دکتر رضا سراج*
پس از توافق لوزان، انتقادهای گسترده و بعضاً شدیدی نسبت به مفاد توافق انجام شد که مهمترین محورهای آن عبارتاند از :
-دومرحلهای شدن توافق در عمل
-عدم توازن بین دادهها و ستاندهها
-تفاوت بین متن و مواضع ادعایی دو طرف
-متوقف شدن صنعت هستهای بهعنوان یکی از پیشرانهای بسیار مهم پیشرفت کشور
-کاهش فوقالعاده میزان ذخایر اورانیوم
-چگونگی بازرسیها و پذیرش موقت ان.پی.تی
-مبهم بودن وضعیت فرآیند لغو تحریمها
عزم نگارنده با اذعان بهدرستی نقدهای فوق، آن است تا در این یادداشت به ۳ نکته معقول اشاره کند که چنانچه این ۳ نکته در تحلیل و ارزیابی از وضعیت مذاکرات نادیده گرفته شود، تبعاتی متوجه منافع ملی و امنیت خواهد شد.
نکته اول:
نباید نقدها و انتقادها موجب ایجاد شکاف ملی ( دوقطبی سازی جامعه و دوگانگی در حاکمیت ) گردد، خصوصاً آنکه سال ۱۳۹۴ بهعنوان «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامگذاری شده است. همچنین انتقادها میبایست متناسب با اقتضائات و هوشمندانه باشد. بهطور مثال در تفاوت بین متن و مواضع ادعایی طرفین مذاکرهکننده، پر واضح است که باید اصل را بر صحت ادعای وزیر خارجه و رئیسجمهور کشورمان گذاشت و تحقق همان وعدهها را مطالبه کرد.
همانگونه که وزیر محترم امور خارجه و رئیسجمهور محترم کشورمان، چند بار تأکید کردهاند توافق با طرف غربی بر مبنای لغو یکباره همه تحریمها از سوی اروپا و امریکا است طرف غربی موظف به انجام این تعهد است. طبعاً این مساله بهگونهای شفاف باید در توافق جامع موسوم به «برنامه جامعه اقدام مشترک» درج و تشریح گردد تا طرف غربی موفق و قادر به فرار از تعهد خود نباشد. طبعاً در صورت درج این تعهد در توافق نهایی، غرب موظف به عمل به تعهد خود خواهد بود. اهمیت این نکته در جای دیگر واضحتر خواهد شد.
لذا ضروری است فعالیتهای جنبشی با ملاحظه پرهیز از دوقطبی سازی، اقدام به مطالبه گری برای تحقق وعدهها از جمله لغو یکباره تحریمها بپردازد.
نکته دوم:
انتقاد صرف و تنها موجب نادیده گرفتن برخی از موفقیتها میشود آن موفقیتهایی که دستاورد حکمت عالیه و هوشمندی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است. برای مثال میتوان به میزان پذیرش غنیسازی، حفظ تأسیسات زیربنایی فردو و امکان بازگشت غنیسازی در این مرکز اشاره داشت. مثال دیگر درستی سیر مقاومت است که حقیقتاً ملت ایران تنها با اتکا به قدرت الهی در برابر همه فشارها، تحریم و تهدیدها توانست عزت ملی خود را حفظ کرده و به دستاورد دانش هستهای بومی و پذیرش آن توسط دشمنانش دستیابد. بهراستی اگر مقاومت مثالزدنی ملت ایران و تدابیر راهبردی و هوشمندانه امام خامنهای نبود، در عرصه مذاکره چه ابزارهایی برای چانهزنی در برابر قدرتهای زیادهخواهی داشتیم که یک دهه پیش حتی حاضر به پذیرش یک دستگاه سانتریفوژ آزمایشگاهی هم برای جمهوری اسلامی ایران نبودند.
بر این اساس است که روزنامه «رأی الیوم» چاپ لندن، در تحلیلی نوشته است: «کارشناسان مسائل راهبردی معتقدند توافق هستهای ایران با غربیها نتیجه سرسخت بودن آیتالله خامنهای در مقابل زیادهخواهیهای غرب است که همواره موضع محکم در مقابل آمریکا و همپیمانان غربی اتخاذ کرده است… آیتالله خامنهای با وجود تحریمها و تلاش غرب برای منزوی کردن تهران و توطئه علیه برنامه هستهای، به آمریکا ثابت کرد که کنار رفتن ایران از موضوع هستهای امری محال است و این مهم هم بالأخره برای همه بهویژه برای آمریکا ثابت شد.»
