اندیشکده بروکینگز در تحلیلی به قلم «مایکل دوران»، همکار و عضو ارشد مرکز سیاست خاورمیانه و تحلیلگر ارشد مسائل امنیتی خاورمیانه در این اندیشکده با نگاهی به شرایط و اوضاع کنونی منطقه خاورمیانه به تحلیل و بررسی مسائل این منطقه پرداخته است. نویسنده موضوعاتی نظیر ظهور گروه تروریستی داعش، موضوع برنامه هستهای ایران و گسترش نفوذ ایران در سراسر منطقه را مهمترین مسائل و چالشهای پیشروی
آمریکا در خاورمیانه میداند و در ادامه راهکارهایی را به اسرائیل و
آمریکا به منظور تداوم و ثبات شرایط فعلی و کنونی میان اسرائیل و فلسطین پیشنهاد میدهد. وی معتقد است که تلاش اسرائیل برای ایجاد و حفظ صلح پایدار با فلسطین بسیار مهم بوده و این امر موجب میشود تا توجه
آمریکا از مهمترین مسائل و موضوعات خاورمیانه یعنی مقابله با داعش و موضوع ایران منحرف نشود
.
■حلوفصل بحران میان اسرائیل و فلسطین همچنان دور از دسترس است■
علیرغم تمایل شدید
آمریکا و اروپا برای میانجیگری و حلوفصل بحران اسرائیل و فلسطین، ایجاد صلح رسمی همچنان دور از دسترس است. چهلوهفت سال از زمان جنگ ششروزه میگذرد و اکنون زمان آن فرا رسیده است اینگونه نتیجهگیری کنیم که در منطقه خاورمیانه هیچچیز به اندازه یک توافق موقت، دائمی و پایدار نیست.ما باید تلاش کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم که اکنون
آمریکا در این میان چه نقشی را عهدهدار است؟
■دستیابی به صلح پایدار در
دولت اوباما و حتی
دولتهای بعدی
آمریکا بسیار دشوار است
■
پیش از هر چیزی، رهبران آمریکایی باید یکبار برای همیشه این نظریه را که عنوان میکند مناقشات میان اسرائیل و فلسطین مهمترین مسئله استراتژیک خاورمیانه است، رد کنند. درحالیکه هیچ یک از رؤسای جمهور
آمریکا تاکنون این تئوری را رسماً نپذیرفته، باید در نظر داشت که برای تمامی رؤسای جمهور
آمریکا از دوران «جیمی کارتر» به بعد و تمامی وزرای امور خارجه
آمریکا از زمان «سایروس ونس»تاکنون یک امر بدیهی وجود داشته است و آن این است که تدوین یک سیاست برای منطقه خاورمیانه به معنای آغاز و نظارت بر «روند ایجاد صلح» است. اما به نظر میرسد دستیابی و ایجاد صلح در چنین مفهومی برای مدت زمان باقیمانده از
دولت اوباما و احتمالاً
دولتهای بعدی همچنان به صورت امری دستنیافتنی باقی بماند. باید اذعان کرد حتی در صورتی که ایجاد چنین توافقی ممکن باشد، مزایای آن برای ایالات متحده بسیار کمتر از آن چیزی است که رهبران
آمریکا تصورش را میکنند
■مهمترین تهدیدات امنیت ملی
آمریکا در منطقه خاورمیانه
■
اما چه چیزی این نظریه را در ذهن آمریکاییها توجیه میکند؟ دلایل بسیاری برای آن وجود دارد اما مهمترین و در عین حال سادهترین دلیل آن این است که مناقشه میان اسرائیل و فلسطین موجب تحریک احساسات جهانی شده و توجه بسیاری از رسانههای جهانی را به خود جلب میکند. رؤسای جمهور
آمریکا نیز تاکنون به طور ناخودآگاه این حرارت سیاسی را با اهمیت استراتژیک موضوع تلفیق کردهاند. اگر مناقشهای بتواند این میزان از تنش را ایجاد نماید بدون شک تأثیرات بسیاری بر مسائل و موضوعات ملی و نظم بینالمللی خواهد داشت. اما اینگونه نیست. در حال حاضر مهمترین تهدیدات امنیت ملی
آمریکا در منطقه خاورمیانه، ظهور گروه تروریستی
دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، پیشرفت برنامه هستهای ایران و گسترش نفوذ ایران در سراسر منطقه است. این مسائل هیچ گونه ارتباطی با موضوع مناقشه اسرائیل و فلسطین ندارند و کاملاً از آن مجزا هستند.حتی اگر توافق صلح نیز به امضاء برسد، چشمانداز و دورنمای سیاسی منطقه خاورمیانه کمابیش همینگونه باقی خواهند ماند و همچنان چالشهای مهمی را پیش روی
آمریکا باقی خواهد گذاشت
.
