یکی هند و دیگری که از هند مهمتر است: چین. چین در این نظرات جایگاه خاصی دارد از آن جهت که دولت چین با ذخایر عظیم ارزی خود میتواند متقاضی عمده طلا باشد. در ضمن جمعیت میلیاردی چین که طی سالهای گذشته ثروتمندتر شدهاند، پول زیادی برای خرید بیشتر طلا دارند. به همین دلایل بسیار شنیده میشود که تقاضای طلا در چین به تنهایی میتواند تقاضای بازار طلا را برگرداند و خروج صندوقهای سرمایهگذاری را جبران کند. در این نوشته سعی شده است که با مروری به اعداد و ارقام تقاضای بازار طلای جهانی در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۲ و نیز مقایسه اعداد و ارقام بازار جهانی با تقاضای چین ببینیم که بهطور کلی جایگاه کشور چین در بازار طلا در سال ۲۰۱۳ چگونه بوده است و آیا چین میتواند بازار طلا را از وضعیت راکد کنونی درآورده و قیمتها را صعودی کند؟
تاثیر چین بر بازار طلا از منظر دو بازیگر قابل بررسی است. یک بازیگر دولت چین است بهدلیل توانایی او برای تبدیل ذخایر ارزی چین به طلا؛ بازیگر دیگر مردم چین و موسسات خرد سرمایهگذاری چینی هستند. ابتدا از دولت چین شروع میکنیم. دولت چین دلیل خیلی محکمی برای ورود به بازار طلا دارد و آن ذخایر ارزی عظیم این کشور است.
ذخایر ارزی چین بر اساس تخمین ها، چیزی در حدود ۳/۳ تریلیون دلار آمریکا است که با فاصله زیادی از کشور بعدی؛ یعنی ژاپن ایستاده که ذخایر ارزی آن در حدود یک تریلیون دلار است. عمده ذخایر چین، یعنی در حدود دو سوم آن، به دلار آمریکا و داراییهای دلاری مثلا اوراق قرضه دولت آمریکا است. بخش عمده بعدی ذخایر چین، یورو و داراییهای یورویی است.
اما جایگاه طلا در ذخایر چین چندان جالب نیست. در حقیقت بهرغم اینکه چین اولین کشور دارنده ذخایر ارزی دنیا است، ششمین کشور دنیا از نظر حجم ذخایر طلا نزد بانک مرکزیش است. طبق اعلام رسمی بانک مرکزی چین، دارایی طلای این بانک در حدود ۱۰۵۴ تن است که با احتساب قیمت ۱۳۰۰ دلار به ازای هر اونس در این روزها، ارزش این میزان طلا در حدود ۴۱ میلیارد دلار است که این یعنی ارزش طلای نگهداری شده توسط دولت چین، ۲/۱ درصد کل ذخایر ارزی چین است. رقمی تقریبا ناچیز.
اینکه چرا دارایی طلای چین به نسبت ذخایر آن اینقدر کم است، بحثی خارج از نوشته فعلی است، اما یک سوال مهم آن است که آیا الان چین قصد دارد ذخایر طلای خود را افزایش بدهد؟ جواب صددرصد مثبت است. شکی نیست که چین قصد تنوعسازی در داراییهای خود را دارد. چاپ دلار توسط فدرال رزرو و نیز دعواهای داخلی در آمریکا بر سر بودجه و بدهی این کشور بین کنگره و دولت در سال ۲۰۱۳ که منجر به تعطیلی دولت و در معرض ورشکستگی قرار گرفتن آن شد، دلایلی برای چین هستند تا ذخایر دلاریش را کاهش دهد. البته حتی خود چین رسما به این مساله نیز اذعان کرده است و دلیلی برای پنهانکاری نمیبیند. طلا میتواند یک دارایی هدف برای این منظور باشد، اما باید توجه داشت که بازار طلا بهرغم اسم بزرگی که دارد در برابر ذخایر ارزی عظیم چین، ارقام چندان بزرگی ندارد. کل تبادلات رسمی طلا در سال گذشته در بازار جواهرات و سرمایهگذاری در کل دنیا در حدود ۱۷۱ میلیارد دلار بوده که این رقم در حدود پنج درصد ذخایر ارزی چین است.
