به گزارش زندگی ایده آل: موتورسواری یکی از ورزشهای هیجانانگیز است. ورزشی که شاید کمتر کسی سراغش برود، اما تنها کافی است یک بار از موتور، سواری بگیرید؛ دیگر تا آخر عمرتان نمیتوانید از آن دل بکنید. هر قدر هم در روزنامهها و رسانهها از خطرات احتمالی آن صحبت شود اما باز هم آنهایی که عشق موتور سواری دارند، نمیتوانند از هیجان بالای آن بگذرند و آن را کنار بگذارند. آن قدر افراد عشق موتور دارند که در سراسر دنیا کلوبهای خودشان را دارند، به کافههای مخصوص میروند و اگر خیلی دیوانهوار عاشق موتور باشند، روی دیوار اتاقشان هم یک موتور واقعی میچسبانند و از منظرهای که در اتاقشان میبینند لذت میبرند. خب از آنجایی که این لذت همهگیر است، دامان بازیگران را نیز گرفته است. نکته جالب اینجا است که ما هر قدر هم که جستوجو میکنیم و خبر از بازیگران موتور سوار میگیریم، تنها به یک نتیجه میرسیم؛ اینکه بازیگران زن، جرات بیشتر و البته علاقه زیادتری به این ورزش دارند. لیلا اوتادی و الناز شاکر دوست و بهنوش بختیاری بازیگرانی هستند که عکسها و خاطرههای خودشان را از موتور سواری به ثبت رساندهاند. در کنار آنها به سراغ بازیگران هالیوودی هم رفتیم، بازیگرانی که به عشق موتور سواری معروفند و حتی چند تایی از آنها کلکسیون موتور هم دارند.
عشق موتورسواری
آنهایی که عشق موتور دارند میدانند که لیلا اوتادی سوار بر یک موتور آپاچی است. موتوری که بسیاری از موتور سواران عاشقش هستند و دوست دارند حداقل یک دور با آن بزنند. خب اینطور که در عکسها نشان داده میشود، به نظر میرسد که لیلا اوتادی از موتور سواریاش لذت میبرد، هر چند که نمیدانیم او این ورزش را به طور حرفهای ادامه میدهد یا نه؟ اما به نظر میآید که بدش نمیآید باز هم این تجربه را داشته باشد. همان طور که گفتیم، آنهایی که عاشق هیجان هستند، از موتورسواری لذت میبرند. باور کنید، اگر ذرهای هم نسبت به امنیت خودش به روی موتور شک میکرد، هیچ وقت این عکسها را پیدا نمیکردیم. موتور سواری دل و جرات میخواهد، آن هم به مقدار زیاد!
بدون گواهینامه
واقعا خیلی دور از ذهن نیست که آرنولد با آن هیبتش به موتور سواری علاقه داشته باشد! فرماندار ایالت کالیفرنیا علاقه زیادی دارد که زمانهای زیادی از وقتش را در جاده موتور سواری کند و جالب است بدانید که تا سال ۲۰۰۶ گواهینامه معتبری برای موتور سواری نداشت و بعد از یک تصادف کوچک مجبور شد که برود و گواهینامهاش را بگیرد. او حالا یک متور هارلی دیویدسون دارد و هر زمانی که دوست داشته باشد، با فراغ بال به جاده میزند و از این ورزش هیجان انگیز لذت میبرد.
هیجان و ریسک بالا
الناز شاکر دوست و بهنوش بختیاری دوستهایی صمیمی هستند.به واسطه همین نزدیکی که دارند، در «رالی ایرانی» هم تیم شدند و با هم در این ریالیتی شو شرکت کردند. بهنوش بختیاری در مورد الناز شاکردوست میگوید:« الناز به شدت آدم نترسی است، هیجان را دوست دارد و از کارهای پرخطر لذت میبرد. فکر میکنم در طول فیلمبرداری «رالی ایرانی» آنقدر به او گفتم یواشتر برو که از دست من دیوانه شد. خب من مثل او نیستم. از ریسک کردن و هیجان بالا خیلی خوشم نمیآید و به قولی خیلی سوسولم. اما الناز اصلا این طور نیست. در شرایط خیلی سخت هوای من را داشت، حتی جایی دولا میشد و بند کفش من را میبست یا اینکه مرا به کول میکشید. خب این کارها خیلی سخت است و هر کسی از پس آن بر نمیآید. رانندگیاش واقعا خوب بود. هر چند که با موتور تصادف کردیم و پایش یک ماه در گچ رفت اما خیلی را نندگی خوبی دارد.» الناز شاکر دوست در یکی از صحنههای فیلمبرداری همین «رالی ایرانی» سوار بر موتور بود که تصادف کرد و پایش در گچ رفت. اما هیچ کس حتی تصورش را هم نمیکند که او بتواند دست از این ورزشهای هیجانانگیز بردارد. برادرش در یکی از گفت و گوهای دو نفرهشان گفته که خواهرش یک موتور هم خریده است. گاهیاوقات هم یواشکی کلاه موتورسواری را سرش میگذارد و هیچ کس نمیتواند بفهمد که او دختر است! بردارش از این همه ریسک میترسد، به خصوص عقیده دارد که موتورسواری ورزش خطرناکی است و اصلا علاقهای ندارد که خواهرش سوار بر موتور زمین بخورد وآسیب جدی ببیند. به نظر شما الناز شاکردوست دست از این همه ورزش هیجانانگیز بر میدارد یا نه؟
