مردی که از حدود ۳ سال قبل درگیر اختلاف ملکی با یکی از همسایگان خود بود، ناگهان از درگیری شدید دو تن از برادران خود با طرف اختلاف باخبر شد و وقتی خود را به محل حادثه که خانه پدری آنها بود رساند، با جنایتی هولناک روبهرو شد.
برادران آرش، در اقدامی عجیب پس از تهیه اسلحه و تعداد زیادی فشنگ جنگی، به محل حادثه رفته و ضمن به قتل رساندن ۳ نفر از مرتبطان این پرونده اختلاف ملکی، ۲ فرد بیگناهی را هم که در آنجا حضور داشتند، به قتل رسانده و متواری شدند. مأموران نیروی انتظامی هم که از وقوع این حادثه باخبر شده بودند، پس از شناسایی عاملان حادثه، در جریان تعقیب و گریز، این دو برادر نیز به قتل رسیدند و تعداد کشتههای این حادثه به ۷ نفر رسید.
علت اصلی این حادثه دلخراش، اختلاف بر سر ملکی ۶۱ متری است که براساس برخی شنیدهها حتی این میزان کمتر بوده و در اصل تصرف ۱۴ متری، دلیل این اختلاف چند ساله شده است؛ اما روی دیگر این حادثه، فرهنگ ناپسند انتقامجویی خودسرانه در برخی استانهای ایران است که در این حادثه نیز همچنان شرایط را مستعد بروز حوادث خونین دیگری نگه داشته است و اگر مسئولان قضایی، انتظامی و دیگر افراد مرتبط برای میانجیگری و رسیدگی فوری به پرونده وارد عمل نشوند، چه بسا خونهای بیشتری از بین برگههای این پرونده روی زمین ریخته شود.
پس از وقوع این حادثه، خانواده عاملان آن، از ترس اینکه مبادا مورد خشم و غضب و انتقامجویی خانواده قربانیان قرار بگیرند، هریک به شهری دیگر گریختهاند و در اخبار آمده بود که برادر بزرگ آنها نیز با در دست داشتن برخی اسناد و البته فیلمی که عاملان حادثه در آن جزییات و انگیزه خود را بیان کرده بودند، به تهران آمده و از مسئولان قضایی و انتظامی، ضمن درخواست تأمین امنیت جانی خود و خانوادهاش، خواست که هرچه زودتر با رسیدگی فوری به پرونده، از بروز اختلاف، درگیری و حتی خونریزیهای بیشتر جلوگیری کنند.
شنیدهها حاکی از این است که برخی خانوادههای مقتولان این حادثه، همچنان به دنبال فرهنگ منسوخ «خونبس» بوده و به همین دلیل به دنبال انتقامگیری شخصی و نه قانونی از عاملان این حادثه هستند. نکته قابل تأمل و تأسف دیگر در این حادثه این است که با وجود گذشت ۲ هفته از وقوع این حادثه، هنوز جسد ۲ عامل اصلی این حادثه دفن نشدهاند. گویا به دلیل ناامن بودن فضا و احتمال بروز درگیری بین خانوادههای طرفین، هنوز مجوز دفن اجساد صادر نشده و حتی از دفن اجساد در شهری غیر از رامهرمز نیز جلوگیری شده است.
اینکه چرا با وجود تغییر و تحول گسترده در فرهنگ مردم، هنوز بسیاری از اقوام، عقایدی مانند «خونبس» را راهحل برطرف کردن مشکلات میدانند، نکتهای است که نیازمند بررسی و موشکافی دقیقتر و وسیعتر توسط رسانهها و فرهنگسازان کشور دارد اما عجیبتر و تأسفبارتر از آن، بیتوجهی مسئولان به حادثهای است که هنوز آتش آن فروکش نکرده و هر لحظه ممکن است، دامن فرد، خانواده و قبیله دیگری را هم بگیرد.
مدتی است برخی رسانهها با همراهی تعدادی از مسئولان، موجی امیدبخش برای جلب رضایت محکومان به اعدام راه انداختهاند تا اینگونه فرهنگ بخشش را در جامعه گسترش دهند هرچند که این اقدام ضعفهایی چون هجمههای گاهوبیگاه به خانواده قربانیان و حتی دفاع بیجا و نامناسب از برخی قاتلان، بیشتر دل خانواده قربانیان را آزرده است و امیدها برای اعلام رضایت را هم کمرنگ کرده است. اما انتظاری که از این رسانهها و مسئولان دولتی مخصوصا رئیس سازمان محیط زیست که در این راه، بسیار پیشقدم بوده است، این بود که درباره این ماجرا نیز پا پیش گذاشته و نه برای جلب رضایت خانواده قربانیان بلکه برای میانجیگری و جلوگیری از بروز حوادث بیشتر هم اقداماتی انجام میدادند.
اقدام مسئولان قضایی، انتظامی و ریشسفیدان طوایف و حتی رسانهها برای حل این مشکل ضروری است؛ کسانی که تا چند ماه قبل با استفاده از انواع و اقسام رسانهها و شبکههای اجتماعی برای نجات سربازان ربوده شده مرزبانی تلاش کردند و قطعا این تلاش در تحریک مسئولان برای پیگیری بیشتر تأثیرگذار بود (هرچند موضوع گروهبان داناییفر و شایعات پناهندگی وی، برخی معادلات را برهم زد)، امروز هم باید آستینها را بالا زده و برای حل این مشکل که از یک منظر ناگوارتر از ربودن سربازان و آنهم ریختن خون ۷ انسان بوده است، تلاش کنند.
یک حادثه، ۷ مقتول، چند خانواده آواره، چند خانواده داغدار و آتش زیر خاکستر…