همین دو دلیل باعث شده است تا جریان چپ به فکر رسیدن به فرد دیگری باشد. در میان گزینههای مطرح اما دو نام بیش از دیگر اسامی سر زبانهاست. آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله موسوی خوئینیها دو نامی هستند که اصلاحات به آنها برای انداختن عبای رهبری بر دوششان فکر میکند.
هاشمی رفسنجانی که بعد از تیر ۸۴ و پیروزی محمود احمدی نژاد در قامت یک اصلاح طلب ظاهر شده است و بیش از هر زمان دیکری هم نشین جریان چپ ایران شده است، میتواند گزینه مطلوب اصلاح طلبان برای ریاست جریان اصلاحات باشد. هاشمی ویژگیهای بارزی دارد. اصلاح طلبان بعد از سال ۸۸ همیشه به دنبال نیروی سفید که هم مردم و هم حاکمیت را با خود همراه داشته باشد بودند. هاشمی رفسنجانی دقیقا میتواند همین نقش را برای آنها بازی کند. او با تمام اختلافاتی که با بخشی از حاکمیت دارد اما هنوز مقبول بخش عمدهای از نیروهای سیاسی کشور است. رئیس جمهور سابق ایران جایگاه ویژهای نیز در شهر قم دارد و مراجع تقلید و علمای بلاد احترام ویژهای برای او قائل هستند.
رهبری هاشمی رفسنجانی بر جریان اصلاحات میتواند جریانهای اعتدالی را بیش از پیش به جریان اصلاحات نزدیک کند. در کنار هاشمی برخی هم نگاهی به آیتالله موسوی خوئینیها دارند. مرد خاکستری اصلاحات این روزها فعال شده است که نمونه آن نامه به روحانی برای حل مشکل ممنوع التصویری رئیس دولت اصلاحات است. موسوی خوئینیها طرفداران بسیاری در میان جریانهای رادیکال چپ دارد. آنها اعتتقاد دارند که رهبر جریان چپ ایران حتما باید یک اصلاح طلب واقعی باشد. برای آنها تکیه زدن فردی که سالهای اصول گرا بوده است و امروز اصلاح طلب شده است به صندلی ریاست جریان چپ ایران، کمی سخت است.
موسوی خوئینیها به دلیل مشکلات سیاسی و اختلافاتی که با حاکمیت داشت سالها عزلت نشین بود و به نظر میرسد حالا تصمیم گرفته است دوباره در نقش یک بازیگردان سیاسی وارد صحنه کارزار شود. خوئینیها با توجه به سابقه سیاسیاش چندان علاقهای به حضور اصول گرایان در گفتمان اصلاح طلبی ندارد. موسوی خوئینیها بر این باور است که اختلاف مبنایی که اصلاح طلبان با اصول گرایان دارند نمیتواند زمینه ساز پیوند این دو گروه شود. موسوی خوئینیها در جریان جدا شدن بخشی از جامعه روحانیت و تشکیل مجمع روحانیون نیز با به این موضع خود اشاره کرده بود. ناطق نوری در خاطرات خود به این موضوع اشاره میکند و مینویسد:« یک بار هم مقام معظم رهبری در زمانی که رئیس جمهور بودند به منظور ایجاد وحدت بین جامعه ی روحانیت و مجمع روحانیون، جلسه ای در ریاست جمهوری تشکیل دادند و شورای مر کزی هر دو تشکیلات را دعوت کردند… در این نشست ، مرحوم احمد آقا در مورد تفرقه بین روحانیون صحبت های بسیار ارزشمندی داشتند. …
سپس آقای هاشمی صحبت کردند و گفتند : « اصلا جدا شدن آقایان کار عاقلانه ای نبود و باید با یک برنامه ای قضیه حل شود. در اینجا آقای موسوی خوئینی ها بحثی کرد که اصلا بساط جلسه را به هم ریخت، تا آنجا که به یاد می آورم ایشان گفتند :آقایان می گویند ما اختلاف مبنایی و ریشه ای نداریم ، این ها حرف های بی خودی است ، اصلا ما اختلافمان با آقایان اختلاف مبنایی است. این صحبت ها همه را کسل کرد….»
اصلاح طلبان با این دو گزینه روبرو هستند و مجبور هستند از میان این دو یکی را به عنوان رهبر فعال در صحنه انتخاب کنند. به نظر میرسد با توجه به شرایط کشور برای آنها هاشمی رفسنجانی گزینهی مطلوب تری است. برای اصلاح طلبان « آیتالله» بی پروای این روزهای ایران، بسیار جذاب تر از مردخاکستری اصلاحات است.
اصلاح طلبان همیشه به دنبال فردی بودند که بتواند از حق آنها در صحنه سیاسی کشور دفاع کند. هاشمی همین فرد است. کسی به خاطر داشتن جایگاه ممتاز در نظام، میتواند مگوترین حرفها را آشکارا بگوید بدون آنکه کوچک ترین مشکلی برایش بوجود بیاید.
جامعه ایران طی ماههای اخیر شجاع ترین هاشمی تمام دورانها را مشاهده کردهاند. کسی که بدون هیچ محافظه کاری از دغدغههای مردم سخن میگوید و از مسئولین میخواهد برای آنها راهکاری پیدا کند. هاشمی محافظه کار دیروز و اصلاح طلب امروز، میتواند راه گشای بن بستهای سیاسی اصلاحات باشد.
نامه نیوز/در مقابل هاشمی، موسوی خوئینیها قرار دارد که فردی ناشناخته برای جامعه ایران است. کسی که نه مقبولیت هاشمی را دارد و نه مشروعیت او را. به ویژه اینکه آیتالله موسوی خوئینیها خود یک نیروی سفید در جریان اصلاحات نیست.حاکمیت همیشه با او مشکل داشته است که بارز ترین آن دادگاهی شدن دادستان سابق کشور به خاطر مطالب روزنامه سلام بود. قطعا موسوی خوئینیها نمیتواند رهبر لیست سفید اصلاحات باشد.
او در این سالها گوشه نشین بوده است ونشان داده است که تبدیل به یک محافظه کار سیاسی شده است. کمتر کسی سخنی از موسوی خوئینیها در مورد مسائل کشور طی چهار سال گذشته شنیده است. موسوی خوئینیها نتوانسته است از زیر لقب مرد خاکستری اصلاحات بیرون بیاید و همین مسئله میتواند سد بزرگی در راه رسیدن او به رهبری جریان چپ ایران باشد.
آنطور که از شواهد پیداست هاشمی رفسنجانی گزینه مطلوب اصلاح طلبان برای رهبری جریان چپ ایران در انتخابات مجلس خبرگان و شورای اسلامی است. کسی که با توجه به تجربه سیاسیاش میتواند کشتی اصلاحات را به سر منزل مقصود برساند.