هفته نامه فرانسوی” لوپوئن” (lePoint) در مقاله ای می نویسد: «قاسم سلیمانی (فرمانده پرنفوذ و اسرارآمیز نیروی قدس) از امریکا متنفر است، ولی اهداف اخیرش با امریکایی ها یکی است: مبارزه علیه داعش.»
به نوشته این نشریه فرانسوی: «در سال ۲۰۰۸ یعنی ۵ سال پس از سقوط صدام حسین، یک پیام خواب فرمانده نیروهای مسلح امریکا در عراق را بر هم زد: “ژنرال پتراوس عزیز! باید بدانید که این من هستم، قاسم سلیمانی، که سیاست های جمهوری اسلامی ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان دیکته می کند.”
دیوید پتراوس این پیام را بسیار جدی گرفت. این مسؤول امریکایی وحشت زده شد. این پیام توسط فردی نوشته می شد که هیچ مسؤول امریکایی او را ندیده، ولی اسمش روی ده ها اعلامیه و یادداشت منتشر شده از سوی سازمان سیا دیده می شود.
قاسم سلیمانی همان کسی است که بسیاری از شبه نظامیان را در عراق مسلح کرده است. او با این پیام می خواست به امریکایی ها بفهماند که آنها تنها یک کار باید انجام دهند: ترک عراق.»
لوپوئن ادامه میدهد: «در ماه اوت ۲۰۱۴ -شش سال پس از دریافت آن پیام مشهور- آن کسی که از سوی آیت الله خامنه ای رهبر عالی جمهوری اسلامی تا حد “شهید زنده انقلاب” بالا رفت، در رأس حملات ضدتروریستی قرار گرفته و امریکایی ها می دانند که برای پایان دادن به پیشروی داعش در سوریه و عراق نمی توانند از وی چشمپوشی کنند.»
این نشریه معتبر فرانسوی یادآور شد: «این اولین بار نیست که امریکایی ها باید روی ایرانیان و روی قاسم سلیمانی حساب کنند.»
لوپوئن در ادامه نوشت: «پس از حملات ۱۱ سپتامبر، سلیمانی بود که به صورت غیرمستقیم یکسری دیدارهای مخفی در ژنو را میان جمهوری اسلامی و امریکا هدایت کرد. هدف در آن زمان رهایی یافتن از طالبان در کابل بود که در واقع دشمن مشترک دو دشمن دیرینه جهان محسوب می شد. نیروهای ایرانی زیر نظر قاسم سلیمانی، اطلاعات استراتژیک بسیاری را در خصوص مواضع تندروهای سنی برای واشنگتن تأمین کردند. محمدرضا حیدری -دیپلمات سابق ایرانی که در سال ۲۰۰۹ در نروژ از سمت خود کناره گیری کرد- در این باره می گوید: “ایران می خواست از شرّ طالبان خلاص شود تا بتواند نیروهای خود را بهتر و آسانتر در افغانستان مستقر سازد.”»
این نشریه، کوتاه بودن عمر این ائتلاف را به مواضع سال ۲۰۰۲ جرج بوش علیه ایران مرتبط دانست. در جایی که رئیس جمهور وقت امریکا ایران را “محور شرارت” می خواند. لوپوئن افزود: « قاسم سلیمانی به طور کلی استراتژی خود را تغییر داد. دیگر موضوع همکاری مطرح نبود، باید نبرد با امریکا را از سر گرفت.»
این هفته نامه چاپ پاریس از قول “علی آلفونه” (کارشناس نظامی بنیاد دفاع از دموکراسی) در این خصوص نوشت: «سلیمانی در ایران به عنوان یک فرمانده کاریزماتیک شناخته می شود، چرا که شخصا در کمین های شبانه و پشت خاکریز دشمن برای انجام عملیات شناسایی حضور می یافت. او فرمانده ای بود که افراد واحدش را می بوسید و شب قبل از عملیات های مهم به همراه آنها گریه می کرد.»
علی آلفونه درباره اهداف شکل گیری نیروی قدس سپاه می گوید: «سپاه توان خود را در خارج از کشور بسط داد و نیروی قدس را به وجود آورد. با این هدف که ثابت شود هیچ تحولی در منطقه بدون خواست ایران امکان پذیر نیست. او [قاسم سلیمانی] “محور مقاومت امریکایی-صهیونیستی” را ایجاد کرد. تأسیس حزب الله در لبنان و حمایت مالی و تسلیحاتی از حماس در غزه.
او که اکنون فرماندهی نیروی قدس را بر عهده داشت، ارتباطاتی را تقریبا با تمامی جنبش های منطقه ای برقرار کرد و دامنه نفوذش همچنان رو به افزایش است. “صالح المطلق” نخست وزیر پیشین عراق، در سال ۲۰۱۱ گفت: “تمامی شخصیت های مهم در عراق به دیدن سلیمانی می روند. آنها توسط او هیپنوتیزم می شوند.”»
