پرونده «حماسه ماندگار»- هاجر تذری و مهدی بختیاری: بیش از ۶ سال از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸ و حضور شکوهمند ۸۵ درصدی مردم میگذرد، حلاوت این پیروزی به کام ملت به دلیل عدم تمکین نانجیبانه گروهی فتنهگر به رأی مردم، تلخ شد و انتخاباتی که میرفت تا اهرم قدرتمندی برای ایران در منطقه باشد، فرصتها و هزینههای بیشماری را به نظام جمهوری اسلامی و مردم تحمیل کرد.
برخی گمان میکنند گذر زمان میتواند سبب فراموشی گناه و جنایت فتنهگران شود و از این روست که در سطوح مختلف تلاش میکنند فتنه را در سطح یک کدورت تنزل داده و «حساسیتزدایی» کنند.
در سالگرد تجمع بینظیر مردم ایران در ۹ دی که شاید بتوان آن را همه پرسی دوبارهای برای تائید نظام جمهوری اسلامی ایران دانست، در گفتگویی با «حجتالاسلام مجتبی ذوالنور» به بررسی زوایای مختلف بروز فتنه، دلایل گستردگی آن، نقش مردم در پایان دادن به ۲۰۲ روز آشوب و اغتشاش و لزوم یادآوری مجدد این حادثه عبرت آموز پرداختیم:
* ۹دی پایانی بود بر ۸ ماه فتنهگری در داخل کشور که اهرم قدرتمندی که به واسطه حضور عظیم مردم پای صندوق های رای در اختیار جمهوری قرار گرفت را کُند کرد. با توجه به اینکه ما انتخابات مهم خبرگان و مجلس شورای اسلامی را در پیش رو داریم، چقدر از حوادث گذشته درس گرفته ایم؟ با توجه به اینکه اخیراً نیز برخی آقایان هشدارهایی راجع به احیا شدن دوباره فتنهگران و برنامهریزیهایی برای انتخابات آتی دادهاند؟
درس عبرتی که از فتنه مهیب سال ۸۸ میتوانیم بگیریم در خصوص موضوع انتخابات، نیاز به یک مقدماتی دارد که به آن موضوع پرداخته شود؛ یکی از مقدمات این است که جنگ نرم، تهدید نرم، براندازی نرم، براندازی خاموش، اسامی متعددی دارد که همه اینها مبتنی بر مانور جمعیتی است. به این معنی که یک ایدۀ باطلی وجود دارد، این ایده باطل اگر بخواهد از جامعه بخواهد به کرسی بنشیند نیاز به پشتیبانی مردمی دارد.
اینها باید اکثریتی را همراه خودشان کنند که غالباً اینطور نیست، یعنی در هر جا جنگ نرم اتفاق افتاده شما غلبه اکثریت را نمیبینید، اینها در واقع یک اقلیتی هستند که تظاهر به اکثریت میکنند، آن هم به کمک ابزارهایی مثل رسانه. اینها سعی بر این دارند تا افکار عمومی را تحت تاثیر خود قرار دهند.
اما این اقلیت در چه شرایطی می تواند لباس اکثریت را به تن کند؟ یکی از شرایط، ایجاد نارضایتی در میان مردم است تا بتوانند از این بسترها استفاده کنند.
دوم قلب کردن حقایق است. یعنی داشتههای یک نظام را زیر سوال ببرند، توانمندیها را ضعیف کنند و ضعفها را بزرگ کنند.
بزک و آرایش دشمن برای مرعوب کردن جمعیت از دیگر بسترهاست که با روشها و ابزار مختلف انجام میشود.
* به نظر می رسد بستر انتخابات هم بهترین موقعیت برای این کار باشد.
بله. اگر بخواهند حرکتی را بدون هیچ مناسبتی خلق کنند، برای آنها بسیار هزینهبر است و تاثیری هم ندارد. مثلا چگونه و با چه مناسبتی مردم را می توانند در روز ۶ دی جمع کنند؟
پس باید از یک بستر مناسب بهره ببرند که انتخابات مناسب ترین بستر است. البته هرکدام از این انتخابات مانند شوراها، مجلس، خبرگان یا ریاست جمهوری پتانسیل خودش را دارد ولی برای مثال در انتخابات مجلس ممکن است آن یک دستی در شهرها ایجاد نشود . مثلا در استان اصفهان ممکن است در نجف آباد یک زمینههایی باشد و در زرینشهر یک زمینه های دیگری که اینها هیچ شباهتی به هم ندارند پس نمی توانند بحرانی را درست کنند.
