مهر: اینجا پشت صحنه سریال «شوخی کردم» منطقه ای است که مهران مدیری در آن شوخی ندارد و اساسا مهران مدیری که جلوی دوربین می شناسیم و یا حتی گاهی در پشت صحنه آثارش دیده ایم با کسیکه پشت دوربین کارگردانی می کند، زمین تا آسمان تفاوت دارد.
شوخی کردم! این شاید اولین جمله ای است که شما وقتی دوست، آشنا، فامیل یا حتی عزیزترین شخص خود را رنجیده خاطر می کنید گاهی از آن استفاده می کنید. در واقع به نوعی سعی می کنید آب رفته را تا حدی به جوی بازگردانید چون شوخی، لطیفه و طنزپردازی در فرهنگ مردم ما امری جا افتاده و تا حد زیادی جذاب است و گاهی هم با یک کلمه شوخی کردم به واقع می توان نهری را بازگردند و آتشفشانی را خاموش کرد.
اما گاهی دیده می شود که شوخی از طرف بعضی ها بیشتر جواب می دهد و این هنرمندان هستند که می دانند شوخی را به چه زبان و بیانی عنوان کنند که به قول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب. اینجا اما صحبت نه از شوخی است و نه شوخی کردن اینجا بحث بر سر «شوخی کردم» آخرین مجموعه مهران مدیری است.
آخرین مجموعه مهران مدیری بعد از کارهایی چون «ویلای من»، «گنج مظفر» و «قهوه تلخ» که با تلویزیون خداحافظی کرد و به شبکه نمایش خانگی رفت. حالا چند ماهی هست که مهمان خانه مردم است. مجموعه ای که ما را یک بار دیگر به یاد روزهای خوش «ساعت خوش»، «جنگ ۷۷»، «پلاک ۱۴» و «ببخشید شما» انداخت. طنزهایی که به خاطر سریالی نبودن قرار نبود شب به شب داستانشان را دنبال کنید اما شب به شب هم نمی توانستید از آنها بگذرید.
حالا با شروع فصل بهار «شوخی کردم» نیز بهاری شده است و این نوروزی شدن بهانه ای شد تا به سراغ عوامل این مجموعه در پشت صحنه کار برویم.
رسیدن به لوکیشن مجموعه «شوخی کردم» از آنجایی که ته دنیاست خودش داستانی دارد، مقر بازیگران شوخی کردم قلعه ای است که از همان ابتدا تنها به لوکیشن های پربازیگر و منحصر به فرد مهران مدیری می خورد. ابتدا با مقرراتی سخت و از دروازه چندین نفر وارد لوکیشن استوانه ای «شوخی کردم» می شویم. مجموعه های مهران مدیری در این سال ها همواره پربازیگر بوده است و برای هر مخاطبی دیدن همه بازیگران طنز او در لوکیشن کارهایش بسیار جذاب است. انتظارم من هم همین است که در پشت صحنه کار مهران مدیری روزی شاد و مفرح در پیش باشد. البته بعدا متوجه می شوم که در هر روز تنها عده ای از بازیگران برای بازی در این مجموعه آفیش هستند و امروز خوشبختانه یکی از آن روزهای پربازیگر است.
از در ورودی سالن که وارد می شویم اولین چیزی که کنار در آسانسور خودنمایی می کند برگه راهنمای طبقات است. طبقه اول روابط عمومی، اتاق کارگردانی و نویسندگان… داخل آسانسور می شوم. درب آسانسور که باز می شود خودم را در مقابل روابط عمومی می بینم و خانم ملک زاده مدیر روابط عمومی که استقبال می کند. در و دیوار اتاق روابط عمومی پر است از تیکه ها و بریده های جرایدی که در گزارش ها و تیترهای خود از «شوخی کردم» مهران مدیری گفته اند.
