برنامه تلویزیونی پر بیننده و جذاب فتیله در روزهای گذشته بخش قابل توجهی از تحلیل و نقدهای اجتماعی در مطبوعات و شبکه های اجتماعی را به خود اختصاص داد و اگر عملیات تروریستی گسترده و دهشتناک گروهک داعش، در پاریس و بیروت و بغداد رسانه ها را تحت الشعاع قرار نمی داد، بی تردید نقد وتحلیل آن، کماکان در صدر اخبار اجتماعی- فرهنگی ایران قرار داشت! اکنون که حدود ۱۰ روز از پخش آن برنامه پر جنجال و مخاطره آمیز می گذرد بهتر می توان با مرور اخبار، اعتراضات و واکنش های اقشار مختلف مردم با نگاهی عمیق تر این موضوع را نقد و بررسی کرد. نگارنده این سطور هم، بنا بر مسئولیت اجتماعی و حرفه ای بر آن شد تا تحلیلی تا حدی جامعه شناختی ارائه و درس ها و عبرت های آن را خاطرنشان کند تا به قدر توان و درک ماهیت آنچه که گذشته است دست به روشنگری زند، شاید در تلطیف فضای بشدت دو قطبی شده و احساسی بوجود آمده در جامعه کمی موثر افتد.
اگر چه این خبط و خطای فاحش، تهیدات امنیتی را در پی داشت، ولیکن با این همه، فرصت هایی را هم برای جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی و کارشناسان رسانه فراهم کرد تا سرمایه فکری و علمی خویش را در تحلیل آن برنامه و پیآمدهایش به بوته نقد و بررسی عالمانه و منصفانه گذارند و این بار از منظری دیگر، یک رخداد کمتر تجربه شده ای را تجزیه و تحلیل علمی کنند و لذا در ادامه این مقال، فرصت های عبرت انگیز و درس آموز برنامه فیتله که می رفت شعله آن دامن سوز شود مرور خواهیم کرد تا در موارد مشابه حداقل برخی چهره های موجه و فرهیخته کشور در تار و پود تعصبات قومی، بهانه بیشتری به برخی مدعیان فرصت طلبِ تظلم خواهِ حامی قومیت ها ندهند:
۱)این نخستین باری نیست که در خلال برنامه ای مفرح و نشاط آور به قوم و جمعیتی اهانتی صورت می گیرد؛ و بی شک آخرین بار هم نخواهد بود و همواره می توان انتظار داشت در مملکتی که اقوام و فرهنگ های مختلفی حیات دارند هر از گاهی نیش و کنایه مجری و یا بازیگری ، عده ای را بیازارد واز همین روست که عوامل برنامه ساز و مدیران پخش و شبکه می باید سناریوی برنامه ها را بدقت از نظر گذرانده و یا هنگام پخش نیز نظارت مستقیم داشته باشند که حسب تصادف، متاسفانه این نوبت علی رغم ۱۵ سال اجرای موفق و کم نظیر و کم ایراد در برنامه فیتیله اعمال نشد و خوشبختانه برای نخستین بار در زمان مدیریت جدید رسانه ملی، همه عوامل ذیربط تحت فشار افکار عمومی و پیش از گسترش اعتراضات خیابانی ناگزیر به عذر خواهی شدند که این اقدام در جای خود قابل تقدیر بوده و نوید بخش عزیمت مدیران دولتی به سوی توسعه یافتگی فرهنگی و کاهش بیشتر فاصله کشورهای شمال و جنوب است؛ صفتی که لوئی استروس در باره آن اذعان داشته قدرت اعتراف و پذیرش خطا از جمله تفاوت های عمده جوامع غربی و شرقی است و تاکید می کند که” تمدن امروز غرب مدیون قدرتی است که در اعتراف نهفته است” .
