ماموران پلیس ششممرداد سال ۸۵ جسد مردی را در اطراف تهران پیدا کردند. وضعیت جنازه نشان میداد این مرد به قتل رسیده است. وقتی ماموران پروندههای مربوط به افراد مفقودشده را بررسی کردند، متوجه شدند مشخصات این مرد بسیار شبیه به شخصی به نام سعید است که خانوادهاش یکهفته قبل اعلام کردند مفقود شده و به خانهاش نیز دستبرد زدهاند. وقتی فرزندان سعید به پزشکیقانونی رفتند، تایید کردند جسد متعلق به پدرشان است.
یکی از دختران سعید گفت: «پدرم تنها زندگی میکرد و ما به او سر میزدیم. چند روز قبل وقتی به دیدنش رفتم متوجه شدم در بسته است. وقتی در را باز کردم و وارد خانه شدم نه پدرم بود و نه وسایلش.»
گفتههای این دختر سبب شد فرضیه قتل با انگیزه سرقت قوت بگیرد. این در حالی بود که پلیس متوجه شد دو نفر از دوستان نزدیک سعید به نامهای داوود و مریم از زمان گمشدن این مرد ناپدید شدهاند و ردی از آنها نیست. ششسال تلاش برای پیدا کردن این دو نفر به جایی نرسید تا اینکه مخابرات اعلام کرد خط تلفن همراهی که متعلق به سعید بود و پلیس درخواست ردیابی آن را داده بود بهطور ناگهانی روشن و تماسی از آن گرفته شده است. ماموران با ردیابیهای تلفنی به محلی رفتند که خط در آنجا مورد استفاده قرار گرفته بود.
آنها بهمحض ورود به خانه موردنظر داوود را شناسایی و بازداشت کردند. او اعتراف کرد با همراهی مریم دست به قتل زده است. وی گفت: «مریم و سعید با هم رابطه داشتند و مریم به دلیل برخی مسایل با سعید اختلاف پیدا کرده بود. او با من هم رابطه داشت و پیشنهاد داد سعید را بکشیم. من هم قبول کردم. روز حادثه با هم به خانه سعید رفتیم، مواد کشیدیم و مشروب خوردیم بعد تعدادی قرص را به پیشنهاد مریم داخل ماست ریختم و سعید آن را خورد وقتی بیحال شد دستوپای او را بستیم و بعد کیسهای را به سرش کشیدیم تا خفه شود.
من و مریم با هم از خانه بیرون رفتیم. دو روز بعد که برگشتیم سعید مرده بود. جسد او را در صندوق ماشین گذاشتیم و در جایی خارج از تهران رها کردیم و بعد وسایل خانهاش را برداشتیم و رفتیم. خانهای را اجاره کردیم و در شهرستان با هم زندگی میکردیم البته وسایل خانه متعلق به سعید بود. بعد از مدتی هم مریم از خانه من رفت.
پلیس توانست مریم را با راهنمایی داوود بازداشت کند. این زن نیز گفتههای سعید را قبول کرد. پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران رفت. روز گذشته بعد از اینکه نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی برای هر دو متهم کرد، اولیایدم نیز درخواست قصاص را مطرح کردند.
یکی از دختران سعید گفت: پدر و مادرم بهدلیل مسایل شخصی و اختلافاتی که با هم داشتند جدای از هم زندگی میکردند اما ما مرتب به پدرمان سرمیزدیم البته ما از روابط او خبر نداشتیم.
سپس داوود، متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و مریم هر دو در این قتل شریک بودیم. او بود که اول کیسه را به سر سعید کشید و بعد من گونی را روی سرش کشیدم و سعید خفه شد من نمیخواستم او بمیرد. در آن زمان چون معتاد بودم و به پول احتیاج داشتم هرچه مریم میگفت قبول میکردم.
در ادامه مریم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را رد کرد و گفت: داوود خودش مرتکب قتل شد البته من رابطه را قبول دارم اما قتل کار من نبود و او خودش سعید را کشت.
بنابر این گزارش بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.