دکتر رضا سراج
برخلاف تمایل صهیونیستها و ارتجاع منطقه که امیدوار بودند تحولات اخیر منطقه به شکاف درون جریان مقاومت منجر شده و از توان آن بکاهد، روند جنگ، تحکیم و انسجام درونی بیشتر این جریان را به دنبال داشت.
قریب به یک ماه از تهاجم اخیر رژیم کودک کش صهیونیستی به باریکهی غزه میگذرد و بنا بر برخی گزارشها در طی این مدت، ۵۸۰۰۰ حمله توسط صهیونیست ها به این منطقه کوچک، اما پرتراکم رخ داده است. هرچند صهیونیستها امیدوار بودند همانگونه که آغازگر این جنگ بودند، پیروز آن نیز باشند، اما روز به روز و در میدان عمل نتیجه چیز دیگری بوده است و نشانه های پیروزی مقاومت اسلامی در نبرد اخیر بیش از پیش عیان میگردد.
در این مدت تحلیلهای گوناگونی از چرایی و چگونگی این تهاجم و ابعاد گوناگون آن ارائه گردیده است. اما جای خالی ارائهی تحلیلی راهبردی از عرصه این نبرد تاریخی و سرنوشتساز در فضای تحلیلی رسانهای مشاهده میگردد که این مقاله تلاشی در جهت رفع این نقیصه است.
رژیم صهیونیستی از تهاجم اخیر به غزه چه اهدافی را دنبال مینمود؟
صهیونیستها بهعنوان آغازگران جنگ اخیر اهدافی را دنبال میکردند که ارزیابی راهبردی از آن میتواند گواه اهداف این رژیم در جنگ افروزی اخیر باشد:
۱- بهبود مناسبات داخلی رژیم صهیونیستی
صهیونیست ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری گفتمان مقاومت اسلامی در لبنان -که به عقب نشینی از جنوب لبنان انجامید- در مسائل راهبردی پیش روی این رژیم همچون توسعه طلبی، دو نوع رویکرد و گفتمان مختلف را در پیشگرفته است که عبارتاند از: گفتمان بسط محور و گفتمان حفظ محور.
گفتمان بسط محور بر پایهی آموزه های سنتی توسعه طلبانه صهیونیسم، آرزوی «نیل تا فرات» را در سر می پروراند و مرزهای کنونی سرزمین های اشغالی را برای این رژیم کافی نمیداند. با این حال گفتمان «حفظ محور» که بعدها شکلگرفته است، برخلاف آرمان های صهیونیسم که بر تقدس سرزمین های باستانی شرق بیت المقدس و کرانه باختری و الحاق آنان به اسرائیل تأکید داشت و آنها را زادگاه دو قوم کهن یهودی یعنی «یهودا» و «سامره» میدانست، بر عقب نشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از سرزمینهای اشغالی و واگذاری کرانه باختری به فلسطینی ها، اصرار ورزید.
شکلگیری گفتمان «حفظ محور» و «پساصهیونیسم»، چالش بزرگی را در درون رژیم صهیونیستی به وجود آورد، بهگونه ای که در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۹۲ «اسحاق رابین» تأکید کرد که هرگز نمیگذارد بر سر «یهودا» و «سامره» (کرانه باختری) معامله صورت پذیرد.
از نتایج آشکار این جنگ آن بود که بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت اسلامی بر همگان اثبات گردید و از این رهگذر جایگاه محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کانون این جریان در مناسبات منطقهای ارتقا یافت.
در سال ۱۹۹۳ «اسحاق رابین» مفاد معاهده صلح «اسلو» مبنی بر واگذاری کرانه باختری به اعراب و پذیرش حکومت خودگردان فلسطینی را امضاء کرد و پس از آن به دست یک جوان افراطی صهیونیست به نام «ایگال امیر» به اتهام نفی حکم صریح تورات ترور شد.
این چالش درونی این رژیم تاکنون ادامه داشته است و جریان راستگرای حاکم بر دولت (اعم از لیکود، اسرائیل بیتنا و …) برای تثبیت موقعیت خویش در پایگاه اجتماعی و انتخاباتی خود به دنبال بهرهگیری از حمایت های جریان بسط محور داخلی این جامعه بود و در این میان تهاجم به غزه این هدف را تأمین مینمود.
