نام فضلالله زاهدی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در تاریخ سیاسی معاصر ایران عجین شده است. او سال ۱۲۷۱ شمسی در همدان متولد شد. پس از تحصیلات متوسطه و در آستانه جنگ اول جهانی به نیروهای قزاق پیوست و فنون نظامی را زیر نظر افسران روسی فرا گرفت.
فارس/وی در زمره افسران تیپ همدان بود که برای سرکوب نهضت جنگل عازم شمال کشور شد و در کودتای ۱۲۹۹ رضاخان به وی پیوست. زاهدی در دوره رضاخان صاحب مشاغل مهمی شده و ماموریتهای بسیاری انجام داد.
زاهدی در ۱۳۰۰ شمسی فرماندهی محاکم نظامی را برعهده داشت، در ۱۳۰۱ نیز در پی شکست اسماعیل سمیتقو، از رضاخان مدال گرفت. در ۱۳۰۲ فرماندهی قشون فارس را برعهده گرفت و مامور حل غایله شیخ خزعل شد. او پس از حل این غائله و با حکم رضاخان فرماندار خوزستان شد.
در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ فرماندهی لشکر شمال را برعهده گرفت و در اردیبهشت ۱۳۰۸ به فرماندهی ژاندارمری (امنیه) رسید. او برای سرکوب عشایر فارس به شیراز رفت، ولی مدتی بعد، پس از فرار یک زندانی سرشناس، مورد سوءظن رضاخان قرار گرفت و در خرداد ۱۳۰۸ به تهران فراخوانده شد. پس از مدتی به همراه صمصامالدوله ـ والی فارس ـ و نصرت الدوله فیروز بازداشت و تنزل درجه یافت، اما کمی بعد بخشوده و آزاد شد.
پس از اشغال ایران توسط متفقین، زاهدی به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. در این سمت ـ شهریور ۱۳۲۲ـ و متعاقب افشای ارتباطهای پنهانی وی با آلمانیها، توسط انگلیسیها دستگیر و به بازداشتگاههای انگلیسیها در فلسطین انتقال داده شد، اما در ۱۳۲۴ به تهران بازگردانده شد.
زاهدی در سالهای جنگ دوم جهانی در بازیهای سیاسی روز مدتی در زمره هواداران هیتلر بود. حسین فردوست میگوید که این چهره جدید از زاهدی، ترفند انگلیسیها بود تا وی را عنصر ضد انگلیسی معرفی کنند.
به همین دلیل او بازداشت شد و در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تلاش کرد از خود یک چهره ملی نشان دهد. زاهدی در سال ۱۳۲۵ و در اوج اقدامات عشایر فارس، به ویژه قشقاییها علیه دولت قوامالسلطنه، به فرماندهی قوای جنوب و سرپرستی استانداری فارس منصوب شد. او موفق به فرونشاندن اقدامات عشایر شد. زاهدی در ۱۳۲۸ به ریاست شهربانی و در ۱۳۳۰ در کابینه حسین علاء به وزارت کشور منصوب شد و این سمت را در کابینه محمد مصدق نیز حفظ کرد.
در این دوره علاوه بر سمت وزارت کشور، سرپرستی شهربانی را نیز عهدهدار شد. اما بین زاهدی و دکتر مصدق اختلاف پدید آمد، از وزارت استعفا داد و از مخالفین مصدق شد.
او مجدداً به سنا بازگشت و پس از انحلال مجلس توسط مصدق در اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شد و پس از دو ماه آزاد گردید اما همکاری خود را با مخالفان دکتر مصدق ادامه داد و بالاخره در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با همکاری کودتاگران به عنوان نخستوزیر منصوب شاه، دولت دکتر مصدق را ساقط کرد.
زاهدی پس از نخستوزیری، روزنامههای مخالف را توقیف کرد، موجی از بازداشت و سرکوب به راه انداخت، نظامیان مغضوب مصدق را آزاد کرد و طرفداران وی را بازداشت کرد.
سرلشکر باتمانقلیچ از زندان خارج و رییس ستاد ارتش را عهدهدار شد و سرتیپ نعمتالله نصیری نیز پس از آزادی از زندان، به ریاست گارد شاهنشاهی منصوب شد. در سه روز اول کودتا، ۵۰۰ نفر از شخصیتهای سیاسی و نظامی وفادار به دولت مصدق بازداشت و تبعید شدند.
حزب توده که در دوره مصدق، در بسیاری از ارکان حاکمیت از جمله در ارتش نفوذ کرده بود، سرکوب شد و ۱۴ نفر از افسران این حزب تیرباران شدند.
محاکمه مصدق، اعدام فاطمی، برقراری مجدد رابطه با انگلیس و سرکوب اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر، از جمله رویدادهای مهم دوران کوتاه نخستوزیری زاهدی است.
افزایش اقتدار زاهدی که از حمایت آمریکا نیز برخوردار بود، شاه را نگران کرد. در نتیجه، شاه پس از سفری به آمریکا در اسفند ۱۳۳۳ توانست موافقت آیزنهاورـ رییسجمهور آمریکاـ را برای تغییر دولت در ایران جلب کند.
از این رو در فروردین ۱۳۳۴ با اشاره شاه، امیر اسدالله علم، زاهدی را برای استعفا تحت فشار گذاشت. زاهدی ابتدا اصرار علم را جدی نگرفت، اما هنگامی که اردشیر زاهدی، پسرش پیغام سفیر آمریکا در تهران مبنی بر ضرورت کنارهگیری از نخستوزیری را نزد او آورد، تسلیم شد و پس از ۲۰ ماه، در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ از کار کناره گرفت.
زاهدی سپس رهسپار ژنو شد و ریاست دفتر نمایندگی دایمی ایران در مقر اروپایی سازمان ملل را برعهده گرفت. زاهدی تا پایان عمر خود، به جز یک هفته که آن هم برای شرکت در مراسم ازدواج پسرش با شهناز پهلوی، دختر شاه در ۱۳۳۶ به تهران آمد، اجازه ورود به کشور را نداشت.
فردوست میگوید: «زاهدی پس از برکناری تا سال ۱۳۳۷ در ژنو ماند. سپس پیرو بعضی وعدههای طرفدارانش برای صعود مجدد در مناصب دولتی به تهران آمد. اما مخالفت شاه با واگذاری اختیارات بیشتر به وی سبب بازگشت مجدد او به ژنو شد.» زاهدی سرانجام در شهریور ۱۳۴۲ درگذشت.