۲)مطالعات و بررسی های علمی گویای این حقیقت است که بیشتر ایرانیان دارای هویت انسجام یافته و ترکیبی بوده و شاید از همین روست که بر اساس تحقیقی(ابراهیم حاجیانی، ۱۳۸۷) در ایران، هویت قومی و ملی بر اساس نتایج پژوهشی به یک اندازه مهم و برجسته ارزیابی شده و لذا در شکل گیری هویت اجتماعی و همبستگی و انسجام ملی هم تاثیر یکسانی دارند. بر این اساس، اگر نیک به اطراف و آشنایان خود نظری افکنیم گواهی خواهیم داد که هر یک از ما فارس زبان ها به نحوی با قوم و جمعیت و نژادی، پیوندهای سببی برقرار کرده ایم و گاها شاید بدلیل علاقه مندی به آشنایی نزدیک تر با فرهنگ و زبان های دیگر، از این تداخل فرهنگی، مشتاقانه استقبال می کنیم تا جایی که یکی از اساتید برجسته آذری زبان دانشکده علوم اجتماعی( دکتر محسنی تبریزی) بر این واقعیت به زبانی شیرین یادآورمان می کند که هر فارسی، به نحوی با ترک ها نسبتی دارد و اضافه می کنند که هر ایرانی دارای یکی از از این وجوه است: یا ترک است یا ترک زاده، اگر نه با ترکی وصلت کرده ویا خواهد کرد یا به ترکی دختر و یا پسر خود را خواهد داد و……. و خلاصه آنکه کمتر هم وطن فارس زبانی در اقصی نقاط دنیا از اینگونه نسبت ها بدور است؛ جالب آنکه بسیاری از اقوام دیگر ایرانی هم اگر اصالتا ترک نیستند بسیاری از ایشان به زبان ترکی سخن می گویند؛ همانند ترک های عشایر قشقایی در لرستان، ترکمن های ترک نژاد استان گلستان و نیز عشایر ترک قوچان در خراسان شمالی…..اشاره به همین موارد کافی است تا به ضرورت مضاعف حفظ حرمت قوم آذری پی ببریم که در واقع، هر گونه تحقیر و توهین به این قشر هم وطن، بی حرمتی به بخشی از هویت ملی تلقی می شود؛ بخشی که به لحاظ کثرت و نقش آفرینی در تاریخ این مرز و بوم همواره تاریخ ساز بوده و بواسطه پشتکار و ذکاوتشان در هر زمان، منشاء آثار و خدمات فرهنگی، ادبی و علمی کم نظیری بوده اند! و لذا همه مدیران فرهنگی و رسانه ای کشور بویژه رسانه پر مخاطب سیما می باید به این مهم عنایت کافی داشته باشند!
۳) در همین ارتباط، علاوه بر مسئولان رسانه ای، مردم، بویژه کاربران شبکه های اجتماعی هم باید پس از وقوع خطاهایی از این قبیل، بدون مطالعه و مداقه لازم و کافی، به نشر و انعکاس واکنش های احساسی و هیجانزده و گاهی گستاخانهی معدود معترضان و کاربرانی که تعصب قومی چشم آنان را نسبت به حقایق کور کرده است مبادرت نکنند؛ زیرا چنین غفلتی، شراره آتش تعصبات کور را فروزانتر خواهد کرد و بی تردید کم نیستند افراد مغرض و وطن گریزی که از این نمد بدنبال بافت کلاهی برای خویش بوده تا با تضعیف وحدت و انسجام قومیت ها و ایجاد شکاف بین مردم بر طبل نبود امنیت و اعتماد بین اقلیت ها- که از مهم ترین شاخصه های سرمایه اجتماعی است- بکوبند! و لذا در این میان، منتقدانی که دل در گروی حفظ حرمت های قومی ساکنان این سرزمین دارند باید نیک دریابند که بالابردن فتیله نقدهای گزنده و عجولانه که گاهی پرده های عفاف را دریده و مرزهای اخلاقی را درمی نوردد نه تنها کمکی به حل مسئله نمی کند بلکه زمینه پراکنده شدن تخم نفاق و بدبینی بین قومیت ها را فراهم می کند؛ بویژه دایه داران قومی خارج نشین و معاندی همواره هستند که از فرصت بالا گرفتن مباحث هویتی برای عقده گشایی و طرح ناگفته هایی که کمتر در عرصه عمومی بیان شدند وبویژه تظلم خواهی فرهنگی بهره می گیرند!
