قدیمیترین زندانی زن در ادامه درباره آشناییاش با ریحانه نوشته است: «ریحانه را وقتی شناختم که همین جا ایستاده بودم به انتظار مرگ. زیر تیغ. آرام بود و کمتر میشد حرف زدنش را ببینی. از درگیری و بحث و جدلهای بین زندانیها فرار میکرد و میان آن همه غم و رنج و دلتنگی و اسیری، مهربانی میکرد. نه میخواهم فرشتهیی بتراشم از دختری که برای قاتل بودن زیادی کوچک و مهربان بوده و نه به حواشی پرونده کاری دارم وقتی آنقدر حاشیه دارد که از قاضی و بازپرس تا هر دو خانواده خودشان هم معترفند به پیچیدگیهای موضوع.»
در ادامه این نامه آمده است: «من، فاطمه مطیع، قدیمیترین زنی که در زندان با ریحانه همبند بودم امروز فقط میخواهم بگویم زیر تیغ بودن چقدر درد دارد. ۲۰ سال از عمرم به انتظار مرگ گذشت. انتظاری که برای من در پایان زندگی بود اما چه فرق میکرد دیگر، وقتی ۶۲ سالگی فرصتی نیست برای آغاز، برای زندگی، برای نفس کشیدن در آغوش مادری که دیگر ندارم. ریحانهیی که در زندان به آرامش و متانت و مهربانی میشناختیم خطاکار بود نه مجرمی خطرناک. کداممان میتوانیم ادعا کنیم در نوزده سالگی عاقل و بالغ و کاردرست بودهایم؟!»
قدیمیترین زندانی زن در ادامه این نامه خطاب به شاکیان ریحانه نوشته است: «خانواده محترم سربندی؛ ریحانه هفت سال اوج جوانیاش را پشت میلهها و زیر سایه مرگ نفس کشیده. هفت سال جوانی، چشم در چشم مرگ، کم از مردن ندارد. من شبها و روزهای پژمردن این ریحان را بین دیوارهای بلند زندان دیدهام. دل سوزاندهام برای جوانی دختری که میتوانست دختر و خواهر هرکدام مان باشد. دختری که شبیه خیلی دیگر از دخترها و زنهای پشت میلهها قربانی بود، خطاکار بود اما خطرناک و مجرم و جانی نه. باید به زندان زنان رفته باشید تا رنگ و بوی معصومیت و مظلومیت را در چهره بسیاری از همین دخترها ببینید. قربانی شرایط یا اشتباهات شدن برای هرکسی ممکن است اتفاق بیفتد. ۱۹ ساله هم که باشی خیلی احتمالها بیشتر هم میشود. ریحانه دختر بدی نبود. خلافکار و مخل آرامش و امنیت نبود. آرام و مهربان و غمگین بود. خطایش را پذیرفته بود و بیقراری نمیکرد. همه دوستش داشتیم. آن طرف میلهها هیچ کس از دختر نوزده سالهیی که مهر قاتل بر پیشانیاش خورده بود نمیترسید چون مهربانیاش را باور داشتیم. چون بهتر از آدمهای این طرف میدانستیم که فاصله گناهکار و بیگناه یک لحظه است. یک اشتباه. یک بیفکری.»
فاطمه مطیع در ادامه نامهاش با خانواده سربندی ابراز همدردی کرده است: «درد و رنجی که بر شما رفته را میشود تصور کرد.با بخشش ریحانه محق بودن خودتان را نشان میدهید و بیگناهی پدر مرحومتان. شما را به خدا لحظهیی از بیرون به ماجرا نگاه کنید. به دختر نوزده سالهیی که حالا بیست و شش ساله است و زیر تیغ هرشب گرههای طناب را میشمارد…»