این روزنامه در این تحلیل با اشاره به نقش محوری مقام معظم رهبری در تحقق توافق هستهای افزود: «آیتالله خامنهای توانست پیچیدهترین مسئله تاریخ سیاسی معاصر ایران را حل کند و با این کار به ایران عزت و جایگاه داد. اگر حمایت آیتالله خامنهای از مذاکره مسئولان ایرانی با دیپلماتهای غربی نبود قطعاً توافق هستهای امروز محقق نمیشد. به همین دلیل آیتالله خامنهای صاحب اصلی این امتیاز و این پیروزی محسوب میشود.»
نکته سوم:
باید دانست که انتقادهای مطرحشده میتواند فرصتها را به چالش تبدیل کند، بهعبارتدیگر انتقادهای صرف و ندیدن فرصتهای پنهان، مهمترین ضربهای که به منافع ملی و امنیت ملی میزند این است که حکمت عالیه و هوشمندی مثالزدنی نظام را نادیده میانگارد و امکان و فرصت «برد در خانه حریف» را به تهدید «شکست در خانه خودی» تبدیل خواهد کرد.
کلیدیترین بخش یادداشت نگارنده اتفاقاً همین بخش است که میبایست آنرا کمی با شرح بیشتری توضیح داد.
طرف آمریکایی و اروپایی با صراحت بیان میکردند هدف از اجرای تحریمهای هوشمند جمهوری اسلامی، تغییر نگرش مردم ایران و رویارویی آنان با نظام برای ایجاد تغییرات مطلوب آنان میباشد. رهبر معظم انقلاب با فهم از نقشه راهبردی دشمن، دراینباره میفرمایند: «دشمنان ما صریحاً میگویند که هدفشان از فشارهای اقتصادی یک هدف سیاسی است. هدف آنها این است که مردم ایران را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند؛ توجّه بفرمایید؛ البتّه بله، «مرگ بر آمریکا»، چون آمریکا آن عامل اصلی این فشارها است و خودشان هم اصرار دارند بر اینکه متمرکز بشوند روی اقتصاد ملّت عزیز ما. هدفشان چیست؟ هدف این است که مردم را در مقابل دستگاه قرار بدهند؛ این را صریحاً میگویند که میخواهیم فشار اقتصادی بیاوریم تا وضعیّت مردم سخت بشود و مردم وادار به اعتراض بشوند در مقابل دولت و در مقابل نظام اسلامی. این را صریحاً میگویند البتّه بهدروغ گاهی ادّعا میکنند که طرفدار ملّت ایراناند که این دروغها را نمیشود باور کرد و نباید از دشمن باور کرد، لکن هدفشان همان هدف سیاسی است. میخواهند این امنیّتی که امروز در کشور ما هست را – که این امنیّت، در منطقهی غرب آسیا که ما در آن قرار داریم، بینظیر است؛ بحمدالله امروز نه در شرق ما، نه در غرب ما، نه در شمال ما، نه در جنوب ما، در هیچ کشوری امنیتّی مانند امنیّتی که امروز بر کشور ما و ملّت ما حاکم است، وجود ندارد – بهدست مردم از بین ببرند و مردم را وادار کنند به برهمزدن امنیّت؛ و حرکات اعتراضی را در کشور شروع کنند؛ دارند تحریک میکنند، دارند کار میکنند، دارند برنامهریزی میکنند. این کاری است که باجدّیّت و با شدّت بهدنبال آن هستند؛ خب این یک شرایط مهم است، این یک چالش بزرگ است. وقتی یک چنین چالشی در کشور وجود دارد، همهی نیروها باید در کنار هم قرار بگیرد، با هم کار کنند و مسئلهی اقتصاد را جدّی بگیرند.»
در این چارچوب با جنگ شناختی از طریق مدیریت بر ادراک و برداشت نخبگان و جامعه میبایست شکاف ملی ( دوقطبی سازی جامعه و دوگانگی در حاکمیت ) ایجاد میشد تا از این رهاورد علاوه بر تضعیف قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران، افکار عمومی و خواص در یک جنگ نرم نیابتی از طرف سلطهگران سناریوی طراحیشده تغییر رفتار از درون را اجرایی نمایند.
تحلیلگر سی.ان.ان در تحلیلی جهتدار دراینباره مدعی میشود: « رهبر معظم ایران با شکاف و دودستگی عمیقی در داخل کشورش روبرو است، تندروها اعتمادی به غرب ندارند و مردم عادی میخواهند با برداشته شدن تحریمها درد اقتصادی و انزوا پایان پذیرد. برای او بسیار دشوار است که اینهمه ایرانی را که دوست دارند این توافق اتفاق بیفتد ناامید کنند.»