۴) در طی سالیان اخیر در برنامه های مختلف منتشره از سوی صدا و سیما بارها اتفاق افتاده است که مجری یا شومنی برخی از زبان ها و رفتارهای فرهنگی قوم و جمعیتی را به سخره گرفته تا اسباب خنده و شادی مخاطبانی را فراهم کند و البته بی تردید همه این افراد بر اصل با هم و در کنار هم خندیدن تاکید دارند و لذا این هنرمندان در گذشته و حال آگاهانه و به طور برابر، بیشتر با تقلید گویش و لهجه های قومیت ها جُک و لطیفه هایی را بازگو کرده که به طور تلویحی ساده لوحی، تعصب، بی غیرتی، خساسَت، تنبلی، عیاشی و…. بسیاری از صفات نامذموم دیگر منتسب به اقوام و حتی جمعیت های فارسی زبان شهرها را یادآوری کرده و همگان نیز گویا در چنین شرایطی که معمولا برای شاد بودن هزینه هم صرف می کنند مشتاقانه به استقبال تجربه لحظاتی اینچنین شادی آفرین و مفرح می روند که البته چنین تناقضات فرهنگی نیز مستلزم بحث و بررسی های جامعه شناختی و روانشناختی است؛ ولیکن آنچه که در این باب بدیهی می نماید آمادگی زائد الوصف مخاطبان برای استقبال از چنین تجربیات شادی آفرینی است، حتی اگر در لحظاتی قوم و فرهنگی که به آن می بالند نیز زیر سئوال برود! در چنین شرایطی، ظاهرا همه ما بر این مهم واقفیم که مجری یا شومن، تعمدی در خفیف و خوار کردن قوم و قبیله ای ندارد در حالی که در یک موقعیت رسمی و یا در زمانی که انتظار تحقیر یک قوم و نژاد خاص- که همواره در تیررس بیشترین تحقیرهای رسانه ای و …..بوده اند- در مخاطب نیست و بویژه آنکه نیت برنامه سازان هم از گنجاندن سکانسی مساله ساز، مشخص نباشد و البته نه تنها در قالب کلام بلکه در فرم نمایشی، در رسانه ای که باید انسجام آفرین باشد مقوله وحکایت دیگری است که واکنش های گسترده حادث شده را تا اندازه ای توجیه پذیر می کند!
۵) بررسی مطالب منتشره نشان می دهد برخی بر این باورند که لازمه توسعه یافتگی برخورداری از روحیه تساهل و تسامح در چنین شرایطی است، بویژه آنکه بالابودن حساسیت های قومی و فرهنگی نشانه ای از حاکم بودن باورها و پایبندی های سنتی تلقی می شود که با توسعه یافتگی زاویه جدی دارد و همچنین برخی اظهار نظر ها ی مداخله گران در بحث هم گویای آن است که در جهانی که بر حسب شواهد موجود درآن، مرز فرهنگ های ملی و قومی در حال زوده شدن بوده و شاهد شکل گیری هویت های چند پاره و درهم، و رخ نمود فرهنگی جهانی در پرتو رسانه ها و فناوری های نوین هستیم، دکترین چنین رویکردی مردم را ملزم می کند تا در مواجهه با چنین غفلت هایی سعه صدر بیشتری از خود نشان داده و یا از واکنش های احساسی و متعصبانه پرهیز کنند تا خدشه ای بر ساحت عریان آزادی وارد نشود و شاید از همین روست که در جوامع لیبرال دموکرات، هر امری مجاز شمرده می شود البته تا جایی که امنیت اجتماعی را به خطر نیاندازد (تا مرز پذیرش ازدواج هم جنس گراها و یا ایجاد خانه های سالمند برای آنان)؛ در واقع، یعنی اگر میزان الحراره جامعه ای کارکرد خود را از دست داد و امر نامضمومی را محترم و مجاز شمرد، هماره می توان تا پیش از بروز اغتشاشی در تکرار و شکستن تابوهای فرهنگی، آزادانه و گستاخانه پیش رفت و لذا واکنش های متعصبانه و گاها شدید آذری زبان های غیورمان در کشور نشان داد که هنوز حساسیت های قومی و نژادی پر فروغ بوده و در گستره پدیده جهانی شدن فرهنگ و در دوره گذار به توسعه یافتگی، نسل جدید نیز در پاسداری از ارزش ها، اصالت و هویت خود و پدران و مادران خویش، چونان ادوار گذشته تاریخی تا پای جان ایستاده اند و رویای میرایی فرهنگ ها را در بزنگا ه های لازم به سخره می گیرند.
