همچنین در بخشی از تصویر منتشر شده از این دیدار، عکسی بر روی دیوار از عباس افندی فرزند ارشد بهاءالله (بنیانگذار بهائیت) که به نام عبدالبهاء شناخته میشود و سومین شخصیت محوری بهائیت است نیز دیده میشد.
فائزه هاشمی پیش از این و در مصاحبه با روزنامه فیگارو نیز با اشاره به زندانی شدنش به مدت ۶ ماه میگوید: زندان تجربه بسیار خوبی بود چرا که با زنان و مردان بزرگ ایرانی، بهائیها، اعضای مجاهدین خلق، اصلاحطلبان و کسانی آشنا شده که برای باورهایشان مبارزه میکنند.
دوستی و هم بندی با بهاییها و تعدادی از سازمان مجاهدین و… چند نفر لائیک و چپ
البته وی ۲۰ فروردین ۹۲ نیز در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای بهار با مرور خاطرات دوره بازداشت خود، از بهاییها و مجاهدینیها و منافقین به عنوان دوستان خود یاد کرده و گفته بود: در میان همبندیها و دوستانم، بهاییها، تعدادی از سازمان مجاهدین و… چند نفر لائیک و چپ بودند… بابا در ملاقات گلههای آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدین، منافقین نمیگویم یا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدین و بهائیها دارم.
خاطرات زندانی فرقه صهیونیستی از افطار با فائزه هاشمی
یکی از زندانیان فرقه صهیونیستی بهائیت بنام مهوش. ش که از دوستان و نزدیکان فائزه در زندان اوین بوده است در یادداشتهای روزانه خود که بعدها رسانههای بهایی منتشر کردند نوشته است:
«امروز فائزه خانم اعلام کرد که مایل است ھمراه ما روزه بگیرد [یازدهم تا ۲۹ اسفند دوران روزه بهاییان است]. با او افطار کردیم. محبت او فوقالعاده است.»
این فرد در ۲۸ اسفند مینویسد: «امشب افطار مامان فائزه خانم بودیم. ھمه را دعوت کرده بودند به فسنجان با پسته رفسنجان، سالاد الویه و سوپ عالی. بعد ھم چند دقیقهای صحبت کرد. قرار است سیام اسفند بعد از سال تحویل آزاد شود اما اعلان کرده که مایل است که سال تحویل را در زندان بگذراند، ھمراه با بقیه دوستانش.»
دیدار اخیر فائزه هاشمی با رئیس سابق جامعه بهائیان در حالی است که فرقه بهاییت چندسالی است با به کارگیری از برخی شبکههای رسانهای معاند در غرب به شدت تلاش میکند تا بر افکار ایرانیان تاثیر گذارد چراکه به عنوان یک فرقه اقلیتی با هدف افزایش پیروان خود، در پی کسب موقعیت سیاسی و اقتصادی بوده است.
اوجگیری بهاییت در عرصهٔ قدرت و ثروت به دورهٔ پهلوی بر میگردد چراکه رضاشاه نسبت به بهائیان بسیار خوشبین بود، چنان که یکی از افسران بهایی را به عنوان آجودان مخصوص فرزند خود، محمدرضا انتخاب کرد. دختران ارشد رضاشاه و پسر ارشد وی (محمدرضا) آموزشهای اولیه خود را در مدارس ابتدایی بهائیان دیدند و از آنجایی که بهاییت در دورهٔ قاجار به دلیل سیطرهٔ علما بر عرصههای سیاسی – اجتماعی به انزوا کشیده شد، در دوره پهلوی موقعیتی طلایی در اختیار این فرقه قرار گرفت تا به شکلی گسترده عرضاندام کند.
این نفوذ تاحدی ادامه یافت که پس از به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی، فرقه بهائیت به مناصب اساسی در حکومت دست یافت و عناصر این فرقه با رسوخ به دستگاه دولتی، نبض اقتصاد و سیاست کشور را در دست گرفته و با حمایت دولتهای استعماری، روشهای مختلف اسلامستیزی را پیاده ساختند اما نقش روحانیت، به خصوص آیتالله بروجردی و پس از ایشان، امامخمینی (ره) در مبارزه فکری و قانونی با این فرقه، بسیاری از اهداف مشترک حکومت و بهائیت را خنثی کرد.
تاکید امام خمینی (ره) بر اهمیت نفوذ بهاییها در رژیم پهلوی
اهمیت نفوذ این فرقه و مبارزه علیه آن تا جایی بود که امام خمینی (ره) درباره نفوذ بهائیان در رژیم پهلوی اینگونه تذکر دادند:
«اینجانب، حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستها است، که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند. و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه میکنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط میکنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأیید میکنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمیکند. و اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.» (صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۰)
پاسخ امام خمینی (ره) به استفتائات در مورد بهاییان
همچنین امام خمینی(ره) در پاسخ به استفتاءات بازرگانان و اصناف قم مورخ ۳۰/۹/۴۱ فرمودند:
«… استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه کنند.» (صحیفه امام، ج۱، ص۱۰۸)
از سوی دیگر فتوای رهبر انقلاب درباره نشست و برخاست با پیروان فرقه ضاله بهائیت نیز امری روشن در زمینه تعامل با این افراد است که شاید لازم باشد رونوشتی از این استفتا به خانواده هاشمی تقدیم شود.