در این مرحله حکمت عالیه رهبر معظم انقلاب اسلامی و هوشمندی امام خامنهای در بهکارگیری تاکتیک «نرمش قهرمانانه»، راه بر دوقطبی مذاکره عدم مذاکره و شکاف ملی بست و دقیقاً با هوشمندی از یکسو، بدلی بر سناریوی سلطهگران زده و از دیگر سو، خواص و نخبگان را از افتادن در دام دشمنان جهت دوقطبی سازی و دوگانگی در حاکمیت بر حذر داشتند.
رادیو فردا وابسته به سازمان سیا در تحلیلی مدعی میگردد: «چه کسانی که از تفاهم خرسند هستند و چه کسانی که ناخرسند، باید بخش مهمی از شادی یا نارضایتی خود را متوجه رهبری نظام کنند. موافقان و مخالفان اما ـ هر دو ـ به شکلی آگاهانه، رهبر جمهوری اسلامی را نادیده میگیرند و میکوشند از کنار نقش منحصر به فرد و تعیینکننده وی گذر کنند.»
ذکر این نکته در این باب ضروری است که در شرایط کنونی و با عنایت به مفروضات پیش گفت نباید انتقادها از حدود خود خارجشده و با دوقطبی سازی عملاً در زمین تعیینشده حریف بازی کرد. بهعبارتدیگر بایستی از تقویت «سناریو شکاف ملی» جدا پرهیز کرد. در این رابطه به نظر میرسد با حفظ جانب انتقاد، میبایست در حدود آن مراعات و حکمت عالیه نظام و دستاوردهای پیشین را مدنظر قرار داد.
چگونه میتوان از فرصتهای توافق موجود استفاده کرد؟
روشن است که طرف آمریکایی و اروپایی بههر تقدیر باید شرایط را برای اجرایی شدن توافق مهیا نماید. همانگونه که پیشتر اشاره شد، وظیفه مذاکرهکنندگان ایرانی در شرایط کنونی آن است تا تعهد غرب مبنی بر لغو یکباره همه تحریمهای هستهای بهگونهای شفاف و غیر قابل گریز در توافق نهایی درج گردد. در این صورت عملاً مسئولیت آینده مذاکرات و نتیجه آن دیگر متوجه نظام و جبهه مؤمن انقلاب نیست، بلکه این غربیها هستند که به دنبال توپ در زمین خودشان خواهند دوید.
در حقیقت میتوان ادعا نمود دشواری آمریکا برای اجرایی ساختن توافق –خصوصاً در حوزه لغو تحریمها- بسیار زیاد و تا حدی است که شاید اجرای آن را غیرممکن سازد. این مهم را میتوان در اظهارات اخیر اوباما مشاهده کرد آنجا که با نگرانی از ناتوانی در اقناع کنگره در پذیرش توافق، گفت : «اگر کنگره این توافق را بدون تحلیل کارشناسی و بدون ارائه جایگزین منطقی از بین ببرد، آمریکا در شکست دیپلماسی مقصر شناخته خواهد شد. اتحاد بینالمللی فرو خواهد پاشید و مسیر به سمت مناقشه عمیقتر خواهد شد. مردم آمریکا این مسئله را درک میکنند. به همین جهت اکثریت قاطع از راهحل دیپلماتیک برای موضوع هستهای ایران دفاع میکنند.»
بهاینترتیب، شواهد حاکی است دشواری دموکراتها در این است که جمهوری خواهان مانع تحقق توافق خواهند شد. به این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی اگر توجه شود بخشی از حکمت عالیه و هوشمندی نظام را فهم خواهیم کرد. معظم له فرمودند: «آمریکا به مذاکرات هستهای بسیار احتیاج دارد. این اختلافاتی هم که میبینید در بین آمریکاییها هست، سناتورهای آمریکا یکجور، دولت آمریکا یکجور، این معنایش این نیست که اینها به این مذاکرات نیازمند نیستند؛ نه، آن جناح مقابل دولت، مایل است امتیازی را که در این مذاکرات وجود دارد، به نام حریفش که حزب دموکرات است ثبت نشود؛ دنبال این هستند. به این مذاکرات احتیاج دارند و این مذاکرات را برای خودشان لازم میدانند امّا ابراز استغنا میکنند.»
