سرانجام پس از ۱۲ سال صبر و استقامت ملت، با تدابیر رهبری، اقدامات دولت و صلابت تیمهای مذاکرهکننده به ثمر نشست و وعده نصرت و عزت الهی تحقق یافت. اینک پس از سپری شدن شور و التهابهای اولیه، زمان آن است که این موقعیت تاریخی در مسیر حرکت کمنظیر مردم ایران، فارغ از هرگونه نگاه جناحی و سیاسی با همه نکات مثبت و قابل تاملش به دقت بررسی و تحلیل شود.
در گفتمان مدیریتی که اصلیترین ممیزهاش اتکا بر نگرش سیستمی و نظاممند است، یکی از بحثهای مهم در فرآیند تصمیمگیری توجه به دامهای فراروی تصمیم است. منظور از دام در اینجا عنایت به نکات ظریف و موارد پنهانی است که میتواند تصمیمگیران را در مرحله اجرا با فرصتها و مشکلات مواجه کند؛ بنابراین بهکارگیری استعاره دام، توجه دادن مدیران به ضرورت داشتن نگاهی ویژه به فرصتها و تهدیدهای پیشرو است، تا در نهایت به افزایش اثربخشی فرآیند تصمیمگیری بینجامد. با این مقدمه کوتاه نگاهی گذرا خواهیم داشت به آینده توافقنامه ایران با ۱+۵ با هدف شناسایی مهمترین و البته نه تمامی دامهای پیشرو. این موارد عبارتند از:
۱- دام ارزشگذاری توافق: شناخت ابعاد و ارزش یک پدیده در نوع تعامل با آن تاثیرگذار و بسیار مهم خواهد بود. کم جلوه دادن دستاوردهای توافق از یکسو و بزرگتر از حد واقع نشان دادن آنها از سوی دیگر اولین دام توافق است. واقعیت آن است که این توافق میان ایران با ۶ قدرت جهانی که به ناصواب خود را جامعه جهانی معرفی میکنند، منعقد شده است. نفس این حقیقت، یک موفقیت بزرگ است. ضمن اینکه به رسمیت شناختن قدرت مردمی، اعتقادی، علمی، تحقیقاتی و دفاعی کشور نیز از روح آن قابل درک است، البته مانند هر مذاکره و توافقی در متن، نکات قابل تامل و محدودیتهایی نیز وجود دارد که این موارد جزو ذات یک توافق و داد و ستد بوده و هیچ کس قائل نیست که هر یک از طرفین به جمیع خواستههایش رسیده است؛ بنابراین این توافقی است با همه دستاوردها و نواقصش. فراموش کردن این واقعیتها و ارائه تحلیلها، انتقادها، نقدها و حمایتهای یکسویه و بعضا سیاسی دامی مهم در مسیر حرکت کشور است.
۲- دام غفلت از فرصت: از هماکنون تا زمان نهایی شدن توافقنامه و طی مسیرهای قانونی آن فرصت بسیار خوب و ارزندهای وجود دارد تا سیاستگذاران، مسوولان و مجریان بتوانند از فضای خاص و ویژه موجود در عرصه بینالمللی برای ضربه زدن به نظام تحریمهای ظالمانه و استحکام مواضع به حق مردم ایران استفاده کنند و کاری کنند تا هزینه بدعهدی طرف عهدشکن و بدسابقه بالا رفته و عملا کشورهای ناراضی از این توافق نتوانند مسیر اجرای آن را با مشکل روبهرو سازند. اگر همه انرژی و توان کشور و همچنین وقت و زمان مسوولان ذیربط در بهرهگیری از این فرصت ویژه، در بحثها و مذاکرات داخلی یا در تب و تاب احساسی بعد از توافق باقی بماند، این فرصت طلایی از بین خواهد رفت؛ بنابراین عدم توجه به بهرهگیری حداکثری از فرصت چندماهه پیشرو، برای فرو ریختن کامل نظام تحریمهای ظالمانه، مسدود کردن راههای عهدشکنی طرف مقابل، توجه به حرکات و تدابیر ایذایی آنها، خنثی کردن تحرکات مخالفان بینالمللی توافق، گسترش مراودات جهانی و منطقهای و عقد قراردادهای تجاری، دام دیگری در مسیر اجرای توافق است.
۳- دام ریشهیابی نادرست: امروزه هر فردی که در حوزه تحلیل مسائل کلان کشور فعال است، آثار تحریمهای ظالمانه بر کشور را نفی نمیکند اما آنچه محل بحث است میزان و شدت این آثار است. نکته کلیدی اینجا است که نباید ریشه اصلی همه مشکلات و به تعبیری راهحل مسائل و تنگناهای مدیریتی و اقتصادی کشور را فقط در تحریمهای ظالمانه بدانیم و فکر کنیم با این توافق همه مسائل ریز و درشت مدیریت و اقتصاد یک شبه حل می شود. واقعیت آن است که ساختار مدیریتی و اقتصادی کشور از دیرباز دچار مشکلات و معضلات جدی است که محصول فضای داخلی کشورند و بهطور مستقیم و بعضا حتی غیرمستقیم نیز به فضای جهانی ارتباطی ندارند. مشکلات و مسائلی در حوزههای بانکی، مالیاتی، فضای کسب و کار، قوانین و مقررات، نیروی انسانی و دهها مساله دیگر موضوعاتی هستند که باید بهطور اساسی در کشور حل شوند. بهبود فضای کسب و کار و حل شدن مسائل داخلی تاثیرگذار بر ساختارهای مدیریتی و اقتصادی کشور در کنار بهبود شرایط بینالمللی میتواند ریشه حل مشکلات و رونق اقتصادی باشد.
