کنگره آمریکا بلافاصله پس از اعلام جمعبندی مذاکرات هستهای میان ایران و گروه موسم به ۱+۵، فرآیند بررسی سند به دست آمده را آغاز کرد و در این مسیر علاوه بر مقامات عالیرتبه آمریکا از جمله وزرای دولت این کشور، جلسات متعددی را با کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، اقتصادی و فنی برگزار کرد.
یکی از این جلسات روز ۱۳ مرداد (۴ اوت) در کمیته روابط خارجی سنا برگزار شد و طی آن مفاد سند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مورد بحث و بررسی قرار گرفت. یکی از حاضران در این نشست که به سوالات سناتورها در مورد برجام پاسخ میداد، «دیوید آلبرایت» رئیس موسسه علوم و امنیت بینالملل بود.
وی که موسسه تحت مدیریتش نقشی اساسی در فضاسازی علیه برنامه هستهای ایران ایفا کرده، از جمله اثرگذارترین شخصیتها در آمریکا بر سیر تصمیمگیریهای واشنگتن در رابطه با فعالیتهای هستهای ایران به شمار میآید و تاکنون گزارشهای متعددی در خصوص فعالیتهای ایران منتشر کرده است.
برخی از مولفههای مورد تأکید آمریکا در طول مذاکرات، از جمله مفهوم زمان گریز و یک ساله بودن این دوره، سقف سانتریفیوژها، خروج مواد مازاد از کشور و همچنین تغییر وضعیت رآکتور اراک حاصل گزارشهایی بود که موسسه علوم و امنیت منتشر کرد.
هرچند آلبرایت مقامی در دولت آمریکا ندارد و مواضع او الزاما موضع واشنگتن نیست، اما با توجه سابقه اثرگذاری گزارشهای وی، بررسی اظهارات اخیر او در سنا میتواند تا حدی جهتگیریهای احتمالی آمریکا پس از اجرای توافق هستهای را مشخص کند. او در این نشست خط مشی برای آمریکا تعریف کرده که در صورت اجرایی شدن، میتواند فرآیند اجرای برجام را با مشکلات جدی مواجه کند و ضمنا اصل به رسمیت شناخته شدن برنامه صنعتی ایران را زیر سوال ببرد.
وی در اظهاراتی که در ابتدای این نشست مطرح کرده، با ذکر برخی ادعاهای تکراری در مورد تلاش ایران برای فعالیتهای مخفیانه هستهای، توصیههایی به کنگره و تیم مذاکرهکننده آمریکایی مطرح کرده که برخی از آنها به طور کلی عبارتند از:
با موارد نقض جزئی توافق، باید برخی تحریمها بازگردند/یلافاصله پس از اجرای توافق، باید به دنبال متقاعد کردن ایران به تعلیق داوطلبانه غنیسازی باشیم/اجرای توافق باید به خروج تمام ذخایر ۲۰درصد از ایران موکول شود
– کنگره باید با تصویب قانونی، جزئیات توافق، مصداقهای نقض توافق و جرایم احتمالی را مدون کند؛
– واشنگتن باید هرگونه غنیسازی بالای ۵درصد در ایران، را تهدیدی برای صلح معرفی کند؛
– واشنگتن پس از سال دهم باید اعلام کند غنیسازی نیمهتجاری در ایران خلاف هنجارهای منع اشاعه است؛
– رفع تحریمها باید به برطرف شدن کامل نگرانیهای آژانس منوط شود؛
– پس از پایان عمر توافق، باید به بهانه عدم صرفه اقتصادی، با توسعه غنیسازی مخالفت شود؛
– بیتوجه به فرصت ۲۴ روزه برای بازرسی، خواستار بازرسیهای فوری از ایران شد و در صورت مخالفت، تنبیهاتی در نظر گرفت؛
– برخی تحریمها باید حتی با موارد جزئی، و نه موارد نقض عمده آنطور که در توافق آمده، بازگردند؛
– بلافاصله پس از اجرای توافق، باید به دنبال متقاعد کردن ایران به تعلیق داوطلبانه غنیسازی باشیم؛
– اجرای توافق باید به خروج تمام ذخایر ۲۰درصد از ایران موکول شود.
با توجه به اهمیت اظهارات آلبرایت، متن کامل صحبتهای او در ابتدای نشست کمیته روابط خارجی سنا بدون دخل و تصرف آمده است.
موسسه علوم و امنیت بینالملل
برجام: عدم اشاعه، بازرسیها، و محدودیتهای هستهای
جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنا با حضور «دیوید آلبرایت» رئیس موسسه علوم و امنیت بینالملل
۴ آگوست، ۲۰۱۵
کنگره آمریکا مسئولیت ویژهای برای ارزیابی برجام، قضاوت درباره کفایت این متن در حفاظت از منافع امنیت ملی آمریکا در کوتاه مدت و درازمدت، و نیز تضمین اجرای موثر آن برعهده دارد. انجام این تلاش مستلزم نگاهی دقیق به نقاط قوت و ضعف این توافق است. کنگره آمریکا همچنین به عنوان بخشی از مراحل ارزیابی نقاط ضعف این متن، باید به دنبال راههایی برای اصلاح این نقاط ضعف نیز باشد.
کنگره موظف است قانونی وضع کند تا این توافق و برداشتها درباره مفاد حساس آن را مدون ساخته و اجرای موثر آن را نیز تضمین کند. این قانون جدید همچنین میبایست ملزوماتی در خصوص ارائه گزارشهای مرتب ایجاد کرده و نقاط ضعف موجود در این توافق را کاهش دهد. علاوهبراین، چنین قانونی لازم است تا بودجه کافی برای آژانس بینالمللی انرژی اتمی اختصاص دهد که به وسیله آن آژانس بتواند مسئولیت خود برای انجام راستیآزمایی تحت این برجام را انجام دهد چرا که برای انجام این مهم، آژانس نیازمند نیرو و منابع بیشتر است تا به تواند مسئولیتهایش را به طور موثر به انجام برساند.
قانون
همانطور که سناتورهای آمریکایی به نحوه ارزیابی یک توافق هستهای میاندیشند، این موشکافی دقیق آنها نه تنها باید به ارائه رأیی مثبت یا منفی درباره توافق بیانجامد، بلکه میبایست قانونی را نیز وضع کند که تمام مفاد آن و نیز نحوه اجرا طی زمان را به طور مبسوط شرح داده، برداشتهای کلیدی درباره مفاد این توافق را روشن ساخته و چارچوبی برای اجرای موثر آن فراهم آورد. در حالی که مصوبه ۲۰۱۵ بازبینی توافق هستهای ایران برخی موارد ذیل را اجرا میکند، کنگره نیز موظف است تا تضمین کند هر مصوبه جدیدی این بندها را و نیز اقدامات بیشتر و الزامات مربوط به ارائه گزارشهایی دورهای را شامل میشود. این موارد عبارتند از:
– توصیف دقیقی از انگیزه، نیت و دامنه توافق؛
– برداشتهای سیاست و فنی مهم از مفاد اصلی توافق؛
– ارزیابیهایی درباره کفایت رژیم راستیآزمایی توافق؛
– شرایطی به منظور تضمین اجرای تمام و کمال توافق؛
– بیان مشخصی از آنچه باعث نقض توافق میشود، چه موارد مربوط به مواد مرتبط هستهای و چه گامهایی که باید اجرا شود؛
– پیامدهای احتمالی عدم پایبندی ایران، به طور خاص شامل مواردی که فراتر از تحریمها رفته و یا روند بازگشت تحریمها را تکمیل میکند؛ و
شیوههایی برای پرداختن به عدم تمایل ایران در خصوص پایبندی به مفاد توافق و یا توقف فعالیتهای مورد بحث.
بیان این نکته از اهمیت خاصی برخوردار است که ضرورت دستیابی به این توافق از تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای و ایجاد قابلیتهای محرمانه هستهای نشأت گرفته است که به دلیل عدم پایبندی ایران به تعهدات خود بر اساس توافقنامه پادمانها بحرانی را بوجود آورد که بیش از یک دهه به درازا کشید. ایران همچنان یک کشور مشکوک باقی خواهد ماند. بنابراین، لحاظ کردن یک رخدادنگاری دقیق از نقض تعهدات عدم اشاعه ایران ضمن قانون جدید و نیز توصیف سابقه عدم همکاری این کشور با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بسیار کاربردی و مفید خواهد بود. علاوه براین، جامعه اطلاعاتی آمریکا باید ارزیابی طبقه بندی نشدهای از تلاشهای ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای تا سال ۲۰۰۴ و نیز هرگونه تلاش مرتبط به تحقیق و توسعه تسلیحات هستهای که پس از آن اتفاق افتاده را ارائه دهد.
این قانون و مصوبه جدید باید درک مشترکی از مفاد برجام ایجاد کند. اطلاعات، شفافسازیها و برداشتهای گردآوری شده و ضبط شده در طول جلسات استماع کنگره میتواند در تدوین قانون اجرایی سهم بسزایی داشته باشد. این قانون همچنین باید اعلام دارد که قوه مجریه نمیتواند تفاسیر مهم از این توافق را بدون مشورت با کنگره تغییر دهد.
این قانون میبایست تفاسیر اصلی از مفاد خاص و بیانات درباره اهداف کلیدی این توافق را شامل شود. مقامات دولت «باراک اوباما» پیشتر یک تفسیر را ارائه کردهاند؛ تفسیری که ظاهرا عبارت است از اینکه غنیسازی اورانیوم (یا به طور ضمنی جداسازی پلوتونیوم) تحت پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای، حق ایران نیست. دولت آمریکا نیز اعلام کرده که به طور قاطعانه قصد دارد تا مانع از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای در درازمدت شود و نیز تمام گزینهها به منظور نیل به این هدف همچنان روی میز خواهد بود.
تفسیر ضروری دیگر این است که تولید هر میزان اورانیوم غنیشده بالای ۵ درصد توسط ایران یا پولوتونیوم جداسازی شده، هرزمان که اتفاق بیفتند، تهدیدی مشخص برای امنیت بینالمللی و آمریکا خواهد بود و به عنوان عدم هماهنگی با نیات کلی برجام تلقی خواهد شد. علاوه براین، یک برنامه غنیسازی نیمه تجاری در ایران (یا هر برنامه بازفرآوری) نه اقتصادی است و نه لازم و بعید است که با هنجارهای بینالمللی عدم اشاعه نیز همخوانی داشته باشد و بیشتر به نظر میرسد که باعث ایجاد بیثباتی و اشاعه در منطقه باشد.
کنگره باید گامهایی را مورد تأیید قرار دهد که ایران به منظور دستیابی به رفع تحریمها در روز اجرای توافق، ملزم به اجرای آن است. این برجام، فهرستی از شرایطی را در خود جای داده است که ایران باید به منظور رفع تحریمهای کلیدی در روز اجرای توافق، به آن دست یافته باشد. یکی از این شرایط به میزان کافی مشخص و واضح نیست. کنگره باید رابطه میان رفع نگرانیهای آژانس درباره ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران و رویه اجرای توافق را مشخص کند. به طور خاص، کنگره باید انجام چنین اقداماتی برای رفع تحریمها را مشروط به این موضوع گرداند که نگرانیهای آژانس در خصوص ابعاد احتمالی نظامی پیش از روز اجرای توافق برطرف شده باشد.
کنگره باید تضمین کند که بودجه کافی برای اجرای مسئولیتهای آژانس تحت این برجام شامل اجرای پروتکل الحاقی، در اختیار این نهاد قرار میگیرد. کنگره همچنین باید تأمین بودجه را مشروط به این موضوع گرداند که شهروندان آمریکایی قادر به همکاری سازنده با آژانس بوده و توسط آژانس برای اجرای پادمانهای ایران و مسئولیتهای ضمنی برجام به خدمت گرفته میشوند، در حالی که این مسئله را نیز در نظر داشته باشد که شهروندان آمریکایی از مشارکت در بازرسیها در ایران منع میشوند. اما این نکته قابل تأسف نباید مانع از این شود که شهروندان آمریکایی بتوانند روی تلاشهای راستی آزمایی ایران تحت برجام کار کرده و حتی این تلاشها را هدایت کنند.
