فهیمه حسنمیری: دیروز، انجمن جامعهشناسی ایران، علاوه بر دانشجویان، اساتید و علاقمندان جامعهشناسی، دو میهمان از دو شهر مختلف ایران داشت؛ پروین از کردستان و لیلا از بندرعباس. آنها آمده بودند تا در نشست «تیغ و سنت»، تجربهشان را از مواجهه با یکی از مهمترین و بیسروصداترین مسائل زنان در منطقه محل سکونتشان یعنی ناقصسازی جنسی مطرح کنند. دکتر نازی اکبری، روانشناس، دکتر احمد بخارایی، جامعهشناس و رایحه مظفریان مکارمی، پژوهشگر نیز در این نشست، از زوایای مختلف روانشناسی، فلسفی و تحقیقات میدانی، ناقصسازی جنسی زنان، علتها و پیامدهایش را تحلیل و بررسی کردند.
ناقصسازی جنسی زنان؛ مشکلات جسمی، روحی و اجتماعی
ختنه، ناقصسازی جنسی یا قطع عضو؟ کدام واژه برای انجام عملی سنتی که طی آن بخشی از اندام تناسلی زنان برداشته میشود مناسبتر است؟ دکتر نازی اکبری، روانشناس و محقق، در پاسخ این سوال گفت: فکر میکنم با به کار بردن لفظ ختنه، به این کار مشروعیت میدهیم چون با عملی که درباره مردان انجام میشود مقایسه خواهد شد که بعدی شرعی و مذهبی دارد بنابراین بهتر است از این واژه استفاده نکنیم و از عبارت «قطع عضو» که میتواند نشاندهنده عمق فاجعه باشد درباره چنین عملی استفاده شود.
دکتر اکبری همچنین با بیان این که چندین سال است با افرادی که در کشورهای مختلف دچار قطع عضو جنسی شدهاند، گفتگو و مشاوره میکند، گفت: اعتراف میکنم نمیدانستم این موضوع به این شکل در ایران رواج دارد و مشاهده تحقیقاتی که در این زمینه در ایران انجام شده مرا متعجب کرد. در سایت سازمان جهانی بهداشت، آماری آمده مبنی بر این که ۱۵۰ میلیون زن در کل دنیا این قطع عضو را تجربه کردهاند و سالانه دو تا سه میلیون دختر در دنیا این موضوع را تجربه میکنند که اغلب آنها پنج تا ۱۰ ساله هستند.
او با اشاره به این که قطع عضو، کاری است که ریشه در سنت دارد نه مذهب، یادآوری کرد: میبینیم که این عمل پیش از اسلام رواج داشته و در مذاهب مختلف انجام میشود بنابراین میتوان ناقصسازی جنسی زنان را یک کار فرهنگی دانست که نیازمند انجام اقدامات فرهنگی است.
دکتر اکبری در عین حال به انجام چنین کاری حتی در کشوری پیشرفته مانند انگلستان اشاره کرد: به دلیل مهاجرتهایی که صورت میگیرد، در کشوری مانند انگلستان هم قطع عضو زنان صورت میگیرد اما در آنجا جرم شناخته شده و از سال ۲۰۰۳ به عنوان جرم سنگین معرفی شده که ۱۴ سال زندان به همراه خواهد داشت ضمن این که انجمن ملی جلوگیری از خشونت علیه کودکان پیگیر مواردی است که در خطر این موضوع قرار دارند.
مرگ و میر، مشکلات روحی، جسمی و اجتماعی که قطع عضو برای زنان به همراه خواهد داشت، بخشی دیگر از گفتههای این روانشناس بود که درباره عواقب قطع عضو جنسی زنان اشاره کرد: مرگ در اثر خونریزی، عفونت ادرار، انسداد مثانه، از دست دادن میل جنسی، زایمان غیرعادی، نازایی در اثر عفونت، انتقال بیماریهایی از جمله ایدز، افسردگی، کابوس، وسواس، احساس انزوا و طردشدگی تنها بخشی از مشکلاتی است که این عمل سنتی برای زنان به همراه دارد و همانطور که سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده، یک سوم از زنانی که در سومالی قطع عضو شدهاند، جانشان را از دست دادهاند.
قانون هست، فرهنگ نیست
رایحه مظفریان مکارمی، پژوهشگری که سالها در این زمینه تحقیق کرده، در این نشست، با بیان این که هر ۱۱ ثانیه یک دختر در دنیا ختنه میشود، گفت: سه واژه مثله کردن، ناقصسازی جنسی زنان و ختنه دختران برای این عمل به کار میرود که تکیه بر هرکدام از این واژهها با توجه به منطقهای که این کار در آنجا رواج دارد میتواند از لحاظ اجتماعی، مذهبی و قانونی به ما این امکان را بدهد که مانع انجام چنین عملی شویم. درواقع میتوان از قانون برای این موضوع استفاده کرد اما متاسفانه کسانی که در این مناطق زندگی میکنند اصلا از وجود مواد قانونی آگاه نیستند یا حتی اگر با این حقوق آشنا شوند، برایشان سخت است از نزدیکترین افراد یعنی پدر و مادر و اقوامشان شکایت کنند.
این محقق و کنشگر اجتماعی با بیان این که بر اساس کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، ناقصسازی جنسی زنان نوعی معلولیت به حساب میآید که در ایران نیز پذیرفته شده است، به مواد قانونی که در این زمینه وجود دارند و با استناد به آنها میتوان مانع از ناقصسازی جنسی زنان شد نیز اشاره کرد؛ مواد ۶۶۴، ۷۰۶، ۷۰۷ و ۷۰۸ قانون مجازات اسلامی.
