در مرحله دوم به نظر میرسد که دلواپسان برآنند که از همین ابزار برای تحریک جبهههای گوناگون درجهت به خیابان آمدن استفاده کنند و سپس با ایجاد یک تنش مشخص تمام گناههای موجود در این زمینه را به کسانی نسبت بدهند که رو در روی آنها درجهت موافقت با تحرک دیپلماتیک به میدان آمدهاند بنابراین میتوانیم بگوییم که در این راستا و در چارچوب این تحلیل است که ما شاهد آن هستیم که تیزهوشی گروه مقابل و عموم مردم در این راستا موجب شده که این گروه دلواپس با سرعت بیشتری در جهت بیان عقاید و دیدگاههای خود به میدان آیند.
به آنها حق میدهم که اگر بهصورت مستند و مستدل احساس نگرانی از منافع ملی و امنیت ملی کشور عزیزمان ایران و نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام برخاسته از انقلاب اسلامی و آرمانهای آن را دارند، نگرانیهای خود را بیان کنند اما همانقدر که آنها فکر میکنند و میاندیشند که مستند و مستدل سخن میگویند باید برای کسانی که حمایتخود را از مذاکرات هستهای اعلام کردند نیز توجه شود چرا که آنها هم دلسوزان انقلاب هستند لذا باید بپذیریم که اگر در این میان دلواپسان نهادهای رسمی و دولتی را قبول ندارند پس چه نهادی را میتوان قبول و فصلالخطاب قرار داد ولذا در این چارچوب این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا به واقع این عده دلواپس مذاکرات و حلوفصل دیپلماتیک مساله هستهای هستند یا دلواپس از دست دادن جایگاه خود و تعریفی که از خود در ساحت و سپهر سیاست نظری و عملی در جامعه ایران داشتهاند. اگر بپذیریم که به واقع دنبال کمک به تیم مذاکرهکننده هستهای از طریق بیان دلواپسیهای خود داریم این را نیز بپذیریم که شیوهای انتخاب نکنیم که موجب سؤاستفاده دیگران شود.