جادههای نیمه شب
«حس خوبی است، قبل از روشنی صبح، به جاده بزنی و درست زمانی که همه خواب هستند در جاده باشی و با طلوع خورشید همراه باشی، یکی از لذتهای بزرگ زندگی من است. این کار هر روز من بود، تا قبل از اینکه به نیویورک بیایم. در زمانی که موتور سواری میکنم، به راحتی فکر میکنم و ایدههای جدیدی برای نوشتن به ذهنم میرسد. من همیشه نیمههای شب سوار موتور میشوم و به جاده میزنم. مقصد اهمیت چندانی برای من ندارد. درست است حالا نمیتوان چنین ریسکی را کرد و نیمه شب به جاده زد، چرا که اگر خطرات موتور سواری را فاکتور بگیریم، نمیتوانیم از دزدان و خلاف کاران جادهای دور بمانیم. در زمانی که من این کار را انجام میدادم، از این خبرها نبود. جادهها امن بود و به راحتی هر زمانی که دوست داشتم سوار بر موتور میشدم و لذت میبردم. یک تی شرت و شلوار جین به تن میکردم و به جاده میزدم. اما حالا… هنوز هم که هنوز است، نتوانستم لذتی مشابه آن را پیدا کنم.» این صحبتهای مارلون براندو از تجربه موتورسواریاش بود. او یکی از عاشقان سینه چاک موتور سواری بود و جالب است بدانید قبل از اینکه تبدیل به یکی از ستارههای سینما شود، در خیابانهای نیویورک موتورسواری میکرد. عکس مربوطه، مارلون براندو را در سال ۱۹۵۰ به تصویر کشیده است.
استاد قدیمی
حالا که بحث از موتور سواران معروف است نمیتوان از پادشاه موتور سواران گذر کرد. قبل از اینکه استیو مک کویین تبدیل به یکی از ستارگان بزرگ سینما شود، در مسابقههای موتور سواری شرکت میکرد و در همان زمان یک هارلی دیویدسون داشت؛ موتوری که هفتههای متوالی او را تبدیل به تنها برنده میدان کرده بود. حتی زمانی که در هالیوود موفق و یکی از ستارگان سینما شد، باز هم حاضر نشد از موتورسواری و مسابقههای آخر هفتهاش دور بماند. نکتهای که او را در این فهرست برجسته تر میکند، کلکسیون ۱۰۰ موتور اوست.
او عاشق این بود که از قطعههای به درد نخور، موتورهای استثنایی درست کند و تقریبا موفق هم بود. او موتورهای کم قدرت را تبدیل به بهترین موتورهای مسابقهای میکرد. یکی از معروفترین موتورهای او یک تن TR6 بود؛ همان موتور معروفی که آخر فیلم معروف «فرار بزرگ» از آن استفاده کرد و از روی حصارهای سیم خاردار شروع به پریدن کرد. او یک عشق موتور تمام عیار بود.
یاغی سرکش
قطعا و بدون شک، یاغی سینمای جهان یک عشق موتور است. جیمز دین اولین موتور خود را در سن پانزده سالگی خرید و او تنها پسری بود که در شهر کوچک ایندیانا موتور سیکلت خودش را داشت. خودش سوار موتور میشد، بنزین میزد، اگر لازم بود تعمیرش میکرد و در یک کلام عشق به موتور سواری از همان دوران نوجوانی در او شکفته شد.
مردم شهر او را «دین سریع» صدا میزدند. عاشق سرعت و موتور سواری بود. زمانی که دانشگاه و تحصیل را به خاطر سودای بازیگری ترک کرد، موتور CZ دوست داشتنی اش را با یک N Field 500 عوض کرد. اما آن موتور در دستان او زیاد دوام نیاورد. زمانی که در مرخصی بین فیلم به شهر کوچکش بازگشت، تصمیم گرفت به یاد ایام قدیمی، با موتور جدیدش دوری در شهر بزند اما رویال N Field دوام نیاورد و در طول راه خراب شد. به نیویورک بازگشت و به تعمیرگاهی رفت که استیو مک کویین به عنوان مکانیک آن جا کار میکرد! او به تقلید از مارلون براندو یک تریومف TR5 خرید که آخرین موتوری بود که قبل از مرگش با آن هیجان سرعت را تجربه میکرد.