۲- انهدام سلاح و خلع سلاح مقاومت
انهدام سلاح مقاومت و خلع سلاح گروههای مقاومت، از سالها پیش در دستور کار این رژیم بوده است. محاصره چندین ساله نوار غزه، دو بار تهاجم گسترده در طی سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۹ (جنگ ۲۲ روزه) و ۲۰۱۲ (جنگ ۸ روزه) و کشتار مردم بیگناهی که حامی مقاومت هستند، همه و همه اقدامات بینتیجهای بوده است که صهیونیستها در طی سالهای اخیر برای تحقق این هدف خویش به کار بستهاند. صهیونیستها در طی تهاجم اخیر بار دیگر بخت خویش را آزموده و امید داشتند بتوانند سلاح مقاومت را نابود سازند.
۳- اخراج مقاومت از غزه
هدف دیگر رژیم اشغالگر قدس اخراج جریان مقاومت و رهبران و اعضای آنها از باریکهی غزه بود تا موانع توسعهطلبی این رژیم بیشازپیش برداشته شود.
۴- واگذاری غزه به تشکیلات خودگردان
رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن در طی چند دههی اخیر با حمایت از جریانات سازشکار درون سازمان آزادیبخش فلسطین و تشکیلات خودگردان تلاش کردهاند، این جریان را بهعنوان نمایندگان ملت فلسطین به دنیا معرفی کنند تا مسیر توسعهطلبانه این رژیم هموارتر گردد. در این میان پیروزی جریانهای مقاومت در انتخابات مجلس ملی فلسطین این برنامه را با چالش مواجه ساخت و از آن زمان تلاش عمده این رژیم جلوگیری از تسلط گروههای مقاومت بر کرانهی باختری و نواز غزه بوده است. در طی سالهای اخیر که دولت قانونی فلسطین در نوار غزه تشکیل شد، صهیونیستها و غرب آن را به رسمیت نشناخته و همواره تلاش داشتند تا سازشکاران بهجای مقاومت، قدرت را بر دستگیرند. تهاجم اخیر، آخرین حلقه از تلاشهای این رژیم در تقویت جریان سازشکار است.
۵- احیای گفتگوها و نهایی کردن سازش
یکی از مهمترین چالشها و مسائل موجودیت رژیم صهیونیستی مذاکرات سازش است که در امنیت ملی این رژیم تأثیر به سزایی دارد. زیادهخواهیهای روزافزون صهیونیستها و مقاومت اسلامی ملت فلسطین، تاکنون سبب ناکامی و به نتیجه نرسیدن این مذاکرات شده است. دور اخیر این مذاکرات که با مشارکت ارتجاع منطقه نیز همراه بود، به همین دلایل ناکام ماند و عملاً ادامهی آن در هالهای از ابهام مانده است. صهیونیستها امیدوار بودند با وارد آمدن ضربهی جدی به مقاومت مسیر به نتیجه رسیدن این مذاکرات را هموار سازند.
۶- عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با اعراب
یکی از مهمترین راهبردهای امنیت ملی رژیم اشغالگر قدس، تبدیل کشورهای پیرامونی خود از متخاصم به منفعل و سپس متحد بوده است. در این راستا عادی سازی روابط اعراب با این رژیم یکی از مهمترین محورهایی بوده است که در طول دهها سال اشغال فلسطین دنبال شده است. در این راستا صهیونیستها میکوشند روابط خود را با کشورهای عرب پیرامونی عادی ساخته و عملاً وارد ژئوپلیتیک منطقهی غرب آسیا و شمال افریقا گردند. این هدف تنها از طریق برداشته شدن موانع آن یعنی مقاومت انجام میپذیرد.
