علیرضا منصوریان درباره بازی اخیر استقلال و نفت تهران اظهارات جالبی را بیان داشته که در ادامه می خوانید:
* زمانی که بازی می کردم باخت برایم تعریف نشده بود
زمانی که بازیکن بودم فقط به برد فکر می کردم. در کنار آن ۱۰ نفر بودند که به هم کمک می کردند، باخت برایم تعریف نشده بود. اما حالا فهمیده ام که برای یک مربی خیلی شادی یک پیروزی و یا باخت در یک بازی مهم نیست چون بلافاصله پس از آن باخت یا برد دیگری در راه است. هر چند که کمک ها در کادرفنی هم کنارت هستند، اما در نهایت این مربی است که سیبل می شود.»
* پلاکارد هواداران مسئولیتم را سخت تر کرد
من از پلاکاردی که روی آن نوشته شده بود، ۷۰ روز تا بازگشت منصوریان هیچ اطلاعی نداشتم. زمانی هم که در استادیوم بودم آن را ندیدم اما بعد از بازی عکس هایش را که دیدم با خودم فکر کردم اگر خدا عمری بدهد و به استقلال برگردم یک چنین پلاکادری قطعا مسئولیت من را سخت تر میکند. من به جان پسرم امیر را قسم می خورم که من هیچ دخالتی در نوشتن این پلاکارد نداشتم و از آن هم اطلاعی نداشتم، نمی دانم چطور شده که به فکر هواداران اینطور رسیده که قرار است ما تا ۷۰ روز دیگر به استقلال برگردم. برای حضور در استقلال و پرسپولیس علاوه بر پناه خدا باید خیلی قوی باشی و البته با سیاست.
* همه افتخار می کنیم استقلالی هستیم
اگر بعد از بازی به سمت آقای قلعهنویی رفتم فقط به خاطر همین بود که به نظر من ما باید به هم یاد بدهیم که در عین حال رقابتی که در زمین داریم، باید به هم احترام بگذاریم و با هم رفاقت داشته باشیم. نسل جدید باید یاد بگیرد که بزرگتری سر جای خودش و کوچکتری هم سر جای خودش است. رقابت در زمین خوب است اما این دوستی ها و احترام ها است که ورزش را زیبا میکند. من، خرمگاه و چینی با وجود اینکه در این بازی میزبان نبودیم اما به احترام استقلال به سمت قلعهنویی رفتیم. ما همه افتخار می کنیم که استقلالی هستیم.
* قلعهنویی به من احترام به بزرگتر را یاد داد
من فکر می کنم که این بحث که بگوییم الان دیگر احترام ها از بین رفته، اشتباه است من در تیم خودم هم این فرهنگسازی را انجام دادم که وقتی بزرگترها سر یک غذا نشسته اند بقیه غذا را شروع کنند و وقتی بزرگترها بلند شدند، دیگر بقیه هم باید بلند شوند. بزرگتر یعنی اعتبار یک مجموعه این چیزی نیست که بگویم الان به آن عمل میکنم بلکه این فرهنگ را روزی که به استقلال آمدم یادم گرفتم. همان زمانی که آقای قلعهنویی و ورمزیار و بعدها آقای زرینچه کاپیتان های من بودند و به صورت بسیار پررنگی به آن عمل می کردند.
* پیشنهاد قلعهنویی من را مصرتر کرده
سال های سال است آقای قلعهنویی به من پیشنهاد داده که مربی شوم و بارها چه در مصاحبه هایش و چه به خود من این جمله را به زبان آورده که تو باید مربیگری استقلال را قبول کنی. خب به هر حال وقتی من این جمله از زبان هم بازی سابقم و مربی سال های اخیر استقلال می شنوم، معنی اش برای من این است که من دقیقا توان موفقیت در این کار را دارم.
* اختلاف هواداران و بیرانوند باید تمام شود
علی بیرانوند یک استقلال واقعی و متعصب است. او بارها در اینستاگرام خودش و حتی به خود من عنوان کرده که استقلال را دوست دارد. اما نباید یادمان برود که علی بیرانوند فقط ۲۲، ۲۳ سال دارد او بعد از بازی به خود من گفت که اصلا فکر نمی کردم شادی من بعد از گل نفت اعصاب هواداران استقلال را بهم بریزد چون من یک استقلالی هستم. به عقیده من وقتی یک بازیکنی وقتی به استقلال یا پرسپولیس بیاید، یکی از این دو تیم را دوست دارد و شجاعت اعلام آن را دارد باید به او احترام گذاشت. به عقیده من سریع و سیر باید ذهنیت که بین علی و هواداران پیش آمده تمام بشود، او به خاطر گل تیمش خوشحالی کرده و قصد توهین نداشته، هواداران هم در حین بازی یک صحبت هایی کرده اند اما همین امروز این مساله باید تمام شود.
* نفت به استقلال گل زد حس خفگی داشتم
شرح آن لحظه ای که نفت به استقلال گل می زند، برایم خیلی دشوار است. از یک طرف ۲۶ بازیکن خودم هستند که با آنها شب و روز زندگی می کنند چه کسانی که فیکس هستند چه کسانی حتی شاید کمتر بهشان بازی برسد اما اینقدر عاشقانه آنها را دوست دارم که هر روز برای اینکه زمان تمرین برسد، لحظه شماری میکنم و از کار کردن با آنها لذت میبرم. از طرف دیگر خانواده ام استقلال هستند، از طرف خودم و همسرم هم استقلالی هستیم. من از ۷ سالگی عاشق استقلال بودم و ۲۰ سال هم در این تیم بازی کردم. شاید بهترین تعبیر برای آن لحظه ای که نفت به استقلال گل زد آن است که بگویم حس خفگی داشتم.
* حس مشابه چینی و خرمگاه
حس خفگی که من احساس می کنم، مختص به من نیست. محمد خرمگاه و علی چینی هم همین حس را دارند. محمد همراه من به استقلال آمد، او در استقلال در خط دفاع مثل یک صخره مستحکم در برابر مهاجم های حریف بود. علی چینی هم در سمت چپ استقلال مثل تانک های روسی چیفتن بود. آنها هم بعد از بازی احساس مشابهی مثل من داشتند.
* هنوز هم نفت را قهرمان نمیدانم
هنوز هم قهرمانی را از نفت دور میدانم. اگر می گویم که هنوز زمان آن نرسیده که بگویم نفت قهرمان است به خاطر این است که پشت به پشت ما تراکتور دارد می آید و به عقیده من فولاد، سپاهان، استقلال و تراکتورسازی همه به یک اندازه شانس قهرمانی دارند. ۷ بازی باقیمانده لیگ بسیار سرنوشت ساز است چون تیم های بالای جدول در جاده قهرمانی می جنگند و تیم های ته جدولی هم برای ماندن تلاش می کنند. آنچه که می توانم از آن با اعتماد حرف بزنم. فینالیست بودن در جامحذفی است.
* از نسل ما مربی لژیونر میشود
با توجه به صحبت های آقای جلالی که عنوان کرده بود بهتر است برای به روز شدن من و یحیی گلمحمدی باید به دوره های بین المللی برویم، کاملا موافقم. فکر می کنم من و یحیی باید بتوانیم به چند زبان مختلف صحبت کنیم و کلاس های مربیگری بین المللی را پشت سر بگذاریم. من فکر می کنم رویای من که لژیونر شدن مربیان ایرانی است خیلی دور از انتظار نیست و قطعا در نسل ما هم این اتفاق خواهد افتاد.