اندکی صبر می کنم و سرکی به این سو و آن سو می کشم. مهم نیست که به این مکان یا اصلا هر لوکیشن دیگری از مهران مدیری آمده باشید یا نه، ناخودآگاه همه آثار قبلی او یادآوری می شود و حالا من در لوکیشن یکی از مجموعه های کارگردان طنزپرداز این سال ها هستم. همان ابتدا الهه زارع نژاد را می بینم که با گرمی سلام می کند. اینجا همه گرم و صمیمی هستند. امیرمهدی ژوله و حمید برزگر هم هستند. این طرف تر در اتاقی دیگر سیامک انصاری نشسته است و غذا می خورد. مهران مدیری در اتاقش نیست زیرا با چند نفر از عوامل برای ضبط یک لوکیشن خارجی رفته است.
من دوری می زنم تا هم محدوده دستم بیاید و هم بازیگران را ببینم. بازیگران دو به دو و چند نفری دور میزهایی مشغول صرف ناهار هستند مرا که می بینند بدون اینکه توضیحی بدهم خیلی راحت سلام می دهند و بعد از توضیح اینکه خبرنگارم و برای چه کاری آمده ام صمیمی تر می شوند و غذا هم تعارف می کنند. عارف لرستانی، نصرالله رادش، فاطمه هاشمی، نادر سلیمانی، غلامرضا نیکخواه، سپند و کمند امیرسلیمانی از جمله بازیگرانی هستند که در اتاق های مختلف دیده می شوند. همه با هم گپ می زنند یکی زودتر و یکی دیرتر می آید و احوال پرسی ها دیده می شود.
عارف لرستانی اولین کسی است که با او سخن می گویم. بسیار گرم و صمیمی و سرحال از مجموعه «شوخی کردم» می گوید و برتری های آخرین کار مدیری. لرستانی در این سال ها یکی از همراهان اصلی مدیری بوده است. وی درباره کار برای مدیری می گوید: چه کسی می تواند در مقابل پیشنهاد مدیری مقاومت کرده و آن را رد کند. هرکسی آرزوی همکاری با مدیری را دارد و من این شانس را داشته ام که در کارهای او بازی کنم.
لرستانی اشاره می کند که بسیاری از بازیگران غیر طنز و جدی از او می خواهند که آنها را به مدیری معرفی کند و حالا او این شانس را دارد که با مدیری همکاری کند و بعد ادامه می دهد: من در دو کار مدیری نتوانستم حضور داشته باشم و هم اکنون یکی از حسرت های زندگی من این است که در «شب های برره» بازی نکردم.
لرستانی همچنین از حال و هوای مجموعه نوروزی «شوخی کردم» می گوید و درباره سنت هایی که باید در نوروز رعایت شوند، توضیح می دهد: من نوروز در ایران نخواهم بود اما معتقدم سنت ها را حتی اگر در ایران هم نباشید باید رعایت کنید و انجامشان بدهید. بنابراین من هم با خودم سفره هفت سین می برم تا در هر جا که باشم این آیین را برگزار کنم.
اینجا در لوکیشن همه با هم شوخی می کنند، یکی از بازیگران در حین مصاحبه با لرستانی شانه هایش را می گیرد و من فکر می کنم که شاید باید برای ضبط برود اما انگار تنها یک شوخی وسط مصاحبه ما بوده است. حتی گاه گاهی صدای داد و فریاد می شنوم و احتمال می دهم که بازیگران درحال تمرین دیالوگ ها و بازی های خود هستند.
سپند امیرسلیمانی قرار است برای ضبط برود اما پیش از آن در مقابلش می نشینم تا با او هم گپی بزنم. گریم شده است و برایش سبیلی گذاشته اند. از «شوخی کردم» و شکل آیتمی آن می پرسم و او جواب می دهد: کار آیتمی واقعا آسان نیست وقتی شما در یک فیلم یا سریال بازی می کنید زمان دارید که داستان خود را بیان کنید و می توانید روی حرف خود مانور زیادی داشته باشید ولی زمانیکه کار بلند به آیتم می رسد وقت شما محدود است و باید در زمان کوتاه حرف خود را بزنید و مخصوصا اگر این آیتم ها طنز باشند باید این هنر را داشته باشید که در همان مدت کوتاه هم بتوانید بیننده را بخندانید. این خیلی کار را سخت می کند و من تجربه ای در این زمینه نداشتم. البته من به شدت معتقدم که مدیری به شکلی شما را هدایت می کند که درست در کالبد شخصیت وارد می شوید. حتی خاطرم هست اوایل که با او کار می کرذم از خودم می پرسیدم آیا واقعا این شخصیت همان ویژگی هایی را که مدیری می خواهد و می گوید، دارد؟ و بعد که در پخش دوباره خودم را می دیدم متوجه می شدم که چقدر راهنمایی ها درست بوده است و بعد می فهمیدم که نگاه مدیری چقدر دقیق بوده است.