این مصوبه و قانون جدید باید شامل الزاماتی برای ارائه گزارشهایی دورهای شود که مستلزم گزارشهایی دقیقتر از آن چیزی است که ضمن مصوبه «بازبینی توافق هستهای ایران» قید شده است. ملزومات گزارشدهی قانونی به منظور حفظ نظارت کنگره بر اجرای برجام، میبایست شامل ارزیابیهای دورهای شود، نظیر:
– گزارش غیرمحرمانه سالانه همکاری ایران، شامل بازبینی و تعیین کفایت مداوم راستیآزمایی توافق و همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی؛
– گزارش فوری از تمام نقضها و موارد عدم همکاری؛
– پیشرفت آژانس در خصوص دستیابی به «نتیجهگیری مبسوط» تحت پروتکل الحاقی در رفع مسائل مربوط به ابعاد احتمالی نظامی؛
– گزارشهای فصلی درباره میزان دقیق ذخایر اورانیوم غنیشده سطوح پایین ایران، هم زیر ۵ درصد و هم بین ۵ تا ۲۰ درصد غنیشده و نیز ذخایر اورانیوم طبیعی این کشور؛
– به روزرسانیهای دقیقی درباره زمانبندی گریز هستهای ایران؛
– گزارش سالانه در خصوص وضعیت پیشرفتهای ایران در زمینه تحقیق و توسعه، بویژه در ارتباط با سانتریفیوژهای پیشرفته؛
– بهروزرسانیهایی درباره پیشرفت مراحل مدرنسازی رآکتور اراک؛
– گزارش منظم درباره تهیه کالاهای حساس اشاعهای توسط ایران از خارج از این کشور (بویژه اگر به صورت غیرقانونی انجام شود)؛
– گزارش فوری درباره هرگونه صادرات هرنوع کالای حساس اشاعهای توسط ایران؛
– گزارشها درباره گسترش فناوریهای حساس، نظیر فناوریهای مرتبط غنی سازی و یا بازفرآوری، به دیگر کشورهای مورد نگرانیهای اشاعهای؛
– وضعیت و تأثیر رفع تحریمها؛
– ارزیابی سالانه عدم اشاعه که در میان دیگر مسائل، به این موضوع نیز بپردازد که آیا این توافق، ریسک گسترش فناوریهای حساس هستهای و موشکهای بالستیک را افزایش داده یا خیر و اگر این چنین است، چه اقداماتی را دولت انجام میدهد تا احتمال اشاعه بیشتر فناوریهای حساس را کاهش دهد.
این قانون میبایست موارد ذیل را نیز ایجاب نماید:
– مشورت منظم میان اعضای کنگره یا کارکنان کنگره و مقامات مربوطه از قوه مجریه؛
– ایجاد نهاد ویژه نظارتی کنگره در سنا یا مجلس نمایندگان و یا با حضور اعضای هر دو مجلس؛
– ایجاد دفتر اجرایی عالی قوه مجریه در کاخ سفید.
علاوه براین، مسیر در نظر گرفته شده در برجام برای تأمین تدارکات مورد نیاز ایران، نیازمند توجه ویژه کنگره است. به منظور اجرای این مهم، آمریکا باید تلاشهای خود برای افزایش چشمگیر سیستمهای کنترل صادرات در سطح بینالمللی را گسترش داده و مجددا به تلاشهای ضداشاعهای خود در قبال تهیه کالاهای مورد نیاز ایران از طرق غیرقانونی برای برنامههای نظامی و موشکی خود و یا هرگونه برنامه احتمالی غیرقانونی بازگردد. تضمین موفقیت اجرای این مسیر به منظور مقابله و خنثی کردن نقضهای ایران اساسا برعهده کشورها و شرکتهای آنان است که این کالاها را تأمین میکنند. این تلاش لزوما در سطحی بینالمللی صورت میگیرد و نیازمند منابع قابل توجه آمریکا برای تضمین این موضوع است که تمامی کشورها ملزومات خود برای اجرای مسیر تأمین کالاهای مورد نیاز ایران و کنترلهای تجاری در مقیاسی وسیعتر به انجام میرسانند. به عنوان بخشی از این تلاش، بازبینی و گسترش برنامههای توسعه کنترل تجارت آمریکا از اهمیت خاصی برخوردار است. آمریکا همچنین نیازمند آن است تا تلاشهای داخلی خود را با هدف تشخیص به موقع و مختلسازی تلاشهای ایران برای تأمین کالاهای مورد نیاز خود از طرق غیرقانونی، گسترش دهد. این برجام تنها ۳۰ روز زمان برای رد صادرات پیشنهادی به ایران در نظر گرفته است، که برای بسیاری کشورها زمان کافی برای بازبینی این مسئله نخواهد بود که آیا این صادرات خاص قانونی و مشروع است یا خیر. حتی آمریکا ممکن است با چالشهای شدیدی در بررسی پیشنهادات در بازه زمانی سی روزه مواجه شود، به ویژه در تشخص اینکه آیا این صادرات میتواند به انجام فعالیتهای ناهمخوان با برجام کمک کند یا خیر. آمریکا با تعلیق توسعه سیستم بازبینی لازم، باید اعلام کند که چنین امری، تصور رد پیشنهاد را القا میکند، چنانچه مشخص شود که بازه زمانی سی روزه برای بررسی تمام و کمال پیشنهادات کافی نیست. کنگره باید از تخصیص منابع کافی برای ارتقاء قابلیتهای قوه مجریه به منظور بازبینی سریع پیشنهادات صادرات به ایران حمایت کرده و تضمین کند که این صادرات، به انجام فعالیتهای ناهماهنگ با برجام کمک نمیکند. کنگره همچنین لازم است تا همکاری گستردهتر با متحدان آمریکا را به منظور بهبود روند تشخیص به موقع و خنثیسازی فعالیتهای مرتبط در زمینه تجارت غیرقانونی ایران تقویت کند.
شرط بازگشت سریع تحریمها به طور گسترده در متن نقضهای مهم برجام مورد بحث قرار گرفته است. با این وجود، در صورت بروز تخلفات نه چندان عمده، گزینههایی مورد نیاز است تا با روندی صعودی و نه لزوما با گامهایی به ترتیب، بتواند نقض صورت گرفته را به کمیسیون مشترک گزارش کرده، برخی از تحریمها را مجددا بازگرداند، اجرای شرط همکاری در خصوص انرژی هستهای غیرنظامی را به تأخیر انداخته و یا برخی و یا تمام صادرات به ایران را تحت مکانیزم مسیر تأمین کالا متوقف گرداند. برترین گزینه بازگشت تحریمها خواهد بود. کنگره باید قوه مجریه را ملزم گرداند تا یک سری واکنشها به افزایش نقضهای احتمالی ایران طراحی و گزارشی در خصوص این واکنشها ارائه دهد.
نگرانیها درباره برجام
این برجام، نقاط قوت بسیاری دارد که در موسسه علوم و امنیت بینالملل و دیگر اندیشکدههای آمریکایی در مقالات بسیاری به آنها پرداخته و اشاره شده است. علاوه براین، دولت آمریکا اطلاعات مثبتی درباره این توافق به کنگره و مردم آمریکا ارائه کرده است. با این وجود، این توافق نمیتواند بدون نگاهی انتقادی به مفاد آن مورد ارزیابی قرار گیرد.
به همین جهت مایلم تا شهادت خود را در خصوص نگرانیهای برجسته در متن توافق ضمن تحلیلهای سازمان متبوع خود و نیز گامهای پیشنهادی به منظور پیشبینی و یا اصلاح برخی از نقاط ضعف توافق متمرکز گردانم. من در اینجا روی مفاد هستهای توافق متمرکز میشوم و نه مفاد مربوط به تحریمها.
پیش از ارائه این گزارش، مایلم تا تأکید کنم که موسسه علوم و امنیت بینالملل و شخص بنده، موضعی کاملا بیطرف در خصوص تأیید و یا رد برجام در کنگره اتخاذ کردهایم. ما معتقدیم که در این زمان حساس، که مباحثات فشرده در خصوص نقاط قوت توافق مطرح شده، زمانی میتوانیم تحلیلی قوی ارائه دهیم که از اتخاذ موضعی تند در حمایت یا بر ضد توافق خودداری کنیم. همزمان با بررسی دقیقتر جزئیات توافق به این درک رسیدهایم که اثرگذاری آن و در نتیجه اینکه آیا این توافق منصفانه است یا خیر، به نتایج اقداماتی بستگی دارد که پیشبینی آن در این زمان دشوار است. با این وجود، احتمال قوی بر این است که نتایج آن، در صورت برداشتن گامهای بیشتر مثبت باشد. همانطور که کنگره این توافق را بررسی میکند باید به دنبال روشهایی باشد تا تضمین کند که این توافق به طور موثر اجرا میشود که این امر شرایطی را بوجود میآورد که این توافق، با احتمال بیشتری موفقیتآمیز شود.
تحلیلی که امروز در اینجا ارائه میدهم بر اساس بررسیهای پیشتر برجام در موسسه علوم و امنیت بینالملل و نیز دو گزارش جدید در این خصوص است. در اینجا به طور خلاصه به نگرانیهای مطرح شده در این گزارشها پرداخته میشود.
ابعاد احتمالی نظامی (PMD)
تردیدهای قابل توجهی همچنان باقی است که آیا ایران نگرانیهای آژانس در خصوص ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای خود را پیش از آغاز «روز اجرای» توافق پاسخ خواهد گفت و عدم تحقق این مهم، تأثیری منفی بر موفقیت توافق خواهد گذاشت. بدین منظور، اقداماتی باید در حال حاضر صورت گیرد تا به طور شفاف اعلام کند که سیاست آمریکا مستلزم این امر است تا نگرانیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص ابعاد احتمالی نظامی برنامههای هستهای ایران باید پیش از برداشته شدن تحریمها در روز اجرای توافق رفع شود.
به نظر میرسد که برجام ایران را ملزم ساخته تا نگرانیهای مربوط به ابعاد احتمالی نظامی را برطرف سازد. برجام صراحتا از ایران میخواهد تا پیش از «روز پذیرش» یک سری گامهای مورد توافق با آژانس را صورت دهد، که این زمان در اکتبر سال ۲۰۱۵ خواهد بود و البته پیش از «روز اجرای» توافق. آژانس تا اواسط دسامبر، ارزیابی نهایی در خصوص رفع مسائل کنونی و گذشته مربوط به ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران را منتشر میکند. بخش علنی توافق، به جزئیات مربوط به نحوه پرداختن ایران به نگرانیهای آژانس درباره مسائل مرتبط با ابعاد احتمالی نظامی به طور مشخص نمیپردازد. برای مثال، آژانس میتواند در ماه دسامبر گزارش دهد که ایران یک برنامه تسلیحات هستهای داشته که بخشی از آن ممکن است ادامه یافته باشد و ایران تا کنون همکاریهای لازم با بازرسیهای آژانس را داشته است. ارائه چنین گزارشی کافی است تا این فرضیه را بوجود آورد که آژانس ابتدا به نگرانیها درباره ابعاد احتمالی نظامی پرداخته است. (بازرسیهای درازمدت تر آژانس مستلزم دستیابی به نتیجهگیری مبسوط درباره صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای در ایران است که میتواند تا «روز انتقالی» و یا به مدت ۸ سال ادامه داشته باشد). اما اگر آژانس گزارش دهد که نگرانیهایش به طور کامل و یا بخشی از آنها رفع نشده و یا ایران دسترسیهای خواسته شده توسط آژانس به سایتهای هستهای اش را فراهم نکرده، چطور؟ یا یک احتمال پیچیدهتر، اگر آژانس پاسخی مبهم ارائه دهد و یا حتی پاسخهای ایران را که ناکافی هستند بپذیرد و یا حتی از منطقی غیرنظامی در برخورد با فعالیتهای مرتبط تسلیحات هستهای استفاده کند، آن وقت چه خواهد شد؟ تا امروز، ایران در پاسخ به آژانس، برخورداری از هرگونه برنامه تسلیحات هستهای را رد کرده است. در نتیجه چنین وضعیت هستهای، مفاد مربوط به ابعاد احتمالی نظامی میتواند به برداشت طرفین واگذار شود چرا که برای عموم هنوز مشخص نیست.