لذا در این راستا باید منتظر «خدعه آمریکایی» و «زدن بر زیر میز بازی» از سوی آنها بود و این مهم، علاوه بر اینکه مسئولیت عدم حصول نتیجه در مذاکرات را متوجه آمریکا میکند رهاوردهای دیگری نیز در پی خواهد داشت که در ادامه بهصورت اجمالی به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
– فراهم ساختن امکان آزمودن دیپلماسی تعاملگرایی و اثبات غلط و ناکارآمدی بودن آن (ابطال بهانه دوقطبی میتوانستیم – نگذاشتند)
– ممانعت از اجرایی شدن مجدد سناریوی شکاف ملی
– جلوگیری از تسرّی دوقطبی به انتخابات پیش رو و بهرهبرداری جناحی از موضوع مذاکرات
– اثبات چند باره قابلاعتماد نبودن آمریکاییها و نمایان ساختن خدعه آمریکایی
– توجه به مطالبات مردم در تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی آنان، حتی با نرمش قهرمانانه
– ممانعت از تداوم جنگ شناختی و مدیریت ادراک و برداشت جامعه و خواص از سوی دشمن
مسیر ناکارآمد و عقیم تعامل
البته باید به ذوقزدگان از تعامل به کدخدا پذیر این نکته را هم گوشزد کرد، تجربه تاریخی ملت ایران و بسیاری از ملتهای دیگر گواه آن است که مسیر اعتماد به آمریکا و بهطورکلی مستکبران، مسیری عقیم بوده و دستاوردی، آنچنانکه برخی به انتظار آن نشستهاند، ندارد. تقابل و تخاصم معرفتی-راهبردی جمهوری اسلامی ایران با غرب سلطهگر، چیزی نیست که صرفاً با چند جلسه مذاکره در موضوع هستهای، کاهشیافته و اصولاً خوی استکباری و زیادهخواهانهای که ناشی از ماهیت سلطهگری دولتهای غربی و بهویژه آمریکا است، اجازه نخواهد داد رؤیای خیالی تعامل با غرب محقق یابد.
به یاد داریم که دو دهه قبل عدهای در پوشش «تنشزدایی» و سپس «گفتگوی تمدنها» به دنبال آشتیجویی با نظام سلطه بودند و درست در همان زمان پاسخ خود را از غرب دریافت کردند و آن چیزی نبود جر «محور شرارت» خواندن ایران اسلامی. راهبرد توهم آمیز تعاملگرایان، نهتنها با آرمانهای انقلاب اسلامی انطباق ندارد، بلکه با واقعیتهای جهان امروز نیز در تضاد است. دور نیست که ناکارآمدی این نگاه در پیشرفت اقتصادی کشور نیز عیان شود.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد؛ یک نگاه میگوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیتهای درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم. ظرفیتهای بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیتها یا استفادهنشده است یا درست استفادهنشده است؛ از این ظرفیتها استفاده کنیم؛ [یعنی] اقتصاد درونزا؛ اقتصادی که مایهی خود و مادّهی خود را از درون کشور و از امکانات کشور و از تواناییهای مردم خودمان بهدست میآورد. این یک نگاه است که میگویند برای رونق اقتصادی نگاه کنیم به امکانات درونی کشور و استعدادها را و ظرفیتها را بشناسیم، آنها را بهدرستی به کار بگیریم، [آنوقت] اقتصاد رشد خواهد کرد، نمو خواهد کرد؛ این یک نگاه. نگاه دوّم به اقتصاد کشور نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون از مرزها است؛ میگوید سیاست خارجیمان را تغییر بدهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرتهای مستکبر را در بخشهای گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند؛ این هم نگاه دوّم است. امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوّم یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بیفایده است. همین تحریمهایی که امروز علیه ملّت ایران اعمال میشود، دلیل محکم و متقنی است بر غلط بودن این نگاه؛ یعنی شما وقتیکه به امید قدرتهای خارجی نشستید تا آنها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و با زیر بار آنها رفتن، اقتصاد را رونق بدهید، آنها به حدّ کم قانع نیستند. وقتیکه شما نگاه میکنید به بیرون، مواجه میشوید با یک مسئلهای مثل کاهش قیمت نفت؛ ناگهان قدرتهای مستکبر با همراهی ایادی منطقهای خودشان متأسّفانه به این نتیجه میرسند که قیمت نفت را به نصف و گاهی کمتر از نصف برسانند؛ شما مواجه میشوید با یک چنین مشکلی؛ وقتی نگاه به بیرون باشد، این است. وقتی شما نگاه به درون کردید، دیگر اینجور نیست. امروز خارجیها و رؤسای قدرتهای مستکبر میخواهند همین نگاه دوّم را در مردم ما تقویّت کنند.»
بنابراین باید با حفظ هوشمندی در انتقاد مراقبت نمود تا اهداف نرمش قهرمانانه و ثمرات حکمت عالیه نظام هویدا گردد و درعینحال نباید اذهان را نسبت به هوشمندی نظام دچار تردید کرد.
*عضو هیئتعلمی دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل راهبردی