وی با اشاره به موضوعات مختلف مجموعه «شوخی کردم» که با فرهنگ، اجتماع، سیاست و … ارتباط پیدا می کنند، می گوید: وقتی این مجموعه از مسایل اجتماعی حرف می زند و حتی در جاهایی جنبه انتقادی هم پیدا می کند پس من بازیگر هم باید از اجتماع خبر داشته باشم و از حداقل آگاهی هایی نسبت به ماجراهای اجتماع برخوردار باشم. بازمی گردم به همان حرفی هم که ابتدا گفتم این اطلاعات باید باشد زیرا قرار است حرف خود را در مدت کوتاه بیان کنید.
امیرسلیمانی همچنین در این باره توضیح می دهد: من چند آیتم آن را بازی کردم که موضوعات مختلفی مثل سفرهای نوروزی و گرانی و افزایش قیمت ها را شامل می شد. آیتم دیگری هم داشتم که به چهارشنبه سوری مربوط می شد و من فکر می کنم این مجموعه خیلی کامل مسایل مختلفی را که مردم با آنها در نوروز در رابطه هستند، در بر می گیرد.
بحث نوروز و سفرهای نوروزی که می شود امیرسلیمانی تاکید می کند که نوروز را حتما باید با خانواده سپری کند و ادامه می دهد که بعد از تحویل سال چمدان ها را می بندیم و به شمال می رویم.
بازیگران «شوخی کردم» همچنان می آیند و می روند. اینجا به نوعی استراحتگاه این بازیگران است. در طرف دیگر این قسمت اتاق گریم و لباس وجود دارد. اتاق گریم هم دیدنی است. در اتاق گریم تست های مختلفی از گریم های بازیگران به دیوار خورده است. عکس های مهران غفوریان، جواد رضویان، نیما فلاح، محمدرضا هدایتی، رضا شفیعی جم و … دیده می شود. در این تست گریم ها انگار قابلیت های بیشتری از این افراد شکوفا می شود. برای هر کسی کافیست تنها سری به این اتاق بزند تا به اندازه کافی شادمان شود.
سرم را از اتاق برمی گردانم که یوسف صیادی را می بینم و به سراغش می روم. من از «شوخی کردم» می پرسم و صیادی از اولین روزهای همکاری خود با مدیری و اینکه اولین بار او و مدیری و رضا عطاران در تئاتری به نام «سیمرغ» به کارگردانی قطب الدین صادقی همبازی بوده اند، می گوید و همچنین اینکه بعدا این همکاری ها چندین بار دیگر ادامه پیدا کرد.
صیادی خیلی جدی حرف می زند و من به خاطر اینکه همیشه او را در کارهای طنز دیده ام در طول مصاحبه فکر می کنم که چقدر این آدم می تواند جدی باشد. درباره کارهای آیتمی توضیح می دهد و اینکه هیچ نگرانی از این نوع کار نداشته است.
از صیادی می پرسم نوروزش را به کجا سفر خواهد کرد که با خنده از یکی از آیتم های بامزه نوروزی «شوخی کردم» می گوید و توضیح می دهد: در این آیتم من گزارشگرم و با هرکس مصاحبه می کنم و می پرسم که سفر را به کجا خواهد رفت همه می گویند ما جوجه می گیریم و عید را به شمال می رویم. نمی دانم شاید برای من هم شرایطی پیش آید که جوجه بگیرم و با خانواده به شمال برویم.