در ادامه مقاله لوپوئن آمده است: «قاسم سلیمانی از یک هدیه غیرمنتظره ازسوی جرج بوش سود برد. رئیس جمهور امریکا با حمله علیه عراق در سال ۲۰۰۳، ایران را از شرّ دشمن تاریخی اش “صدام حسین” خلاص کرد. پس از آن، فرمانده نیروی قدس تمامی توان خود را به کار گرفت تا همسایه ایران که دارای اکثریت شیعه است، در مدار حکومت تهران قرار گیرد. او با تأمین بودجه، تسلیحات و آموزش های نظامی به شبه نظامیان شیعه و همچنین سنی، آنها را علیه نیروهای امریکایی که آنها را “نیروهای اشغالگر” نامیده بود، علم کرد.»
در ادامه این مقاله می خوانیم: «در سال ۲۰۱۱، ژنرال “جان کین” فرمانده سابق ستاد مشترک ارتش امریکا، به طور رسمی در مقابل کنگره امریکا این سؤال را مطرح کرد: چرا او را نمی کشیم؟ ما به راحتی کسانی را که علیه امریکا عملیات تروریستی انجام می دهند از بین می بریم.»
هفته نامه معتبر فرانسوی می افزاید: «در حقیقت امریکایی ها حداقل یک بار این فرصت را داشتند که زمانی که او برای دیدار با مسؤولان عراقی به منطقه سبز [مرکز قدرت امریکا در بغداد] دعوت شده بود، او را از بین ببرند. ولی سازمان سیا به دلیل واهمه ای که از اقدامات تلافی جویانه داشت، ترجیح داد از این عملیات صرف نظر کند.»
لوپوئن سپس می نویسد: «قاسم سلیمانی بالاخره در سال ۲۰۰۷ انتقام خود را از “شیطان بزرگ” گرفت: واشنگتن مجبور شد با دیپلمات های ایرانی در بغداد دیدار کند. معامله روشن بود، تهران در صورتی که امریکا کلیدهای عراق را به او واگذار کند، آماده است تا به خصومت ها پایان دهد. این سنگ بنای نزدیک شدن دو دشمن تاریخی به یکدیگر بود.»
در بخش دیگری از این مقاله آمده است: «”موفق الربیعی” وزیر سابق امنیت ملی عراق، در مصاحبه ای با روزنامه “گاردین” (Guardian) درباره قاسم سلیمانی گفت: “او بیشک قدرتمندترین شخصیت در عراق است. در سال ۲۰۱۰ در حالی که کشور نمی توانست به اتفاق آرا دولت را انتخاب کند، قاسم سلیمانی باعث انتخاب “نوری المالکی” برای دومین بار شد. او در ازای این مسأله وعده داد که خط لوله نفت میان عراق و سوریه ساخته شود. تنها شرط آن این بود که عراقی ها باید خواستار خروج ارتش امریکا شوند. در اواخر سال ۲۰۱۱ آخرین نیروهای امریکایی نیز خاک عراق را ترک کردند.»
هفته نامه لوپوئن درباره نقش سردار سلیمانی در تحولات سوریه می نویسد: «تحولات سوریه در سال ۲۰۱۱ او را مشغولتر از قبل کرد. او که به مقام سرلشگری ارتقا یافته بود، به مهندس بقای “بشاراسد” تبدیل شد. در واقع یک تحول [شورش] در سوریه باعث میشد که تهران از بیروت جدا شود. ژنرال سایهها بلافاصله به دمشق رفت. او گفت: “ما تا آخر از سوریه حمایت خواهیم کرد.”»
لوپوئن همچنین مدعی شده است: «قاسم سلیمانی صدها عامل از نیروی قدس را وارد سوریه کرد؛ ۷ میلیارد دلار وام داد و انواع تسلیحات را تأمین نمود. او فرماندهی اعضای حزب الله و همچنین شبه نظامیان شیعه در عراق را بر عهده داشت تا در صورت لزوم وارد جنگ شوند و به رئیس جمهور سوریه کمک کنند.»
این نشریه فرانسوی در پایان مقاله خود مینویسد: «از تابستان سال جاری که حملات داعش علیه بغداد آغاز شده، امریکا بار دیگر به سوی او آمده است. فرمانده نیروی قدس صدها مشاور نظامی را به عراق اعزام کرد تا شبه نظامیان شیعه را علیه داعش آموزش دهند.
بمباران های ارتش امریکا در خاک عراق دست یاری امریکا به سوی او بود، چرا که قاسم سلیمانی اکنون متحد امریکا در نبرد علیه جهادگرایان [داعش] محسوب می شود. یک بار دیگر شاهد آن هستیم که “سلیمانیِ وحشتناک” رهبر عملیات در منطقه شده؛ اکنون باید منتظر صحنه نبرد بعدی که در خاورمیانه روی خواهد داد بنشینیم.»