* به ایام نوروز که نزدیک میشوی چه حسی پیدا میکنی؟
صحبت عید که میشود یاد خانهتکانی و تمیزکاری میافتم (خنده) همین حالا هم رئیس (منظور همسرش است) دارد صدایم میکند که به دلیل قد و قامتم زحمت لوستر را بکشم.
* در نوجوانی و جوانی هم که باید به مادر کمک میکردی؟
حسابی و البته با علاقه و گذاشتن وقت و انرژی زیاد. از شستن فرش با پارو گرفته تا تمیز کردن در و دیوار.
* یک سؤال ویژه؛ احمد عابدزاده «زنذلیل» است؟
به قیافهام میخورد؟
* نه!
ولی احترام خیلی خاصی برای شریک زندگی و یاور همیشگیام قائل هستم. من سالها درگیر فوتبال، اردو، مصدومیت و شغلم بودهام و بیشتر زحمت زندگی و بچهها را همسرم کشیده است.
* از ایام نوروز در دهه ۶۰ و ۵۰ خاطره نگفتهای داری؟
بچه که بودیم با پدر و مادرم که خدا رحمتشان کند میرفتم خانه اقوام. آن زمان واقعاً ارزانی بود مثلاً یک ۱۰ تومانی که از داییام عیدی گرفته بودم را ۲ روز تلاش کردم تا تمامش کنم. در آبادان یک بلیت ۵ ریالی میخریدم و میتوانستم ۲ تا فیلم ببینم. ساندویچ یک تومان بود. یادم هست یک سال عید نوروز از آبادان مستقیماً رفتیم متل قو و ساحل الان که به یادش افتادم تصویر آن لحظات در ذهنم تداعی میشود.
* با اتومبیل پدر رفتید یا اتوبوس؟
پدرم یک بنز قدیمی داشت که الان نمیدانم ۱۰۰ هزار تومان خریده بود یا ۲۵۰ هزار تومان. با اتومبیل او رفتیم.
* پس بچه پولدار بودید؟
زندگیمان بد نبود اما من هیچوقت از پدرم درخواست پول توجیبی نمیکردم و از نوجوانی خرجیام را درمیآوردم.
* چگونه؟
پیش یک اوستای کاشیکار کارگری میکردم. روزی ۲۵ تومان حقوقم بود و در کل خرج خودم را درمیآوردم. پدرم هم مخالفت نمیکرد که بگوید بیا این پول را بگیر اما تو این سن سر کار نرو، اتفاقاً عقیده داشت مرد باید از نوجوانی خودش را بسازد و یاد بگیرد روی پای خودش بایستد.
* اما خیلی از نوجوانان امروزی کار کردن را عار میدانند.
کار نکردن عار است و کارگری افتخار. اگر مستقل نباشی عار است. آدم یا مستقل میشود یا نیاز به لطف دیگران دارد که به نظر من این خیلی بد است. هیچ شغلی بد نیست. پیامبران چوپانی کردهاند و بسیاری از ائمه کارگری اما میشنوم فلان جوان میگوید ۱۴ سال درس نخواندهام که بروم کارگری. البته جوانهای خوب هم زیاد در مملکت ما دیده میشوند. در رستورانم در متل قو چند دانشجو کار میکنند تا خرج زندگی و تحصیلشان را دربیاورند. مثلاً آینده این دانشجوها با دانشجویی که چشمش به جیب پدرش است تا بازوهای خودش خیلی فرق میکند. در اروپا و آمریکا جوانانی را در اماکن مختلف مشغول کار و کارگری میبینید که پدرشان به عنوان مثال یک سیاستمدار برجسته، یک پزشک یا کارخانهدار است و این جوانان دوست ندارند در مجموعه پدرشان کار و احساس کنند دارند از رانت پدرشان بهره میبرند. کار کردن در نوجوانی و جوانی مثل سربازی آدم را میسازد.
* شما سربازیتان را در تیم ژاندارمری پشت سر گذاشتی، از آن دوران چه خاطراتی در ذهن داری؟
سربازی خیلی شیرین است حتی زمانی که مجبوری غذای شور با نخود لوبیای نپخته را بخوری. (خنده) بشین پاشو، کلاغپر، مراسم صبحگاه و… خاطرهانگیز است. سربازی زمان جوانی من ۲۷ ماه بود و ۳ ماه آموزشیام را در پادگانی نزدیک کارخانه ذوبآهن اصفهان پشت سر گذاشتم.
* بعد هم زندگی مشترک را آغاز کردی.