شرایط ضمن این توافق به هر یک از اعضای گروه ۱+۵ اجازه میدهد تا تحریمها را در صورت عدم پایبندی ایران به تعهداتش، در روز اجرای توافق لغو نکنند. اینکه آیا ایران به نگرانیهای آژانس میپردازد، باید قبل از آن روز کاملا مشخص شود. اگر چنین امری محقق نگردد، و روز اجرای توافق فرارسد، چنین شکستی میتواند اعتبار آژانس را خدشهدار ساخته و سایه سنگینی بر این توافق بیافکند. گروه ۱+۵، و به طور خاص، آمریکا نباید از ادعای خود در خصوص ارتباط این دو مسئله صرف نظر کرده و تمام اهرم فشار لغو تحریمها را کنار بگذارد. دولت آمریکا باید صراحتا در بیانیههایی عمومی اعلام کند که «روز اجرای» توافق میتواند پس از رفع کامل نگرانیهای آژانس در خصوص ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران آغاز شود.
در حقیقت، قانونگذاران آمریکا به درستی به این موضوع مشکوک هستند که دولت آمریکا از ایران بخواهد به نگرانیهای آژانس در خصوص ابعاد احتمالی نظامی پیش از «روز اجرای» توافق پاسخ دهد، و یا اقدام مشابهی را صورت دهد. در اسنادی که دولت آمریکا به کنگره تحت الزامات قانونی ارائه کرده، آمده است: «بعید است که ایران به وجود برنامه تسلیحات هستهای خود در گذشته اعتراف کند که این امر برای پیشبرد اهداف تعهدات راستیآزمایی لازم نیست.» دولت آمریکا در حالی که اعلام میکند، ایران در گذشته فعالیتهای تسلیحات هستهای صورت داده، و بنابراین تأیید میکند که ایران آژانس را فریب داده است، به میزان کافی درباره فعالیتهای تسلیحات هستهای ایران در گذشته اطلاعات در اختیار دارد و اطلاعات مربوطه را در اختیار آژانس قرار داده است تا «بازرسان آژانس را قادر سازد که اطمینان حاصل کنند فعالیتهای [تسلیحات هستهای] پیشتر گزارششده ایران، دیگر در جریان نیستند.» اما اشتباه موجود در این استدلال این است که دانش و آگاهی آمریکا به ویژه در خصوص سوالات کلیدی ممکن است ناکافی باشد. سوالاتی چون: پس از اینکه ایران برنامه تسلیحات هستهای ساختارمندش را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد چه اتفاقی افتاد، ایران تا چه حد به دانش ساخت بمب هستهای دست یافته است، چگونه و کجا به این دانش دست پیدا کرده است و اینکه چه کسی این اقدامات را هدایت کرده است؟ چه بسا، این مسئله گسترده تر از تأیید آژانس مبنی بر توقف فعالیتهای پیشین اتمی ایران باشد. همچنین آژانس باید تأیید کند که چنین فعالیتهایی در حال حاضر در جریان نیست و در صورت عدم همکاری ایران درباره تلاشهای پیشینش بر روی تسلیحات هستهای، چنین تأیید و تضمینی غیرممکن میشود. پس از آن، مسئله اعتبار آژانس مطرح است و این بدین معنا است که گذشتن از این مسئله که ایران پیش از «روز اجرای» توافق به نگرانیهای آژانس پاسخ دهد، این پیام را به ایران و یا هر کشور دیگر ارسال خواهد کرد که، سرسختی در خصوص مسائل راستیآزمایی سرانجام نتیجه خواهد داد. در واقع، این توافق در حالی آغاز میشود که از پیش ضعیف شده و ایران و دیگر کشورها را قادر میسازد تا در آینده نیز سرسختی نشان دهند.
بنابراین، کنگره باید اعلام کرده و طی مصوبهای الزامآور سازد که برداشته شدن تحریمهای آمریکا منوط به تأیید آژانس مبنی بر رفع نگرانیها در خصوص ابعاد احتمالی نظامی خواهد بود.
هدف اصلی برجام
هدف اصلی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تضمین صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران، حتی پس از اتمام محدودیتهای عمده اعمال شده در توافق حاصله، است. با در نظر داشتن راهکارهای جایگزین، برجام تضمین کننده آن است که ایران به سمت ساخت تسلیحات هستهای نمیرود، یا به طور مشخصتر، جلوی ساخت بمب هستهای از سوی ایران را خواهد گرفت.
به مدت ۱۰ سال، این توافق شرایطی را ایجاد میکند که طی آن هر گونه تلاش جدی از سوی ایران به منظور ساخت بمب هستهای، بسیار زمانبر و نیز تحت بازرسیهای شدید خواهد بود. اما با این وجود، اینکه توافق به هدف خود مبنی بر جلوگیری از ساخت سلاح هستهای از سوی ایران در بلند مدت، رسیده است یا خیر مورد تردید است. این عدم قطعیت، یکی از اصلیترین چالشهای پیشروی این توافق است.
در مقدمه برجام، برنامه هستهای ایران و توسعه آن، منوط به «ملاحظات علمی، اقتصادی» شده و تأکید میکند که این برنامهها «صرفاً برای اهداف صلحآمیز، و مطابق با هنجارهای بینالمللی عدم اشاعه» خواهد بود. اما بر اساس برنامههای هستهای ایران، بعید است که این شروط ۱۰ تا ۱۵ سال بعد، برآورده شود.
ممکن است کسی ادعا کند که خرید ۱۰ و یا حتی ۱۵ سال زمان، باید عاملی کلیدی در داوری این توافق باشد و اینکه پس از ۱۰ سال ایالات متحده درمقابله با برنامهی هستهای ایران یا هر تلاشی از سوی این کشور به سمت ساخت تسلیحات هستهای، از برتری مشابهی همانند امروز، برخوردار خواهد بود. اما باید توجه داشت که ۱۰ یا ۱۵ سال بعد، ممکن است که این برتری و توان آمریکا وجود نداشته باشد. اینکه آمریکا ممکن است ۱۰ تا ۱۵ سال بعد، در شرایطی نامناسب و بدتر برای اعمال قدرت و نفوذ علیه ایران باشد، مسئلهای است که در اجرای برجام باید به آن توجه دشت.
۱۰ سال پس از امضای چارچوب توافق مشترک میان آمریکا و کرهشمالی، این کشور توافق مذکور را نادیده گرفته بود و در مسیر ساخت بمب هستهای گام برمیداشت. در همین زمان، آمریکا و متحدانش در جایگاهی نبودند که بتوانند کرهشمالی را متوقف کنند، یا حتی درباره اینکه چه زمانی ممکن است که این کشور آستانه ساخت و برخورداری از بمب را پشت سر بگذارد، به درستی به داوری بپردازند. با نگاهی به عقب و ۱۰ سال پس از امضای توافق میان دو کشور آمریکا و کرهشمالی، میتوان گفت که ایالات متحده در مقایسه با سال ۱۹۹۴، توان و نفوذ قابل توجه و ارزشمند خود را برای اثرگذاری بر کرهشمالی از دست داده بود.
با درنظر داشتن بیثباتیها و دگرگونیهای خاورمیانه، پیشبینیهای قاطعانه درباره توان حقیقی و مؤثر آمریکا در ۱۰ سال آینده، باید به عنوان خیالی واهی در نظر گرفته شود تا برآوردهایی معتبر. در حالیکه برخی قاطعانه و با اعتماد به نفس ابراز میکنند که طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده در ایران تغییرات مثبتی روی خواهد داد، همان افراد و یا گروههای مشابه، همین حرفها را ۱۰، ۱۵ سال پیش نیز تکرار میکردند. طی ۱۰ سال گذشته، رخدادها و اتفاقات آنگونه که ما پیشبینی کردیم پیش نرفته چه برسد به آنچه که ما اتنظار آن را داشتیم. امروز، به سختی میتوان ایران را در مقایسه با ۱۰ سال پیش، کشوری مسئولتر و دوستانهتر نسبت به منافعمان بنامیم.
باید در خاطر داشته باشیم که محدودیت ۱۰ ساله بر برنامه غنیسازی ایران، علیرغم ارزشمندی آن، همان هدف توافق اولیهای است که سه کشور اروپایی (انگلیس، آلمان، فرانسه)، ۱۰ سال پیش به منظور تعلیق ۱۰ ساله برنامه غنیسازی ایران، به آن دست پیدا کردند. و این که دستیابی به مصالحهی کنونی، حاصل نزدیک به ۱۲ سال مذاکره است. بنابراین، با توجه به اینکه چقدر مسئله هستهای ایران به طول انجامیده، و نیز اینکه، سیاستهای پر دردسر رژیم ایران، بسیار کم تغییر یافته، و تا چه اندازه تحولات منطقه خاورمیانه غیرقابل پیشبینی بوده، و اینکه ممکن است توان و نفوذ آمریکا در ۱۰ سال آینده برای متوقف ساختن رژیم ایران در تولید بمب هستهای، ناکافی باشد، محدودیتهای ۱۰ ساله در نظر گرفته شده خیلی طولانی مدت به نظر نمیرسند.
از همین رو، هر گونه بررسی و ملاحظه متن برجام باید به طور دقیق، جنبههای بلند مدت و پیامدهای آن را در نظر بگیرد. به عنوان بخشی از ارزیابی و بررسی، آمریکا باید امروز به پشتیبانی کنگره گامهایی را بردارد که توان و شانس واکنش موفقیتآمیز به بازداشتن ایران از حرکت به سمت ساخت بمب هستهای پس از پایان محدودیتهای عمده اتمی را افزایش دهد. این سیاست ممکن است که ایران را از تلاشهای آینده در این جهت، منصرف کند.
پس از ۱۰ سال، و به ویژه پس از ۱۵ سال، هنگامی که محدودیتها بر برنامه هستهای ایران پایان مییابد، ایران میتواند به عنوان تهدید عمده اتمی، سر بر آورد. توافق حاضر ایران را از ساخت و تولید قابلیت وسیع غنیسازی اورانیوم و حتی از بازفرآوری، یا قابلیت جداسازی پلوتونیوم منع نمیکند؛ این توافق ضرورتاً فقط زمان قابلیت ساخت تسلیحات هستهای و احتمالاً بمب هستهای از سوی ایران را به تأخیر میاندازد. بنا به اظهارات مذاکرهکنندگان، طی مذاکرات، ایران طرحهایش برای گسترش برنامههای هستهای، به ویژه سانتریفیوژ گازی (gas centrifuge) را ارائه کرد. اولویت ایران، برنامه [ارتقای] سانتریفیوژهایش بود، و از همین رو قصد خودش را برای جایگزینی و ارتقا سانتریفیوژهای پیشرفته، از قبیل IR-2, IR-4, IR-6 یا IR-8، پس از گذشت ۱۰ سال از توافق و به طور خاص افزایش تصاعدی آنها بعد از ۱۳ سال را اعلام کرده است.
ایالات متحده نباید به هیچ وجه با برنامههای ایران برای پیشبرد برنامه غنیسازی یا برنامههای احتمالی برای بازفرآوری مواقت نماید. آمریکا باید به بهانه اینکه این طرحها غیر اقصادی و غیرضروری هستند و تهدیدی را متوجه امنیت منطقه و جامعه بینالمللی میکنند، و نیز بر پایه اینکه این برنامهها برخلاف روح و هدف برجام است، مخالفت کند.
پس از ۱۳ سال، به هنگامی که ایران سانتریفیوژهایش را با سرعتی بالا ارتقا دهد، انتظار میرود زمان گریز به طور ثابتی کاهش پیدا کند. پس از سال پانزدهم، این آهنگ به طور قابل چشمگیری می تواند افزایش پیدا کند. این افزایش و ارتقا برنامهریزی شده پس از ۱۳ سال، به همراه برداشته شدن محدودیتهای سطح غنیسازی پس از ۱۵ سال به این معناست که زمان گریز ایران ممکن است به چند روز برسد. طی تنها چند سال، ایران ممکن است با زرادخانهای مملو از سلاحهای هستهای سربرآورد.
