روزنامه جمهوری اسلامی، در شماره روز شنبه سوم اسفند ماه در صفحه سه خود، مقالهای را تحت عنوان «آیا سیاست ما عین دیانت ماست؟» منتشر نمود که موضع آن بحث «توبه» بود. این نوشتار دارای نکات سیاسی قابل تامل و ادعاها و مغالطاتی بود که نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت.
در ابتدا قابل ذکر است از آنجا که نویسنده محترم در مقاله خود از فرمایشات و آرای حضرت امام(ره) در راستای نفوذ کلام خویش بهره برده و ظاهرا سخنان امام مورد قبول ایشان است، نگارنده نیز با استناد و استفاده از دیدگاههای حضرت امام(ره)، به نقد و تکمیل یادداشت مورد نظر خواهد پرداخت تا خدای ناکرده مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نشویم.
یادداشت نویسنده گرچه با عبارات دینی و اخلاقی آغاز میشود اما هر چه به انتهای آن میرسد سیاستزدگی افراطی در آن موج می زند، گویا آنچه که توسط ایشان بیان شده مقدماتی بوده که برای نتیجهای کاملا سیاسی مورد استفاده قرار گیرد.
ایشان در بندهای پایانی نوشته خود درخواست توبه از سران فتنه را دور از انصاف خوانده است و پرسیده است: «چرا و پیش چه کسی باید توبه کنند؟! و چرا تنها آنان باید توبه کنند؟! و اگر قرار بر حکم به توبه باشد، آیا برخی دیگر در صف مقدم نیستند»؟!
اگر نویسنده با اندیشه حضرت امام به طور کامل و دقیق آشنا بود و یا اگر همانگونه که ادعای انصاف و عدالت مینماید تنها به جستجوی کلمه توبه در نرم افزارهای رایانهای و یا سایت حضرت امام میپرداخت چنین پرسشی به ذهنش متبادر هم نمیگشت! این مطلب هم نباید مورد غفلت قرار گیرد که امام تحریر الوسیله همان امام چهل حدیث و مصباح الولایه و همان امام صحیفه است و باید امام را به طور جامع نگریست که در این صورت سیاست عین دیانت معنا می شود.
چنانچه خود نویسنده بیان کرده است توبه در دو بعد فردی و اجتماعی قابل بحث است که در هر یک، مسائل و احکام آن گوناگون است.در باب توبه فردی که مربوط به گناهان شخصی افراد است حضرت امام آن را واجب فوری میداند و امر به توبه را مصداق امر به معروف میدانند و لذا در تحریر الوسیله بیان داشته است:
«توبه کردن از گناه، از واجبات است؛ پس اگر مرتکب حرامى شود یا واجبى را ترک نماید، واجب است فوراً توبه نماید. و در صورتى که توبه کردنش معلوم نشود واجب است او را امر به توبه نمایند». (ترجمه فارسى تحریرالوسیله، ج۱،ص: ۵۳۵) پس امر به توبه حتی در گناهان فردی هم واجب است. در موارد دیگری از فقه نیز امر کردن به توبه واجب است که برای نمونه میتوان به احکام مرتد ملی اشاره کرد که تا حدودی جز احکام اجتماعی حساب میآید. (همان،ج۲،ص: ۵۲۷)
توبه کردن در عرصه معصیت اجتماعی بسیار سختتر از عرصه فردی است چه آنکه معصیت اجتماعی بزرگتر و مخربتر است. از روست که گاه توبه اشخاص از این جهت اصلا مورد پذیرش قرار نمیگیرد نظیر توبه شخصی که مرتد فطری است که به هیچ وجه پذیرفته نخواهد شد. (ترجمه فارسى تحریر الوسیله، ج۲، ص: ۵۲۷)
چنین امری در سیره عملی و حکومتی حضرت امام نیز مشاهده می شود به عنوان نمونه ایشان پیرامون مباحثی حول توبه کردن محمدرضا پهلوی به شدت موضع گرفته و فرمود: «توبه تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبه حقیقى بکنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنایات را جبران بکنى، خدا ممکن است- خدا بزرگ است- بپذیرد اما ملت نمىپذیرد.