■مواجهه با مسائل کنونی مشکلات بسیاری را برای
دولت اوباما به وجود آورده است
■
مواجهه با این مسائل و حل این تهدیدات بسیار مهم
دولت اوباما را با مشکلات عدیدهای روبرو کرده است. از یک سو،
دولت اوباما اهداف بلندپروازانهای از قبیل متقاعد نمودن ایران به منظور توقف برنامه هستهای این کشور و ایجاد و برقراری ثبات در عراق و سوریه را در سر دارد. از سوی دیگر، اوباما و
دولت کنونی
آمریکا اکراه زیادی در استفاده از منابع موجود به ویژه منابع نظامی (که برای دستیابی به این اهداف بسیار لازم است) از خود نشان میدهند و به همان اندازه نیز از قبول نقش رهبری
آمریکا پس از دوران جنگ جهانی دوم در مسائل و امور جهانی اکراه دارند
.
■رفتار دوگانه و ضدونقیض
دولت اوباما در برخورد با مسائل خاورمیانه
■
ظاهراً اوباما با اعلام استراتژی جدید این کشور مبنی بر «تضعیف و در نهایت نابودی کامل گروه تروریستی داعش» بر این اکراه غلبه کرده است. اما کمپین نظامی جدید در تضاد آشکار با اقدامات و سیاستهای قبلی رئیسجمهور
آمریکا در عراق و سوریه قرار دارد و این رفتار دوگانه و ضدونقیض وی هنوز هم محسوس است. به رغم این اظهارات، به نظر میرسد وی در سخنرانی خود تنها به تشریح عملیاتهای نظامی هوایی بسنده کرد که تنها موجب تضعیف گروه تروریستی داعش خواهد شد نه نابودی کامل آن.در نتیجه، اوباما همچنان مردد و نگران است و اگرچه در ظاهر آماده نبرد و مبارزه است اما در باطن به دنبال راه خروجی برای فرار از این بحران است
.
■موضوع همکاری
آمریکا و ایران موجب نگرانی اسرائیل و کشورهای عربی شده است
■
اسرائیل به منظور مدیریت خطرات و ریسکهای ناشی از صلح به حمایت و پشتیبانی
آمریکا نیازمند است اما با این حال تعهدات بلندمدت
دولت آمریکا نسبت به منطقه همچنان غبرقابل پیشبینی است. این تنها «بنیامین نتانیاهو» نبود که قابلیت اعتماد و اعتبار
آمریکا را زیر سؤال برد بلکه
عربستانسعودی، مصر، اردن و امارات متحده عربی نیز از این موضوع نگران هستند. به خصوص آنکه در شرایط کنونی و در بحث مبارزه با گروه تروریستی داعش، پیامهای ضدونقیض اوباما با موضوع همکاری عمیقتر
آمریکا با ایران (به عنوان سختترین و بزرگترین رقیب متحدان عرب
آمریکا) همزمان و مصادف شده است
.