در گوشه ای از یک سالن دیگر سحر زکریا روی صندلی نشسته است و دیالوگ هایش را مرور می کند. اجازه می خواهم که با او هم چند جمله ای گفتگو کنم و از کار این روزهایش با «شوخی کردم» می پرسم. زکریا درباره این شکل از کار توضیح می دهد و اینکه خود مدیری خیلی وقت ها این متن ها را کم و زیاد و راهنمایی هایی می کند.
زکریا ادامه می دهد: البته در کارهای طنز خانم ها خیلی تیپ نیستند و من معتقدم اصولا خانم ها خیلی جایگاه عجیبی ندارند. بیشتر طنز را آقایان می گردانند و خیلی به خانم ها اجازه کار و میدان داده نمی شود. در واقع ما بایدها و نبایدهایی داریم که نمی توان از آنها فراتر رفت. خانم ها در طنز در حاشیه قرار دارند و نمی توانند خود را آنچنان که باید نشان دهند. از طرفی مردم هم خیلی خوشحال نمی شوند اگر با آنها شوخی شود و گاهی دیده می شود اگر شما بخواهید با هر قشری و یا شغلی شوخی کنید ناراحت می شوند درصورتیکه در کشورهای دیگر اینطور نیست و حتی با مشهورترین چهره ها مثل ستاره های هالیوودی شوخی می شود.
ظاهرا آن پایین ضبط و تصویربرداری آغاز شده است اما من هنوز اجازه ندارم پایین بروم بنابراین دوباره دوری می زنم. الهه زارع نژاد را می بینم درباره مجموعه های بعدی «شوخی کردم» اطلاعاتی می گیرم. بیشترین مساله ای که دوست دارم بدانم همین قسمت نویسندگی کار است و اینکه مدیری و نویسندگان چطور با هم مسایل را بررسی می کنند؟ چه کسی موضوعات را پیشنهاد می دهد؟ و چقدر بازیگران بداهه گویی دارند؟
زارع نژاد کوتاه، مفید و مختصر توضیح می دهد که براساس موضوع و سرفصلی که مشخص می شود هر یک از نویسندگان آیتم های مورد نظر خود را می نویسند و بعد اینها با نظر مدیری بررسی می شود و چون مدیری در کارگردانی دقت دارد بازیگران خیلی کمتر به سمت بداهه پیش می روند مگر اینکه با نظر خود مدیری باشد و با او مشورت کنند.
وی مجموعه نوروزی را پیشنهاد خود مدیری می داند و اضافه می کند: در مجموعه نوروز قرار بود به نوعی بعضی مسایل نقد شود. مواردی که باعث می شود ما شادی های خود را به بدترین حالت ممکن درآوریم. مثلا چهارشنبه سوری را به یک جنگ تبدیل می کنیم یا اینکه در نوروز دایم به فکر خریدن های بدون پایان و مهمانی های آنچنانی هستیم.
بالاخره به جذاب ترین قسمت این روز و حتی این گزارش می رسم. زمانیکه قرار است به محل اصلی تصویربرداری کار با حضور خود مهران مدیری وارد شوم. قسمتی که از ابتدای روز منتظر آن هستم. محل تصویربرداری در سوله ای در پایین ترین طبقه این ساختمان قرار دارد. هرچقدر که به محل مورد نظر نزدیک می شوید همه حساس تر می شوند مخصوصا روی قدم های شما با نگاهشان هم می فهمانند که دارید به منطقه مهران مدیری وارد می شوید باید احتیاط و سکوت پیشه کنید….
پله ها را پایین می روم. وارد سالن کوچکی می شوم. کابل هایی که روی زمین هستند نشان می دهند که به چه سمتی باید بروید اما اگر اینها هم نباشد خانم ملک زاده جلوتر از من آرام و قدم به قدم راه می رود به گونه ای که من هم به همان شکل بروم. کار در حال ضبط است. یک سالن تقریبا بزرگ که در یک طرف آن غلامرضا نیکخواه و سپند امیرسلیمانی در حال بازی هستند، کمی این طرف تر مهران مدیری روبروی مونیتور خود نشسته و در پشت وی نمای دیگری از یک خانه قرار دارد که چندنفر از عوامل فعلا نشسته اند. خیلی آرام می رویم و می نشینیم.