** انتخابات ریاست جمهوری بهترین میدان برای براندازی نرم است
بنابراین تنها بستر مانور جمعیتی و ایجاد بحران برای براندازی در تهدید نرم، انتخابات ریاست جمهوری است که میتوانند در آن از بالاترین نقطه کشور، از پایتخت تا دورافتادهترین مناطق را تبدیل به دو قطب کنند و روبروی هم قرار دهند.
آقای عبدالله نوری زمانی به این موضوع اشاره کرد و گفت ما میتوانیم در انتخابات، جمعیت را مثل دو تا تیم فوتبال، مثل آبی و قرمز تقسیم کنیم و تا آخر روبروی هم قرار دهیم؛ [البته روبروی هم قرار دهیم تعبیر من است] گفتند جامعه را میتوانیم به دو رنگ تقسیم کنیم و در انتخابات به میدان بیاوریم .
لذا انتخابات ریاست جمهوری بهترین میدانِ براندازی نرم است و شما در بعضی جاها مثل گرجستان و اوکراین به خوبی این حوادث را میبینید که تماما استفاده از بستر انتخابات ریاست جمهوری بود.
** باید از دوقطبی سازی جامعه جلوگیری کنیم
ما اگر بخواهیم چنین اتفاقی در ایران نیافتد باید بسیار مراقب باشیم چرا که آنها درصدد هستند از این فرصتها استفاده کنند. نباید بگذاریم زمینههای لازم دستشان بیافتد و از دوقطبیسازی جامعه جلوگیری کنیم. باید حقایق را به مردم بگوییم و در برابر شایعات و دروغسازیها بی تفاوت نباشیم.
در این خصوص همه وظیفه دارند، از فرهنگیان و روحانیون گرفته تا رسانه ها و حتی مسئولان امنیتی کشور.
* در فتنه ۸۸ ما معتقدیم کسانی که از آنها به عنوان «سران فتنه» یاد میشود، درواقع بازیگران پازلی بودند که از خارج کشور طراحی می شد. اما خب این افراد هم بی تجربه و بی سابقه نبودند و در مقاطع زیادی در انقلاب مسئولیت داشتند و نمیتوان گفت که بی اطلاع بودند. چه میشود که چنین افرادی با آن سابقه و علی رغم شواهد صریح فتنه، حاضر به عقب نشینی از مواضع خود نمیشوند؟
اولاً باید یک نکته را بگویم که فتنه ۸۸ در ظاهر برنامهریزیِ دقیقِ قبلی ندارد ولی باطن قصه غیر از این است.
در اسفند سال ۸۶ -نمیخواهم نام ببرم- بعضی از سران جریان ملی ـ مذهبی کشور به آمریکا رفتند و در یک اجتماعی با حضور سران اپوزسیون خارجنشین و مقامات امنیتی آمریکایی شرکت کردند. موضوع جلسه آنها انتخاباتی بود که قرار بود ۱۴ ماه بعد برگزار شود. آنجا به این نتیجه رسیدند که کلمه رمز، [حالا تعبیر من است که کلمه رمز] ۱- دروغ ۲- تقلب و ۳- ابطال انتخابات باشد.
**چرا هاشمی در سال ۸۸ نمایندهای در کمیته صیانت از آرا دارد؟
* برای آنها مهم نیست که چه کسی رای میآورد؟
بله مهم نیست. ۱۴ ماه بعد از آن یعنی تیر ماه سال ۸۷، کمیته صیانت آرا تشکیل شد، آقای مرتضی الویری نماینده آقای کروبی شد، آقای محتشمی پور و برخی دیگر نماینده آقای موسوی شدند، آقای مهدی هاشمی هم نماینده آقای رفسنجانی شد. من آن زمان در یکی از سخنرانی هایم گفتم: حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی! این دو نفر کاندیدای ریاست جمهوری هستند و نماینده در کمیته صیانت آرا دارند، حضرتعالی برای چه؟ شما از چه موضعی؟ واقعاً این سوال است برای مردم که کمیته صیانت از آرا چه نفعی برای هاشمی رفسنجانی دارد؟
مدتی بعد در تیرماه ۸۷ می بینیم که کمیته صیانت از آرا تشکیل میشود و ایجاد این کمیته فقط یک معنی دارد.
