در این شهر تپه ای وجود دارد که به تپۀ موریا شهرت دارد و در بالای آن، مکانی است که به مجموع محدودۀ آن، حرم شریف گفته می شود. این مکان، جایگاه های زیارتی بسیاری دارد که تعدادی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند. در این مقال به تشریح تعدادی از آنها می پردازیم. این مکان، مقدس ترین بخش شهر برای مسلمانان است.
در قسمت جنوب غربی حرم نیز دیواری وجود دارد که از سنگ های بزرگی ساخته شده است که برای یهودیان تقدس بسیار دارد؛ آنان معتقدند که این دیوار تنها قسمت بازمانده از هیکل سلیمان است؛ لذا این مکان به صورت تمام وقت به روی بازدید کنندگان باز بوده و یهودیان در کنار آن به دعا و ندبه می پردازند؛ و به همین دلیل به آن دیوار ندبه و در عربی حائط المبکی و در زبان انگلیسی به آنWestern Wall ، گفته می شود. در میان مسلمانان نیز معروف است که پیامبر در شب معراج، براق خود را بر این دیوار بست. البته ما دلیلی بر این مطلب نیافتیم. در مورد بستن براق در تاریخ تنها این گونه آمده:
«پیامبر براق خود را به حلقه ای بست که انبیاء گذشته چهارپایان خود را بدان می بستند».[۱]
در هر صورت این دیوار بیشتر برای یهودیان معتبر است و آنان این مکان را بسیار مقدس و با ارزش می دانند.
اما مسیحیان، مکانی در شهر بیت المقدس که آن را کلیسای قیامت می نامند، مقدس ترین مکان شهر می دانند و آن همان مکانی است که به اعتقاد مسیحیان، عیسی در آن جا به صلیب کشیده شده و از آن جا به آسمان رفت. این مکان نیز همیشه توسط مسیحیان مقدس بوده است.
حال برای روشن شدن مناطق زیارتی مسلمانان در تپۀ موریا، قسمت های مختلف آن را به صورت جداگانه بررسی می کنیم:
حرم شریف
در محدوده بالای تپه موریا حصاری کشیده شده است که مسلمانان تمام آن را «حرم شریف» می نامند. این حرم، بخش های زیارتی بسیاری دارد. به حسب ادله ای که خواهد آمد، این حرم شریف همان مسجد الاقصی ای است که در قرآن از آن یاد شده است. البته در این محوطه مسجدی وجود دارد که به آن نیز مسجد الاقصی گفته می شود، اما با توجه به دلایل و شواهد، مسجد الاقصی ای که در قرآن آمده و قبلۀ اول مسلمانان بود که خداوند درباره آن فرمود: «بَارَکْنَا حَوْلَه»،[۲] همین محوطۀ حرم شریف است.[۳] البته سخنان دیگری نیز وجود دارد که مسجد موجود در آن حرم را مسجد الاقصای حقیقی می دانند.[۴] اما به نظر ما ادله ای وجود دارد که قول اوّل را تأیید می کنند:
۱٫ مکانی که امروزه مسجد الاقصی نامیده می شود، بعد از اسلام ساخته شده و پیش از اسلام بنایی به این نام وجود نداشت، بلکه عبدالملک مروان خلیفۀ مروانی آن را بنا کرده است.[۵] پس نمی توان منظور از مسجد الاقصی در قرآن را این بنایی دانست که در زمان نزول قرآن، هیچ وجود خارجی نداشت.
۲٫ مفسران در تشریح کلمه مسجد الاقصی که در قرآن آمده، آورده اند که منظور از آن بیت المقدس است.[۶] بیت المقدس در ادبیات قبل از اسلام، اشاره به مکانی دارد که جایگاه هیکل سلیمان بوده و در بالای کوه موریا قرار داشت و امروزه نیز در بخش غربی حرم دیواری وجود دارد که آن را دیوار ندبه می نامند و یهودیان معتقدند، این دیوار باقی مانده از هیکل سلیمان است. پس بیت المقدس محوطه ای بزرگ تر از محوطه ای است که امروزه مسجد الاقصی نام دارد؛ لذا نمی توان مقصود از بیت المقدس را آن مکانی دانست که مسجد الاقصی نامیده می شود، بلکه منظور از مسجد الاقصای مذکور در قرآن، همان بیت المقدس است که امروزه بدان حرم شریف می گویند.