با این توصیف، ورود حتی اندک دولت چین به بازار طلا برای تبدیل داراییهایش، دو پیامد بد برای چین خواهد داشت. یک اینکه اگر تقاضای طلای دولت چین بالا باشد، بیشک این کار قیمت طلا را مقطعی بالا خواهد برد و سبب خواهد شد که چین از قیمتهای پایین نتواند بهره ببرد و البته بعد از خروج چین، دوباره تب بازار فروکش کرده و قیمت پایین خواهد آمد. علاوهبر این، بهدلیل فروش داراییهای دلاری چین و عرضه آنها به بازار، قیمت آنها نیز به شدت کاهش مییابد که بهدلیل سهم عمده آنها در داراییهای چین، حتی یک درصد سقوط قیمتی در آنها میلیاردها دلار ضرر برای چین به همراه خواهد داشت.
وضعیت ذخایر چین واقعا برای این کشور یک معما است.
چین مسلما میخواهد که بخشی از داراییهای دلاری خود را به طلا تبدیل کند بهخصوص در این شرایط که اوراق قرضه آمریکا افق قیمتی کاهشی دارند و طلا نیز در کف قیمتی این دو، سه ساله است؛ اما اقدام کردن به فروش اوراق قرضه یا دلار برای خرید طلا، آتشی به هر دو بازار طلا و اوراق قرضه آمریکا خواهد زد که بیش از همه دامان خود چین را خواهد گرفت و در ضمن در این فرآیند آنچه چین توانایی تبدیلش را به طلا خواهد داشت، در برابر عدد بزرگ ذخایر این کشور، ناچیز است.
بازیگر دوم چین که خیلیها به او امید بستهاند، مردم و موسسات چینی هستند که تقاضای آنها را در قالب جواهرات و سرمایهگذاری در شمش و سکه نشان میدهد. جالب خواهد بود اگر اعداد و ارقام این بخش را بدانیم و ببینیم آیا تقاضای این بخش چینیها قادر به ایجاد حرکت معناداری در بازار طلا هست یا نه؟ مسلما با افت قیمتی طلا در سال ۲۰۱۳ میشد از قبل پیشبینی کرد که تقاضای جواهرات و شمش و سکههای طلا در جهان که بسیاری از خریداران خرد توانایی شرکت در این قسمت بازار را دارند، افزایش یابد؛ آمار هم دقیقا موید همین موضوع است.
تقاضای جواهرات در سال ۲۰۱۳ در جهان، برابر ۲۲۰۹ تن بوده است که به نسبت سال ۲۰۱۲ که حدودا ۱۸۹۶ تن بوده، افزایش ۱۷ درصدی را نشان میدهد. افزایش سرمایهگذاری در شمش و سکه نیز در جهان از ۱۲۹۰ تن در سال ۲۰۱۲ طبق پیشبینی افزایش یافت و به ۱۶۵۴ تن رسید که افزایش ۲۸ درصدی را نشان میدهد. اما جالب آن است که بخش عمده افزایش این تقاضا در سال ۲۰۱۳ برای فصل دوم سال است و در عوض فصل سوم و چهارم سال که قیمتها پایینتر بودهاند و حتی به کف رسیدند، تقاضای جواهر و نیز شمش و سکه به شدت کاهش یافته است.
گویا بازار خرد با یک تاخیری، دلیل بنیادی کاهش قیمت طلا را درک کرده و آنها نیز بعد از مدتی به تقاضای عادی خود بازگشتهاند و قیمتهای پایین را دلیلی برای ورود پرحجم به بازار ندیدهاند.
چینیها نیز دقیقا رفتار مشابهی داشتهاند. تقاضای جواهرات چینیها در سال ۲۰۱۲ معادل ۵۵۱ تن بوده که در سال ۲۰۱۳ به ۷۱۱ تن رسیده است یعنی رشد حدود ۳۰ درصدی را تجربه کرده است. تقاضای شمش و سکه نیز از ۲۹۶ تن به ۴۰۸ تن رسیده است که رشد ۳۸ درصدی را نشان میدهد، درحالیکه نقش چین در این دو بخش بازار بالا است و هر حرکتی در این دو بخش از جانب چینیها میتواند بازار طلا را به حرکت درآورد، اما جالب خواهد بود اگر به سرمایهگذاری صندوقهای سرمایهگذاری نیز نگاهی کنیم که دلیل اصلی سقوط بازار طلا در سال ۲۰۱۳ بودهاند. سرمایهگذاری صندوقها در سال ۲۰۱۲، ۲۸۰ تن بوده که در سال ۲۰۱۳ به منفی ۸۸۰ تن رسیده است. منفی ۸۸۰ تن، یعنی آنها نه تنها ۲۸۰ تن موجودی خود را فروختهاند، بلکه حدود سه برابر آن را، یعنی ۸۸۰ تن طلا را که مالک نبودهاند، فروش کوتاه یا اصطلاحا Short Sellingکردهاند به این امید که قیمتها کاهش مییابد و در آینده آنها طلا را دوباره با قیمت پایین خریده و به مالک اصلی آن باز میگردانند؛ یعنی خروج آنها با عرضه ۱۱۶۰ تنی طلا همراه بوده است.