ما نمىتوانیم توبه تو را بپذیریم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است.» (صحیفه امام، ج۳، ص: ۳۹۲) اما از سوی دیگر این حکم را تنها در خصوص شخص محمدرضا بیان فرمودند و درباره دیگرانی مثل نظامیان طاغوت اینگونه فرمودند که: «اگر پذیرفتید، آنهایى که جنایاتشان زیاد نیست از ما هستند، توبه اگر کردند؛ و اگر نپذیرفتید، با زور به شما تحمیل مىکنیم که بپذیرید یعنى حق را بپذیرید، یعنى از جنایت دست بردارید. به زور، به فشار ملت، به فشار فریاد ملت- همان طورى که فریاد ملت آن انگل را بیرونش کرد، فریاد ملت، شما ریشه [انگلى را] که دیگر چیزى هم نیستید بیرونتان مىکند.» (صحیفه امام، ج۶، ص:۲۵)
آنچه بیان شد حکایت از آن دارد که گناه، نسبی است و از این رو توبه، مراتب مییابد و این، همان است که نویسنده محترم در بند اول مقاله خود بدان اشارت نمود: «وظیفهای که حقایق و مراتب و احکام خاص خود را دارد» و نمی توان در مورد همه افراد یک حکم کلی صادر نمود.
ممکن است گفته شود چنین عملکردی از امام در مورد طاغوت فقط مصداق دارد اما ایشان همین رویکرد را نیز پس از انقلاب ادامه دادند به این معنا که هم امر به توبه کردند و هم در مورد برخی افراد توبه را مورد قبول و در مورد برخی غیر قابل پذیرش دانستند که در ادامه همین نوشتار خواهد آمد.
نویسنده در بخشی از یادداشت خود که نشان از سیاست زدگی مفرط دارد برای تطهیر سران فتنه دست به مقایسهای عجیب زده و آورده است که: «… کسی که در مناظره معروف انتخابات سال ۸۸ در برابر میلیونها بیننده، آن گونه پای بیگناهان را به میان کشید و پردهدری کرد و تهمتها روا داشت و در پی آن دستکم پنجاه نفر از مجتهدان شناخته شده و عالمان محترم حوزه علمیه قم، طی بیانیهای آن اقدام را حرام و «خلاف شرع مبین» معرفی کرده و مراتب اعتراض خود را نشان دادند، آیا آن زمان یا پس از آن، وی «مأمور» یا دستکم «دعوت» به توبه شد یا همچنان او و همفکرانِ همراهش فرصت دوباره یافتند که به برخی اقدامات زیانبار برای کشور و گاه کارهای زنندهای مانند آنچه به عنوان افشاگری و به قصد رسواسازی دیگران در مجلس مرتکب شدند، ادامه دهند؟ آیا کسی نشانههای توبه را درباره اینان که همچنان کم و بیش «معزّز» هستند، میتواند نشان دهد؟»
و در جایی دیگر نوشته است: «چرا در یک سو، به رغم آن همه زیان مادی و معنوی مستقیم و غیر مستقیم که به کشور و جامعه و نظام وارد کرده، «محمل وظیفهشناسی» دیده و نمایانده و حتی ترویج میشود و در سوی دیگر، افزون بر آنچه شرع و قانون اجازه میدهد، حکم به ارتکاب «معصیت» و لزوم «توبه» میشود؟» آنچه مشخص است این است که قیاس نویسنده محترم در اصطلاح «قیاس مع الفارق» است. زیرا وجوه افتراق زیادی بین آن دو یافت میشود. با توجه به آنچه در صدر نوشتار پیرامون مراتب توبه گذشت باید گفت:
یک- در آن مناظره، شخصی در قالب سوال، عده معدودی را متهم مینماید. گرچه ممکن است او نیز خلاف شرعی مرتکب شده باشد اما گناه او، تنها نصب برچسب اتهام به عدهای اندک و در ملأ عمومی است. او نیز باید توبه کند و نیز امر به توبه شود. چنانچه آن شخصی که نامه بیسلام آتشفشانی به رهبری نوشت و همسرش مردم را به ریختن در خیابانها دعوت کرد و فرزندانش در میان آشوبگران پرسه میزنند و ساندویچ میخوردند! نیز باید امر به توبه شود.