ایران ممکن است به تعهداتش پایبند باشد و در فرآیند تصمیم به کنار گذاشتن طرحهایش برای گسترش برنامه غنیسازی و یا دست کشیدن از بلندپروازیهای ساخت تسلیحات هستهای پس از پایان محدودیتهای عمده هستهای، برای مزایای همکاریهای هستهای بینالمللی ارزش قائل شود، اما در عین حال میتواند ترجیح دهد که پس از پایان این محدودیتها قابلیت عظیم تسلیحات هستهای و در نهایت تسلیحات اتمی، را داشته باشد یا خیر.
گنجاندن شرط سیاسی روشنی برای عدم پذیرش و یا تأیید هر گونه بازفرآوری پلوتونیوم یا توسعه وسیع غنیسازی اورانیوم، شرایط را برای آمریکا فراهم میسازد تا این کشور بتواند مسائلی که پس از پایان دوران محدودیتها، ممکن است اتفاق بیافتد، را مدیریت کند. بخشی از تلاشهای آمریکا و شرکایش در گروه ۱+۵ میتواند عدم پذیرش یا تأیید برنامهها و طرحهای ایران پس از ۱۰ سال باشد. ۱۰ تا ۱۵ سال پس از امروز، ایران هنوز هم دلیلی برای تولید اورانیوم غنیشده در جهت اهداف صلحآمیز ندارد. آمریکا باید اعلام کند که برنامه غنیسازی نیمه تجاری ایران (یا هرگونه برنامه بازفرآوری پلوتونیوم) نه اقتصادی است و نه ضروری، و بر خلاف هنجارهای بینالمللی عدم اشاعه است.
مجموعهای از راستیآزماییها و بازدیدهای اعلام نشده، از قبیل پروتکل الحاقی، پس از ۱۵ سال پا بر جا خواهند بود، اما این اقدامات برای متوقف ساختن ایران از دستیابی به سلاح هستهای کافی نیستند. تلاشهای ایرانی مجهز به برنامه وسیع غنیسازی، برای گریز به سمت ساخت تسلیحات هستهای، قابل ردیابی خواهد بود هر چند که احتمالاً اقدام علیه ایران به منظور بازداری این کشور از دستیابی به چنین تسلیحاتی، دیر صورت خواهد گرفت. حتی با وجود راستیآزماییهای اعلام نشده، تولید اولین یا دومین مقادیر قابل توجه اورانیوم غنی شده برای سلاح اتمی، احتمالاً از دید بازرسان آژانس مخفی خواهد ماند، چرا که در آن هنگام، گریز هستهای میتواند بسیار سریع اتفاق بیافتد و ایران میتواند با برداشتن چند گام اندک بازرسیها و در نتیجه آگاه شدن بازرسان از گریز هستهای را به تأخیر بیاندازد. چه بسا که نیروگاههای مخفی کوچک که از سانتریفیوژهای پیشرفته استفاده میکنند بتوانند برای ماهها از بازرسیها دور بمانند. در نهایت، هنگامی که آمریکا و متحدانش در موضع ضعیفی برای متوقف ساختن ایران باشند، ممکن است این کشور به سادگی ترجیح دهد که تعهدات عدم اشاعه را نادیده بگیرد و سلاح هستهای بسازد.
به طور کلی، این وظیفه ما، دولتها و افرادی که نگران آینده جهتگیری و برنامه هستهای ایران میباشند، است که برای انصراف و بازداری ایران از پیشبرد برنامههای هستهایاش که میزان زیادی از بیثباتی و احتمالاً درگیری نظامی را ایجاد خواهد کرد، راههایی را بیابیم. آن هم با توجه به اینکه قطعیتها درباره قابلیتهای تسلیحاتی برنامه هستهای ایران کم شده و در عین حال برنامههای هستهایاش توسعه یافته است. در مجموع، این طرحها، که متمرکز بر غنیسازی اورانیوم و احتمالاً جداسازی پلوتونیوم میباشند، غیرضروری و غیر اقتصادی هستند.
کنگره باید اعلام کند که تولید پلوتونیومهای جداسازی شده و اورانیوم غنیسازی شده بالای ۵ درصد، هر زمان که اتفاق بیافتد، بر خلاف مفاد و هدف برجام است. همچنین کنگره باید تصریح کند که برجام طرح ایران برای ایجاد و تولید برنامه غنیسازی نیمه تجاری را نه تأیید میکند و نه از آن حمایت به عمل میآورد. علاوه بر این کنگره میبایست تأکید کند به دلیل آنکه چنین برنامهای غیر اقتصادی است و غیرضروری، و نیز خطری برای اشاعه تسلیحات اتمی است، و تهدیدی علیه امنیت آمریکا، منطقه، و جامعه بینالمللی است، سیاست آمریکا مخالف با چنین برنامهای است.
مشکلات راستی آزمایی
رویهم رفته، شروط راستی آزمایی در صورتیکه به طور کامل اجرا شود، با هدف مهار تقلب ایران طراحی شده و تضمین میکند که هرگونه نقض توافق فورا و بدون درنگ مشخص و کشف شود و زمان برای واکنش به نقض توافق وجود داشته باشد. چندین مورد از مفاد توافق مبتکرانه است. هدف تمامی این موارد، خلق یک فضای راستی آزمایی سرزده با استفاده از منابع گروه ۱+۵ است.
مفاد راستی آزمایی ضعفهایی دارد که اگر قرار است توافق قابل تأیید و راستی آزمایی باشد، این ضعفها باید اصلاح و جبران شوند. بعلاوه، بدون محدودیتهای سخت و طولانی مدت بر برنامه حساس هستهای ایران همچون فعالیتهای غنیسازی اورانیوم، بعید است که این شرایط راستیآزمایی که برخی از آنها بازه زمانی محدودی دارند، کافی باشد. بنابراین بعنوان یک یافته کلی، مفاد راستی آزمایی احتمالاً با برخی اصلاحات در نحوه اجرا یا تعدیل برخی مشکلات احتمالی برای اولین ۱۰ الی ۱۵ سال توافق کافی خواهد بود اما اگر ایران طرح توسعه برنامه سانتریفیوژ خود را اجرا کند و احتمالاً برنامه بازفراوری خود را آغاز کند، این مفاد بعد از آن ناکافی خواهد بود.
نبود دسترسی مناسب به سایتهای مشکوک
به خاطر جدلهایی که در خصوص موضوع دسترسی به سایتهای مشکوک وجود دارد، تمایل دارم که بر شرط دسترسی در برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) متمرکز شوم. حائز اهمیت است که توافق هستهای شامل شرطی نیست که بازرسیهای هرمکان و هرزمان در سایتهای مشکوک را لازم و ضروری بداند. داشتن چنین دسترسی برای مدتها حائز اهمیت بوده است تا اطمینان حاصل شود که فعالیتهای اعلام نشده مخفی وجود ندارد یا اینکه قبل از دسترسی بازرسان، پیش نمیرود. در عوض، توافق شامل فرایندی است که به مدت ۱۵ سال به طول میانجامد و طراحی شده و تضمین میکند که آژانس بین المللی انرژی اتمی ظرف ۲۴ روز از درخواست رسمی برای دسترسی، میتواند به سایتهای هستهای ایران دسترسی داشته باشد.
بازرسیهای هرمکان و هر زمان که برخی اوقات توسط مقامات دولت آمریکا به عنوان بازرسیهای «فوری و ناگهانی» خوانده میشود در واقع یک نوع بازرسی مناسب از سایتهایی است که مشکوک به فعالیتها یا تأسیسات هستهای یا مربوط به هستهای اعلام نشده است.
پروتکل الحاقی به دنبال اطمینان حاصل کردن از آن است که شروط دسترسی به بازرسیهای هر زمان نزدیک شود. این پروتکل شرط دسترسی به سایتهای مشکوک در کمتر از ۲۴ ساعت را دارد. این شرط دسترسی مناسب در پروتکل الحاقی در نتیجه مذاکرات فشرده کشورهای عضو آژانس در اواسطه دهه ۱۹۹۰ به دست آمده است و نمایانگر قضاوت جمعی در خصوص اهمیت اساسی اطمینان حاصل کردن از عدم فعالیت های اعلام نشده در یک کشور است. از آنجایی که ایران تاریخچه طولانی در انجام فعالیتهای هسته ای اعلام نشده دارد، داشتن دسترسی مناسب بسیار حائز اهمیت است.
بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ دسترسی مناسبی در عراق داشتند. آفریقای جنوبی اعلام کرد که سیاست این کشور بر ارائه دسترسی هر مکان و هر زمان به آژانس بین المللی انرژی اتمی «در حد معقول» است. این توضیح برای آن ارائه شد که آژانس درخواست نکند که نیمه شب برای بازرسی از سایتی برود. عملاً، آژانس میتوانست به محض درخواست، به هر تأسیسات آفریقای جنوبی دسترسی داشته باشد.
پروتکل الحاقی بر لزوم نزدیک شدن شروط دسترسی به بازرسی هرزمان طبق قانون ۲۴ ساعت تأکید دارد، با اینحال این پروتکل الحاقی شامل ابزاری نیست که پیامدهای فوری را بر کشورها تحمیل کند تا اجازه دسترسیهای مناسب را به آژانس بدهند.
مذاکره کنندگان ۱+۵ میبایست این نقطه ضعف موجود در توافقات پادمانی آژانس بین المللی انرژی اتمی را اصلاح میکردند. به علاوه این نقص تنها به صورت تئوری نیست؛ ایران به طور مداوم مانع دسترسیهای مهم آژانس میشود. در واقع، میتوان استدلال کرد که برنامه جامع اقدام مشترک تنها زمانی امکانپذیر است که شامل مفاد دسترسی اجباری باشد به این مفهوم که خودداری ایران از دادن دسترسی به آژانس با پیامدهای شدیدی برای این کشور همراه باشد.
برنامه جامع اقدام مشترک شامل مفاد پیامد برای عدم همکاری نیست. برنامه جامع اقدام مشترک در تضمین دسترسی مناسب ناموفق عمل کرده است.
می توان این سوال را مطرح کرد که به چه دلیل مفاد دسترسی در برنامه اقدام مشترک اجازه تأخیر ۲۴ روزه را داده است. تاجایی که ما میتوانیم مشخص کنیم، این یک توافق بین درخواست ایران برای مهلت سه ماهه و درخواستهای معقول برای حداکثر چند روز بوده است که دومی بیشتر با شرط پروتکل الحاقی مبنی بر دسترسی به سایت های مشکوک ظرف ۲۴ ساعت، هماهنگی دارد. پاسخ آمریکا به تمامی آنهایی که میگفتند ۲۴ روز بسیار طولانی است، این است که برای رسیدن به توافق، پذیرش ۲۴ روز امکانپذیر بود.
شرط ۲۴ روز موجب بحثهای جنجال برانگیزی در بین عموم شد. زمان ۲۴ روز احتمالاً برای ایران به منظور تغییر مکان فعالیتهای اعلام نشدهاش که در تناقض با برنامه جامع اقدام مشترک است، کافی است زیرا در این مدت میتواند عملیات پاکسازی فعالیتهای خود را صورت دهد تا لزوماً اثری از نمونههای زیست محیطی باقی نماند.
این احتمال چالش های ویژه ای را به همراه داشته است زیرا ایران برای مدتها تجربه مخفی کردن فعالیتهای هستهای خود را داشته است. به تعبیری، این کشور اقدامات گستردهای را برای غلبه بر متدهای اکتشافی آژانس و آمریکا به کار گرفته است. احتمال میرود که ایران در خصوص دسترسی به هرگونه فعالیت اعلام نشدهاش نیز چنین طرحهایی را در پیش گیرد. این طرحها میتواند شامل استفاده از تجهیزات و تأسیساتی شود که به طور خاص طراحی شده است تا بر محدودیتهای قوانین راستیآزمایی برنامه جامع اقدام مشترک غلبه کند. ممکن است در صورت درخواست دسترسی به سایتی که فعالیتهای اعلام نشده در آنجا انجام میگیرد، ایران پیشبینیهایی صورت دهد و شیوه موثری را برای غلبه بر متدهای آژانس طرح ریزی کند و خیلی سریع تلاش به مخفی کردن فعالیتهای خود کند و از برجای گذاشتن هرگونه شواهدی برای آژانس خودداری کند.