مسجد الاقصی
در قسمت جنوبی حرم شریف، مکانی وجود دارد که آن را مسجد الاقصی می نامند. این مسجد با گنبدی تقریباً سبز رنگ مزین شده و از نظر معماری بنایی جالب توجه است. بنای این مسجد توسط عبدالملک مروان نهاده شد. این بنا به مرور زمان آسیب های جدی به خود دید که در دوره های مختلف نیز مورد بازسازی قرار گرفت، امّا همان گونه که بیان شد، این مکان با این که اسم مسجد الاقصی را به همراه دارد، اما به هیچ عنوان تمام مسجد الاقصی نیست، بلکه بخشی از مسجد الاقصی است که در اسلام، مقدس شمرده شده است.
قبه الصخره
در بالاترین قسمت کوه موریا، صخره ای وجود دارد که بر روی آن ساختمانی بنا شده است. این صخره بالاترین نقطه کوه است که منابع تاریخی می گویند پیامبر از روی این صخره به معراج رفت.[۷] در کنار این صخره گودالی چند متری نیز وجود دارد[۸] که در دوران های مختلف کاربرد های مختلفی برای آن ذکر شده است و حتی امروزه نیز این گودال موجود است. در مورد این صخره گفتارهایی در میان مردم شایع است مبنی به این که این صخره در هوا معلّق بوده است،[۹] این ادعا در بعضی از کتاب ها نیز آمده، اما ما متنی موثق در تأیید آنها نیافتیم. در هر صورت بر روی این صخره ساختمانی بنا شده است که ساختمانی هشت ضلعی با گنبدی زرد رنگ است و معمولاً توسط رسانه ها، به عنوان مسجد الاقصی نشان داده می شود. این بنا نیز توسط عبدالملک مروان ساخته شد.[۱۰]
در عکس زیر می توان مسجد الاقصی و قبه الصخره را مشاهده کرد:
لازم به ذکر است که در فتح بیت المقدس توسط مسلمانان که با صلح بین دو طرف صورت پذیرفت، خلیفۀ دوم وارد بیت المقدس شد، و در قسمتی از حرم نماز گزارد که در آن مکان مسجدی بنا شد.[۱۱]
البته در این که آن مکان، کدام بخش بوده، چندان روشن نیست. تاریخ در تشریح این حادثه این گونه آورده است:
«خلیفه دوم عمر در فتح بیت المقدس حاضر شد و از صخره سؤال کرد، پس آن را یافت در حالی که تبدیل به زباله دانی شده بود. او آن جا را از زباله ها پاک کرد و بر روی آن مسجدی بنا کرد …».[۱۲] حال با توجه به این که در روایات علاوه بر صخره ای که از آن صحبت شد، از تمام کوه موریا نیز تعبیر به صخره شده است، فهم این روایت دچار مشکل می شود و نمی توان دقیقاً جای آن مسجد را مشخص کرد. اگر چه انصرافش به خود صخره بیشتر است و امروزه نیز اصطلاح مسجد عمر در مورد مسجد قبه الصخره به کار می رود.
به هر حال، احادیث از بیان صریح این موضوع، قاصرند. اما آنچه مسلم است این است که هر دو بنا بعد از اسلام و تسلّط عبدالملک مروان ساخته شده اند[۱۳] و حین نزول آیه قرآن پیرامون این مسجد، بنایی به این صورت وجود نداشت و نمی توان مکانی را که امروزه به عنوان مسجد الاقصی نامیده می شود، مکان مورد نظر قرآن از مسجد الاقصی دانست.
آیات و روایات پیرامون بیت المقدس
قدر مسلم این است که از مسجد الاقصی در اسلام، به عنوان یک مکان مقدس یاد شده و آیاتی پیرامون آن وجود دارد، از جمله آیۀ معراج پیامبر،[۱۴] آیات تغییر قبله[۱۵] که به این مسجد اشاره کرده اند و روایات نیز در فضیلت این مسجد مطالبی را آورده اند:
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «همانا خداوند چهار شهر را برگزیده است؛ خداوند فرموده: (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ) منظور از تین مدینه، زیتون بیت المقدس، طور سنین کوفه و بلد امین مکه است».[۱۶]
همچنین امام علی (ع) می فرماید: «چهار قصر بهشتی در این دنیا وجود دارد: مسجد الحرام، مسجد النبی، بیت المقدس، مسجد کوفه».[۱۷]
امام باقر (ع) نیز فرمود: «نماز واجب در مسجد الحرام، مسجد النبی، بیت المقدس و مسجد کوفه با ثواب یک حج و نافله در این مساجد با ثواب یک عمره برابری می کند».[۱۸]
جعلیات بنی امیه
از زمانی که شام به دست بنی امیه افتاد، آنها تلاش کردند اعتبار بسیاری برای خود و منطقه حکمرانی شان به دست آورند؛ لذا احادیث بسیاری را جعل کردند. از جمله این مقدسات، بیت المقدس بود که اعتبارش در اسلام مورد قبول بود، بنی امیه و بنی مروان نیز تلاش کردند با جعل احادیثی پیرامون بیت المقدس، به اعتبار آن بیفزایند. در مقابل اینان، ائمۀ شیعی نیز تلاش کردند با این احادیث جعلی مبارزه کنند. در روایتی این جعل و مبارزه با آن، به وضوح مشاهده می شود:
