وقتی جنگ شد مجتبی مروتی سربازی اش را رفته بود و بعد همان حس تکلیف دوباره او را به جنگ کشاند. در جنگ حضور داشت تا زمانی که ترکش صورتش را نشانه گرفت.
بعد از آن اتفاق، مروتی با وجود درصد بالای جانبازی اش باز هم به جبهه رفت چون نمی توانست نسبت به سرنوشت این آب و خاک بی تفاوت بماند.
همسرش زهرا با اینکه از وضعیت جانبازی مجتبی خبر داشت، علیرغم خواستگارهای زیادش، مجتبی را انتخاب کرد.
همسری که بارها و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفت و هر بار صورتش تغییر پیدا می کرد؛ طوری که حتی بچه هایش روزهای اول بعد از عمل، او را نمی شناختند و حتی یک بار همسرش دربیمارستان ، او را از دست هایش شناخت.
از خداوند کریم و پروردگار دو عالم برای جانباز عزیزمان مجتبی مروتی آرزوی عزت دارم .
(( آقا مجتبی تمام مردم این سرزمین اگر دست به دعا ببرند برای سلامتی شما باز هم کم گذاشته اند – عزیز هستین عزیزتر شوید