استفتاء رهبر معظم انقلاب درباره تعامل بهاییها
رهبر انقلاب در همین زمینه فرمودند:
«همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزی، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است، واجب است.»
در حالی که امام راحل و رهبر انقلاب اسلامی همواره نسبت به نفوذ این فرقه ضاله هشدار داده بودند اما میزان مراودات با این فرقه از سوی جناحی خاص معطوف به خانواده هاشمی نمیشود هر چند که اگر روی تک تک اعضای این خانواده دست بگذاریم، سندی برای حمله به انقلاب و انقلابیون وجود دارد اما اصل حرف به سایر اسناد و مدارکی میرسد که پیش از این نه تنها شخص فائزه حمایتهایی را در راستای تعامل با اعضای این فرقه داشته بلکه اصلاح طلبان دیگری نیز در تلاش برای پیوند با آنان بودهاند.
پای نفوذ بهاییها در فتنه ۸۸ بیشتر باز شد
پررنگتر شدن این مسئله وقتی بود که در ماههای نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه ۸۸ پای نفوذ این فرقه بیشتر باز شد و عملا با برخی افراد مسئله دار به یک ائتلاف و در ادامه به اتحاد رسیدند.
اسناد موجود حکایت از این دارد که در تبلیغات انتخاباتی یکی از سران فتنه که با حضور رئیس دولت اصلاحات برگزار شده بود، «ن. خ» از بهاییان شناسنامه دار کنار وی ایستاده است و حتی در تبلیغات یکی دیگر از سران فتنه حضور بهاییها به وفور دیده شد تا جایی که حتی یکی از نزدیکان رهبران فرقه ضاله بهایی به نام «ن. خ» در وبلاگ خود خبر از این دیدار داده بود.
حضور بهایبان در مراکز و برنامههای تبلیغی یکی از سران فتنه
این در حالی است که در ایام تبلیغات انتخابات ۸۸ نیز شاهد حضور بهایبان در مراکز و برنامههای تبلیغی یکی از سران فتنه بودیم.
علاوه بر تبلیغات و وعده وعیدهای بیحد و اندازه فتنه گران در ایام انتخبات ۸۸، شاهد حمایتهای بیدریغ برخی ضد انقلابهای فراری و خارج نشین از این فرقه نیز بودهایم.
سحرخیز نیز از جمله فعالین فتنه ۸۸ و البته مدیر کل مطبوعات داخلی در وزارت فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات است که بارها در حمایت از فرقه ضاله بهاییت قلم زده است و علاوه بر این مطالب بسیاری در این زمینه دارد.
داستان تکراری حمایتهای محمد نوری زاد از فرقه ضاله بهاییت
داستان تکراری حمایتهای محمد نوری زاد از این فرقه ضاله؛ معلوم الحالی که دستمایه تبلیغات گسترده اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و البته وقاحتهای بیشرمانهای را نیز در توهین به علمای شیعه به خرج داده است.
چندسال پیش محمد نوری زاد پای کودک بهائی را به نشانه شرمساری از بهائیان بوسید و گستاخانه به حمایت از جامعه بهائیان پرداخت. در جایی به همراه «محمد ملکی» در مقابل جمعی از دانش آموزان و دانشجویان بهائی زانو زده و از آنان عذرخواهی کرده و در جایی دیگر در سفر «صلح و دوستی» به دیدار خانواده بهائیان شتافت و از آنان دلجویی کرد.
وی در روایت خود از دیدار با بهائیان به تشیع حمله کرده و مینویسد:» آرتین «یعنی همان پسرک چهارسالهٔ بهایی را نشاندم بر یک صندلی، و از جانب همهٔ گردنفرازان شیعه، از او پوزش خواستم و بر پاهای کوچکش بوسه زدم. چشم در چشم او دوختم و با التماسی آمیخته به درد، از او خواستم که اگر میتواند به روی منِ شیعه آب دهان بیندازد و به صورتم سیلی بزند.»
اکنون با نگاهی بسیار کوتاه و گذرا به کارنامه ننگین اپوزیسیونهای خارج نشین، علامت سوال بزرگ این است که بر چه اساسی فرزند رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام همگام با ضد انقلابهای خارج نشین به راحتی با دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی ایران دیدار میکند؟
این دیدارهای متناوب فائزه هاشمی با فرقهای که دین اسلام را به کلی منسوخ اعلام کرده و اصل مهدویت را منکر شده، چگونه قابل توجیه است؟
آیا بیانات صریح امام (ره) و استفتا رهبر معظم انقلاب در این زمینه پاسخی روشن به نفس این دیدارها و ضرورتهای دوری از این افراد نیست؟