اما باید توجه داشت در آن سوی قضیه، عده قلیلی با ژست حق به جانب، نظام اسلامی را متهم به تقلب در انتخابات مینمایند و چنین ظلم بزرگی را مرتکب میشوند و از این رهگذر با تحمیل هزینههای کلان انسانی، مادی و معنوی، مملکت را تا لب پرتگاه بردند؛ دشمن را شاد کردند و نهایتاً بزرگترین ضربه را به نظام
اسلامی وارد کردند. اکنون سوال میشود که در ترازوی عدالت، کفه اتهام به یک شخص یا جناح سنگینتر است یا اتهام به نظام اسلامی که به تعبیر حضرت امام(ره) حفظ آن از اوجب واجبات است؟! طبق آنچه نویسنده در یادداشت خود نیز آورده است:
«اگر شخص «تائب» حق کسی را از میان برده پیداست باید آن را جبران کند و میدانیم که راه جبران برخی گناهان مانند تهمت زدن و هتک آبروی دیگران به اقرار آشکار و عمومی اوست … به عنوان مثال پیداست راه جبران خیانتی مالی یا جانی درباره یک فرد بسی راحتتر از جبران خیانت به عموم جامعه است که از سوی یک مسئول خائن صورت میگیرد»
نویسنده محترم آیا نمیپذیرد هتک آبروی نظام اسلامی، تهمت بیپایه تقلب، ضررهای مالی و جانی، توهین به قانون اساسی و امام، توهین به ساحت اباعبدالله(ع) و هزاران جنایت و جرم دیگر که سران فتنه مرتکب شدند تنها در صورتی ممکن است قابل جبران باشد که اقرار آشکار و عمومی صورت بگیرد؟
به نظر میرسد طرح چنین خواستهای یا از روی نفهمیدن عمق جنایت فتنهگران و بیاطلاعی از حوادث سال ۸۸ و کم سوادی نویسنده نسبت به مسایل سیاسی میباشد یا آگاهانه و با هدف تخفیف به سران فتنه نه کشف حقیقت ایراد گردیده است، چرا که در اندیشه امام جرمی که به سبب آن اسلام و نظام اسلامی تضعیف شود، جرمی است که قابل بخشش نیست:
«اگر ما یک کارى بکنیم که اسلام در نظر دنیا لکه دار بشود، این جرم از جرمهایى است که بخشیدنى نیست، قابل جبران نیست. غیر از این است که ما خودمان “بینى و بین اللَّه” یک خلافى بکنیم، خوب، این را توبه مىکنیم تمام مىشود؛ اما یک اسلامى را ما همچه در دنیا جلوه بدهیم که این رژیم هم رژیم محمد رضایى است، این آخوند هم همان کارى را مىکند که آن سرهنگ آن وقت مىکرد، این پاسدار اسلامى مسلمان هم همان کارى را مىکند که آن سازمان امنیتى و مأمور سازمان امنیتى مىکرد، این اسباب این مىشود که مکتب ما آلوده بشود؛ آن مکتبى که اولیاى خدا خونشان را دادند براى حفظش.» (صحیفه امام، ج۸، ص: ۴۰۸ )
نویسنده محترم در بند دوم مقاله خود آورده: «اگر موضوع از مسائل اجتهادی مورد اختلاف باشد و احتمال برود که نظر اجتهادی یا تقلیدی شخص فرق میکند و آن را جایز میداند، امر و نهی نسبت به وی، چنان که امامخمینی نیز تصریح کرده، جایز نخواهد بود. و با این فرض که موضوع از مسائل مورد اختلاف هم نباشد یا نظر اجتهادی یا تقلیدی شخص مرتکب و شخص آمر و ناهی یکسان باشد، اما مرتکب در کار خود (ترک واجب یا ارتکاب حرام) شرعاً یا عقلاً معذور باشد، باز نمیتوان او را از آن باز داشت»
باید سوال کرد که کدامیک از مسببین حوادث سال ۸۸ از مجتهدین هستند که بر اساس نظر اجتهادی خود عمل نمودند؟ اگر مجتهد نیستند مقلد کدام مجتهدی هستند که طبق فتوای او عمل نمودند و خواهان ابطال انتخابات بودند؟ کدام مجتهد و بر اساس کدام ادله، جواز تضعیف، ضربهزدن و مقابله با نظام اسلامی را صادر نموده است؟ چه عذر عقلی و شرعی برای آنها میتوان تراشید که وظیفه توبه را از آنها و امر به توبه را از خود سلب نماییم؟
مگر نه اینکه همفکران و مشاوران آنها تعابیری نظیر تدلیس و تخلف در انتخابات را به کار بردند و عدهای از نزدیکان آنها که اکنون در کابینه دولت حضور دارند، در صحن علنی مجلس، امکان تقلب انتخاباتی در نظام اسلامی را غیرممکن دانستند، پس چرا سران فتنه ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کرده و اکنون نیز بر ادعای خود پافشاری میکنند در حالی که کسی جز آنها چنین ادعایی ندارد؟ مگر آنکه قائل باشیم سران فتنه مقلد انگلیس و آمریکا هستند»!