۴- دام کمتوجهی به سرمایههای انسانی: برای بهبود شرایط مدیریتی و اقتصادی کشور، توجه به سهم و ارزش سرمایههای انسانی بسیار مهم است. البته این به معنای عدم توجه به نقش سرمایههای مادی نظیر منابع ارزی و ریالی، فناوری و تجهیزات نیست، اما باید توجه داشت که به فرض آزادسازی وجوه بلوکه شده و سرازیر شدن جدیدترین فناوریها به کشور و حضور تاثیرگذار منابع مادی در چرخه مدیریتی و اقتصادی، باز هم مشکلات نه تنها حل نمیشوند؛ بلکه ممکن است به حجم آنها نیز افزوده شود. واقعیت آن است که برای حل مسائل مدیریتی و اقتصادی کشور به سرمایههای انسانی و تغییر در نگرشها و رویکردهای برنامهریزی در کنار سرمایههای مادی نیاز است. تکیه زیاد بر سرمایههای مادی و کم توجهی به مردم، نیازها، انتظارات، خواستهها، توانمندیها، آموزش و اصلاح الگوهایی رفتاری مانند الگوی مصرف، در کنار عدم تغییرات مناسب در رویکردهای مدیریتی و برنامهریزی، دامی پنهان در مسیر تعالی ملت ایران خواهد بود.
۵- دام دو قطبی کردن جامعه: بیشک وحدت یکی از ارکان اصلی موفقیت هر جامعه است. افراط و تفریط در تحلیل توافق، سطحینگری، برخورد جناحی و سیاسی، فراموش کردن شعارهای اصلی انقلاب (استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی)، غفلت از عدالت در مقام گفتار و از آن مهمتر در صحنه عمل، کمرنگ شدن اخلاق و حاکم شدن منفعت طلبی، خشونتطلبی و تحجرگرایی، دامنزدن به فاصله طبقاتی، تفاخر و دنیاپرستی، تجملگرایی و هوسرانی و در یک کلام به حاشیه رفتن تقوای الهیِ مبتنی بر تعالیم وحیانی انبیا و امامان معصوم (علیهمالسلام)، فضای جامعه را به سمت دو قطبی شدن پیش خواهد برد و این چنین فضایی در آینده، کشور را با تلاطم و خطر مواجه میسازد.
۶- دام تشخیص اشتباه: امسال سال همدلی و همزبانی دولت و ملت است. در این سال صحنههای مهمی برای نمایش این شعار بهوجود آمد و خواهد آمد. بیتردید فراموش کردن جایگاه محوری این شعار و غرق شدن در مسیر طبیعی زندگی و خوشبینی به بدخواهان و تصور نادرست اینکه با این توافق همه مسائل میان ما و تمدن غرب حل شده یا حل شدنی است از یکسو و اتکا بر این نظر که ریشه همه مشکلات نیز فقط و فقط در عملکرد دشمنان منحصر بوده نیز یک دام بزرگ است. همدلی و همزبانی دولت و ملت شروعی برای غلبه بر مکر و حیله مکاران، تعالی زندگی مادی و معنوی مردم، تبدیل شدن به الگویی نمونه نزد خردمندان و در نهایت نیل به تمدنی الهی و مهدوی است، نه برای القای تصور نادرست عقبنشینی از خطوط اصلی اعتقادی اندیشه اسلام ناب محمدی (صلیاللهعلیهوآله) که وجه اصلی و جوهره انقلاب بوده و خواهد بود. تا این خطوط و باورهای اصیل در قاطبه مردم و مسوولان همدلانه و با همزبانی جاری باشد، کید و مکر بدخواهان باقی خواهد ماند و تا این مکر باقی باشد، هوشیاری و تدبیر ضرورتی ویژه است. فراموش کردن خطوط افتراق اصلی و تفاوت ماهوی جبهه حق و باطل، علل بنیادین تقابل جبهه مقاومت با خطوط سازش و کم توجهی به ضرورت پایبندی به روحیه معنویت باور، عدالتمحور، استقلالخواه، تلاشگر و استکبارستیز انقلاب اسلامی دامی مهم در مسیر آینده تمدنسازی است. راه اساسی مواجهه اثربخش با دامهای مذکور، تکیه و باور واقعی وعدههای الهی و پایبندی به الزامات آن به خصوص التزام به فرهنگ اصیل و ناب اسلامی، سیاست اخلاق پایه، اقتصاد مقاومت بنیان و مدیریت جهادگونه خواهد بود.