جامعهشناسان معتقدند که بقاء هر نظام سیاسی به سرمایۀ ملی آن نظام سیاسی بستگی دارد . سرمایۀ ملی یعنی چه؟ مصادیق و تعاریف زیادی میکنند اما یک تعریف غیرقابل خدشه است و آن هم اعتماد عمومی و ملی و اعتبار عمومی و ملی است.
**تشکیل کمیته صیانت از آراء سرمایه ملی را هدف قرار داد
هر چقدر این سرمایه ملی کم شود، تزلزل در نظام بوجود میآید و اقتدار و صلابت نظام و همچنین ماندگاری آن زیر سوال میرود.
پس بقا، دوام و اقتدار یک نظام سیاسی بستگی به سرمایه ملیاش دارد که آن هم اعتبار عمومی و ملی، اعتماد عمومی و ملی است.
تشکیل کمیته صیانت آرا به معنی هدف قرار دادن این سرمایه ملی بود و یک فریاد بینالمللی که «ما به نظام اعتماد نداریم و نظام هم نزد ما اعتبار ندارد».
** نامه آقای هاشمی قبل از انتخابات ۸۸ زمینهسازی فتنه بود
در فتنه ۸۸، یکی از جملاتی که مقام معظم رهبری فرمودند این بود که «کسانی که اعتبار و اعتماد عمومی را هدف قرار دادند و به آن ضربه زدند، خیانت نابخشودنی کردند» چون با اساس نظام بازی کردند.
البته اینها همه زمینهسازی بود. نامه آقای هاشمی قبل از انتخابات هم، زمینهساز فتنه بود که خطاب به حضرت آقا نوشتند و بنده ۴۸ ایراد از این نامه گرفتم.
آقای هاشمی در این نامه میگوید: من شعلههای آتش را میبینم، معلوم است که شما باید از آن خبر داشته باید چون هیزمش را خودتان تهیه کردید!
پس اینکه بگوییم فتنه ۸۸ یک اتفاق بود، نه اینطور نیست. فتنهگران با برنامه جلو آمدند و سران فتنه هم که در این باتلاق افتادند تلاشی برای نجات خود نکردند.
* نظام چه فرصتی برای نجات آنها فراهم کرد؟
هنوز زمانی از انتخابات نگذشته بود که مقام معظم رهبری آقای موسوی را به حضور پذیرفته و فرمودند جنس شما با این کارها نمیسازد، هر ایرادی هست از طریق قانون پیگیری کنید و قانون موظف به پیگیری است.
ایشان همچنین با نمایندگان هر ۴ کاندیدا جلسه چند ساعته گذاشتند و فرمودند نمیخواهم هیچ ابهامی باشد هر کس هر ابهامی دارد صریح مطرح کند.
حتی وقتی نمایندگان کاندیداها در آن جلسه اقرار کردند که تقلب بیخود است و چنین چیزی نیست و نمیشود، یکی از آقایان میگوید چرا این از تریبون عمومی نمیگویید که آقا میفرمایند شما جواب ندهید.
پس مقام معظم رهبری حجت را تمام کردند ولی اینها برنگشتند. یعنی در حقیقت نمیخواستند برگردند. یک وقتی یک کسی خواب است میشود بیدارش کرد، ولی کسی که خودش را به خواب زد هر چه سروصدا کنید، اصلا بنا نیست بیدار شود.
بنده همان موقع در یک مصاحبه گفتم که اینها امکان ندارد از فتنه گران اعلام انزجار کنند چون در این صورت همان اقلیت پشت سرشان را هم از دست خواهند داد.
** کروبی میگفت حمایت اسرائیل به من چه ربطی دارد!
من با آقای کروبی ۱۰ ساعت به صورت ۲نفره صحبت کردم. یکی از سوالاتی که طرح کردم این بود که سران آمریکا، اسرائیل و سران غرب و سران تابلودار ضدانقلاب از شما حمایت میکنند، شما چرا محکوم نمیکنید؟ چرا مرزبندی نمیکنید؟ چرا نمیگویید اینها به ما ربطی ندارد؟
ایشان با عصبانیت گفت «اینها به من چه ربطی دارد؟ به خودشان مربوط است.»
