سرویس آموزش و پرورش: این بابا و مامان مدرسه، حدود ۳۰ سال است که در این مدرسه ساکن هستند.
آنها به فضای مدرسه، معلمان و دانش آموزان دلبستگی دارند و به گفته خودشان، تا حالا هم با هم قهر نکردند چرا که لحظات زندگی شان با وجود دانش آموزان همیشه شاد است.
آقای تیموری این روزها بازنشسته است و عنوان سرایداری مدرسه به همسرش که خدمتگزار مدرسه بوده، واگذار شده است اما او هنوز هم بابای مدرسه است و در کنار همسرش، بابا و مامان دوست داشتنی مدرسه هستند.
***
در هفته معلم، همیشه صحبت از معلمان است اما در همین مدارس، کسانی هستند که برای تعلیم و تربیت کشور زحمت میکشند اما نام آنها کمتر به میان میآید.
کسانی که در سالهای مدرسه همیشه خاطره خوب آنها در ذهن دانشآموزان نقش میبندد؛ اینها کسانی نیستند جز نیروهای سرایدار و نیروهای خدماتی مدرسه.
خاطره بابای مدرسه، همیشه یادآور مرد زحمتکشی است که نگاه مهربانش، وقتی که کودکان بزرگ میشوند، جزو بهترین خاطرات دوران تحصیل است.
این بار سری زدیم به زن و شوهری که هماکنون در مدرسه نمونه دولتی آزادگان، عاشقانه کار میکنند.
فارس: آقای تیموری چه سالی وارد آموزش و پرورش شدید؟
آقای تیموری: سال ۵۷ وارد آموزش و پرورش شدم و با سرایداری کارم را شروع کردم البته همسرم چند سال بعد وارد آموزش و پرورش شد.
از همان سال به این مدرسه آمدم البته چند سالی است که ساختمان جدیدی برای این مدرسه ساخته شده است.
فارس: سختیهای کار سرایداری چیست؟
آقای تیموری: مسئولیت دارد و جایی نمیتوان رفت؛ عیدها و روزهای تعطیل باید در مدرسه ماند.
فارس: سختیها را چه جوری تحمل کردید؟
آقای تیموری: ساختیم دیگر؛ البته با توکل به خدا
فارس: با دانشآموزان چه جوری ارتباط برقرار می کنید؟ بچهها انس خاصی با باباهای مدرسه دارند.
آقای تیموری: ارتباط خیلی نزدیک دارم. بچهها را دوست دارم و همیشه سعی کردم در کنارشان باشم. حتی وقتی دانشآموزان مریض میشدند یا حادثهای برایشان پیش میآمد، به سرعت آنها را بغل میکردم و به بیمارستان میبردم.
فارس: دانشآموزان آن سال اولی که کارتان را شروع کردید، هنوز به یاد دارید؟
آقای تیموری: بله، تقریباً یادم است.
فارس: تا حالا شده، دانشآموزان آن سالها بیایند و به شما سر بزنند؟
آقای تیموری: بله، شده است. یکبار یک جوانی آمد و گفت «مرا میشناسی؟»، گفتم «نه» گفت «من شما را میشناسم، آقای تیموری، الان کانادا هستم آمدم شما و مدرسه را ببینم»؛ مدرسه را دید و رفت.
فارس: وظیفه سرایدار و خدمتگزار مدرسه چیست؟
آقای تیموری: سرایدار از اموال دولت نگهداری میکند؛ از بچهها مواظبت کند و خدمتگزار مدرسه را نظافت میکند.
فارس: تا حالا شده است دانشآموزان بخواهند در ساعت مدرسه، از مدرسه خارج شوند؟
آقای تیموری: بله شده است. البته نه اینکه بخواهند فرار کنند؛ میگفتند مادر و پدرمان در جریان هستند و من میگفتم باید مدیر مدرسه اجازه دهد.
فارس: بابای خوش اخلاق هستید یا بداخلاق؟
آقای تیموری: خودم که نمیتوانم بگویم. بچهها باید بگویند.
فارس: خودتان چی فکر میکنید؟
آقای تیموری: بچهها که میگویند خوب هستم.
فارس: در مدرسه شما، تنبیهبدنی وجود داشته است؟
آقای تیموری: نه، معلمان که تنبیه نمیکنند؛ در گذشته وقتی بچهها خیلی شیطنت میکردند، گاهی معاون مدرسه، تهدید میکرد.
