به گزارش خبرآنلاین، فرگوسن از جزئیات روابطش با بازیکنان و مربیانی سخن گفته که شاید مدتهاست برای خیلی از ما جای سوال بوده؛ دلایل اخراج و شکافتن ابروی بکهام، اخراج روی کین و یاپ استام، تمام نشدنی بودن رایان گیگز، عوامل پیشرفت کریس رونالدو، مقایسه دقیق رونالدو و مسی و چرخ و فلک بارسلونا و…انتشار این کتاب واکنشهای مختلفی را در میان اهالی فوتبال به وجود آورد و خیلیها از فرگوسن به واسطه مطالب مطرح شده در آن انتقاد کردهاند.
برای نمونه روی کین، کاپیتان اسبق تیم منچستر یونایتد در واکنش به انتشار این خاطرات به رویترز گفته است: فرگوسن هنوز معنای بسیاری از لغاتی را که به کار میبرد، نمیداند و به همین خاطر درباره من نوشته است: وقتی انتقاد روی کین به عنوان کاپیتان تیم از عملکرد بازیکنان تیم زیاد شد، ترجیح دادم او را اخراج کنم. او ادامه داده: «فرگوسن عادت داشت از بازیکنان قدیمی تیم انتقاد کند و من فکر میکنم او معنای لغاتی را که بهکار میبرد، بهخوبی نمیداند. از مردی ۷۱ ساله با این همه تجربه و کسب این همه افتخار بعید است که چنین چیزهایی را در کتاب جدیدش مطرح کند، زیرا ما افتخارات زیادی برای منچستر یونایتد به دست آوردیم و سزاوار این انتقادات نیستیم. این شرط انصاف نیست.»
با این وجود فرگوسن در واکنش به انتقادهایی که به کتاب زندگینامه او مطرح شده است، گفت: من این کتاب را برای هواداران فوتبال نوشتهام تا بفهمند در طول ۲۷ سال دورانم در منچستر یونایتد چه تصمیمهایی گرفتهام و چه صحبتهایی را به رسانهها نگفتهام. گفت وگوی فرگوسن را نشریه سان پوشش داده که در ادامه بخشی از آنرا می خوانید:
* به نظر می رسد کمی در کتاب جدید مهربان تر و نرم تر از گذشته شده باشید. الکس فرگوسن نرم در مقابل یک الکس فرگوسن سخت در کتاب قبلی؟
این حرف درست است. کمی نسبت به سالهای قبل نرم تر و منعطفتر رفتار میکنم. البته رفتار با بازیکنانی از فرهنگهای مختلف کمی سخت است و شما باید این مسئله را درک کنید. آنها خیلی زودرنج هستند و هرچه میگویی زود به دل میگیرند. آنها از خاستگاههای فرهنگی دیگری می آیند و اگر قرار باشد برای هر کدام یک کلاس جداگانه بگذارید تمام ساعات شبانه روز خود را باید صرف کنید.
* نکته جالب درباره شما در برخورد با این همه ستارههای منچستر مثل بکام، روی کین، ون نیستلروی و …است رفتاری قاطع و بدون هیچ لطافتی. به نظر درباره کدام بازیکن زیاد سختگیر بودید؟
البته هیچ بازیکنی برای من فرقی نمیکرد. ستاره بودن برای یک تیم زیاد فرقی نمیکند. هر بازیکنی باید برای تیم خودش را فدا کند. چیزی که مهم است چگونگی رفتار با بازیکنان یک تیم است نه اینکه ستاره ها را بشمارید. مهمترین نکته درباره مربیگری تیم منچستر یونایتد این است که در هیچ شرایطی کنترل خود را از دست ندهید. اگر بازیکنی بخواهد این کنترل را از شما بگیرد باید در مقابلش قد علم کنید.
* یعنی کنترل همه چیز است. یکی مثل استالین…
اوه! البته اینجوریها نیست. ولی خوب باید کمی در برخورد خشن بود و اقتدار نشان داد.
* ظاهراً این اقتدار در بیرون از میدان فوتبال هم ادامه داشته است. در بسیاری از کنفرانس های مطبوعاتی خوب از عهده خبرنگاران برمیآمدید. شما مهار کردن افراد در صحنه های مختلف را دوست دارید؟
خیر اینطور نیست.
* در مورد شبکه بیبی سیچطور؟
گفتم که اینطور نیست ولی وقتی قرار باشد یک رسانهای دروغ بنویسد خیلی زمان برای مصاحبه با آن را صرف نمیکنم. بسیاری از نوشته های شبکه بیبیسی دروغ است و هرچیزی که مطرح میکنند بر اساس خیالاتشان است.
* شما طرفدار کتابی راجع به آبراهام لینکلن هستید که همیشه از دشمنانش در کابینه استفاده می کرد چون به استعدادشان احترام می گذاشت و در عین حال میخواست آنها را از نزدیک زیر نظر داشته باشد.
بله، او میخواست ببیند آنها چطوری هستند و چگونه رفتار میکنند. از نزدیک رفتارشان را زیر نظر داشته باشد و تصمیمات را بر اساس نظرات مختلف بگیرد. البته من فکر میکنم که لینکلن در آن زمان سخت ترین دوران یک رئیس جمهور آمریکا را تجربه کرده بود.
* کمی درباره کتاب حرف بزنیم. در این کتاب درباره تیمهای آلمانی خیلی بحث کردید، چرا؟
من عاشق دیدن بازی دورتموند هستم. من از دیدن فوتبال آلمان لذت میبرم. ساختار کار، بسیار خوب است و استادیوم ها همیشه پر هستند. بازی های جذاب و پر گلی هم برگزار می شود. دورتموند از ورشکسته شدن به اینجا رسیده است که واقعاً فوق العاده است. فکر میکنم که یورگن کلوپ کار فوق العاده ای انجام داده است.
* در کتاب به موضوع مربیگری تیم ملی انگلیس نیز اشاره کردید. کمی درباره آن بگویید.
هیچ راهی وجود نداشت که هدایت انگلیس را قبول کنم. اولین بار که اتحادیه بهم پیشنهاد داد کمتر از ده ثانیه طول کشید تا آن را رد کنم. فکر کنید هدایت انگلیس را قبول میکردم آنوقت چطوری میخواستم به اسکاتلند برگردم.
* به عنوان سوال آخر به نظرتان کدام مربی لیگ برتر موفقتر از بقیه است.
البته که مورینیو. وقتی مورینیو در سال ۲۰۰۴ به چلسی پیوست احساس کردم که به تهدیدی بزرگ برای من تبدیل میشود به ویژه بعد از آن که خود را در نخستین نشست خبری آقای خاص لقب داد. نخستین درگیری ما در لیگ قهرمانان اروپا بود. او در آن زمان سرمربی پورتو بود. اعتراض زیادی به او در دیدار برگشت داشتم چرا که بازیکنان او به قصد فریب داور خود را به زمین میزدند. بعد از آن دیگر رابطه مان خوب شد.