اما به خودشان مربوط است اینجا معنی ندارد. ما باید در مرزبندیهایمان تعیین تکلیف کنیم. به هر حال اگر کسی در مقابل کاری سکوت کرد، از آنهاست.
اما چرا آقایان موضع گیری نکردند؟ به همان دلیلی که گفتم، چون موضع گیری ریزش دارد و ریزش هم با ادامه راهشان نمیسازد.
البته گاهی هم خدای متعال توفیق توبه را از انسان میگیرد. اینکه انسان خطایی کند و آن را قبول داشته باشد نشانه شهامت و صداقت است اما گاهی افراد علی رغم آگتهیاز حقیقت، بر اشتباه خود اصرار دارد که این توفیق را از انسان سلب میکند.
در اثر اصرار بر اشتباه، در اثر کتمان حق من میدانم حقیقت چیست ولی کتمانش می کنم اینجا توفیق را می گیرد.
وقتی من میبینیم که روز عاشورا به امام حسین(ع) توهین میشود و آقای موسوی در اطلاعیهاش به این توهین کنندگان میگوید «مردم خداجوی»، این کتمان حقیقت توفیق توبه را میگیرد و دل را قسی میکند، دلی هم که قسی شد، توفیق توبه پیدا نمیکند.
* عملکرد نیروهای امنیتی و انتظامی در برخورد با این فتنه را چطور ارزیابی میکنید؟
در بعضی از اتفاقات، اتاق فرمان دشمن آشکار و قابل پیشگیری و کنترل است ولی معمولا در جنگ نرم اتاق فرمان لو نرفته است و خیلی قابل کنترل نیست و کارها به صورت زیرزمینی اتفاق میافتد.
**در جنگ نرم اتاق فرمان آشکار نیست
از طرف دیگر، برخوردکننده فقط نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی ما نبودند، ما چند گروه در میدان داشتیم: ۱- نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ۲- نیروهای انتظامی ۳- نیروهای بسیج که به کمک نیروهای انتظامی رفت و ۴- نیروهای مردمی. البته اگر جایی نیاز بود، ممکن بود از توان سپاه هم استفاده میشد.
پس ما ۵ دسته نیرو در میدان داشتیم که بخشی از اینها آموزشدیده بودند مثل نیروهای یگان ویژه و نیروهای انتظامی و بخشی از نیروهای سپاه ولی بسیج ما برای این نوع کارها آموزش ندیده بود و لذا به نیروی بسیجی ما گفته میشد سعی کنید برخوردی پیش نیاید.
گفته میشد بسیاری از اینهایی که تجمع میکنند تحت تاثیر احساسات و هیجانات هستند و ممکن است مغرض هم نباشند لذا ما باید کار را فرسایشی کنیم تا غبار فتنه بخوابد و حقیقت برملا شود؛ اما حقایق گاهی قلب میشود.
اگر هم در یک جاهایی اعتراض انتخاباتی وجود دارد، چارچوب قانونی هست و طرف باید درخواست تجمع کند ولی آیا باید به سران فتنه اجازه تجمع داد؟ به نظر بنده خیر. قانون میگوید اگر فرد مدعی است تقلب شده، باید سند و مدرک ارائه دهد. مگر میشود من ادعای تقلب کنم و سندی هم ارائه ندهم و بگویم حتماً انتخابات باید ابطال شود.
اگر به چنین جریانی اجازه تجمع داده شد، در حقیقت قانون از بین رفته است و این زیر پا گذاشتن حق الناس است.
**با کسی که قانون را زیرپا میگذارد با ناز برخورد نمیکنند
با این تفاسیر با کسی که می آیند در تجمع غیرقانونی شرکت کرده و قانون را نقض می کند، با ناز برخورد نمی کنند اما باز هم نظام با همین افراد مدارا کرد تا اینکه وارد فاز بعدی شدند یعنی آتش زدن سطل زباله، ماشین و موتور، بانک و مسجد و یا حمله به مراکز نظامی مثل پایگاه بسیج که دپویی از تسلیحات دارد.