۷- تشکیل محور عبری- عربی در منطقه
صهیونیستها امیدوار بودند در تکمیل فرایند عادی سازی روابط با کشورهای عربی و ورود به ژئوپلیتیک منطقه، بتوانند نقش محوری و کانونی در تحولات منطقه ایفا کنند و با تشکیل محورعبری-عربی نبض تحولات منطقهی غرب آسیا و شمال افریقا را در دستگیرند. این فرایند، پیشازاین نیز در طرح خاورمیانه جدید از سوی رژیم صهیونیستی دنبال گردید و وقوع جنگ ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و ۸ روزه نیز در همین چارچوب ارزیابی میگردد. در این راستا تلاش گردید تا از همکاری تمام عیار و مشارکت اعراب در حمله به غزه بهرهگیری شود. شاهد این ماجرا نیز اذعان رئیس سابق این رژیم بود که همکاری اعراب در روند این جنگ را بیسابقه توصیف نمود.
۸- تأثیر بر مذاکرات ایران و ۱+۵ و مساعدت به آمریکا برای مقابله با برنامه هستهای ایران و مهار ج. ا. ا
برخلاف تصور عدهای که گمان میکنند، مسیر رژیم صهیونیستی کاملاً از مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ جداست و صهیونیستها با توافق احتمالی مخالفاند، بررسیهای راهبردی نشان میدهد صهیونیستها با دستیابی به توافقی که مسیر پیشرفت ایران هستهای را معکوس ساخته و جمهوری اسلامی ایران را مهار سازد، مخالف نیستند. آنچه برای صهیونیستها بسیار مهم است، مهار جمهوری اسلامی ایران در این فرایند است و آنها امیدوار بودند با شکست مقاومت و تضعیف عمق راهبردی جمهوری اسلامی، عملاً برگهای برنده نظام اسلامی را در مقابل ۵+۱ تضعیف نمایند. در چنین شرایطی تحمیل توافقی که حقوق ملت ایران در آن رعایت نگردد، ممکن میگردید.
۹- اخراج فلسطینیان از غزه به سینا و از کرانه باختری به اردن
هرچند صهیونیستها تلاش میکنند گاه خود را نظامی دموکراتیک معرفی کنند، اما کیست که نداند رژیمی که بر پایهی اشغالگری تأسیس گردیده، ادامهی حیات خود را نیز بر همین پایه استوار میبیند. واقعیت آن است که آرزوی صهیونیسم در اشغال همه سرزمین فلسطین چیزی نیست که بر کسی پنهان مانده باشد. این جنگ را نیز میتوان تلاشی در جهت تحقق این آرمان دیرینه صهیونیسم مبنی بر اخراج فلسطینیان از باقیماندهی سرزمین آبا و اجدادی خویش یعنی کرانه باختری و نوار غزه تلقی نمود.
چه آنکه یکی از نمایندگان کنست (پارلمان رژیم اشغالگر قدس) با وقاحت تمام تصریح میکند: «غزه را یهودینشین میکنیم. بیتوجه به غیرنظامیان غزه را هدف قرار دهیم. فلسطینیها به سینا بروند.» و یا آنکه اشپیگل به نقل از یکی دیگر از نمایندگان مینویسد: «نمیتوانیم ۳۰۰ میلیون عرب را بکشیم ولی ۲ میلیون فلسطینی غزه را که میتوانیم (!)»
صهیونیستها در دستیابی به اهداف خویش چه روشهایی را در پیش گرفتند؟
عدم برآورد صحیح از توانمندی مقاومت که به غافلگیری اطلاعاتی این رژیم منجر شد و نیز ناتوانی در شناسایی منافذ حیاتی و موقعیتهای راهبردی مقاومت، شکست اطلاعاتی صهیونیستها را تکمیل کرد.
در ادامه به بررسی روشهای رژیم صهیونیستی در جهت نیل به اهداف پیشگفته خواهیم پرداخت:
الف) استفاده از راهبُرد وحشت: در طول جنگهای گذشته و جنگ اخیر یکی از راهبردهای مورد استفاده صهیونیستها، بهرهگیری از رعب و وحشت با استفاده قتلعام کودکان، زنان و مردم بیگناه بوده است. جنایات دیر یاسین، صبرا و شتیلا، قانا و نیز جنایات اشغالگران در این جنگ نمونههای بارزی از این رویکرد بوده است. بهطوریکه بخش عمدهای از شهدای جنگ اخیر را کودکان و زنان تشکیل میدهند.
