مرد ِ جابجایی های ناگهانی یعنی محمدعلی نجفی هم همیشه همراه بوده است. همراه برای رفتن از جایی سخت به خلوتی سهل ,
رفتن از رشته ی مهندسی به رشته ی ریاضی در زمان دانشجویی, رفتن از ایران به امریکا در سالهای قبل از انقلاب, رفتن از میراث فرهنگی به مشاوره رییس جمهوری در دولت یازدهم و شاید رفتن از خیابان ِ بهشت به گوشه ی خانه …

✍ کسی چه میداند شاید ماندن ش سرآغاز ِ هُبوط باشد و رفتن ش روشنی بخش ِ صعود…!