عاشق شدم (خنده) که برای هفت پشتم بس بود. (خنده شدیدتر)
* همسرتان حرفهایتان را میشنود؟
همین جا بالای سرم ایستاده است و لطفاً بنویس از ایشان سپاسگزارم. (خنده)
* الان سن ازدواج بالا رفته این برای جامعه خوب است یا خطرناک؟
تمام هزینه ازدواج من شد ۳۲ هزار تومان. پول شام ۱۲۰ مهمان عروسیام ۱۳ هزار تومان شد. الان با ۱۳ هزار تومان برای ۵ نفر هم نمیتوان فلافل خرید چه برسد به شام عروسی. به نظرم در شرایط فعلی ایدهآلترین سن برای عروسی ۳۵ سالگی به بالاست. قدیم پدر خانواده کار میکرد و چند تا بچه راحت زندگیشان را میکردند الان پدر و مادر همزمان کار میکنند باز بیستم برج کم میآورند و دنبال مساعده هستند. حقوق کارمندان چقدر است؟ چیزی که امسال رسمی بود کمتر از یک میلیون تومان! با این حقوق میتوان اجارهخانه داد، قبض آب، برق، گاز، تلفن، شارژ ساختمان، عواض شهرداری، کرایه ماشین و مخارج معمول زندگی را تأمین کرد؟ در تهران یک زوج با درآمد زیر ۳ میلیون تومان نمیتوانند یک زندگی عادی داشته باشند. والدین هم نگران آینده فرزندشان هستند یک پسر تا برود خواستگاری باید بگوید آپارتمان دارد؟ درآمدش چقدر است و در انتها میافتد به چانهزنی برای مهریه (خنده).
* خانواده عروس هم مهریه بالا طلب میکنند.
عیبی ندارد در این مواقع پسر میگوید آپارتمان ۶۰، ۷۰ متریام کوچک است آن را میفروشم و یک آپارتمان ۴۰۰ متری اجاره میکنم و زحمت پر کردن این متراژ را شما با جهیزیه چند صد میلیون تومانی تقبل کنید (خنده). جدا از این صحبت که شوخی بود والدین نباید زمان آغاز و تشکیل زندگی فرزندشان دنبال معامله و ضمانت باشند. این بحثها بعد از مدتی میان زوج اختلاف و تشنج ایجاد میکند.
* چقدر اهل مد و لباس هستی؟
همه آدمها دوست دارند لباس شیک بپوشند. زمان بازیگریام بیشتر اسپورت میپوشیدم و الان کت شلوار و در کل لباس رسمی را بیشتر از اسپورت دوست دارم و هنگام انتخاب لباس به مارک و قیمت کاری ندارم. لباسهای مارک و گرانقیمت ضامن خوب بودن برای همه نیستند. لباس باید به آدم بیاید، گاهاً لباس گرانقیمت هم دیدهام که توی تن آدم گریه میکند.
* صحبت از زمان بازیگریات شد، بامزهترین فوتبالیستی که دیدهای چه کسی بوده است؟
استاداسدی به تمام معنا شیرین و بامزه و دوستداشتنی بود. سیروس دینمحمدی و مجتبی محرمی را هم دوست دارم چون بیشیله پیله هستند.
* از رفیقان نارو خوردهای؟
آدمها نارو هم میزنند اما باید نیتت خوب باشد تا آن بالاسری در هر شرایطی هوایت را داشته باشد. به قول معروف باخدا باش و پادشاهی کن، بیخدا باش و هر چه خواهی کن.
* برای عید امسال برنامهریزی کردهای؟
بله، امروز عازم متل قو میشوم و تا ۱۵ فروردین در این شهر هستم. سرم هم شلوغ است چون متل قو در تعطیلات شلوغ است و من از صبح میروم در مغازهای که تازه در این شهر باز کردهام.
* بعد از سال تحویل چه کسی اولین عیدی را از احمدرضا عابدزاده دریافت میکند؟
مسلماً همسرم.
* عید را با چه پیامی به هموطنان تبریک میگویی؟
فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران بر همه ایرانیان پاکپندار، راستگفتار و نیککردار خجسته باد. امیدوارم در سال جدید مردم کشورم زندگی شادتری را داشته باشند و این زندگی شاد مستلزم یکسری فاکتورهاست که امیدوارم شرایطش مهیاتر از سالهای گذشته باشد. چون پنجشنبه است، یادی میکنم از همه رفتگان از ناصرخان حجازی عزیز تا همایون خان بهزادی دوستداشتنی و سایر دوستان و امیدوارم روحشان قرین رحمت باشد.
خبرآنلاین