ب) تلاش برای اجماع دولتهای منطقهای و غربی و همراه سازی مجامع بینالمللی علیه مقاومت: در راستای کاهش هزینههای روانی جنگ و بهرهگیری از دستاوردهای احتمالی آن صهیونیستها تلاش نموند تا دولتهای غربی و مرتجعان منطقه را با خود همراه سازند و تا حدودی در این امر موفق گردیدند. بهگونهای که پایگاه صهیونیستی «دبکا» تأکید میکند: «حمله به غزه حاصل هماهنگی تلآویو، ریاض و قاهره بود.» و یا بهعنوان نمونه بنا بر گزارش یک شبکه مصری، علیرغم بسته بودن گذرگاه رفح برای مردم غزه، فرودگاههای مصر برای فرار صهیونیستها باز بوده است.
ج) وارد شدن مقاومت به اشتباه محاسباتی: تلاش عمدهی صهیونیستها آن بود تا مقاومت و ملت فلسطین را به این تجدیدنظر در محاسبات برساند که هزینه مقاومت و جنگ غیرقابل پرداخت است. ازاینرو تلاش گردید تا فشار مضاعف و غیرقابلتحملی بر مردم غزه وارد آید تا این اشتباه محاسباتی ایجاد گردد، امری که البته چندان نتیجهبخش نبود.
د) بهرهگیری از جریان تکفیری برای مشغول سازی اهل سنت و محور مقاومت: امید صهیونیستها این بود همزمانی این جنگ با تحولات اخیر منطقه و مشغول سازی درونی جهان اسلام از ناحیهی جریانهای سلفی تکفیری، سبب گردد تا اولاً عقبههای مقاومت مانند جمهوری اسلامی ایران، سوریه و جریانهای اسلامگرای منطقه نتوانند به حمایت از مقاومت بپردازند و ثانیاً تمرکز توجهات جهان اسلام بر اختلافات داخلی عملاً فرصت حمایت از مقاومت را از ملتهای منطقه خصوصاً اهل تسنن بگیرد و ثالثاً بخشی از توان محور مقاومت و دیگر جریانها به خنثیسازی یکدیگر اتلاف گردد. آنها امیدوار بودند با بهرهگیری از شکاف درون مقاومت پس از بیداری اسلامی، مقاومت اسلامی غزه را تنها در مقابل خود ببینند.
جنگ غزه، چه پیامدها و تبعاتی برای بازیگران منطقه داشت؟
حال باید پرسید علیرغم این هدفگذاری و طراحی پیچیده رژیم صهیونیستی و نظام سلطه، رهاورد این جنگ برای بازیگران منطقهای چه بوده است؟ با پاسخ به این پرسش میتوان به واقعیتهای عرصه نبرد نیز تا حدودی پی برد.
۱- انزجار افکار عمومی جهان بهویژه مسلمانان از نسلکشی:
آنچه از تأثیر این جنگ بر اکثر نقاط عالم به وضوح قابل مشاهده بود، همراهی اکثر ملتها و انسانهای آزاده با مظلومیت غزه و انزجار از جنایات صهیونیستها بود که این امر طبعاً پیامدهای ناگواری در آینده نیز برای این رژیم به همراه خواهد داشت. به تعبیر تحلیلگر «اکونومیست» «اسرائیل دیگر نمیتواند بر روی افکار عمومی اروپا حساب کند. دولتمردان غربی نیز مجبور به تبعیت از آرای مردم خواهند شد.»
۲- ضربات بیسابقه به تأسیسات زیربنایی:
بهرهگیری هوشمند و مناسب از سلاحها، موقعیتی برای مقاومت پدید آورد که آسیبهای جدی و بیسابقهای به زیرساختهای رژیم صهیونیستی وارد آورد. بهگونهای که وزیر گردشگری این رژیم اذعان میدارد: «هیچیک از اهداف حمله به غزه تاکنون عملی نشده است. قابلقبول نیست که یک گروه کوچک مانند حماس بتواند چنین خسارتهایی ازجمله بستن فرودگاه بنگوریون را بر اسرائیل وارد کند.»
۳- تغییر رویکرد مقاومت از عملیات پدافند به تهاجم و عملیات آفندی:
در این جنگ، شاهد تغییراتی در دکترین اقدام مقاومت نیز هستیم و آن اتخاذ رویکرد آفندی به همراه نسل جدیدی از ابزارهای فنّاورانه مانند ارسال پهپاد و روشهای تاکتیکی همچون عملیات آبیخاکی، عملیات نفوذ و … است که عمدهی این مسائل در روند مقاومت فلسطینیان علیه اشغالگران بیسابقه بوده است.