فارس: خانم شیروانی چی شد که خدمتگزار مدرسه شدید؟
خانم شیروانی: اینجا که آمدیم کار را دوست داشتم و خوشم آمد. به دانشآموزان علاقهمند شدم مثل بچه های خودم هستند.
فارس: خودتان هم فرزند دارید؟
خانم شیروانی: بله، ۵ فرزند دارم که ۴ فرزندم ازدواج کردند و آخری هم دانشجوست.
فارس: نظر فرزندانتان درباره کار شما چیست؟
خانم شیروانی: هر وقت که اینجا می آیند به ما کمک می کند؛ کوچک هم که بودند، سعی می کردند به ما کمک کنند.
فارس: چگونه از نگهداری فرزندان و کارتان بر آمدید؟
خانم شیروانی: مادر شوهر پیشم بود و خیلی کمکم می کرد.
فارس: ساختمان قبلی این مدرسه چند طبقه بود؟
خانم شیروانی: ۴ طبقه بود و من باید تمام طبقات را نظافت می کردم.
فارس: خسته کننده بود؟
خانم شیروانی: اولش بله اما بعدش دوست داشتم چون بچه های مدرسه را دوست داشتم.
فارس: دانش آموزان مدرسه همکاری میکنند؟
خانم شیروانی: بچه ها خیلی خوبند و خیلی رعایت میکنند.
فارس: تا حالا دانش آموزان برایتان هدیه گرفتند؟
خانم شیروانی: گاهی اوقات از سفرها سوغاتی میآورند. هیچوقت از بچه ها توقعی نداشتم.
فارس: پسر بچه ها شیطنتهای خاصی دارند؛ شیطنت دانش آموزان مدرسه شما چه جوری است؟
آقای تیموری: در گذشته، مدرسه دبستان بود اما الان راهنمایی است و دانش آموزان دیگر بزرگ شدند؛ آن موقع که دبستان بود، دوران جالبی بود؛ یکی گریه میکرد، یکی شیطنت میکرد، یکی لجبازی می کرد.
فارس: خاطره خاصی دارید؟
آقای تیموری: همه کارم خاطره است.
فارس: بوفه مدارس را شما اداره می کنید؟
آقای تیموری: بوفه مدارس دست مدیر است که اجاره میدهد؛ در گذشته دست من نبود اما الان که بازنشسته هستم، دست من است.
فارس: دانش آموزان چه خوراکی هایی را بیشتر دوست دارند؟
آقای تیموری: کیک و آب میوه البته دانش آموزان ساندویچ و پیتزا را خیلی دوست دارند که ما اجازه فروش نداریم.
فارس: دانش آموزان ساندویچ های سالم مثل نان و گردو و نان و سبزی را نمی خرند؟
آقای تیموری: نه، دانش آموزان پسر، به این ساندویچ ها علاقه کمتری دارند.
فارس: تلخ ترین خاطره تان چیست؟ ماجرایی که با یادآوری آن دلتان به درد میآید؟
آقای تیموری: تصادف دانش آموزان بدترین خاطره است. در گذشته، چند بار برخی از دانشآموزان هنگام عبور از خیابان تصادف کردند که خیلی حادثه تلخی بود که پا یا دستشان میشکست.
یک خاطره تلخ دیگر هم خبر فوت دانش آموزی بود که با خانواده اش در مسافرت تصادف کرده بود؛ بچه هایی که وارد مدرسه میشود، مثل بچه خودمان هستند و اتفاقاتی که برایشان می افتد به شدت ناراحتمان می کند.
فارس: تا حالا برای بچه های مدرسه پدری هم کردید؟
آقای تیموری: سعی کردم مثل یک پدر مهربان باشم؛ گاهی اوقات پیش آمده است که پدر فرزندش را به مدرسه رسانده است و بعد می دیدم که دانش آموز در حال گریه کردن است که پول توجیبی اش را نگرفته است؛ صدایش می کنم؛ او را آرام می کنم حتی پول توجیبی می دهم.
فارس: روزهایی که مدرسه تعطیل است، چه می کنید؟
آقای تیموری: وقتی بچهها نیستند، دلمان میگیرد و لحظه شماری می کنیم تا دوباره دانش آموزان و معلمان را ببینیم.
فارس: رابطه تان با مدیر و معلمان مدرسه چه طور است؟
آقای تیموری: خیلی خوب است.
فارس: آرزویتان برای دانشآموزان؟
آقای تیموری: موفق باشند درسشان را خوب بخوانند.
گزارش از مریم عابدینی