شما حساب کنید اگر آن مقادیر اسلحه دست نفوذی هایی که در میان مردم بودند می افتد چه اتفاقی رخ می داد؟
مگر می شود در چنین شرایطی دست روی دست گذاشت و برخوردی نکرد؟ اما باز هم جالب است که یک نفر پای دیوار که هیچ نقطه اشرافی از داخل پایگاه ندارد تیر می خورد. معلوم می شود که اینها همه صحنه سازی است.
تا اینکه کار به حمله به نیروهای انتظامی می کشد که در جریان آن چند نفر از مامورها را به شهادت می رسانند.
صحنههای فاجعهآمیزی ثبت شده که افکار عمومی واقعاً تحمل دیدنشان را ندارند که چطور این افراد شبیه نیروهای هیتلر، مثل آدمهای فاشیست بیترحم که بویی از انسانیت نبردند، آنطور یک نفر را عریان کرده و چه بلایی بر سرش میآورند.
طبیعی است که اینجا برخورد خواهد شد اما این برخورد از طریق رسانههای بیگانه قلب می شود و از کاه، کوه می سازند.
مثلاً شما مورد «ندا آقاسطان»، را در نظر بگیرید؛ به هر حال فرض بر این است که یک نیروی انتظامی که می خواهد یک آشوب و فتنه به این بزرگی را مهار کند با معیارهای عقلی و محاسبات عمل میکند. میآید بررسی می کند که فلان اقدام برای مهار فتنه مفید است یا خیر.
**قتل ندا آقاسلطان چه نفعی برای نظام داشت؟
اتهام قتل خانم ندا آقاسطان را به گردن نظام انداختند؟ اما این سوال پیش میآید که قتل این دختر با آن شکل، چه نفعی برای نظام دارد؟
آیا ندا آقا سلطان یکی از سران فتنه بود یا از فرماندهان آنها و یا سوابق ضدانقلابی داشت که حالا نظام بخواهد برای قتل او برنامهریزی کند؟
اگر معتقدند که این قتل اتفاقی بوده، چرا از لحظه حرکت ایشان از منزل از او فیلمبرداری شده؟ آیا نظام خودش آمده فیلمبرداری کرده و بعد فیلم آن را در فضای مجازی گذاشته است؟ این با کدام منطق عقلی سازگار است؟
لذا پروژه کشتهسازی همیشه مطرح بوده و تقریبا در همه براندازیهای سخت، نیمه سخت و نرم وجود داشته که فردی را بکشند و بر موج احساسات بوجود آمده پس از آن سوار شوند.
*اگر حماسه ۹ دی بوجود نمیآمد و مردم آن حرکت بزرگ را از خودشان نشان نمیدادند، چه پایانی برای فتنه ۸۸ متصور میشد؟
آنچه مسلم است، ما در طول انقلاب، فتنهای بزرگتر از فتنه ۸۸ نداریم چه به لحاظ مدت و چه گستردگی.
از حیث بهانه تقلب هم این فتنه قابل توجه است اما ویژگی دیگر آن این است که افرادی در آن نقش دارند خودشان جزو سابقه داران انقلابند و این کار را بسیار سخت می کند و مردم را به اشتباه می اندازد.
در گذشته افرادی مثل بنی صدر یا منافقین و کمونیست ها بودند اما فتنه ۸۸ یک جنگ جمل دیگر بود که حق و باطل در آن به هم آمیخته شدند.
مردم میبینند کسانی وارد میدان شدند که اینها یک زمانی چهرهشان در کنار حضرت امام(ره) دیده میشد و یا حکم انتصابشان را امام(ره) امضا کرده بود.
ویژگی دیگر، ریزش گسترده و سکوت خواص بود که کمترین تاثیر سکوت خواص، ایجاد تردید در دل مردم است و مردمی که بیطرف هستند و حقیقت را نمیدانند، میگویند اینها که تا دیروز سینه چاک بودند، چرا امروز سکوت کردند؟ پس حتما کاسهای زیر نیمکاسه است که اینها جلو نمیآیند.
*حداقل آفت سکوت خواص کاشتن بذر تردید در دل بخشی از مردم جامعه بود
عامل بعدی، پشتیبانی فتنه توسط گروههای ضدانقلاب، منافقین، تودهایها، سلطنتطلبان است که آمدند، بقایای ساواک، بهایی ها آمدند و حتی گروهکهای ضدانقلابی مثل کومله، دموکرات و پژاک نیز با فتنه همراهی کردند.