همانطور که دیده میشود چینیها برای جبران این شوک صندوقها باید خریدی معادل کل خریدشان در سال ۲۰۱۳ را دوباره انجام دهند تا بتوانند افت تقاضای صندوقها را جبران کنند که تقریبا در شرایط فعلی، در کوتاهمدت غیرممکن است. البته آنچه روشن است آنکه چینیها تقاضای جواهر و نیز شمش و سکه قوی فعلی خود را حفظ کرده و حتی این بخش در میانمدت و بلندمدت رو به رشد خواهد بود.
در حقیقت وضعیت خرید طلای مردم چین تا حدودی شبیه مردم ایران است که طلا وسیلهای برای پسانداز و پشتوانهای برای روز مبادای آنها در میانه بیثباتیهای اقتصادی است. این روزها هم چین با کاهش ارزش یوآن مواجه بوده است. در ضمن حرف و حدیثهای زیادی برای کاهش رشد اقتصادی در جریان است که این نیز به شرایط نا متعادل اقتصادی مردم چین بعد از سالها تجربه رشد دلالت دارد.
در این شرایط پرواز چینیها به سمت طلا قابل پیشبینی است؛ اما این اقدام مردم اول از همه یکجا نخواهد بود و ثانیا در صورت رخداد در خود نیروی تعدیلکننده قیمت را دارد. یعنی هر حرکت شوک آور تقاضای چینی ها، قیمت طلا را با شوک مواجه کرده و آن را به حدی میرساند که برای سرمایهگذاری خرد دیگر جذاب نیست.
حال در پایان باید به این سوال پاسخ داد که چه چیزی میتواند بازار طلا را به حرکت درآورد و نقش چینیها در این میان چه میتواند باشد؟ پاسخ را باید به دو بخش تبدیل کرد. یکی در کوتاهمدت و دیگری بلندمدت است.
در کوتاهمدت حرکت واقعی طلا به بازگشت تقاضای صندوقهای سرمایهگذاری وابسته است و تصمیم آنها نیز در این روزها تا حدود زیادی به شرایط ریسک بازارها و بهخصوص بازارهای نوظهور از جمله چین بستگی دارد. البته حتی مساله اوکراین نیز نشان داد که ریسک بازارهای نوظهور و درگیریهای منطقهای، قدرت محدودی برای رشد قیمت طلا دارند و بازار به واقع مقهور تصمیمات فدرال رزرو و تصمیمات آن بانک برای برنامه خرید اوراق قرضه و نیز افزایش نرخ بهره است؛ اما به هر حال اگر ابعاد بحران در بازارهای سهام وسیع شود مانند آنچه هفته قبل کمی خودنمایی کرد، بعید نیست که این مساله محرک اصلی بازار طلا در کوتاهمدت شود.
در کوتاهمدت نیز نقش چینیها مهم است، اما این نقش مساوی با بازیگران دیگر مثل هند و نیز صندوقهای سرمایهگذاری است و اگر یکی از این بازیگران به شدت به بازار شوک وارد کرده باشد، ابعاد فعلی بازار چینیها و توانایی تقاضای آنها در حدی نیست که آن را کاملا جبران و عرضههای آنها را با تقاضای خود جذب کنند.
در بلندمدت، اما نقش چینیها پررنگتر است. مسلما روند افزایشی خرید طلای چینیها در اثر ثروتمندتر شدن آنها و همینطور تقاضای دولت چین، این کشور را به مهمترین بازیگر بازار طلا تبدیل خواهد کرد و البته این به آن معنا است که چینیها با تقاضایشان، مسیر بلندمدت قیمت طلا را نیز صعودی نگه خواهند داشت.
دنیای اقتصاد