7

بهترین و تلخ ترین خاطره‌ پدر گلشیفته فراهانی

  • کد خبر : 137300
  • ۱۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۲

بهزاد فراهانی می گوید: خاطرات بازگو‌کننده و زنده‌کننده خیلی از مسائل است اما از تلخ ترین خاطره‌ام شروع می‌کنم . این خاطره بر می‌گردد به ساخت سریالی که در دست داشتم.

بهزاد فراهانی نوشت: در این پروژه افراد زیادی دخیل بودند و شریک بودند و آدم‌هایی زیادی به آن امید داشتند که هم برایشان یک ثمره کاری و یک نتیجه مطلوب محسوب شده بود و به طبع بحث مالی هم برای همه افراد تاثیرگذار بود قصد داشتم یک سریالی با نام حماسه ارت تولید و در معرض عموم قرار دهم.

اهداف آن هم کاملا وطن‌دوستانه و انسان‌دوستانه تبیین شده بود که متاسفانه اجازه ساخت این اثر را بعد از ۲۲۰ دقیقه لغو کردند. اما برای من این موضوع یک خاطره بسیار تلخ حساب می شود زیرا حتی حاضر نیستند که این ۲۲۰ دقیقه که ساخته شده را تماشا کنند و ایراد کار را بر من روشن سازند .

موضوع بعدی که مایل هستم با شما در میان گذارم موضوع مجموعه تلویزیونی امام علی بود که من در آن مجموعه نقش بدی را بازی می‌کردم و کسانی بودند که نقش مثبت بازی می‌کردند اما در مواجهه با مردم در اجتماع از برداشت‌ها و برخوردهای آنها ناراحت می‌شدم در بعضی از مواقع واقعا فکر می‌کردند که من معاویه هستم و با من برخورد نامناسبی را انجام می‌دادند که از این رو بعضی مواقع ناراحت می‌شدم و این رفتار بازگو‌کننده و یادآور خاطره‌های تلخی برای من شده است اما دوست داشتم به آن اشاره‌ای داشته باشم.

اما موضوعی که من را به شدت شاد کرد و تا مدت‌ها برای من یک خاطره ماندنی و دوست داشتنی قلمداد می شد این موضوع است ؛ اغلب در خیابان‌ها که می‌روم در این زمان کسی را نمی‌شناسم که با بنده بدرفتاری کرده باشد و ناراحتی از من در ذهن او به جا مانده باشد و همیشه مردم خوب و با احترام با من رفتار کرده‌اند.

در یکی از سفرهایی که در یکی از شهرستان‌های ایران داشتم اتفاق عجیبی برایم رخ داد. در ملایر چند روزی را قصد استراحت و گذراندن اوقات خوب داشتیم در یکی از روزها قصد گشت و گذار در شهر داشتیم که در اواسط راه بنزین ما تمام شده بود و ماشین از حرکت ایستاد و آن زمان موقعی بود که هیچ پمپ بنزینی در آن نزدیکی وجود نداشت فردی به سمت ما آمد و از ما پرسید چه اتفاقی افتاده است در جواب به او توضیح دادم که بنزین تمام کرده‌ایم کمی ما را نگاه کرد و گفت در این جا که پمپ بنزینی وجود ندارد و فراهم کردن بنزین در این زمان در ملایر به نوعی غیر ممکن است اما ما سعی مان را خواهیم کرد.

چندین ساعت رفتند و از آنها خبری نشد با خود گفتم حتما آن بنده خدا هم بنزینی برایش فراهم نشده است تا به ما کمک کند دیگر زمانی بود که از جا بلند شدم و ناامیدانه قصد داشتم که آن منطقه را ترک کنم و به دنبال راه و چاره دیگر باشم. از دور صدایی آمد و گفت نروید! نروید! ما رسیدیم دیدم آن مرد جوان به همراه چند نفر چندین گالن بنزین برایم آورده‌اند و من می‌توانستم با آن بنزین حتی به تهران بازگردم. از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم و فکر می‌کنم این یکی از بهترین خاطرات من است.

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=137300

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]