اتفاقهای دوران دفاع مقدس تنها دفاع از مرز و بوم کشور نبود، این هم بود اما همهاش نبود، دفاع مقدس به طور یقین «مقدس» بود زیرا پاکترین، شجاعترین، مخلصترین و با ایمانترین فرزندان این آب و خاک که امروز به واسطه ایثارگری همین جوانان نفس کشیدن در آن وامدار شهداست، آن را شکل دادند.
دفاع مقدس از این رو مقدس است که جوانان پاک این سرزمین خالصانه و عاشقانه با خون سرخ و پاک خود آن را حفظ کردند و اگر نبود شجاعتها و جانفشانیهای آنها چه بسا امروز سرنوشت کشور به گونهای دیگر رقم میخورد.
شهید واژهای بسیار مقدس است که حتی پیامبر (ص) مقام و درجه شهید را از انبیای الهی بالاتر دانست و فرمود: شهدا به خاطر پنج خصلت از انبیا حتی من برتری دارند، پرسیدند چگونه شهدا بر شما که پیامبر بزرگ اسلام هستید برتری دارند، فرمود: زمانی که همه انبیا از دنیا میروند عزرائیل آنها را قبض روح میکند اما شهید را خدا قبض روح میکند.
پیامبر (ص) باز فرمود: وقتی انبیا از دنیا میروند آنها را غسل میدهند اما شهید نیاز به غسل ندارد، وقتی انبیا از دنیا میروند آنها را کفن میپوشانند اما شهید نیاز به کفن ندارد.
پیامبر (ص) فرمود: وقتی تمام انبیا از جمله من از دنیا برویم مرده نامیده میشویم اما شهید زنده است و تمام انبیا تا پس از مرگ شفاعت آنها تا روز قیامت جاری نمیشود اما شهید از روزی که بر زمین میافتد تا روز قیامت شفاعت میکند.
حدیث بالا را «حجتالاسلام محمد صادقی» روایت کرد، کسی که در سال ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بنعقیل مجروح شد و ۲۵ روز در کما بود و پیامد این جراحتها ۸۲ بار عمل جراحی بود، کسی که همه تصور میکردند شهید شده به همین منظور او را کفن پوشاندند و در آستانه قبر بردند اما مشیت الهی بر زنده بودنش بود.
صادقی در یادواره سه شهید گمنام و پاسداشت ۱۷۵ شهید غواص در مرکز عالی تربیت جهادی و تکاوری سیدالشهدا (ع) زیباکنار در جمع حدود ۵ هزار نفر از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و مسئولان کشوری و لشکری، بسیجیان، کارکنان شاغل و بازنشستگان این مرکز، نقبی به خاطرات خود در دوران دفاع مقدس زد یعنی زمانی که شناسنامه خود را برای رفتن به جبهه دستکاری کرد.
۱۴ سالگی به جنگ رفتم و ۱۶ سالگی مجروح شدم
شهید زنده در ادامه روایات از دوران دفاع مقدس گفت: برای رفتن به جبهه در سن ۱۴ سالگی شناسنامه خود را دستکاری کردم و در سن ۱۶ سالگی مجروح شدم و ۸۲ بار زیر عمل جراحی قرار گرفتم که آخرین آن ۱۶ آذر سال ۹۲ بود.
صادقی ادامه داد: اوایل که مجروح شدم «سوم آبان سال ۶۱» به مدت ۲۵ روز بیهوش بودم یعنی کما، وقتی بههوش آمدم کسی متوجه این قضیه نشد.
وی با بیان اینکه فضای بیمارستان را بهشت تصور کردم، افزود: خدا را شکر گفتم اما مدتی که گذشت دکترها متوجه شدند و بالای سرم آمدند.
این راوی جنگ گفت: پنج روز از بههوش آمدنم گذشت اما نمیدانستم کجا هستم در پنجم آذر به دلیل خونریزی بازویم را شکافتند اما خون بند نیامد و پس از آن دکترها گفتند دیگه فایدهای ندارد او شهید شده است.
وی از مقدمات تشییع جنازهاش گفت و اظهار کرد: در آن حالت که اعلام کردند شهید شدم همهچیز را احساس میکردم و حرفها را میشنیدم اما قدرت بازگویی و حرکت نداشتم و از آنجا که مرا شهید فرض میکردند توسط متولی حرم امام رضا (ع) کفن شدم و تشییع جنازه برگزار شد.
کفن و تشییع شدم اما پس از ۸ ساعت زنده شدم
صادقی در ادامه اضافه کرد: پیرامون من سخنان زیادی بود و بسیجیان و پاسداران میآمدند و میگفتند شهید را از چه کسی باید تحویل بگیریم که پس از هشت ساعت از شهادتم، زنده شدم و پروژه تشییع من ناتمام ماند.
وی تصریح کرد: در عالمی که نمیدانم چه بود شهدای زیادی را دیدم که همه را میشناختم از شهید عباسی پرسیدم اینجا کجاست میگفت جایی است که تو نمیتوانی ببینی و بمانی و موقت آمدی و باید برگردی و من برگشتم.
این شهید زنده در کلام آخر خود به بیان سفارش شهدا پرداخت و یادآور شد: بنده از طرف خودم و شهدا میگویم نگذارید خون شهدا پایمال شود و ارزشهای شهدا از بین برود.
وی خاطرنشان کرد: ما و شهدا نیز برای جان خود ارزش قایل بودیم و نرفتیم که بیحجابی، باندبازی، پارتیبازی و… باشد، رفتیم که مقدمات ظهور را فراهم کنیم و نگذاریم ولایت تنها بماند.
صادقی با تاکید بر اینکه همراهی با ولایت سفارش و وصیت شهدا بوده است، متذکر شد: ۹۵ درصد شهدا گفتند ولایت را تنها نگذارید و ۵ درصد شهدا گفتند رهبر را تنها نگذارید و ۱۰۰ درصد شهدا گفتند ولایت و رهبری را تنها نگذارید.
فارس