پلان ها آنقدر جدی گرفته می شوند که انگار قرار است جدی ترین کار جهان را اینجا ببینید. جدیت مهران مدیری پشت دوربین غیر قابل وصف است. مخصوصا برای ما که او را تنها با طنزهای شبانگاهی اش می شناسیم. هر یک از عوامل اینجا کار خود را انجام می دهد اما در سکوت.
تصویربرداری آیتمی است که در آن سپند امیرسلیمانی کت و شلوار پوشیده است و قرار است به استخر برود! و این میان غلامرضا نیکخواه گیرهای عجیب و غریبی به او می دهد. همه عوامل لبخند بر لب دارند. مهران مدیری بارها کار را قطع می کند. شاید بیشتر از ۱۰ یا ۱۲ یا حتی بیشتر این آیتم ضبط می شود. یک بار به نیکخواه می گوید: رضا! حرص درآر خونسرد. بار دیگر می خواهد دوز بعضی کلمات را بالا ببرد. زمانی دیگر دکور را کمی عوض می کند و …
هر بار کات می شود نیازی به سکوت دادن نیست. بعد از آن مدیری تنها می گوید: بریم و پوپک مظفری دستیارش است که فرمان یک، دو، سه می دهد…
برای دقایقی مجبور می شوم محل ضبط را ترک کنم. بالا کمند امیرسلیمانی دیگر بازیگری است که می بینم در حال تمرین دیالوگ های خود است و حتی حالت چهره اش هم همراه با تمرین تغییر می کند. می روم تا او را هم به گزارش امروز خود اضافه کنم. هنگام صحبت با امیرسلیمانی؛ امیر مهدی ژوله و سیامک انصاری کمی آن طرف تر نزدیک ما قرار دارند و هر از گاهی شوخی هایی می کنند. مثلا وقتی امیرسلیمانی در قسمتی از صحبت ها درباره آیین های نوروزی و سنت های ایرانیان در این ایام می گوید و بیان می کند که بالاخره ما ایرانی هستیم. آنطرف تر سیامک انصاری و ژوله این گفته ها را به شوخی می گیرند و انصاری چند بار با تکرار و تعجب می پرسد ما ایرانی هستیم؟!
امیرسلیمانی از بازخوردهای «شوخی کردم» می گوید و اینکه وقتی مردم یا دوستان و آشنایان او را می بینند به آیتم ها و اتفاقات شوخی کردم اشاره و عنوان می کنند که دقیقا همه چیز به همین شکل است!
گفتگو با خود انصاری هم خالی از لطف نیست. ابتدا کمی جدی، شوخی می کند و سوال هایی درباره خبرگزاری مهر می پرسد. بعد گفتگوی ما شروع می شود. درباره این گفتگو تنها می توان به یک جمله اکتفا کرد و آن اینکه ۱۰ دقیقه سوال می پرسی و ۱۵ ثانیه انصاری جواب می دهد!
دوباره برمی گردم سر ضبط. این بار آداب رفتن به سرصحنه تصویربرداری را بلدم حتی حرفه ای تر! حالا می توانم جلو بروم و به کارگردان طنزپرداز ایران سلام کنم و حتی درباره قسمت های قبلی «شوخی کردم» حرفی بزنم. مدیری با احترام و مختصر پاسخ می دهد.