«زراره می گوید: من در کنار ابو جعفر باقر (ع) نشسته بودم و ابو جعفر رو به کعبه زانوهاى خود را قلّاب کرده بود. ابو جعفر به من فرمود: زراره، این را بدان که تماشاى کعبه هم عبادت است. در این هنگام مردى آمد و گفت: کعب الأحبار یهودى مى گفت: هر روزه صبحگاهان خانه کعبه در برابر بیت المقدس سر به خاک مى ساید. ابو جعفر به او گفت: در این باره تو چه مى گوئى؟ آن مرد گفت: کعب الاحبار راست گفته است. سخن درست همان است که کعب الاحبار گفته است. ابو جعفر در خشم شد و با تندى گفت: «تو دروغ گفتهاى و کعب الاحبار هم با تو دروغ گفته است». من تا آن روز ندیده بودم که ابو جعفر با تندى و صراحت به کسى بگوید «تو دروغ مى گوئى». ابو جعفر به سخن خود ادامه داد و گفت: خداوند- عزّ و جلّ- هیچ بارگاهى نیافریده است که نزد او محبوب تر از این خانه (کعبه) باشد، و نه گرامی تر. خداوند، همان روزى که آسمان ها و زمین را آفرید، چهار ماه را به خاطر زیارت این خانه حرام کرد. سه ماه را پى در پى ویژه حج ساخت که ماه شوّال و ذى قعده و ذى حجّه باشد و یک ماه تک را براى عمره مقرّر کرد که ماه رجب باشد».[۱۹]
قدس موضوعی سیاسی
تا این جا پیرامون اهمیت دینی بیت المقدس مطالبی بیان شد، اما افزون بر آن، اهمیت سیاسی بسزایی نیز دارد. این مسجد تنها مسجد بزرگ اسلامی است که سال ها در دست غیر مسلمانان بوده و غیر مسلمانان نیز بر این مسجد ادعاهایی داشته اند. این درگیری از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده و تا به امروز نیز ادامه دارد و مسلمانان و مسیحیان و یهودیان سال های بسیاری در به دست آوردن این مسجد با یک دیگر جنگیده اند و خون های بسیاری نیز در این راه ریخته شده است. جنگ هایی که در برخی دوران، بیشتر کشورهای اسلامی و بیشتر قاره اروپا را در بر گرفت. این درگیری های سیاسی سبب شد تا بیت المقدس ارزش چند برابری پیدا کند و به عنوان یک دغدغه برای تمام مسلمانان مطرح شود؛ لذا باید در تحلیل جایگاه بیت المقدس به ارزش و اهمیت سیاسی آن نیز توجه جدی شود.
[۱]. ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۲، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵٫ُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّ
[۲]. اسراء، ۱، «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنرُیَهُ مِنْ ءَایَاتِنَا …».
[۳]. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیره، ترجمه بی نام، ص ۸۴، مشعر، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۴]. قبادیانى مروزى، ناصر خسرو، سفر نامه ناصر خسرو، ص ۴۳، انتشارات زوار، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۱ش.
[۵]. ابن کثیر دمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۸۰، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶٫ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ
[۶]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۷، انتشارات جامعهى مدرسین، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.
[۷] الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۲٫
[۸]. ابن بطوطه، شمس الدین ابى عبد الله محمد بن عبد الله اللواتى الطنجى، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص ۹۶، اکادیمیه المملکه المغربیه، الرباط، ۱۴۱۷ق.
[۹]. این قول در سفرنامه ناصر خسرو آمده و از ایشان معمولا نقل می شود، اما خود ایشان در کتابشان این مطلب را از دیگری نقل می کند؛ ر.ک: سفر نامه ناصر خسرو، ص ۵۲
[۱۰]. البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۸۰٫
[۱۱]. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۵۶٫
[۱۲]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۴۳، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق.
[۱۳]. البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۸۰٫
[۱۴]. اسراء، ۱٫
[۱۵]. بقره، ۱۴۲٫
[۱۶]. حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج ۱۴، ص ۳۶۱، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
[۱۷]. وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۸۳٫
[۱۸]. صدوق، محمد بن على ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۲۹، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق.
[۱۹]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، ج ۴، ص ۲۴۰، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
منبع:اسلام کوئست