۶) تردیدی نیست که آذری های هوشیار و فرهیخته که به اهمیت وحدت و انسجام ملی همه اقوام ایرانی واقفند اشتباه نادر و غیر قابل توجیه عوامل برنامه ساز و ناظر پخش را ناشی از سوء مدیریت مدیر شبکه و مدیران سطوح بالاتر ندانسته و منطق هم ایجاب نمی کند که با این خطا، هر اندازه هم که فاحش باشد عملکرد رو به اصلاح مدیریت عالی سازمان را زیر سئوال برد که همگان می دانند که مدیریت عالی ادارات دولتی در همه جزئیات برنامه سازی دخالت و نظارتی ندارند؛ ولیکن البته ریاست عالی چنین رسانه پر مخاطبی باید در گزینش مدیران میانی و شبکه ای هوشیار و دقیق بوده و در رسانه ای که قرار بوده دانشگاه باشد نهایت تلاش و احتیاط را معمول دارد! از سوی دیگر نیز، حق شناسی و انصاف حکم نمی کند که با بروز یک خطای فرهنگی هر چقدر هم که جنجال برانگیز باشد تلاش ها و هنرمندی های صادقانه و صمیمی ۱۵ ساله چند هنرمند خوش ذوق و متواضعی که در طی قریب به دو دهه، سبب ایجاد لحظات مفرح و شاد برای کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالانمان شدند به راحتی به فراموشی سپاریم و فرزندانمان را از دیدن یک برنامه کم نظیر و موفق آموزشی و سرگرم کننده محروم سازیم!
۷) نکته قابل تامل دیگر این که وقتی حجم واکنش های مردمی و اعتراضات خیابانی و رسانه ای این واقع را با بی حرمتی هفته نامه فرانسوی شارلی ابدو و اعتراضات محدود آحاد ملت از هر قوم و جمعیتی مقایسه می کنیم به این واقعیت دردناک پی می بریم که چرا هیجانات و احساسات جامعه در دفاع از مقدسات دینی وگنجینه های والا و بی نظیر معنوی همچون قرآن مجید و پیامبر اکرم (ص) در زمان لازم حتی به اندازه واکنش های قومی در روزهای اخیر تحریک نمی شود و چرا در زمان رخداد چنین گستاخی هایی از سوی اسلام ستیزان، در حد انتظار یک جامعه مسلمان و انقلابی، واکنش مطلوب نشان نمی دهیم؟! البته به زعم بنده شاید بتوان اغراض سیاسی در پس این اعتراضات را اعم از فرصت طلبانی که در چنین شرایطی در داخل کشور بدنبال محمل و بهانه ای برای نیل به اهداف و تسویه حساب های سیاسی هستند و صدالبته بدخواهان و معاندین نظام که در خارج کشور در پی بهره برداری از فرصتی برای اختلال و جریان سازی سیاسی هستند در غلبه حجم اینگونه اعتراضات قومی به نسبت اعتراضاتی که ارزش های دینی مان را هدف قرار می دهد دخیل دانست.