حالا در آیتمی دیگر سحر زکریا، علی لک پوریان، ساعد هدایتی، بهنوش بختیاری به همراه رضا فیض نوروزی دکتر این آیتم نشسته اند و درباره همه چیز صحبت می کنند؛ از فیض نوروزی هم نظر می خواهند اما درواقع به او اجازه صحبت داده نمی شود. فضای دیالوگ ها موقعیتی کمدی فراهم می سازد و همه انگار این آیتم را خیلی دوست دارند. ضبط همین یک آیتم ۵ دقیقه ای شاید ۲ ساعت طول می کشد. مدیری در این آیتم لبخند بیشتری بر لب دارد. مهران مدیری تنها به یک یا دو جمله شفاهی اکتفا می کند. یک بار از ۴ بازیگر می خواهد که به گونه ای همهمه کنند و نظرهایشان را در طول آیتم بیان کنند که کسی چیزی از بحث نفهمد. از ساعد هدایتی هم می خواهد منتظر نماند و به گفتن دیالوگ ادامه دهد و بعد با لبخند ادامه می دهد که عین لارنس اولویه صبر می کند که دیگران دیالوگ هایشان را تمام کنند.
لذت این آیتم به فضایی است که از جامعه ایرانی نشان می دهد. ممکن است شما را از خنده منفجر نکند اما زیر پوست شهر و اجتماع و حتی خودتان را به گونه ای نشان می دهد که نمی توانید در عمق فاجعه لذت هم نبرید! اینجا از اسکار فیلم اصغر فرهادی گرفته تا رییس جمهور، از اظهارنظرهای مردم در امان نیستند! دیالوگ ها هر بار تکرار می شوند اما حتی تکرار هم باعث نمی شود که خنده از چهره ها محو شود.
مدیری هر بار پس از قطع ضبط با کلمه ای مختصر مثل «چند لحظه صبر کنید» می رود و کنار فیض نوروزی می نشیند و حرف هایی را آرام برایش توضیح می دهد. تلاش برای اینکه بفهمید چه می گوید اساسا هیچ فایده ای ندارد که ندارد!
این حرکت چندین بار تکرار می شود و خود مدیری هر بار با لبخندی سمت فیض نوروزی می رود. امکان ندارد کلمه ای را بشنوم و این بیشتر کنجکاوم می کند ولی برای بقیه انگار امری عادی است. حرکت دست هایش را می بینم که باز می کند، تنها حدس می زنم که دارد درباره حالت چهره نوروزی حرف می زند و از او به طور مثال می خواهد با هر اظهار نظر بازیگران حالت تعجبش را بیشتر کند. این چیزی است که وقتی دوربین روی نوروزی می رود در پلان های بعدی مشهودتر می شود اما اینکه واقعا چه می گوید بین خودش و بازیگرانش می ماند.
لوکیشن های مدیری کمی با دیگر لوکیشن ها فرق دارد. جدیت، نظم و اصلا کاریزمای عجیبی اینجا حاکم است. هیچ نیازی نیست حتی برای یک بار هم که شده دستیار کارگردان سکوت بدهد خود مدیری که تنها به یکی دو کلمه برای شروع و توقف تصویربرداری اکتفا می کند. همه کار خود را می دانند. اینجا منطقه امن مهران مدیری است. همه می دانند چطور باید بروند، بیایند و رفتار کنند. اینجا منطقه ای است که مهران مدیری در آن شوخی ندارد و اساسا مهران مدیری که جلوی دوربین می شناسیم و یا حتی گاهی در پشت صحنه آثارش دیده ایم با کسیکه پشت دوربین نشسته و کارگردانی می کند، زمین تا آسمان تفاوت دارد.
فضا برای من آنقدر جذاب است که صحنه ای از «مرد هزار چهره» را تداعی می کند. صحنه ای که مسعود شصت چی وارد دنیای مافیایی علیرضا خمسه یا پدرخوانده این مجموعه می شود و با نظمی عجیب در عین شلوغی مواجه می شود. این فضا شاید هیچ شباهتی به آن صحنه نداشته باشد اما همان قدر که مسعود شصت چی دچار حیرت شد برای من هم فضای تصویربرداری مهران مدیری متفاوت بود.
در پایان دوباره برای خداحافظی نزد کارگردان می روم و تنها سوالاتی برای افزایش اطلاعاتم درباره «شوخی کردم» می پرسم و جواب هایش بین خود من و آقای کارگردان باقی می ماند!