تلاش عمدهی صهیونیستها آن بود تا مقاومت و ملت فلسطین را به این تجدیدنظر در محاسبات برساند که هزینه مقاومت و جنگ غیرقابل پرداخت است. امری که برای صهیونیست ها نتیجه بخش نبود.
شگفتآور نیست که جان کری وزیر خارجه آمریکا عاجزانه اعتراف مینماید که: «عملیات اسرائیل تبدیل به افتضاح شده است.» و یا وزیر گردشگری رژیم اشغالگر قدس اذعان میدارد که: «قدرت بازدارندگی نظامی اسرائیل بهشدت تحلیل رفته است.»
۴- اشتباه محاسباتی اسراییل از حجم، برد و همچنین تداوم عملیات آتشباری مقاومت:
آنچه در اثنای این نبرد خصوصاً روزهای اول آشکار شد اشتباه محاسباتی صهیونیستها در خصوص توان مقاومت در حوزه حجم، برد و تداوم آتش باری بود. به نظر میرسد صهیونیست در برآورد توان مقاومت دچار اشتباهات بزرگی شدهاند. گویا آنان تصور میکردند در چند روز اول جنگ با نابودی تونلها آتش سلاح مقاومت خاموش خواهد گردید.
۵- غافلگیری و شکست سرویسهای اطلاعاتی اسراییل:
این جنگ ناتوانی و ضعف اطلاعاتی این رژیم را علیرغم ادعاهای گزافهی آن به اثبات رسانید. عدم برآورد صحیح از توانمندی مقاومت که به غافلگیری اطلاعاتی این رژیم منجر شد و نیز ناتوانی در شناسایی منافذ حیاتی و موقعیتهای راهبردی مقاومت، شکست اطلاعاتی صهیونیستها را تکمیل کرد. در همین راستا تحلیلگر روزنامه «هاآرتص» ضمن اشاره به اینکه رژیم صهیونیستی با توجه به کمی اطلاعات قادر نیست ضربهای اساسی به مقاومت بزند، گفت: «این رژیم برگ برندهای در مقابل حماس در دست ندارد.»
۶- انسجام بیشتر مقاومت:
برخلاف تمایل صهیونیستها و ارتجاع منطقه که امیدوار بودند تحولات اخیر منطقه به شکاف درون جریان مقاومت منجر شده و از توان آن بکاهد، در طی این جنگ عملاً ثابت گردید که چنین نیست و اتفاقاً روند جنگ تحکیم و انسجام درونی بیشتر این جریان را به دنبال داشت.
۷- انتفاضه در کرانه باختری و مسلح شدن:
آنگاهکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) بر تسلیح مردم کرانهی باختری تأکید کردند، جبهه مقاومت گشودهتر شد و در عرض یکی دو روز شعلههای انتفاضه در کرانهی باختری به کمک مقاومت غزه آمد. این رویکرد را میتوان زمینهساز تسری مقاومت مسلحانه به منطقه راهبردی کرانه باختری دانست که قطعاً چالش جدی برای صهیونیستها فراهم خواهد آورد. عجیب نیست که یک تحلیلگر صهیونیست اعتراف میکند: «موضوعی اصلی که اسرائیل باید از آن بترسد روند رو به گسترش تظاهرات و درگیریها در کرانهی باختری است نه تحولات غزه!»
۸- تلفات سنگین
یکی از شکستهای بزرگ رژیم صهیونیستی در این جنگ تلفات بیسابقهای است که به لحاظ انسانی متحمل گردید. بنا به گزارش روزنامه «الشرق الاوسط» بر اساس گزارش فاش شده از نشست کابینه امنیتی اسرائیل، تاکنون ۴۹۷ سرباز و ۱۱۳ افسر کشته، ۸۷۹ سرباز و ۳۶۲ افسر زخمی شدهاند. ۳۱۱ سرباز برای فرار از جنگ به خودشان شلیک کرده و ۱۶۶ سرباز خودکشی کردهاند. این تعداد تلفات در یک جنگ از آغاز اشغال فلسطین تاکنون بیسابقه است. این مسئله تأثیر مخرب زیادی بر این رژیم گذارده بهگونهای که وزیر جنگ لب به اعتراف میگشاید که: «هزینههای زیادی متحمل شده و بهترین سربازان خود را ازدستدادهایم.»