در موارد گریز گذشته، ایران مجبور نبود که فعالیتهای خود را ظرف ۲۴ روز پنهان کند. با اینحال، تجارب ارزشمندی در زمینه پاکسازی سریعتر فعالیت های خود کسب کرد. سه مورد قابل توجه وجود دارد که تجاربی را در اختیار ایران قرار داد که در آینده در صورتیکه تصمیم به ساخت و در نهایت پنهان کردن شواهد تأسیسات اعلام نشده بگیرد، برای این کشور ارزشمند است.
کالای الکتریک: یک سایت تحقیق و توسعه سانتریفیوژ اعلام نشده است. این سایت به صورت محرمانه مقادیر تقریباً اندکی از اورانیوم غنی شده را در تضاد با توافق پادمانی ایران تولید کرد. سال ۲۰۰۳ بود که اولین تلاش خود برای غلبه بر متدهای نمونهبرداری زیستمحیطی آژانس بین المللی انرژی اتمی را به کار گرفت. با اینحال، ایران بعد از چندین ماه، به طور کافی و مناسب این سایت را پاکسازی نکرد و آژانس در نتیجه نمونهبرداری از یک مجرای تهویه، اورانیوم غنی شده کشف کرد. ایران اشتباهاً، این مجرا را در حین عملیات پاکسازی جایگزین نکرده بود.
تأسیسات لویزان-شیان: سایتی که ظاهراً در دهه ۱۹۹۰ مرکز تحقیق فیزیک و برنامه هستهای نظامی اعلام نشده را در خود جای داده بود. ایران از بیم آنکه آژانس بین المللی انرژی اتمی خواستار بازدید از این سایت و نمونه برداری شود، در اواخر ۲۰۰۳ تصمیم به از بین بردن کامل این سایت گرفت. چندین ماه زمان برای نابودی این ساختمانها و صاف کردن این سایت که شامل خراش دادن زمین میشد، صرف شد. بعد از آنکه آژانس در نهایت خواستار بازدید از این سایت شد، هیچ شواهدی از مواد هستهای یافت نشد و در نهایت این سایت بعنوان یک مرکز ورزشی بازسازی شد.
سایت نظامی پارچین: این سایت مرتبط با کارهای انفجاری بالا در ارتباط با تسلیحات هستهای است. یکی از اتهامات این است که این سایت برای آزمایش فیوز نوترونی تسلیحات هستهای که با دوتریوم اورانیوم ساخته شده است، استفاده شده است. وضعیت پاکسازی این سایت نامشخص است اما ظاهراً همانطور که در تصاویر ماهوارهای نشان داده شده است، برای سه سال از زمان اولین درخواست آژانس برای دسترسی به این سایت، تلاشهایی در زمینه پاکسازی این سایت در جریان است و احتمال میرود که این فعالیتها با هدف مخفی کردن اثرات اورانیوم صورت میگیرد.
(نادرست بودن هر سه مورد فوق بارها تائید شده است. برای مطالعه در این رابطه اینجا را کلیک کنید)
این تجارب بعلاوه تجارب دیگر به این مفهوم است که ایران تلاشهای گستردهای در مخفی کردن فعالیتهای هستهای خود داشته است و مهمتر از آن از اشتباهات خود برای تقویت استراتژیهای پاکسازی درس گرفته است. کالای الکتریک، یک شرمندگی بزرگ برای ایران بود زیرا در حالیکه توافق پادمانی را نقض میکرد به دام افتاد و این به واسطه غفلت در پاکسازی بود. دومین مورد، سایت لویزان-شیان بود که ایران در آن همه چیز را نابود کرد و همه چیز را با خاک یکسان کرد و متعقاباً درخواست آژانس برای آزمایش و نمونه برداری از آوارها را رد کرد. سایت پارچین یک مورد دقیقتر است زیرا ایران میداند که نمیتواند به طور موثری ساختمانهای اصلی که آزمایشات ظاهراً در آنجا رخ میدهد را تخریب کند، در عوض ظاهراً آمادگی دارد تا استراتژی را برای پاکسازی و بازسازی ساختمانهای اصلی در این سایت آماده کند.
گرچه ایران تابحال نیازی به مخفی کردن فعالیتهای خود ظرف ۲۴ روز نداشته است اما به اندازه کافی مهارت انجام چنین کاری را در آینده برای فعالیتهای هستهای خاص یا فعالیتهای مرتبط با برنامه هستهای دارد. در گذشته، ایران میتوانست با پیامدهای اندکی، دسترسی را به تعویق اندازد و جای تعجب نبود که پاکسازی تأسیسات این کشور زمان میبرد. بعلاوه، ایران به این دلیل به این زمان نیاز داشت که پیش بینی نمیکرد در این سه مورد نامبرده شده، به دام بیافتد. ایران مجبور بود گامهای پاکسازی را در تأسیساتی بردارد که امکان نداشت به هیچ عنوان از قبل برای پاکسازی سریع آماده شود. با برنامه جامع اقدام مشترک، ایران دیگر گزینهای برای پاکسازی طولانی مدت ندارد. با اینحال این به این مفهوم نیست که ایران نمیتواند استراتژیهای خود را برای تخلیه و پاکسازی سریع سایتهای اعلام نشده به کار گیرد. آژانس و گروه ۱+۵ باید به طور قطع پیشبینی کنند که ایران در صورتیکه به دنبال نقض توافق باشد، تاکتیکهای فریب خود را تعدیل و اصلاح میکند.
ایران ممکن است به طور بالقوه چه چیزهایی را در بازه زمانی ۲۴ روزه پنهان و مخفی کند؟ ما در طی چندین سال در موسسه علوم و امنیت بینالملل (ISIS)، چندین ارزیابی درباره کشورهایی همچون ایران، کره شمالی و عراق داشتیم که تمامی این سه کشور، تعهدات پادمانی خود را نقض کرده بودند. ما انواع و مقادیر اورانیوم حاصل از تأسیسات سانتریفیوژهای گازی را بعنوان بخشی از مطالعات رسمی پادمانها مورد ارزیابی قرار دادیم و بسیاری از موارد را مورد بررسی قراردادیم که در آن نمونهبرداری زیست محیطی برای کشف فعالیتهای اعلام نشده مورد استفاده قرار گرفته بود یا اینکه این عملیاتهای نمونه برداری به شکست انجامیده بود. ما بر اساس این اقدامات خود، ارزیابی میکنیم که ایران میتواند مقادیر اندکی از فعالیتهای هستهای یا تسلیحات هستهای خود را انتقال دهد یا آن را مخفی کند. این فعالیتها شامل موارد زیر میشود:
– آزمایشات انفجاری در سطوح بالا که مرتبط با تسلیحات هسته ای است؛
– نیروگاه تولید سانتریفیوژ کوچک؛
– نیروگاه سانتریفیوژ کوچک که از سانتریفیوژهای پیشرفته استفاده می کند. (در این مورد، ما تأسیساتی با دهها یا در بیشترین حالت چند صد سانتریفیوژ را فرض میکنیم که در تأسیساتی با طراحی خاص سازماندهی شدهاند که برای حذف سریع با یک سیستم مهار سازماندهی شده است.)
فعالیتهایی که مخفی کردن آنها با موفقیت دشوار است شامل موارد زیر میشود:
– تبدیل اورانیوم در مقیاس زیاد؛
– تأسیسات سانتریفیوژی که هزاران سانتریفیوژ گازی دارند؛
– یک رأکتور یا نیروگاه بازفراوری؛
– کار انفجار در سطوح بالا با اورانیوم طبیعی به عنوان جایگزین.
همانطور که دیده می شود، فعالیتهایی که در مقیاس بزرگتر هستند، بیشتر در معرض کشف شدن قرار دارند زیرا در این نوع فعالیتها از مقادیر چشمگیری از مواد هستهای همچون اورانیوم یا پلوتونیوم استفاده میشود، اما فعالیتها در مقیاس کوچک فرق میکند و این یکی از دلایل اصلی است که بازرسان خواستار دسترسی مناسب هرمکان و هر زمان هستند.
چه کاری میتوان در چارچوب توافق صورت داد؟ آژانس باید از مفاد دسترسی برای اطمینان حاصل کردن از همکاری ایران و همچنین بیعیب و نقص بودن توافق استفاده کند. درست بعد از روز اجرای توافق، آژانس باید خواستار دسترسی به سایتهای مرتبط به موضوع ابعاد احتمالی نظامی (PMD) شود.
با اینحال، آژانس نمیتواند برای کشف طیفی از فعالیتهای اعلام نشده، به دسترسی فوری و ناگهانی تکیه کند. آژانس باید به دقت مسئله درخواست دسترسی در زمانیکه شبهه دارد اما شواهد جامع در اختیار ندارد را مورد بررسی قرار دهد. آژانس باید به دقت این مسئله را بررسی کند که این خطر وجود دارد که ایران با موفقیت یک سایت را پاکسازی کند؛ مسئلهای که طبق قانون دسترسی ۲۴ ساعته امکانپذیر نیست. مفاد دسترسی که در برنامه جامع اقدام مشترک مطرح شده است، در حالیکه یک مکانیسم اجرایی مهم به حساب میآید میتواند سهواً توانمندی آژانس برای کشف فعالیتها و مواد اعلام نشده را تضعیف کند.
در نتیجه، گروه ۱+۵ میبایست برای هرگونه تعویق بیش از ۲۴ ساعت ایران در صدور مجوز دسترسی برای آژانس، یک پاسخ محاسبه شده در نظربگیرند. به این مفهوم که، قبل از رسیدن مهلت ۲۴ روزه، گروه ۱+۵ میبایست همکاری خود با ایران و همچنین تأیید صادرات به ایران از طریق کانالهای خرید را کاهش دهد. دستکم، ایران باید این پیام را بگیرد که علیرغم متن برنامه جامع اقدام مشترک، دسترسی فوری و ناگهانی طبق پروتکل الحاقی ضروری است.
به منظور برطرف کردن شک و شبهات درباره پاکسازی احتمالی سایتها، جامعه اطلاعاتی غرب میتواند نقش مهمی را در افشا کردن هرگونه تقلب ایران و تعیین مکانهایی که بازرسان باید درخواست دسترسی به آن را مطرح کنند، ایفا کنند.
شواهد باید اطمینان بالایی در اینباره دهد که حتی اگر سایتی پاکسازی شده است، شواهد و درخواستهای بیشتر برای دسترسی به سایتهای دیگر میتواند ثابت کند که فعالیتهای اعلام نشدهای شکل گرفته است.
با اینحال، کشورهای غربی مجبورند منابع زیادی را صرف کشف فوری و موثق هرگونه فعالیت هستهای محرمانه در ایران کنند. این وظیفه سخت است زیرا ایران امنیت خود را تشدید بخشیده است و تلاشهای مبارزه با جاسوسی را در سالهای اخیر افزایش داده است. غلبه بر توانمندیهای بیشتر ایران در زمینه مخفی کردن حساسترین فعالیتها، یک چالش مهم در این توافق است.
بعلاوه، جامعه اطلاعاتی غرب مجبور است به صورت روزانه اطلاعات را با آژانس به اشتراک بگذارد و آژانس نیز مجبور خواهد بود با تمایل بیشتر از این اطلاعات استفاده کند و هرگونه نتیجهای را در اختیار ۱+۵ بگذارد. این یک خیابان دو طرفه است که در هر دو مسیر، اولویت با کشف هرگونه فعالیت هستهای مشکوک ایران است.
در اولین سالهای توافق، انتظار میرود که تمامی کشورهای کلیدی با پشتکار زیاد برای تحقق و رسیدن به این اهداف تلاش کنند اما تمامی این پروسه احتمالاً برای برخی از کشورهای ۱+۵ دشوارتر میشود زیرا هوشیاری و احتیاط به تدریج کاهش مییابد، تجارت گسترش مییابد و به طور بالقوهای روابط با ایران بهبودی پیدا میکند. ممکن است که آژانس بین المللی انرژی اتمی با مقاومت داخلی کشورهای عضو مواجه شود و این کشورها در مسیر بازرسیهای سرزده و اشتراک اطلاعات به صورت کلی مانع تراشی کنند.