■نیروهای نظامی ایران به فرماندهی «قاسم سلیمانی» موجب آزادسازی آمرلی شدند■
درست یک هفته پیش از سخنرانی اوباما، متحدان عربی
آمریکا تمامی حواس و تمرکز خود را متوجه ائتلاف نظامی کرده بودند که موجب آزادسازی شهر آمرلی شد (شهری ترکمن در عراق که تحت محاصره داعش قرار داشت). درحالیکه هواپیماهای نظامی
آمریکا از هوا به سوی مواضع داعش حمله میکردند نظامیان شیعه، سربازان عراقی و نیروهای پیشمرگه کردستان نیز در زمین با این گروه تروریستی در حال مبارزه بودند.از میان تمامی این نیروها، در واقع نیروهای شیعهای که در ایران آموزش دیده بودند توانستند کنترل فیزیکی شهر را دوباره به دست آورند و بر اساس گزارشهای موجود تمامی این نیروها تحت نظارت و کنترل «قاسم سلیمانی» فرمانده
سپاه قدس ایران قرار داشتهاند
.
■آیا
آمریکا بازوی نیابتی ایران در عملیات هوایی عمل بوده است؟
■
آیا در این میان
آمریکا به عنوان بازوی عملیاتی هوایی عوامل نیابتی ایران عمل کرده است؟ آیا همگرایی منافع ایران و
آمریکا در موضوع داعش و مقابله با این گروه تروریستی موجب کاهش تمایل واشنگتن برای گرفتن امتیازات بیشتر از ایران در مورد برنامه هستهای این کشور خواهد شد؟ آیا واشنگتن به خاطر توجه بیشتر به ایران به مشاوره و دغدغههای متحدان سنتی خود در منطقه توجه کمتری خواهد کرد؟ متحدان عربی
آمریکا که گرفتار چنین شک و تردیدهایی شده بودند، به منظور محافظت از شرایط و وضعیت کنونی، ائتلافی را تشکیل دادند و در حال حاضر این ائتلاف با تمامی کشورها از جمله اسرائیل ارتباط و همکاریهای نزدیکی دارد. نتانیاهو نیز در اظهارات اخیر خود با اشاره به این تغییر موضع بیسابقه در منطقه از “
افقهای سیاسی جدید” در منطقه خبر داده است. اینکه آیا ائتلاف جدید انتظارات اسرائیل را برآورده خواهد ساخت یا نه هنوز چندان مشخص نیست و نیازمند گذشت زمان است اما این اتفاق میتواند پایه و اساسی برای استراتژی جدید و جامع
آمریکا باشد
.
■اقدامات
آمریکا برای حفظ و تداوم شرایط کنونی میان اسرائیل و فلسطین
■
ایجاد ائتلاف گسترده برای مقابله با داعش فرصتی را فراهم آورده است تا از ائتلاف و همبستگی میان کشورهای عربی استقبال کرده و آنها را نیز به حلقه درونی ائتلاف علیه داعش وارد کنیم. با این اقدام فرصتی برای
آمریکا فراهم خواهد شد که نهتنها گروه تروریستی داعش را به طور کامل شکست دهد بلکه به طور همزمان ایران و سوریه را نیز به حاشیه براند. در همین زمان، این امر میتواند به حفظ و تداوم شرایط کنونی میان اسرائیل و فلسطین نیز کمک شایانی کند. همانطور که آبرامز نیز در گزارش خود به آن اشاره میکند، بیشتر اسرائیلیها، حتی بسیاری از سیاستمداران جناح راست
دولت اسرائیل، تمایل چندانی به ایده حاکمیت اسرائیل بر بیش از چهار میلیون فلسطینی ندارند و بسیاری با این امر مخالف هستند. بنابراین حتی اگر امیدها برای ایجاد توافق دائمی کمتر شود، باز هم «راهحل دو کشوری» به عنوان تنها گزینه و انتخاب در شرایط کنونی باقی خواهد ماند
.