این سبک استدلال بیشتر به سفسطهای شبیه است که فرد برای فرار از زیر سوالات و ابهاماتی که وجود دارد، طرحریزی کرده و در مقام توجه اقدامات نامشروع سران فتنه بر آمده است! به واقع در ابتدا مقاله مدنظر، فرض نویسنده پذیرش گناه سران فتنه بود و تنها در مساله ضرورت توبه آنها تردید ایجاد میکرد، اما در این مرحله از کار و با این استدلال در تلاش است تا اصل گناهکار و مجرم بودن آنان را نیز انکار نماید!
نویسنده در بند سوم آورده است که: «گاه کسی که در نظر دیگری مرتکب کاری حرام میشود یا وظیفهای واجب را ترک میکند … [چنین مسالهای] گاه به ناآگاهی شخص از حکم کلی شرعی بر میگردد. اگر اشتباه ناشی از خطای در اجتهاد وی یا مرجع تقلید وی باشد، نیز رفع ناآگاهی او و بیان حکم درست برای او واجب نیست، اما اگر ناآگاهی شخص مربوط به خود حکم کلی شرعی باشد که وظیفه او عمل به آن است، در این صورت باید او را آگاه ساخت و از آن کار که در واقع برای او نیز حرام است، باز داشت»
دو فرض در اینجا مطرح است: فرض اول) ناآگاهی فرد از حکم کلی شرعی؛ فرض دوم) خطای در اجتهاد یا مرجع تقلید وی. فرض دوم که پیشتر بررسی شد. اما در مورد فرض اول باید گفت، اگر بپذیریم که سران فتنه از حکم کلی شرعی که تقدم وجوب حفظ نظام اسلامی بر همه واجبات و حرمت تضعیف و مقابله با آن است، آگاهی نداشتند، اما نمیتوان پذیرفت که ایشان بعد از روشنگری ها، تذکرات و هشدارهای مکرر رهبری بزرگوار در نماز جمعه، بیانات مراجع معظم تقلید، علمای اعلام، ائمه محترم جمعه و بزرگان نظام، هنوز نسبت به مسائل جاهل بوده و هستند و از این رو، امر آنان به توبه، «کاری بیمورد و نادرست و بلکه حرام است». ظاهراً سران فتنه در این خصوص مشمول استثنائی میشوند که نویسنده محترم در پایان بند سوم ذکر فرموده است: «مگر اینکه شخص مرتکب، در فراگیری وظیفه شرعی خود مقصر باشد»
نظیر همین حوادث با رنگ و لعاب کمتر یا بیشتر در دهه ۶۰ اتفاق افتاد. برخورد رحیمانه و در عین حال حکیمانه حضرت امام(ره) در خور توجه است: «و من نتوانستم، و مىخواستم و واقعاً مىخواستم، و متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمىخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول مىکنم؛ اسلام قبول مىکند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛ اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشورى بوده تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.
من چندین بار به این آقا (بنی صدر) گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا مىدهند! این افرادىکه دور تو جمع شدهاند، بعضى از اینها، یک گرگهایى هستند که تو را به باد فنا مىدهند.گوش نکرد. حالا هم دیر نشده. آقایانى که متدیناند اعلام کنند به اینکه این دعوت به راهپیمایى دعوت بر ضد اسلام است- چنانچه صریحش این است- و آن آقا هم بروند عذرخواهى کنند از ملت» (صحیفه امام، ج۱۴، ص: ۴۶۱)
با توجه به این فرمایش حضرت امام این گزاره که: «آنچه وظیفه دستگاههای مدیریت کشور است اجرای قانون است و نه شناخت و معرفی این که چه کسی باید توبه کند و چه کسی نیاز به آن ندارد!» گزارهای بر خلاف مشی حکومتی حضرت امام(ره) است و از این جهت هم دعوت به توبه سران فتنه امری مطابق سیره حضرت امام است. چنانچه حضرت امام در وصیت نامه خویش نیز مرقوم داشته اند:
«نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصى که در ضدیت با ملت و جمهورى اسلامى و اسلام فعالیت مىکنند، اول به سران آنان در خارج و داخل … من به شما نصیحت مىکنم دست از این کارهاى بیفایده و غیر عاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتى دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است؛ و جمهورى اسلامى و ملت از شما ان شاء اللَّه مىگذرند.
و اگر دست به جنایتى زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ و الّا در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است.» (صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۴۳۸)
با توجه به آنچه گذشت اینکه سران فتنه چرا باید توبه کنند و در برابر چه کسی باید توبه کنند مشخص شد کافی است بیانات حضرت امام را کامل و بدون حذف بخوانیم آنگاه متوجه خواهیم سیاست ما در این باره عین دیانت ماست!
محمدامین امامی
منبع: بصیرت