سران و رسانههای صهیونیستی تاکنون تلاش کردهاند تا اخبار مربوط به تلفات را سانسور نمایند، چراکه بهخوبی میدانند افشای واقعیتهای این امر تبعات جبرانناپذیری برایشان به بار خواهد داشت. اینچنین است که یوئیل مارکوس، روزنامهنگار روزنامهی صهیونیستی هاآرتص اعتراف میکند: «اگر تعداد کشتههای واقعی اسرائیل را اعلام کنیم در اسرائیل انقلاب میشود.»
۹- ناکارآمدی گنبد آهنین
در این نبرد همچنین ناکارآمدی سامانه گنبد آهنین -که برای آن هزینه فوقالعاده مالی و فنّاورانه شده و حول آن نیز تبلیغات وسیعی انجامگرفته بود- نیز بیشازپیش نمایان شد. بهگونهای که به اذعان ارتش رژیم صهیونیستی: «از آغاز نبرد اخیر، ۲۸۴۰ موشک از سوی مقاومت به مناطق مختلف اسرائیل شلیکشده که تنها ۳۵۰ موشک توسط گنبد آهنین رهگیری و منهدم شده است.» این بدان معناست که بازدهی این سامانه کمتر از ۱۵% است.
۱۰- تهدید عملی و بیسابقه تلآویو و مراکز حیاتی:
هرچند صهیونیستها جنگ را به بهانه پایان دادن به شلیک موشکهای مقاومت آغاز کردند، اما نهتنها شلیک روزانهی موشکها به داخل سرزمینهای اشغالی پایان نپذیرفت، بلکه به اذعان تلویزیون رژیم صهیونیستی: «حماس همچنان قادر به شلیک باران موشک به مواضع اسرائیل است.». برای اولین بار تأسیسات هستهای رژیم اشغالگر قدس، همچون «دیمونا» و «ناحال سوریک»، هدف موشکهای مقاومت گردید. موشکهای مقاومت برای اولین بار موجبات تعطیلی فرودگاه بینالمللی بنگوریون تلآویو را فراهم آورد که روزنامه صهیونیستی یدیعوتآحارنوت صراحتاً لغو پروازها را «پیروزی راهبردی مقاومت» دانست. این موشکها حتی آسایش سرکردگان این رژیم را نیز بر هم زد بهگونهای که کنفرانس خبری نخستوزیر این رژیم از واهمهی موشکها نیمهکاره رها شد.
۱۱- عملیات موفق پدافندی
مقاومت درعینحال در حوزهی پدافندی نیز توانمندی مثالزدنی از خود نشان داد که نمونهی بارز آن را در دفع عملیات زمینی صهیونیستها و نیز اقدامات موفق درزمینهی پدافند هوایی همچون سرنگونی جنگندهی اف ۱۶ اسرائیلی و نیز چند بار سرنگونی پهپادهای جاسوسی میتوان دید. در همین راستا روزنامه صهیونیستی هاآرتص اذعان داشت: «مقاومت با پایداری در مقابل نیروی هوایی اسرائیل پیروزی روشنی به دست آورده است. اسرائیل در حال تکرار شکست امریکا در ویتنام است.»
۱۲- ضربات اقتصادی جبرانناپذیر
هرچند برآورد اقتصادی دقیقی از هزینهها و زیانهای اقتصادی رژیم صهیونیستی در این جنگ ارائه نشده، اما اندک گزارشهای منابع صهیونیستی هم نشان از عمق این آثار مخرب دارد. دورون کوهن، مدیرکل سابق وزارت دارایی این رژیم هزینه جنگ را بین ۸ تا ۱۰ میلیارد شیکل (۲٫۳ تا ۲٫۹ میلیارد دلار) برآورد میکند. به اذعان سران این رژیم در اثر این جنگ، گردشگری در فلسطین اشغالی که از مهمترین منابع تأمین درآمد پایههای اقتصادی این رژیم است، با زیانی که در حدود ۵۰۰ میلیون دلار برآورد میگردد، آسیب جدی دیده است که یقیناً آثار این مسئله در بلندمدت بیشتر مشاهده خواهد گردید. وزیر گردشگری این رژیم لب به اعتراف گشود که: «حماس توانسته فرودگاهها را تعطیل و آسمان ما را ببندد.» همچنین شبکهی تلویزیونی سیانان تأکید میکند: «اختلال در صنعت گردشگری اسرائیل آثار ویرانگر دارد.»