■یجاد یک توافق غیررسمی میان اسرائیل و فلسطین■
در عرصه مناقشات میان اسرائیل و فلسطین، به جای تلاش برای ایجاد ملاقات و دیدارهایی میان نتانیاهو و محمود عباس و صرف تمنی توان و اراده موجود برای امری غیرممکن چون حلوفصل کامل این تعارض و درگیری، به نظر میرسد ائتلاف ایجاد شده به رهبری
آمریکا میتواند رویکرد متعادل و پربارتری را اتخاذ کند.آنچه در شرایط کنونی بسیار مطلوب است، ایجاد یک تمامیت پایدار و مستقل در کرانه باختری است. البته چنین تمامیت و نهادی را نمیتوان به صورت رسمی ایجاد کرد چرا که قبول چنین امری از سوی فلسطینیان به منزله انصراف و چشمپوشی آنها از حقوق ملی خود خواهد بود.اما به نظر میرسد ایجاد مجموعهای از قوانین غیر رسمی در این شرایط چندان غیر قابل دسترس نباشد، قوانینی که بتوانند موجب تقویت شرایط کنونی شده و به سازش و توافق بیشتر و همچنین حفظ منافع طرفین درگیر کمک نمایند. میتوان این مجموعه قوانین را نوعی توافق نانوشته دانست
.
■اقدامات اسرائیل به منظور حفظ و تداوم توافق نانوشته با فلسطین■
به عنوان مثال، شهرکسازیهای جدید و بیشتر اسرائیل در قسمتهای شرقی، وضعیت و شرایط کنونی را به مخاطره خواهد انداخت و چنین اقدامی از سوی اسرائیل تخلف و تخطی از این توافق نانوشته محسوب خواهد شد و از سوی دیگر زمینه را برای اعتراضات قابلتوجهی از سوی
آمریکا و همچنین متحدان و شرکای جدید اسرائیل(کشورهای عربی منطقه) به وجود خواهد آورد. در مقابل، به نظر نمیرسد که این توافق نانوشته شهرکسازیهای بیشتر اسرائیل در داخل مناطق خود و همچنین شهرهای کوچک و بزرگ اسرائیل را به عنوان خطری جدی تلقی کند، چرا که در نهایت همه با این موضوع که این مناطق داخلی جزئی از خاک اسرائیل محسوب میشود، موافق خواهند بود. مثال دیگر در این زمینه طرح گسترش منطقه
(A)است، بخشی در کرانه باختری که با توجه به توافق اسلو تحت کنترل کامل فلسطینیان قرار دارد. در اینجا نیز اگرچه ایجاد صلح کامل امری غیرممکن خواهد بود اما گسترش تدریجی منطقه
(A)تا جایی که با منطقه
(B) به طور کامل ترکیب شود (منطقهای که کنترل امنیتی آن میان اسرائیلیها و فلسطینیان تقسیم شده است) امری ممکن و قابل تحقق به نظر میرسد. در همین زمان، منطقه
(B) نیز میتواند گسترش یابد تا جایی که بخشهایی از منطقه
(C) (منطقهای که در حال حاضر کنترل کامل آن در دست اسرائیل قرار دارد) را نیز در خود جای دهد
.
■نباید توجه
آمریکا از مسائل مهم خاورمیانه منحرف شود
■
در عوض حمایت از چنین حرکتی به سوی
استقلال فلسطین، اسرائیل نیز میتواند انتظارات به حقی از
دولت خودگردان فلسطین و کشورهای عربی حامی آنها و حرکات متقابلی از سوی آنها به ویژه در موضوعات و مسائل امنیتی داشته باشد. نظارت و مدیریت بر توسعه هر چه بیشتر این توافق نانوشته اقدامی نیست که به خاطر انجام آن جایزه صلح نوبل را دریافت کرد اما آنچه در این میان از اهمیت ویژهای برخوردار است، این است که این امر باعث خواهد شد تا توجه
آمریکا از مهمترین مسائل و موضوعات خاورمیانه یعنی مقابله با داعش و موضوع ایران منحرف نشود.
منبع: پایگاه اینترنی اشراف