در این چارچوب آنچه که دارای اهمیت است؛ آزادی فردی در بستر جدایی دین از سیاست و تحرکات ناشی از آن در جهت ایجاد فضای مناسب برای گسترش اندیشه های لیبرالیستی است.
این درحالی است که جوامع دیگر آزادیهای فردی در مرزهای حفظ حرمت آزادی های دیگران، هویت و شخصیت فردی صورت میگیرد. اگر چه نگرشهای لیبرالیستی از منظر هویتی برتابش نقش مناسب در جهت اولویت آزادی های فردی و آزادیهای مذهبی هستند؛ اما در همین حال باید بر این نکته تاکید داشت، اگر شخصیت جامعه لیبرالیستی از اهمیت برخوردار باشد باید جامعه لیبرالیستی این هویت معنادار خود را در یک شخصیت برجسته و بارز با رویکرد حفظ حریم باورها و قداست دیگر جوامع به نمایش بگذارد.
اگر چنین که گفته شد در یک جامعه لیبرالیستی با تاکید بر سکولاریسم و با تاکید بر آزادی بیان و آزادی های فردی و آزادی های جمعی مشروع به ویژه مطبوعات، انجام چنین اعمالی پذیرفته تلقی شود؛ اما شخصیت نگرشهای لیبرالیستی را در جوامع دیگر با چالشهای جدی رو به رو میسازد. به طوری که نه به عنوان مکتب آزادی خواه، بلکه به شیوه تفکر خارج از فهم محترمانه جهانی مورد توجه قرار میگیرد. از این روست که میبینیم بسیاری از جوامع لیبرالیسم را در محیط ضد مذهب و باورهای جوامع دیگر ملاحظه میکند؛ این شخصیت چهره ی نامناسبی از لیبرالیسم و رابطه ها معرفی میکند.
در خصوص اتفاقات و رخدادهای “شارلی ابدو” و مرزبندی رهبران اروپایی و اعلام صریح جدایی جوامع مسلمان از تروریست؛ دو دیدگاه در سطح کلان را عنوان میکند: یکی دیدگاهای که مذهب اسلام را یک ترویج کننده خشونت و خصومت و شکل دهنده تفکرات جبرگرایانه معرفی میکند؛ در حالی که نگاه دیگر اسلام را نه در قالب گروه های تروریستی، بلکه در عملکرد رهبران راستین اسلامی مورد وثوق قرار میدهد.
اسلام اصلی و راستین تلاش دارد در کنار تلاشهای خود در به چالش کشاندن نظام های سلطه گرا در قالب “نه ظلم کنید و نه ظلم بپذیرید” چهره ای صلح طلبانه، میانه رو و واجد عقلانیت و خرد سیاسی نشان دهد. اسلام اکنون در غرب در حال رشد است و هرچه اسلام و علمای اسلامی در جهت معرفی این چهره در وجوه نظری پرتلاش تر باشد، خواهد توانست در رشد اسلام راستین عملکرد مثبت و مناسبی از خود بر جای بگذارد و آن را نیز به جهانیان نشان دهد.