۱۳- از بین رفتن امنیت روانی برای صهیونیستها
از دیگر تبعات و پیامدهای این جنگ برای صهیونیستها، از میان رفتن امنیت روانی است که فوقالعاده برای جامعهی صهیونیستی اهمیت دارد. در همین راستا، شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی، اذعان نمود، از آغاز جنگ تاکنون ۹۰ درصد از ساکنان شهرکهای همجوار با نوار غزه آن را ترک کرده و کارخانههای موجود در محدودهی ۴۰ کیلومتری نوار غزه کار خود را متوقف کردهاند. وزیر محیطزیست این رژیم اذعان میدارد: «خالی بودن شهرکهای صهیونیست نشین دال بر پیروزی حماس است»
۱۴- کارآمدی گفتمان مقاومت و تقویت ایران در مناسبات منطقهای
از نتایج آشکار این جنگ آن بود که بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت اسلامی بر همگان اثبات گردید و از این رهگذر جایگاه محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کانون این جریان در مناسبات منطقهای ارتقا یافت. شبکه تلویزیونی سیانان در همین راستا لب به اعتراف میگشاید که: «در هفته گذشته که آیتالله سیدعلی خامنهای رهبر ایران از کشورهای مسلمان خواست اختلافات خود را کنار بگذارند و متحد شوند، وی در حقیقت رهبری ایران در بین مسلمانان را استوار کرد.» همچنین و در همین راستا روزنامهی صهیونیستی معاریو اعتراف نمود: «سرنوشت نتانیاهو در دست فرماندهی گردان القسام است.»
۱۵- تحکیم گفتمان انقلاب اسلامی مقاومت در داخل ج. ا. ا. و نکوهش فتنه گران در موضع نه غزه نه لبنان
علاوه برآن در داخل کشور ما نیز این جنگ تبعاتی داشت و آن افزایش انسجام درونی ملت حول حمایت از مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی و در مقابل برائت از جریان فتنهگری که در سال ۸۸ شعار صهیونیستی «نه غزه، نه لبنان» را سر داده بود. این مسئله حتی از دید دشمنان انقلاب اسلامی نیز به دور نمانده و تحلیلگر بیبیسی فارسی اذعان میدارد که: «افکار عمومی ایران بیش از قبل با فلسطین همدردی نشان میدهد. فاصله افکار عمومی ناراضی در ایران و مقامات نظام در مورد غزه بیش از پیش کاهش یافته است.»
صهیونیست ها امیدوار بودند با شکست مقاومت و تضعیف عمق راهبردی جمهوری اسلامی، عملاً برگهای برنده نظام اسلامی را در مقابل ۵+۱ تضعیف نمایند.
در نمونه دیگر ۶۵ درصد کاربران فیسبوک برنامه افق صدای امریکا در پاسخ به این سؤال که مسلح کردن کرانه باختری آنطور که رهبر ایران میگوید مشکل فلسطینیان را حل یا پیچیدهتر میکند، گزینه حل شدن را انتخاب کردند.
۱۶- افشاء ماهیت دستآموز بودن تکفیریها در جریان جنگ سوم غزه
همزمانی این جنگ با تحولات منطقه و آتشافروزی جریانات سلفی تکفیری بار دیگر ثابت نمود که این جریانات دستآموز و وابسته به نظام سلطه بوده و قدمی در ضدیت با منافع صهیونیستها برنمیدارند. چه اینکه نهتنها حاضر به حمایت از مردم مسلمان و مظلوم و مقاومت غزه نشدند، بلکه عناصر داعش در مصاحبه با الاخبار تصریح نمودند که «آزادی فلسطین اهمیتی ندارد. اولویت داعش نخست آزادی بغداد سپس دمشق و پسازآن تمامی بلاد شام است.»
