در جدیدترین مطلب جوانفکر در وبلاگ «شاهد» با عنوان «با نام و یاد خدا باز هم مینویسم»، آمده است: «درس مهمی که به تجربه اثبات شده است قدر و قیمت آن را مربیان و دانشآموزان و اولیاء آنها کمتر دریافتهاند، درس انشاء است. معلم انشاء کسی است که باید به ادبیات زبان فارسی تسلط داشته باشد تا هم راه و رسم درستنویسی را به دانشآموزان تعلیم دهد و هم به آنها تامل و تعمق و تفکر درباره پدیدههای مختلف را بیاموزد و از این روست که نوشتن یعنی ساخت و پرداخت ایدههای خوب و به نگارش در آوردن آنها اهمیت پیدا کرده است و زنگ انشاء به منزله فرصتی برای باز کردن ذهنهای بسته دانشآموزان و وارد کردن آنها به لایههای زیرین رویدادها از رهگذر تفکر و تعمق است.
نوشتن از آن جهت بسیار مهم و باارزش است که لازمه خواندن محسوب میشود و تا چیزی نوشته نشود، به قرائت در نمیآید و هیچ نوشتهای بهتر از یاد و نام خدا نیست. وقتی با یاد و نام خدا نوشتی، خواندن آن ارزشی افزون پیدا میکند. منظورم از نوشتن با یاد و نام خدا، این نیست که فقط در مطلع آن ذکری از خدا به میان آید. چه بسیارند نوشتههایی که با نام خدا آغاز میشوند اما در ذات آنها هیچ سخن حقی برآمده از یاد خدا را به دلها بازتاب نمیدهند.
بسیار مهم است که چه چیزی، با چه هدفی و برای چه کسی نوشته میشود زیرا این خود، سمت و سوی نگاه نگارنده را نشان میدهد. آیا این دغدغههای شخصی اوست که به نگارش در آمده یا آنکه به واقع دردمند سرنوشت نسلهای امروز و فردای این کشور و همکیشان خویش است؟ یا حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی میاندیشد و بر کسانی دل میسوزاند که هیچ نسبتی جز هیبت انسانی با آنها ندارد. آیا نوشته او، سفارشی و برآمده از منافع شخصی یا گروهی است یا آنکه بی هیچ کم و کاستی، ثمره برونریزی دغدغههایی است که او بیش و پیش از دیگران آنها را احساس کرده و به تحریر درآورده است؟
نوشتن را دوست دارم، به آن خو کردهام و ترک آن را برنمیتابم. شور و شوق به نوشتن است که مرا به وادی جذاب و بیانتهای تامل و تعمق میکشاند. با تفکر درباره پدیدههای مختلف است که خود را در جایگاه یک انسان مسئول باز مییابم و مینویسم آنچه را که گاها قلمهای به غلاف نشسته، حاضر به نوشتن آن نیستند. مرزها را هم میشناسم و میدانم که کدام خط قرمزها واقعی و کدام جعلی و ناحقند.
دست تقدیر حوادثی را در دو سه سال اخیر رقم زد که با تجربهای تلخ برای صاحب این وبلاگ همراه شد. در آخرین روزهای سال ۹۲، دوران محکومیتم به یک سال و نیم زندان پایان مییابد و متاسفم که نتوانستم نوشته تازهای را در این وبلاگ منتشر کنم.
امیدوارم مثل همیشه برای مردم و از موضع دفاع از حق و عدالت و ستیز با کینورزان بیرونی و بدسگالان درونی بنویسم و این قلم برای همیشه پاک، شجاع و نیکپندار و نیکگفتار باقی بماند. انشاءالله.»
به گزارش ایسنا، جوانفکر که از سوی دادگاه کیفری استان تهران و دادگاه انقلاب به دو فقره حبس تعزیری محکوم شده بود، شامگاه چهارشنبه ۵ مهرماه سال گذشته برای اجرای حکم محکومیت خود به زندان معرفی شد.
بر اساس احکام صادره از سوی این شعب که به تایید دیوان عالی کشور و دادگاه تجدید نظر استان تهران رسیده بود، مشاور سابق احمدینژاد به اتهام توهین به مقام معظم رهبری، نشر مطالب خلاف موازین اسلامی و مطالب مخالف عفت عمومی علاوه بر دو فقره محکومیت حبس تعزیری، به محرومیت از هرگونه اشتغال و فعالیت مطبوعاتی و رسانهای نیز محکوم شد.
وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ برای کاندیداتوری ثبت نام کرد و نهایتا به نفع مشایی انصراف داد.