مثلث در گفت و گویی با حسین صفار هرندی نوشت:
*در این چند سالی که سپری شده بارها کسانی که در قضایای فتنه دستگیر شده بودند در مقاطعی چه آنهایی که محکومیت داشتند و چه آنهایی که هنوز قبل از مرحله محکومیت بودند به مناسبتهای مختلف، اعیاد و مناسبتهای مذهبی و ملی آزاد شدند. در مقطع فعلی شاید به این دلیل زیاد به چشم آمد که عناصر سرشناستر میان آزادشدگان بیشتر بودند به خصوص که در گزارش خود سخنگوی قوه قضائیه هم آمده بود که عدهای از اینها مراحل پایانی محکومیت خود را طی میکردند، بنابراین مساله خیلی ربط به استقرار دولت جدید ندارد یا من نمیتوانم روی آن انگشت بگذارم .
* آن دو نفر {آقایان موسوی و کروبی} از نگاه بسیاری از مردم مسبب بروز قضایای سالهای اخیر بودند. گمانم اینها از موضوع و مساله بودن در جامعه خارج شدند، یعنی جامعه احساس میکند که مسالهاش اینها نیستند. چه بسا دولت آقای روحانی هم چنین احساسی دارد که مساله این دولت اینها نیستند. اینطور نیست که با رفع حصر اینها گشایشی برای دولت یا ملت حاصل شود، البته بعضی از کسانی که در آتش فتنه آن روزها دمیدند و از دید آنها باید صورت مساله فتنه اصلاً پاک شود بدشان نمیآید به شکلی همه آنچه علامتهای آن دوره است پاک شود.
*بین ما و آمریکا یک فرآیند بیاعتمادی بهوجود آمد. اگر فهم درستی از این اتفاق داشته باشیم مشاهده میکنیم این انتخابی که امروز صورت گرفته یک انتخاب کاملاً آگاهانه از سوی نظام است. یعنی وقتی رهبری معظم میگویند من اعتماد به نمایندگان و فرستادگان جمهوری اسلامی دارم که رفتند در مجامع جهانی حرف زدند این یعنی در داخل برداشت مشترک است و از طرفی وقت میگویند به آمریکاییها اعتماد ندارم و به آنها هنوز بدبینم، اگر دقت شود در گویش آقای ظریف وزیر خارجه کشورمان نیز رگههایی از این بدبینی و بیاعتمادی به خارج مشهود است.
*{در مورد رابطه با آمریکا} معتقدم این راهی که الان گشوده شده را باید ادامه دهید اما هر مرحلهای بازخورد و نتایج به دست آمده را ارزیابی کنیم تا مراحل بعدی را مبتنی بر دستاوردهای مرحله قبل تنظیم کنیم. گمان نشود چارهای جز طی کردن این راه نیست و باید منتظر ماند و دید آخرش چه میشود.
*آقای روحانی وقتی رفت آمریکا گفت من در موضوع هستهای و در قالب ۱+۵ اختیار کامل برای مذاکره دارم. انصافاً هم ایشان با بسط ید رفت. حمایتهایی که الان رهبری از رئیسجمهور دارند، تقریباً در مقایسه با موارد قبل کمنظیر است. اگر ۱+۵ بپذیرند وضعیت تغییر میکند و نوع مذاکره ما با آنها ممکن است فرق کند. اگر نپذیرند دلیل ندارد که یک سویه تعامل کنیم، بنابراین عدم گفتوگوی مستقیم با اوباما متأثر از این فهم است. شاید بعضیها بخواهند به آن رنگ ایدئولوژیک بزنند اما من میگویم خیر این کاملاً متاثر از منافع ملی است و آقای روحانی درست فهمیده بود که نباید با اوباما بنشیند و حرف بزند؛ حالا گفته میشود آخر سفر واسطههایی که بین دو طرف کار میکردند آنقدر اصرار کردند که آقای اوباما میخواهد راه جدیدی باز کند. البته این موضوع به شدت تحت فشار محافل صهیونیستی، تندروی کنگره و جمهوری خواهان است.
*اوباما اگر نتواند موفق به یک مکالمه با رئیسجمهور ایران شود موضعش در آن سو ضعیف و آنها بر او چیره خواهند شد، بنابراین ایران باید چنین امتیازی را به اوباما بدهد تا بتواند مدیریت درستتری بر فضای مذاکره انجام دهد. با این برداشت غلط و نادرست مکالمه تلفنی انجام شد. چون ما به نوعی دیگر این پالس مثبت را داده بودیم. البته در همان هم زیادهروی شده بود مثلاً آقای ظریف مدت طولانی با جان کری صحبت کرد، حال آنکه در پروتکل قبلی چنین چیزی نبود. اگر ما بازخورد مثبتی دریافت کنیم باید از همان دیدار دریافت میکردیم، وقتی از آن نتیجهای نگرفتیم این کار بعدی اقدام زایدی بود. تعبیر رهبری معظم هم این بود (که اقدام به جا نبود) شاید یکی از موارد بجا نبودن همین باشد. یک جا دیدم آقای ظریف هم اشاره کرده که این موارد بجا نبود. پس باید گفت آن مکالمه میتوانست در جای خودش اتفاق بیفتد و آسمان هم به زمین نمیآمد. بحث منافع ملی است و نگاه ایدئولوژیک نیست. چون با دشمن هم میشود نشست و حرف زد. وقتی با عراق در حال جنگ بودیم، سفارتخانههای دو کشور باز بودند و ما در بغداد سفیر و کاردار داشتیم، بنابراین این طور نیست که چون با آمریکا به خصومت رسیدیم، دیگر با او حرف نمیزنیم. اگر در احوال اولیای خدا، بزرگان، پیامبر و ائمه بررسی کنیم میبینیم که در حال جنگ با دشمن نشستند و حرف زدند. بحث انتخاب موقعیتی برای حداکثری کردن منافع جبهه خود است و نه آنکه همه چیز در کاسه رقیب و دشمن قرار گیرد.الان گفته شد این صحبت بجا نبود، گفته نشد این صحبت باطل بود. معلوم است که یک جایی هست که میشود این صحبت انجام شود.