۸) و کلام آخر این که اقلیت ها اعم از قومی و فرقه ای یا مذهبی همواره در تمامی جوامع اعم از توسعه یافته و…. مورد کم مهری و گاها ظلم و تحقیر تا تبعیض نژادی و مهاجرت اجباری و کشتار از سوی نژادهای دیگر قرار گرفته اند؛ گاهی هم دولت های جور و ستمگر، سیاست های تبعیضی و سرکوبگرانه ای را در برابر آنها در پیش گرفتند؛ در زمان حکومت صدام، شیعیان در عراق شدیدترین مصائب و ظلم ها را به جان خریدند و و در برهه ای از زمان و در خلال جنگ جهانی اول(۱۹۱۵) ترکان جوان دولت عثمانی، پس از کشتار فجیعی که به هلوکاست ارامنه معروف شد از اعمال هرگونه ظلمی بر آنها چشم پوشی نکردند و گاهی هم تاریخ، نظارهگرکشتار ترک های آذری در قاراباغ(قره باغ) توسط ارامنه بوده است. دو دهه پیش نیز مسلمانان سنی مذهب و مظلوم بوسنیایی، وحشی ترین جنایات صرب ها را در اروپای شرقی در سکوت مجامع بین المللی به چشم دیدند و امروز هم، مسلمانان و بویژه شیعیان در اقصی نقاط دنیا و بویژه در کشورهای غربی از بسیاری از حقوق و آزادی های مدنی و حتی احداث بنای مسجد و حسینیه ای محرومند و در سال های اخیر هم بویژه پس از انحراف بیداری اسلامی و تشدید تنش های قومی و بویژه مذهبیِ نشات گرفته از رشد و نمو جریان های تکفیری در سطح منطقه، شیعیان و بخصوص نژاد فارس زبان همچون ادواری در صدر اسلام در معرض شدیدترین تهمت ها وعداوت ها قرار گرفته اند. تاریخ گواهی می دهد که نقطه آغازین بسیاری از تنازعات و جنگ های قومی و نژادی در جهان از تحقیر و پست شمردن فرهنگ و زبان دیگری آغاز شده و در قالب جوک و ……در جوامع مختلف درونی شده است و چه بسا نفرت متراکم شده و عقده و کینه های فرو خفته نژادی در زمان استیلای نظامی قومی در سرزمینی و یا تغییر اوضاع سیاسی در کشوری از طریق جنایت و تجاوز بر ضد نژاد و قومی دیگر بروز کرده است؛ از همین روست که مطالعه و ریشه یابی روانشناختی تنازعات قومی و مذهبی برای هر دولتی بسیار مهم تلقی شده و ما را به این نتیجه گیری هدایت می کند که باید در شیوه های شاد کردن مردم از طریق به استهزاء گرفتن زبان، لهجه و برخی ویژگی های فرهنگی قومی و نژادی بازنگری و مطالعه ای جدی و همه جانبه کرد تا آستانه تحریک احساسات اقوام در رخدادهایی از این دست بسادگی فروکش نکند!
سخن پایانی
اگر چه قوم مداری و نژاد پرستی یا خویش برتر بینی فرهنگی از منظری تا حدی لازم و به رقابت تعالی بخش هویت های چندگانه در درون مرزهای کشور منجر می شود، ولیکن از سوی دیگر، عامل تهدیدکننده امنیت ملی هم به شمار می آید؛ لذا لزوم تقویت هویت ملی منسجم آحاد ایرانیان، ما را بر این واقعیت مهم رهنمون می کند که فرهنگ وحدت بخش ملی در کشوری سامان نمی یابد مگر آنکه همه اقوام و نژادها با درک اصل هم جواری و نادیده انگاشتن تفاوت های زبانی و فرهنگی و….در سایه یک نظام اجتماعی گسترده تر- که همه را به سوی وحدت و همدلی و برادری می خواند- فرصت برافروختن فتیله تعصبات کور را در جامعه بازستانده و در بزنگاه های حساس و چالش برانگیز همواره تعلق خاطر به مام میهن و ارزش های اسلامی و ایرانی را بر تعلقات قومی و نژادی ارجح بدانند؛ باشد تا به استناد آیه شریف قرآن کریم در سوره انعام راضی نشویم که ایمانمان با ظلمی هر چند کوچک به بشری، صرف نظر از رنگ و زبان و نژاد خدشه دار شود، شاید در زمره هدایت شدگان قرار گیریم. انشالله!
الذین آمنوا ولم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم مهتدون (انعام، ۸۲)
آنان که ایمان آورده و ایمان خود را به ستمی نیالودند ایمنی آنها راست و هم آنها حقیقتا هدایت یافته اند. والسلام.