یعنی شما هیچ جریان ضدانقلابی را نمیدیدید که پشت این فتنه نباشد.
فتنه گران در فضای مجازی بیشترین پشتیبانی را می شدند و تمام امکانات دنیا پای کار اینها بود. حتی از توئیتر خواسته می شود که تعمیرات سایت خود را به عقب بیندازد و برنامه های بی بی سی فارسی ۲۴ ساعته می شود.
به همه این موارد باید حمایت فیزیکی و علنی سران استکبار را هم اضافه کرد که حتی سفارتخانههایشان را هم بسیج کردند و ما در میان بازداشتیها اعضای سفارتخانه های غربی را هم میدیدیدم.
بنابراین فتنه ۸۸ نباید به چیزی کمتر از براندازی نظام اسلامی ختم میشد. اما چه چیزی جلوی این فتنه را گرفت؟ من به ۲ مورد اشاره می کنم. یکی تدابیر حکیمانه و مدیریت بی نقص مقام معظم رهبری بود که بار کم کاری خواص را بر دوش کشیدند.
ایشان قاطعانه در میدان ایستادند و این ایستادگی همراه با تدبیر، حکمت، ملاطفت و کرامت بود و بیشترین تاکید را بر اجرای قانون داشتند.
مهمترین مستمسک فتنهگران بحث اجرای قانون بود و آقای موسوی در تمام سخنانش میگفت من فقط میخواهم قانون را اجرا کنم اما خودش به هیچ قانونی پایبند نبود.
مقام معظم رهبری صحنه درگیری را تبیین و ویژگیهای حق و باطل را تبیین کردند و ملاک های بصیرتی دادند تا دست آلوده دشمن را فاش کنند.
عامل دوم بصیرت مردم و حضور به موقع مردم در صحنه بود. یعنی اگر مردم به موقع حضور پیدا نمیکردند، تنور فتنه گرمتر میشد.
مردم نشان دادند که نگاهشان به خواص نبود و اگر برخی خواص لغزیدند و زمین خوردند، مردم کارشان را با آنها تنظیم نکردند.
جامعهشناسان میگویند جامعه ۳ لایه دارد: لایه اول راس است که جایگاه رهبری یا رهبران است. لایه دوم خواص هستند و لایه سوم بدنه و پیکره جامعه.
آنها معتقدند اگر لایه وسط که حلقه اتصال رهبری و بدنه هستند، به وظیفهشان عمل نکنند (وظیفه آنها این است که نظرات و تدابیر رهبری را بگیرند، فهم کنند و سپس آن را به لایه سوم یعنی مردم منتقل کرده و نهادینه کنند) انقطاع بین سه حلقه جامعه اتفاق افتاده و این هرم حاکمیت فرو میریزد.
چرا در فتنه ۸۸ که ما شاهد ریزش جدی بعضی از خواص بودیم، هرم جمهوری اسلامی نریخت؟
در نظامهای مبتنی بر لیبرال دموکراسی، منشا قدرت، خواص هستند نه توده های مردمی. این خواص به عنوان کاتالیزور و به عنوان واسطه میآیند و راس هرم را درست میکنند. اما در نظام ما غیر از اینکه خواص نقش خودشان را دارند ولی در حقیقیت یک کوره راههایی برای رسیدن به رهبری هستند و مردم شاهراه ارتباط و باورهای دینیشان را به رهبری وصل کرده اند پس اگر دیدند خواص زمین خوردند، معطل نمیمانند و پشت سر رهبری حرکت میکنند.