ذخایر اورانیوم غنی شده با درصد غنای کمتر از ۳٫۶۷ درصد: مسئله استثناء
برای مدت ۱۵ سال، برنامه جامع اقدام مشترک، سقف ۳۰۰ کیلوگرمی ذخایر اورانیوم غنی شده با درصد غنای کمتر از ۳٫۶۷ درصد را تحمیل میکند تا توانمندی ایران برای گریز هستهای را مهار کند. با اینحال، برنامه جامع اقدام مشترک، استثنائاتی را برای این کاهش به وجود میآورد که ممکن است ایران تلاش کند به بهانه تولید سوخت برای رآکتورهای هستهای و تحقیقات از آن بهرهبرداری کند. آمریکا به منظور جلوگیری از خطر کاهش چشمگیر زمانبندی زمان گریز و در عین حال حفظ ارزش کاهش ۳۰۰ کیلوگرمی اورانیوم غنی شده با درصد غنای کمتر از ۳٫۶۷ در تمامی طول ۱۵ سال محدودیت، میبایست رسماً اعلام کند که استثنا قائل شدن برای ایران برای استفاده از چنین اورانیومی با درصد غنای پایین به جز در شرایط فوقالعاده ممکن نیست و به هیچ وجه هیچ استثنایی برای ایران به منظور تولید داخلی اورانیوم با درصد غنای پایین برای سوخت رأکتورهای هستهای قائل نمیشوند.
در خصوص رأکتورهای تحقیقاتی، قائل شدن هرگونه استثناء به مزیتهای فنی سوخت و اندازه رأکتور بستگی دارد. موضع اساسی این است که اورانیوم با درصد غنای پایین به آسانی قابل تبدیل به هگزافلورید اورانیوم (UF6) است و بنابراین هدف اصلی کاهش ۳۰۰ کیلوگرم با تولید سوخت در ایران سازگار نیست. استثناء در شرایطی همچون رآکتور اراک است که مهمتر از همه الزامات محدود اورانیوم با درصد غنای پایین را دارا میباشد.
دولت آمریکا و دستکم برخی از همپیمانان ۱+۵ ظاهراً آمادگی دارند که هرگونه تلاش ایران برای استفاده از این گزینه به جز در مورد رآکتور اراک را بلوکه کنند. دولتهای ۱+۵ میبایست به صورت جمعی در خصوص اجرایی شدن این مسئله و بلوکه کردن ایران در این خصوص تعهد عمومی داشته باشند.
کنگره باید در لایحه خود اعلام کند که سیاست آمریکا در واقع بر پایه جلوگیری هرگونه استثناء در زمینه تولید سوخت هستهای در ایران به جز رآکتور اراک میباشد.
ذخایر اورانیوم غنیشده با درصد ۳٫۶۷: اجرای سقف غنیسازی
ایران تحت این برجام، به مدت ۱۵ سال باید به سقف ۳۰۰ کیلوگر هگزافلورید اورانیوم غنیشده با درصد پایین پایبند باشد. این میزان بیشینه باید حتی با وجود اینکه ایران مجاز به ادامه تولید اورانیوم غنیشده است، نیز حفظ شود. ایران برای ده سال نخست، با ۵۰۶۰ عدد سانتریفیوژ IR-1 خود در نطنز، فعالیت غنیسازی را انجام میدهد؛ و پس از آن، ایران میتواند تعداد سانتریفیوژهایی را که غنیسازی میکنند افزایش دهد. اجرای این بیشینه غنیسازی میتواند چالش برانگیز بوده و آزمونی اولیه برای کفایت برجام باشد.
براساس اطلاعات اجرایی پیشین، انتظار میرود ایران با استفاده از حدود ۵ هزار سانتریفیوژ IR-1، ماهانه حدود یکصد کیلوگرم اورانیوم با درصد غنای ۳٫۶۷ به صورت هگزافلورید اورانیوم تولید کند. این حقیقت که هر ماه ایران حدود یک سوم از میزان ذخایر مجاز خود را تولید میکند به این معنا است که به طور منظم باید اقداماتی را برای کاهش ذخایر اورانیوم غنیشده خود با درصد پایین صورت دهد تا این سقف را حفظ کند.
همانطور که در بالا اشاره شد، ایران میتواند ادعا کند که تحت توافق یک استثنا برای این بیشینه وجود دارد و به دنبال تأیید استفاده از اورانیوم غنیشده مازاد برای ساخت سوخت رآکتور باشد. با این وجود، هرگونه استثنای این چنین باید مورد مخالفت قرار گیرد مگر در موارد محدودی، نظیر سوخت رآکتور اراک. به هر حال، استثنا برای راکتور اراک بعید است که برای چندین سال پیشنهاد شود، چرا که انتظار نمیرود این راکتور عملیاتی شود مگر برای ۵ سال و نه ده سال، و زمانی که این راکتور عملیاتی شود مقادیر بسیار اندکی از اورانیوم غنیشده با غنای پایین را نیاز خواهد داشت.
بنابراین، اگر ایران برای چندین سال به تولید اورانیوم با درصد غنای پایین ادامه دهد، نیازمند انجام اقداماتی تقریبا ماهانه برای کاهش ذخایر اورانیوم با درصد غنای پایین خود خواهد بود. ایران سه اقدام میتواند صورت دهد، که دو مورد از آنها در برجام عنوان شده است. ایران میتواند اورانیوم با درصد غنای خود را با دورریز ضعیفشده ترکیب کرده و اورانیوم طبیعی تولید کند و یا اینکه میتواند این اورانیوم غنی شده مازاد را به خارج از کشور صادر کند. شیوه قابل اعتمادتر از بین این دو روش رقیق کردن اورانیوم تا سطوح اورانیوم طبیعی است. ترکیب مجدد هگزافلورید اورانیوم با هگزافلورید اورانیوم ضعیفشده آسان است و ایران قبلا نیز این کار را با اورانیوم حدود ۲۰ درصد تحت «طرح اقدام مشترک» صورت داده است. ایران همچنین میتواند به طور منظم این میزان اورانیوم مازاد خود را به خارج از کشور صادر کند. با این وجود، پیدا کردن خریدار برای این میزان نسبتا اندک اورانیوم، در مقایسه با مقادیر بسیار بزرگتر اورانیوم که به طور معمول در بازار تجارت جهانی فروخته میشود، ممکن است کار چالشبرانگیزی باشد. اقدام سوم، توقف تولید اورانیوم با درصد غنای پایین، دستکم به طور موقت است. ایران در حقیقت برای سالهای زیادی نمیتوانست اورانیوم با درصد غنای پایین تولید کند و تولید اورانیوم با درصد غنای پایین را در صورت نیاز برای رأکتور اراک از سر می گیرد. توقف یکی از تنها سه گام سازگار با نیازهای عملی است.
با احتمال رسیدن ایران به سقف ظرفیت تولید اورانیوم غنیشده به صورت ماهانه، آن وقت چه اتفاقی برای نقض تعهدات خواهد افتاد؟ از آنجایی که ایران میتواند تولید اورانیوم غنیشده خود را متوقف کند، حتی اگر به صورت موقت، و در هر زمان و بتواند اورانیوم غنیشده با درصد غنای پایین را تا سطح اورانیوم طبیعی رقیق سازد، ایران ابزار لازم برای جلوگیری فوری از وقوع نقض این بیشینه را در اختیار دارد. در نتیجه، هرگونه عبور و افزایش مازاد از این سقف غنیسازی باید به عنوان آزمایش محدودیتهای توافق توسط ایران نقضی تلقی شود که نیازمند واکنشی قاطع است.
در صورت بروز نقض مفاد توافق، گروه ۱+۵ باید یک سری گزینهها را در روندی صعودی و بدون ترتیبی خاص آماده سازد، بتواند هرگونه نقض را به کمیسیون مشترک گزارش کرده، اعمال برخی تحریمها را از سرگرفته، شرط برخی و یا تمام موارد همکاری در خصوص انرژی هستهای صلحآمیز و غیرنظامی را به تأخیر انداخته و یا برخی یا تمام صادرات به ایران را تحت مکانیزم مسیر تأمین کالاهای مورد نیاز ایران متوقف سازد. بالاترین گزینه بازگرداندن تحریمها خواهد بود.
پایبند بودن ایران به این سقف غنیسازی و چگونگی اجرای نقض این کاهش، نشانه مهمی در اجرای این توافق به حساب میآید. اما مسئلهای که نباید فراموش شود این است که ایران نباید برای چندین سال اورانیوم با درصد غنای پایین تولید کند. به منظور جلوگیری از تنشهای غیرضروری و سوء تفاهمات درباره این سقف غنیسازی، آمریکا و دیگر اعضای گروه ۱+۵ میبایست مباحثاتی را با ایران با هدف متقاعد کردن این کشور برای محدود کردن شدید یا متوقف کردن تولید اورانیوم با درصد غنای پایین به صورت داوطلبانه را آغاز کنند. این توافق به هیچ عنوان بحث کردن در اینباره را ممنوع نمیداند و ایران همیشه میتواند نه بگوید.
کنگره می بایست بیان کند که نقض کاهش اورانیوم با درصد غنای پایین چشمگیر است و پاسخ سختی را به همراه دارد. کنگره باید درباره چگونگی تحمیل مجدد تحریمها علیه ایران در صورت نقض این موارد، به دنبال کشف شیوههایی باشد. بعلاوه، کنگره باید اعلام کند که ایران برای سالها نیازی به تولید اورانیوم با درصد غنای پایین ندارد. مگر آنکه در مواردی خاص همچون رأکتور اراک باشد و بنابراین میبایست تولید بیشتر اورانیوم با درصد غنای پایین را متوقف کند. کنگره میبایست شاخه اجرایی را برای تعامل با ایران در بحثهای توقف تولید اورانیوم با درصد غنای پایین به جز موارد محدود همچون رأکتور اراک به محض فرارسیدن روز اجرای توافق وارد عمل کند.
ذخایر اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد
یکی از نگرانیهای مهم، ذخایر باقیمانده اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد در ایران است، چرا که این ذخایر میتواند برای کاهش چشمگیر زمانبندی گریز هستهای مورد استفاده قرار گیرد. به نظر میرسد این برجام به خوبی به مسئله ذخایر باقیمانده اکسید اورانیوم با درصد غنای حدود ۲۰ درصد پرداخته است: «تمام اکسید اورانیوم غنی شده در حدود ۵ تا ۲۰ درصد به صفحههای سوختی برای رآکتور تحقیقاتی تهران تبدیل شده و یا بر اساس یک معامله تجاری به خارج از ایران منتقل شده و یا تا سطح ۳٫۶۷درصد و یا کمتر از آن رقیق خواهد شد.»
با در نظر گرفتن همه جوانب، انتظار میرود که بیشتر ذخایر اورانیوم ایران با درصد غنای حدود ۲۰ درصد پیش از برداشتن تحریمها در «روز اجرای» توافق از کشور خارج شود. اگرچه میتوان اینطور فرض کرد که ایران تمایل به بازیافت مقادیر نسبتا زیادی از تهماند اورانیوم با درصد غنای پایین خود دارد، اما انگیزه و توانایی اندکی برای انجام این کار پیش از «روز اجرای» توافق وجود دارد. با این وجود، برای تضمین اجرای موثر این بند از توافق، پیشنهاد ما این است که تمامی ۱۲۵ کیلوگرم (جرم اورانیوم) به شکل تهماند و پسماند برای استفاده به عنوان سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران نامناسب فرض شده و پیش از «روز اجرای» توافق به خارج از ایران ارسال شود، چرا که رقیقسازی اورانیوم نیز بیش از اندازه دشوار است. باقی ماندن حدود ۴۵ کیلوگرم اورانیوم به شکل پودر در ایران تا «روز اجرای» توافق معقول است چرا که به طور مشخص میتواند به سوخت برای راکتور تحقیقاتی تبدیل شود. با این وجود، بخش اعظمی از پسماند و تهماند اورانیوم و یا مواد در پروسه باقی خواهد ماند که این مواد نیز باید پیش از «روز اجرای» توافق از ایران خارج شود.
