زن ۵۷ ساله در دایره اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد افزود: دو دخترم را با سرافرازی راهی خانه بخت کرده ام اما پسر کوچکم که ۲۳ سال سن دارد آبروی مرا به بازی گرفته است.
سعید۱۱ ماه قبل عاشق دختری دانشجو شد . هر چه به او گفتم الان موقع ازدواج تو نیست و صبر کن از دانشگاه فارغ التحصیل شوی فایده ای نداشت و او مجبورم کرد به خواستگاری این دختر بی قید و بند بروم.
مراسم خواستگاری و عقد کنان سعید با وجود این که ناراضی بودم برگزار شد.
هنوز سه ماه نگذشته بود که پدر عروسم به اتهام رابطه نامشروع با خانمیدستگیر شد و تازه پسرم نیز شهامت پیدا کرد تا بگوید نامزدش با مردی جوان رابطه مخفیانه دارد.
با این شرایط نصف خانه ملکی ام و تمام پس اندازم را دادم تاسعید همسرش را طلاق بدهد.
مادر دل شکسته افزود: این شکست عاطفی پسرم را افسرده و گوشه گیر کرده بود و من با نگرانی که برای او داشتم کمینصیحتش کردم و ما خواستگاری دختر یکی از اقوام که خانواده بسیار محترم و باوقاری هستند رفتیم.
خانواده این دختر بدون هیچ سنگ اندازی و با شناختی که از سال ها قبل از هم داشتیم نظر مثبت خود را اعلام کردند ومجلس عقد کنان بسیار ساده و بی ریا برگزار شد.
و سعید روزهای اول از این وصلت خیلی راضی بود ولی هنوز دو ماه نگذشته بود که این پسر نا خلف سر ناسازگاری گذاشت و با این بهانه که همسرم چاق است و او را دوست ندارم آن قدر نامزدش را آزار و اذیت داد که او مهریه اش را بخشید و جانش را آزاد کرد.
مدتی گذشت و من فهمیدم سعید به خاطر عشق خیابانی،نامزدش را طلاق داده است واین اواخر حتی مواد مخدر مصرف میکند .
خیلی نگران شده بودم و تصمیم گرفتم به هر ترتیبی شده کمکش کنم تا مواد مخدر را کنار بگذارد اما او تنها شرط خود را برای ترک اعتیاد ازدواج با دختر مورد علاقه اش دانست.
به ناچار برای بار سوم به خواستگاری رفتیم و من به خانواده این دختر خانم گفتم که پسرم اعتیاد دارد ولی آنهابه این ازدواج رضایت دادند و سعید و حلیمه با هم نامزد شدند.
افسوس و صد افسوس که بعد از مدتی فهمیدم عروسم و پدرش نیز مثل پسرم اعتیاد دارد و با هم مواد مخدر و شیشه مصرف میکنند.
با کمک ریش سفید های فامیل وارد عمل شدیم وفرزندم همسرش را طلاق داد.
در این شرایط روزهای بسیار بدی را تجربه میکنم، چون سعید ترک تحصیل کرده است و فقط برای خرید مواد که پول آن راهم با تهدید و ضرب و شتم من تهیه میکند همراه دو تن از دوستانش بیرون میرود.