* در انتخابات آینده خصوصا در خبرگان شاهد ثبت نام برخی افراد هستیم که هیچ اعلام برائتی از فتنه نکردند درحالی که برخی کارشناسان اعلام برائت از فتنه را در پایبندی به نظام یک اصل می دانند. ارزیابی شما چیست و چه وظیفه ای در این باره بر گردن نهادهایی مثل وزارت کشور و شورای نگهبان است؟
حمایت بیگانه از فتنه ۸۸ یک امر واضح و مبرهن است اما اگر کسانی تعمداً و با شناخت همراه فتنه شدند، چطور میخواهند در نظام اسلامی مسئولیت بپذیرند؟ آیا می خواهند سکاندار نظامی باشند که خودشان در پی براندازی آن بودند؟
در کجای دنیا، کدام عقل سیاسی، کجای شرع و منطق چنین اجازهای میدهد که خانه را دست کسانی بدهیم که دنبال تخریب آن بودند؟
اگر افراد فریب خوردند و در فتنه شرکت کردند، حالا سالها از فتنه گذشته و غبارها خوابیده و دست بیگانه مشخص شده ولی هنوز هم عدهای حاضر به اعلام برائت نیستند که دو حالت دارد، یا فهمشان نمیرسد و بصیرت لازم را ندارند، یا دلبستگی دارند. اگر دلبستگی دارد که نمیشود و اگر بصیرت لازم را ندارند، چطور میخواهد سکاندار و جلودار باشد؟
لذا هر دستگاهی که برای جلوگیری از ورود اصحاب فتنه به حاکمیت میتوانند نقش داشته باشد، باید به وظیفه خود عمل کند.
**هر کس در انتخابات ۸۸ به کف خیابان آمد فتنه گر نیست
البته این را هم باید در نظر بگیریم که هر کسی که در انتخابات ۸۸ به کف خیابان آمد و حتی علیه نظام هم شعار داد، فتنهگر نیست. اگر بنا باشد جمعیتی که بین میدان انقلاب و میدان آزادی جمع شدند را فتنهگر بدانیم که نمی شود.
اینها فتنهگر نبودند. مردم پای انقلاب و آرمانشان هستند. اگر القا کردند که رای شما دزدیده شده و به شما دروغ گفتند، برخی احساساتی میشوند و اتفاقا برای دفاع از نظام و دفاع از حق میآیند و اعتراض میکنند اما همین مردم وقتی دست بیگانه را دیدند، احساس کردند اینها فریب و بهانه است و راهشان را از فتنهگران جدا کردند.
پس هر کسی آمد و شعار داد فتنهگر نیست، فتنهگر کسانی هستند که ماندند و بر این تنور فتنه دمیدند و سعی کردند مردم را پل عبور خودشان قرار دهند برای رسیدن به اغراض خودشان.
*دانشگاه آزاد حضور در تجمع ۹ دی را ممنوع کرده بود
شما نگاه کنید آقای احمدینژاد ۲۲ میلیون رای داشت اما به اقرار خود رسانههای بیگانه در کل کشور چیزی حدود ۴۰ میلیون نفر در روز ۹ دی به میدان آمدند آن هم در حالیکه مثلا دانشگاه آزاد حضور در این تجمع را ممنوع کرده بود ولی مردم آمدند. نه مدرسه ای تعطیل شد و نه اداره ای.
مردم فهمیده بودند که موضوع دعوا اصلا بر سر انتخابات نیست، بحث نظام است.
این تجمع آنقدر بزرگ بود که مقام معظم رهبری فرمودند «در ۹ دی، دست قدرت الهی از آستین مردم بیرون آمد» و واقعاً دست قدرت الهی را ما در ۹ دی دیدیم که الحمدالله آخرین میخ بر تابوت فتنه زده شد ولی میوۀ اصلی این حماسه در ۲۲ بهمن تکمیل شد.
* ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید اگر در پایان نکته ای مغفول مانده بفرمایید.
یک نکته دیگر را عرض کنم که فتنه پایان ندارد. تا زمانی که تقابل حق و باطل وجود دارد فتنه هم هست. تا زمانی که ما بر اصول، ارزش ها و آرمانهایمان پافشاری میکنیم باید بپذیریم که فتنه وجود دارد و فتنه گران در حال کار و تلاش هستند منتها شکل فتنه و تاکتیکها و شیوههای آن تغییر کرده اما همچنان هوشیاری و بصیرت رمز عبور از فتنه است و نیز تبعیت از رهبری و ولیفقیه.
حضرت علی(ع) فرمود: «برای اینکه در فتنهها دچار مشکل نشوید به امامتان تکیه کنید و پشت سر امامتان حرکت کنید.» لذا ولایتپذیری و بصیرت کلیدواژه و کلید اصلیِ عبور از فتنه است.