کنگره باید دستور دهد تا ذخایر اعظم اورانیوم حدود ۲۰ درصد ایران پیش از برداشته شدن تحریمها از این کشور خارج شود.
مسائل مربوط به گریز هستهای
یک موضوع مهم در پیشبرد برجام، زمانی است که ایران به منظور تولید اورانیوم با درصد غنای کافی برای یک سلاح هستهای به آن احتیاج دارد که به این زمان، گریز هستهای گفته میشود. دولت آمریکا در طراحی محدودیتها برای برنامه سانتریفیوژهای گازی ایران از معیار گریز ۱۲ ماهه استفاده کرده است. با این وجود، اگر ایران با سرعتی نسبتا بالا بتواند سانتریفیوژهای IR-2m را که قبلا تولید کرده است دوباره نصب کند، به نظر نمیرسد محدودیتهای مورد توافق بتواند این زمانبندی گریز ۱۲ ماهه را طی ده سال نخست اجرای توافق تضمین کند. این مسئله نصب مجدد، و ارزیابی اولیه ما، نیازمند شفافسازی است. در هر مورد، آمریکا از طریق مذاکرات بیشتر در صورت نیاز، باید تضمین کند که قطعات سانتریفیوژهای IR-2m به نحوی از یکدیگر باز میشوند که نصب مجدد آنها را اگر نگوییم غیرممکن اما دشوارتر سازد.
بر اساس گفتوگوها با مقامات آگاه آمریکا و گروه ۱+۵، پس از گذشت ده سال، زمان گریز به حدود ۶ ماه در سال سیزدهم توافق کاهش مییابد و پس از آن سال نیز به سرعت میتواند کاهش یابد. پس از ۱۵ سال، به محض اینکه ایران طرحهای اعلام شده خود را برای از سرگیری تولید اورانیوم با درصد غنای حدود ۲۰ درصد و نصب هزاران عدد از پیشرفتهترین سانتریفیوژهایش، زمان گریز میتواند به چند روز برسد.
نتایج مشابه با ارزیابیهای دولت در خصوص زمان گریز
سالها با همکاری متخصصان سانتریفیوژ در دانشگاه ویرجینیا، زمان گریز هستهای را محاسبه کردهایم. یافتههای ما از مقامات آمریکایی نشان میدهد که روشهای آمریکا و روشهای ما در برآیند مشابهند. برای مثال، نتایجی که ما در بررسی گریز هستهای بدست آوردهایم مشابه نتایجی است که دولت آمریکا در اعمال محدودیتهای پذیرفته شده توسط ایران در خصوص سانتریفیوژها طی ده سال نخست اجرای برجام بدست آورده است. در خصوص حدود ۶ هزار سانتریفیوژ IR-1، ذخایر ۳۰۰ کیلوگرم هگزافلورید اورانیوم با غنای ۳٫۵ درصد، و عدم وجود هگزافلورید اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد، و برآورد ما در رابطه با زمان گریز، میانگینی در حدود ۱۲ تا ۱۴ ماه خواهد داشت که حداقل زمان گریز ۱۱ تا ۱۲ ماه خواهد بود. ما از این حد میانگین به عنوان بهترین نشانگر زمان گریز استفاده کرده و زمان حداقلی را به عنوان بدترین حالت در نظر گرفتهایم. بنابراین، برآورد ما از زمان گریز، ارزیابیهای آمریکا را در رابطه با تحقق زمان گریز ۱۲ ماهه با اعمال این محدودیتها تأیید میکند.
ذخایر اورانیوم ایران با غنای حدود ۲۰ درصد
ما مکررا در خصوص اینکه ذخایر اورانیوم ایران با غنای حدود ۲۰ درصد میتواند به طرز غیرقابل قبولی زمان گریز هستهای را کاهش دهد، ابراز نگرانی کردهایم. برآوردها در خصوص زمان گریز به شدت به ذخایر قابل استفاده ایران از اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد دارد. بنابراین، همانطور که در بالا بحث شد، این مسئله که برجام ایران را ملزم گرداند تا انبوه ذخایر باقیمانده خود از اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد را پیش از «روز اجرای» توافق به صفر برساند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. چنانچه ایران این اقدام را صورت ندهد، «روز اجرا» باید تا زمان انجام این کار به تعویق افتد.
اثرات اورانیوم با غنای ۳٫۵ درصد
ملاحظه دیگر این است که ایران ممکن است اورانیوم بیشتری با غنای ۳٫۵ درصد فرای سقف ۳۰۰ کیلوگرم هگزافلورید اورانیوم (یا معادل آن) ذخیره کند. انباشت چند صد کیلوگرم اورانیوم با غنای ۳٫۵ درصد فرای سقف در نظر گرفته شده نیز زمان گریز هستهای را تا چند ماه کاهش خواهد داد. چنانچه ایران بتواند بیش از حدود هزار و ۲۰۰ کیلوگرم ذخیره کند، زمان گریز به کمتر از ۶ ماه کاهش خواهد یافت. در نتیجه، عبور ایران از سقف در نظر گرفته شد، یک نقض احتمالی جدی خواهد بود؛ مسئلهای که باید حتما جلوی آن گرفته شود.
اثرات نصب مجدد سانتریفیوژهای IR-2m
یک دستاورد مهم در برجام این است که ایران باید سانتریفیوژهای مازاد خود را اسقاط کند و آنها را در مکانی تحت نظارت نگهداری کند. با این وجود، احتمال نصب مجدد این سانتریفیوژها وجود دارد و چنین اقدامی زمان گریز هستهای را کاهش خواهد داد.
بر اساس برجام، ایران تمام سانتریفیوژهای مازاد را برمیچیند، به ویژه سانتریفیوژهای IR-2m، از پیشرفتهترین سانتریفیوژهایی که در حال حاضر نصب است. با این وجود، ایران تمام تجهیزات مرتبط را در تأسیسات غنیسازی سوخت نطنز برنمیچیند. در این تأسیسات، ایران «لولههای انتقال گاز هگزافلورید اورانیوم شامل خطوط فرعی، شیرآلات، فشارسنجها در سطح زنجیرهها و مبدلهای فرکانس، تجهیزات مربوط به جمعآوری مواد در یکی از سالنهای جمعآوری که هماکنون مورد استفاده قرار نمیگیرد، همراه با پمپهای خلأ و تلههای شیمیایی متعلق به آنها» را برمیچیند. با این وجود، به نظر نمیرسد این توافق، ایران را به اسقاط کامل تمام تجهیزات جمعآوری مواد و تزریق سوخت مورد استفاده در آبشارهای تأسیسات غنیسازی سوخت ملزم گرداند. باقی ماندن این تجهیزات در تأسیسات نطنز فرصتی را در اختیار ایران قرار میدهد تا غنیسازی در آبشارهای مجددا نصب شده را از سرگیرد.
اگر ایران خواست [به سمت تسلیحات هستهای] گریز داشته باشد، انتظار میرود سانتریفیوژها را مجددا نصب کند تا زمان گریز را کاهش دهد. «ارنست مونیز» وزیر انرژی آمریکا در جلسه استماع سنا در مقابل این کمیته اعلام کرد که ۲ تا ۳ سال زمان لازم است تا ایران تمام تجهیزات اسقاط شده خود را مجددا نصب کند. و این به معنای سرعت متوسط حدود ۲ تا بیش از ۳ آبشار در ماه است. برآورد دیگری که توسط یکی دیگر از اعضای گروه ۱+۵ مورد استفاده قرار گرفته، این است که ایران نمیتواند بیش از ۲ آبشار را در هر ماه نصب کند.
این برآوردها به شدت به برداشتها درباره مسائلی بستگی دارد که علم دقیق به آنها بسیار دشوار است. چه میزان تجهیزات در کارخانه تولید سانتریفیوژ باقی میماند و ایران با چه سرعتی میتواند سانتریفیوژها و تجهیزات مرتبط را مجددا نصب کند؟ آیا ایران میتواند به سرعت غنیسازی در این آبشارهای تازه نصب شده را آغاز کند، یا تأخیرهای بیشتری قبل از آغاز غنیسازی در آنها بوجود خواهد آمد که زمان گریز را طولانیتر خواهد کرد؟ آیا ایران میتواند با وجود اینکه هیچ یک از این آبشارها را در گذشته در تأسیسات غنیسازی سوخت نطنز راهاندازی نکرده، تقریبا هزار و ۲۰۰ سانتریفیوژ IR-2m را ظرف حدود سه ماه از آغاز گریز هستهای مجددا با موفقیت نصب کند؟ آیا هنوز هم میتوان اقداماتی صورت داد تا نصب مجدد را دشوارتر ساخت؟
در برآیند ما، متغیر اصلی تعداد و سرعت نصب سانتریفیوژهای IR-2m پس از آغاز زمان گریز هستهای است. به منظور تحقق هدف این مباحثه، سرعت نصب مجدد دو آبشار در ماه مورد استفاده قرار میگیرد، به نحوی که ایران نخست، آبشارهای سانتریفیوژهای IR-2m را مجددا نصب کرده و پس از آن آبشارهای سانتریفیوژهای IR-1 را. فرض بر این است که در صورت گریز هستهای، ایران در وهله نخست، پیشرفتهترین ماشینهای خود را نصب خواهد کرد. اگرچه ایران هیچ یک از ۶ آبشار سانتریفیوژهای IR-2m نصب شده خود را در تأسیسات غنیسازی سوخت نطنز راهاندازی نکرده است، اما چندین سال است که یک آبشار واحد در تأسیسات نطنز را مورد بهرهبرداری قرار داده است. با توجه به این تجربه پیشین، قضاوت ما بر این است که ایران میتواند علیرغم ریسکهای موجود، در وهله نخست سانتریفیوژهای IR-2m را مجددا نصب کند. پاداش این کار نیز این خواهد بود که به میزان قابل توجهی به زمان گریز سریعتری دست خواهد یافت.
فرضیه دیگر این است که خروجی غنیسازی از سانتریفیوژهای IR-2m در حال بهره برداری در آبشار، حدود ۴ سو (swe) در سال است که بازه آن بین ۳ تا ۵ سو در سال است. با این فرضیات، زمان گریز هستهای به حدود ۶ تا چند ماه کاهش خواهد یافت. اگر تنها قرار بود سانتریفیوژهای IR-1 با سرعت ۲ آبشار در ماه مجددا نصب شوند، زمان گریز هستهای به حدود ۹ تا ۱۰ ماه کاهش مییافت.
در ارزیابیهای ما، کاهش زمان گریز هستهای به ۹ تا ۱۰ ماه، با توجه به تمام موارد عدم قطعیت، آنچنان اهمیت نخواهد داشت. با این وجود، کاهش زمان گریز به ۶ تا ۷ ماه قابل توجه است و به نظر میرسد با ادعاها مبنی بر اینکه تحت محدودیتهای اعلام شده در برجام، ایران به ۱۲ ماه زمان برای گریز هستهای نیاز خواهد داشت، مغایرت دارد. این تناقض نیازمند بررسی و شفافسازی بیشتر است.
یک عدم قطعیت دیگر مربوط به تعداد سانتریفیوژهایی است که ایران تولید کرده است. برخی کارشناسان اینگونه گمانهزنی کردهاند که ایران تا کنون، حدود ۳ هزار سانتریفیوژ IR-2m تولید کرده است. نصب سانتریفیوژهای بیشتر از نوع IR-2m بیش از پیش زمان گریز را کاهش خواهد داد. پاسخ به این مسئله در صورتی که ایران فهرست موجودی فعلی لولههای روتور و بیلوز خود را تحت برجام اعلام کند، روشنتر خواهد شد. اگرچه، چنانچه ایران اعلام کند که به میزان کافی لولههای روتور و بیلوز برای تنها یکهزار و ۲۰۰ سانتریفیوژ IR-2m در اختیار دارد، مسائل مربوط به این ارقام همچنان مطرح خواهد بود.