۱۷- اثبات چندبارهی ایران بهعنوان عقبه واقعی مقاومت:
و بالاخره اینکه بار دیگر ثابت گردید تنها و تنها حامی و عقبهی واقعی مقاومت فلسطین، جمهوری اسلامی ایران است و البته این مسئله پوشیده نیز نیست. شبکه بیبیسی فارسی نیز تصریح میکند: «مقاومت غزه برابر اسرائیل مدیون کمکهای ایران است.» و در مقابل کشورهای مدعی دیگر همچون قطر، مصر، عربستان، ترکیه نهتنها اقدامی مثبت در این زمینه اتخاذ نکردند، بلکه بعضاً در جهت حمایت از صهیونیستها نیز گام برداشتند. بهگونهای که بنا به گزارش یک پایگاه صهیونیستی: «قطر به پل ارتباطی امریکا برای ارسال سلاح به اسرائیل تبدیلشده است و تمام کمکهای نظامی امریکا به تلآویو در دو هفتهی اخیر از طریق پایگاه نظامی امریکا در قطر با نام “سیلیه” انجامشده است.»
رویکرد آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در جنگ سوم غزه
جنگ سوم غزه، برگی دیگر بر رسوایی کشورهایی همچون ایالاتمتحده آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه بود. بار دیگر هماهنگی این نظامها با سیاستهای رژیم صهیونیستی ثابت گردید و بطلان ادعای فاصله وجود داشتن میان آمریکا و رژیم صهیونیستی بیشازپیش واضح شد. این دولتها نیز از وقوع این جنگ استقبال کرده و از رهگذر آن به دنبال نیل به اهدافی بودند که برخی از آنها عبارتاند از:
۱- تضعیف محور مقاومت در راستای مهار ایران و نتیجهبخش شدن مذاکرات هستهای
۲- ایجاد اشتباه محاسباتی در ادراک غلط امنیتی شدن و وادارسازی جمهوری اسلامی به تعاملات راهبردی
۳- آغاز مجدد گفتگوهای سازش و حل مسئله صلح اعراب و اسراییل
۴- معکوس سازی بیداری اسلامی
۵- تغییر مناسبات منطقهای و جغرافیای سیاسی در منطقه
۶- جلوگیری از تحولات عمیق بینالمللی (معکوس سازی هندسه نوین جهانی ناشی از انقلاب اسلامی، مقاومت، بیداری اسلامی، تمدن اسلامی)
بااینحال آنچه در عرصهی جهانی و بینالمللی از این جنگ حاصل شد، دقیقاً نقطهی مقابل هدفگذاری غرب بود. این جنگ نهتنها محور مقاومت را منزوی و شکستخورده نکرد، بلکه جایگاه آن را ارتقا بخشید و نتایجی از این قبیل به همراه داشت:
أ. تحکیم موقعیت ایران در مناسبات بینالمللی و دست برتر ایران در دور مذاکرات
ب. به محاق رفتن گفتگوهای سازش
ج. به مخاطره، چالش، هزینه افتادن متحدان راهبُردی نظام سلطه
د. تقویت بیداری اسلامی و بیداری مستضعفان
ه. افزایش انزجار عمومی از آمریکا، رژیم صهیونیستی و تقویت ضدیت با نظام سلطه
و. بیاعتباری مجامع بینالمللی به دلیل همراهی در نسلکشی
جمعبندی
جنگ اخیر غزه بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت را ثابت نمود و روند پیشین اضمحلال رژیم صهیونیستی را تداوم بخشید. درمجموع میتوان گفت دستاوردها و ابعاد پیروزی مقاومت در جنگ اخیر غزه نسبت به جنگهای پیشین (۲۲ روزه و ۸ روزه) بسیار عمیقتر و گستردهتر بوده ودر آیندهی فلسطین تأثیراتی عمیق و راهبردی خواهد داشت. د ر مقابل شکست مفتضحانهی رژیم صهیونیستی در این جنگ، روندی را آغازگر است که دومینوی اضمحلال و فروپاشی این رژیم را به دنبال خواهد داشت.
دکتر رضا سراج
کارشناس مسائل راهبردی