با این که قطع عضو دختران بیشتر با بهانه مذهب انجام میگیرد، اما به گفته رایحه مظفریان، این کار عملی سنتی است و ریشه در مذهب ندارد. او در توضیح این قضیه گفت: لازم است این آگاهیبخشی انجام شود که اسلام به هیچ وجه ختنه دختران را توصیه نمیکند و این کار میراث اعراب نیست. ناقصسازی جنسی دختران عملی سنتی است که به مذهب خاصی ارتباط ندارد و در جایی از قرآن نمیبینیم که نوشته شده باشد ختنه زنان باید انجام شود و همچنین اجماعی در این زمینه از سوی علمای دینی وجود ندارد و با وجود برخی موافقتها، مخالفتهایی نیز با آن صورت گرفته است که در ممنوعیت این عمل میتوان به آن استناد کرد.
رایحه مظفریان با انتقاد از این که درباره این موضوع حتی در نشستهای تخصصی بحث نمیشود، گفت: میگویند این کار مخفیانه انجام میشود؛ اما این دلیل خوبی برای پیگیری کردن و آگاهسازی مردم نیست. میگویند در شهرهایی با جمعیت کمتر از دو هزار نفر انجام میشود؛ اما این هم دلیل خوبی برای پنهانکاری نیست و شعار ما این است که حتی یک قربانی هم زیاد است. میگویند نمیتوان مانع انجام این کار شد؛ در حالی که تجربه نشان داده میتوان افراد جامعه را به سمتی که مد نظر است سوق داد همانطور که پیش از دهه ۷۰ دایهها را در سراسر کشور آموزش دادند که هیچکس زایمانی در خانه انجام ندهد.
این فعال اجتماعی همچنین از ارائه طرحی به معاونت امور زنان خبر داد و اعلام کرد: امیدواریم این طرح که درباره اعمال مغایر سلامت دختران زیر ۱۸ سال است اجرایی شود، دولت بپذیرد که چنین موضوعی در حال انجام است، آمارها به یونیسف اعلام شود و بتوانیم برای فعالیتهای آگاهی بخشی مبنی بر متوقف کردن این کار از تسهیلات یونیسف برخوردار شویم.
به گفته او، در شش استان ایران، اثرات و رد پای ناقصسازی جنسی زنان به نسبتهای مختلف ثبت شده است؛ هرمزگان، لرستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و خوزستان. مظفریان با بیان این که در قشم به دلیل اعتقاد به کلیشههای جنسیتی، ۸۳ درصد ختنه زنان گزارش شده است، گفت: پیشوایان دینی، زنان و دایهها و کادر علوم پزشکی از مهمترین مواردی هستند که میتوانند در کاهش و متوقفسازی این موضوع دخیل باشند.
رایحه مظفریان همچنین گفت: عدهای میگویند ناقصسازی جنسی زنان در ایران کاهش داشته، در حالی که نه میتوانیم بگوییم کاهش داشته و نه افزایش چرا که پژوهشهای کمی در ایران صورت گرفته و نیازمند این هستیم که کار دانشگاهی، آماری و تحقیقی بیشتری در این زمینه صورت بگیرد تا بتوان گفت شاهد افزایش ختنه دختران هستیم یا کاهش آن.
با خودم گفتم چرا با ما چنین کاری میکنند؟
بعد از آن، نوبت لیلا، یکی از قربانیان ناقصسازی جنسی بود که از این عمل سنتی بگوید. او که حالا خودش یکی از کسانی است که برای متوقف کردن این سنت در محل زندگیاش تلاش میکند، گفت: من از جامعهای کاملا سنتی آمدهام که ختنه دختران در آنجا به نام مذهب انجام میشود. تحصیلات زیادی ندارم اما تقریبا ده سال پیش، هنگامی که کتابی را میخواندم که در آن نوشته شده بود ۲۰۰۰ سال پیش زنان را در اروپا ختنه میکردند، با خودم فکر کردم پس چرا وقتی این کار در آنجا هم انجام میشده، به نام اسلام، با ما چنین کاری میکنند؟
لیلای ۴۸ ساله که به نمایندگی از زنان شهرش با لباسی سنتی در این نشست حاضر شده بود، ادامه داد: از آنجا تحقیقات من شروع شد، با دوستی که این کتاب را به من داده بود تماس گرفتم و گفتم در منطقه ما این کار رایج است و همه دختران ما باید ختنه شوند چرا که بر اساس سنت، به این کار تیغ مسلمانی میگویند و اگر این کار را نکنیم، نجس و حرامی خطاب میشویم.
او رفتهرفته شروع به آگاهسازی زنان محلهاش میکند و در این راه البته با مخالفتهایی هم روبهرو بوده: شوهرم، خانواده و آشنایانم میگفتند چرا این کار را میکنی. حرفهای زیادی پشت سرم زده شد اما من با دایهها صحبت میکردم و زنان محله را آگاه میکردم. بسیاری از زنان میگفتند شوهرانشان اصرار دارند که این کار درباره دخترانشان حتما انجام شود اما به آنها میگفتم ختنه ربطی به اسلام ندارد و مسلمانی به آموزش شیوه زندگی است.
لیلا که از موثر بودن فعالیتهایش در این سالها و کمتر شدن رواج ختنه دختران در محله و شهرش اظهار رضایت داشت، گفت: موفق شدهام خانوادههایی را که با آنها زندگی میکنم و در کنارشان هستم متقاعد کنم که این کار به سلامت جسم و روان دخترانمان آسیب میزند. حالا من پنج نوه دارم که خوشبختانه این کار سنتی درباره نوههایم که دختر هستند و دخترهای فامیل و نزدیکانم انجام نشد.