ترتیبات راستیآزمایی برجام در خصوص تعداد سانتریفیوژهای ایران به نظر نمیرسد برای تعیین اینکه آیا ایران تعداد زیادی از سانتریفیوژهای خود را پنهان کرده، کافی باشد. برجام فاقد این شرط است که تضمین کند آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند تعداد سانتریفیوژهایی را که ایران تولید کرده، مورد راستیآزمایی قرار دهد. آژانس، تحت برجام، اجازه دارد تا فهرست موجودی اعلام شده ایران از لولههای روتور و بیلوز را از طریق شمارش اقلام مورد راستیآزمایی قرار دهد. این شرایط برای تعیین اینکه آیا اعلام شمارش لولههای روتور و بیلوز کامل انجام شده (و در نتیجه اینکه آیا ایران به طور محرمانه ممکن است سانتریفیوژهای مخفی داشته باشد) کافی نمیباشد. به نظر نمیرسد که ایران ملزم به ارائه اطلاعات بیشتر مورد درخواست آژانس، نظیر تعداد و نوع مواد خام و تجهیزات فراهم شده در گذشته برای برنامه سانتریفیوژ خود باشد که اجازه راستیآزمایی این مسئله را بدهد که ایران به طور کامل فهرست موجودی روتورها و بیلوزهای خود را اعلام کرده و تعداد قابل توجهی از آنها و یا به طور ضمنی سانتریفیوژها را پنهان نکرده است.
در تشخیص اینکه فهرست گستردهتری از لولههای روتور و بیلوز تولید شده در ایران وجود دارد، سوابق و شواهد بدست آمده از اطلاعات خرید مرتبط با کالاهایی که ایران طی سالها از خارج از این کشور تهیه کرده و برای تکمیل بخشهای سانتریفیوژ به آنها نیاز داشته، از ارزش ویژهای برخوردار است. ایران در چندین مورد، کالاهای مورد استفاده در آن بخشها را تنها از خارج از کشور خریداری کرد، نظیر مورد مواد بسیار با کیفیت، همچون فولاد نیکلدار و فیبر کربن. اگر ایران مجبور به اعلام تمام واردات کالاهای مهم برای برنامه سانتریفیوژ، یا حداقل موارد مرتبط با تولید لولههای روتور و بیلوز بود، آژانس میتوانست ضمن بررسی [موارد اعلام شده] با تأمین کنندگان [کالاها] و کشورهای عضو، میزان ارسال شده به ایران را مورد راستیآزمایی قرار دهد و نیز میتواند درباره دیگر خریدهای احتمالی نیز سوالاتی را مطرح کند. علاوه براین، آژانس میتوانست کالاهای اعلام شده توسط ایران را با اطلاعات موجود [بدستآمده] از دیگر کشورهای عضو درباره چنین خریدهایی مقایسه کند. زمانی که آژانس بتواند فهرست کالاهای مهم وارد شده را مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهد، میتواند زنجیره تأمین تولید سانتریفیوژ برای ایران و نیز برآورد این مسئله را که آیا اظهارنامه ایران درباره بیلوز و روتورهای سانتریفیوژ (در کنار دیگر قطعات و اجزا) کامل بوده یا خیر، مجددا ایجاد نماید. بررسی اظهارنامه ایران درباره بیلوز و روتورهای سانتریفیوژ، دون دسترسی به اظهارنامه ایران درباره خریدهای کلیدی، به اطلاعات موجود از کشورهای عضو بستگی دارد که تقریبا همیشه ناقص است و یا کیفیت لازم را برای راستیآزمایی آژانس ندارد و یا اظهارنامه ایران درباره بیلوز و لولههای روتور سانتریفیوژ را به چالش میکشد.
برآورد زمان گریز در سالهای دهم تا سیزدهم اجرای توافق و پس از آن
اطلاعات غیرمحرمانه اندکی درباره تعداد و نوع سانتریفیوژهایی وجود دارد که طبق توافق ایران میتواند از سالهای دهم تا سیزدهم پس از آغاز اجرای توافق نصب کند. بنا به گفته چندین مذاکرهکننده، قابلیت سانتریفیوژ ایران، که از مجموع سانتریفیوژهای پیشرفته حاصل میشود، پس از سال دهم ایجاد شده و زمان گریز هستهای را به حدود ۶ ماه تا سال سیزدهم خواهد رساند. اطلاع دقیقی از موارد عدم قطعیت در این برآورد در دسترس نیست. برای مثال، اگر عوامل اثرگذار بر نصب مجدد کاملا مورد لحاظ قرار گیرد، آیا این زمان کوتاهتر خواهد بود؟
پس از سال سیزدهم، محدودیتهای سانتریفیوژ نسبتا با سرعت رفع خواهد شد. همزمان با پایان محدودیتها در خصوص اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد در سال پانزدهم، و نیت ابراز شده ایران برای از سرگیری تولید این نوع اورانیوم، ایران میتواند زمان گریز هستهای را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. ظرف مدت چند سال و تحت سناریوهای مختلفی، ایران میتواند به میزان کافی سانتریفیوژ پیشرفته نصب کرده و به میزان کافی اورانیوم با غنای حدود ۲۰ درصد تولید کند تا زمان گریز هستهای را به چند روز کاهش دهد. در این مرحله، گریز برای رسیدن به اورانیوم کافی تا سطح تسلیحاتی برای تولید یک یا دو سلاح هستهای ممکن است بدون اینکه آژانس مطلع شود رخ دهد و تازه پس از آن آژانس از این حقیقت مطلع گردد. ممانعت از دستیابی ایران به این مرحله از قابلیت، همچنان یک اولویت باقی میماند.
مسیر خرید
برجام یک هیئت و همچنین یک مجموعه رویههایی را تعریف میکند برای اینکه کشورها بتوانند فروش مواد مرتبط با کاربرد مستقیم و یا دوگانه هستهای به ایران را از طریق یک مسیر خرید انجام دهند. این توافق همچنین یک مجموعه از روشهای جدید و نیز یک نهاد نظارتی موسوم به «کارگروه خرید» تحت کمیسیون مشترک ارائه میکند. این کارگروه بر خریدهای مرتبط با کاربرد مستقیم یا دوگانه هستهای توسط ایران نظارت خواهد داشت. آژانس بینالمللی انرژی اتمی این اختیار را دارد که بر کاربرد نهایی کالاهای با کاربرد مستقیم هستهای نظارت داشته و بتواند از ارائه دسترسی برای بررسی کاربرد نهایی کالاهای دوگانه استفاده کند. در غیراین صورت، کشور مسئول در فروش کالای با کاربرد دوگانه از اختیار لازم برای بررسی کاربرد نهایی یک مجموعه مهم از کالاهای با کاربرد دوگانه برخوردار خواهد شد.
ارزیابی اولیه از بندهای مربوط به مسیر خرید [ذیل متن برجام] به طور کلی نشان میدهد که فشار زیادی بر کشورها برای قانونمند کردن تجارت ملی مرتبط هستهای خود با ایران اعمال خواهد کرد. به همین صورت، فشار مشابهی بر تأمینکنندگان، مجریان قانون، و نهادهای اطلاعاتی وارد خواهد شد تا تلاشهای غیرقانونی برای خرید یا فروش کالاها را شناسایی کرده و ممانعت نمایند و به همین طریق به کارگروه ذیربط گزارش مربوط به تلاشهای غیرقانونی مشاهده شده از ایران را که نشانگر عدم همکاری احتمالی و یا فعالیتهای محرمانه هستهای است، ارائه دهند. گروه ۱+۵ ملزم خواهد بود تا این نکته را نیز لحاظ کند که نیاز است تا اطمینان حاصل کند کشورهایی که به دنبال صادرات افزارهای هستهای به ایران هستند به درک درستی از رویههای جدید رسیدهاند. گروه ۱+۵ باید بداند که عدم موفقیت در تعریف اینکه کشورهای غیراز طرفین برجام چگونه باید گزارش دهند و یا کمیسیون مشترک چگونه باید به خطاهای ایران مرتبط با واردات و صادرات مواد مرتبط هستهای رسیدگی کند، ممکن است مشکلاتی را همزمان با آغاز اجرای توافق بوجود آورد. عدم وجود مجازاتهایی برای نقضهای جزئی یا نقضهای بزرگتر توسط ایران در ارتباط با خریدهای غیرقانونی (یا دیگر موارد عدم همکاری) یک ضعف عمده در توافق است.
در این مرحله ضروری است تا گامهایی برای برنامهریزی موثر و انجام اصلاحات صورت گیرد تا آمادگی لازم برای مواجهه با مشکلات فراهم شده و این بندها از [متن توافق] را تقویت میکند. لازم است تا با دولتها تعامل برقرار شود تا توضیحات لازم درباره این بندها در اختیار شرکتهای داخلی قرار گیرد و اطمینان حاصل شود مسیر رسما ممنوع شده را نادیده نمیگیرند. علاوهبراین، هر تأمینکنندهای که به دنبال انجام فروش به نهادهای ایرانی خارج از مسیر تعریف شده باشد ملزم به شناسایی و توقف است.
چه بسا، موفقیت مسیر خرید به سیستمهای کنترل صادرات بستگی دارد که در سراسر جهان مورد استفاده خواهد بود. آمریکا ملزم خواهد بود تا تعامل خود با دیگر کشورها را افزایش داده و به آنها برای ارتقاء کنترل و نظارت بر صادراتشان کمک کند و اجرای رویههای مربوط به مسیر خرید را به طور مشخصتر فراهم سازد.
نمیتوان از چندین کشور از جمله چین، ترکیه و احتمالاً روسیه انتظار اجرای مناسب رویه جدید را داشت. دو کشور چین و ترکیه به درستی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را اجرا نکردند. نمیتوان از آنها انتظار داشت وقتی فرصتهای جدید تجاری در ایران چند برابر شد، روندهای جدید را به درستی به اجرا درآورند. با این وجود، آمریکا و همپیمانان این کشور میبایست به این کشورها فشار آورند تا اجرای کنترل داخلی صادرات خود را تقویت کنند و به روندهای جدید کانالهای خرید پایبند باشند.
با اینحال، حتی کشورهایی که کاملاً مسئول هستند نیز احتمالاً انتظار چالشهایی را دارند که غلبه بر برخی از این چالشها بدون منابع و تعهدات جدید، دشوار خواهد بود. یکی از نگرانیهای موجود این است که برنامه جامع اقدام مشترک، تنها یک زمان ۳۰ روزه برای تصمیمگیری در خصوص پیشنهادات انتقال کالاهای حساس به ایران، زمان تخصیص داده است. بنا بر برنامه جامع اقدام مشترک، «مشارکتکنندگان در کارگروه خرید، مجبور خواهند بود ظرف ۲۰ روز کاری با هماهنگکننده، ارتباط برقرار کنند؛ خواه پیشنهاد آنها را رد یا قبول کند. جدول زمانی برای بررسی و ملاحظات پیشنهادات خرید، ممکن است به مدت۱۰ روز کاری دیگر به درخواست مشارکتکنندگان کارگروه خرید، تمدید شود.
گرچه فرایند برنامه جامع اقدام مشترک تنها یک کشور در کارگروه را ملزم میکند تا صادرات را متوقف کنند، اما بعید است که کشوری بدون توجیه و دلیل، خواستار لغو صادرات شود اما بعید است که زمان ۳۰ روز برای کشورهایی همچون آمریکا به منظور بررسی طیف کاملی از صادرات دو منظوره به ایران کافی باشد. این صادرات دو منظوره میتواند شامل «فعالیتهایی باشد که با برنامه جامع اقدام مشترک ناسازگار است.»
تمامی کشورهای تأمین کننده میبایست به منظور بررسی سریع و مناسب پیشنهادات صادرات، منابع کافی تخصیص دهند و سامانههای مناسبی را به وجود آورند. تافرارسیدن توسعه چنین سامانههایی، آمریکا میبایست بیان کند که اگر تشخیص دهد که بازه زمانی ۳۰ روز برای بررسی مناسب پیشنهادات ناکافی است، صدور مجوز خرید را تا زمان بررسی کامل پیشنهاد خرید افزایش دهد. کنگره میبایست منابع بیشتری را برای تقویت توانمندی شاخه اجرایی تخصیص دهد تا خیلی سریع بتواند صادرات به ایران را مورد بررسی قرار دهند و اطمینان حاصل کنند که این صادرات نقشی در فعالیتهای ناسازگار با برجام ندارد.