4

فتاح: نامزد ریاست جمهوری نخواهم شد

  • کد خبر : 191797
  • ۰۵ تیر ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۱

افق نیوز/اصولگرایان تندرو اسمش را در فهرست گزینه‌های محبوب‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس می‌گذارند. اصولگرایان معتدل، او را مهم‌ترین رقیب نامزدهای انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری می‌دانند. اما فتاح در گفت‌وگوی مفصلی که در یکی از روزهای داغ ماه رمضان با «اعتماد» دارد، با آرامش، تواضع و لبخندی که ویژگی یک سیاستمدار اهل مدارا با همه […]

افق نیوز/اصولگرایان تندرو اسمش را در فهرست گزینه‌های محبوب‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس می‌گذارند. اصولگرایان معتدل، او را مهم‌ترین رقیب نامزدهای انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری می‌دانند. اما فتاح در گفت‌وگوی مفصلی که در یکی از روزهای داغ ماه رمضان با «اعتماد» دارد، با آرامش، تواضع و لبخندی که ویژگی یک سیاستمدار اهل مدارا با همه طیف‌های تفکری است، به این شایبه جواب منفی می‌دهد. او غیر از این، جواب‌های دیگری هم دارد. جواب‌هایی که شعارهای پیشینش را تا حد زیادی واقعیت می‌بخشد. تحمل و سعه صدری که دولتمردان را به آن توصیه می‌کند، در جواب‌هایش به سوال‌های «اعتماد» هم هست. خودداری فتاح از غیبت و بدگویی در مورد مدیران پیشین، فقط یک ویژگی در حرف و مثال نبوده. اکنون هم که به عنوان نخستین رییس بزرگ‌ترین نهاد حمایتی کشور صاحب مسوولیت است، دلش نمی‌خواهد در مورد بازیگران قبلی عرصه سیاست، کلامی خارج از عرف گفته باشد.

 

نخستین سوال را می‌دانید حتما، می‌خواهید رییس‌جمهور بشوید؟

می‌شود بپرسم چرا این‌طور فکر می‌کنید که این سوال به ذهن‌تان می‌رسد؟ من کاری کردم که این ظن را ایجاد می‌کند؟

نحوه گفتار و عملکرد شما در این مدت، هم این شبهه را ایجاد کرده که ممکن است بخواهید وارد انتخابات دوازدهم بشوید و هم ممکن است که، البته نه چندان آگاهانه و به عمد، بخواهید مدلی از آقای احمدی‌نژاد را احیا کنید. اینکه در ابتدای حضورتان در کمیته امداد، تصمیم گرفتید ساختمان را از شمال شهر به جنوب شهر منتقل کنید، بعضی جملات شما مثلا اینکه گفتید «خدمت باید بی‌منت و بی‌صدا باشد»، انتقادهای خیلی صریحی که از دولت‌ها داشتید مثلا اینکه «جمعیت امداد دماسنج جمهوری اسلامی است» یا «دولت‌ها مرتب بازتولید فقر می‌کنند» و البته سفرهای استانی‌تان. سابقه نداشت که سرپرستان امداد پای‌شان را از تهران بیرون بگذارند.

چرا. آنها هم انصافا خارج از تهران می‌رفتند.

حداقل نه به اندازه شما.

بله این را قبول دارم ولی شهادت می‌دهم آنها هم سفر زیاد داشتند. حق‌شان پایمال نشود. اما شاید سفر من در این مدت، به نسبت بیشتر بوده، این را رد نمی‌کنم. چرا که اعتقاد دارم علاوه بر مدیریت ستادی، بایستی با حضور میدانی، میزان اثرگذاری تصمیم‌ها را سنجید و البته در هر استان به اقتضای شرایط محیطی، جغرافیایی، قومیتی و جمعیتی باید تصمیم‌هایی از جنس نیازهای آن استان گرفت.

رفتار و عملکرد شما باعث این شبهات و طرح این سوال شده.

اینها هم باعث نمی‌شود ظنی ایجاد شود که این سوال را بپرسید. ما در کمیته امداد امام منصوب شدیم و خودمان هم با پای خودمان نیامدیم، اصرار هم نکردیم برای آمدن. روزهای اول شاید برای خود من هم کمی ناباورانه بود چون سوابق کاری من از جنس دیگری بود؛ عمرانی و سد‌سازی و وزارت نیرویی. ولی وقتی در سطح نظام چنین بحثی پیش آمد، من این مسوولیت را با کمال میل قبول کردم چون فکر کردم می‌شود خدمتی برای مردم عزیزمان انجام داد. من فکر کنم سوال شما از اینجا شکل می‌گیرد که دولت‌ها و نامزدهای انتخابات، در ایام انتخابات کارهایی انجام می‌دهند که جلب آرا کنند که معمولا اکثر دولت‌ها می‌کنند. ظاهرش این است. مثلا حقوق‌ها را زیاد کنند، به بعضی اقشار برسند. کار امداد، جنسش معلوم است. امداد است و کار ما همین است که به اقشار کم‌درآمد کمک کنیم و وظیفه‌مان هم این است که این کار را واقعا درست انجام بدهیم، با سرعت انجام بدهیم چون فرصت زیادی هم نیست. ممکن است یک عده از بین بروند. امداد واقعا باید اورژانسی باشد. یک عده را اگر دیر سراغ‌شان برویم، می‌بینیم اتفاقاتی می‌افتد. باید همه این اجازه را و این فرصت را به ما بدهند. اصلا ماهیت کار ما این است. اگر ما نرویم جای دوردست و به اینها سر نزنیم، خدا و مردم این را از من می‌پذیرند؟ من باید بروم سر بزنم. وقتی می‌رویم، می‌بینیم، تازه می‌فهمیم وضعیت آن فرد، شرایط آن نقطه دورافتاده که معمولا کمتر، مسوولان حوصله می‌کنند بروند چگونه است. این به نظر من نباید در مملکت تبدیل به رویه یا قاعده‌ای شود که اگر مسوولی تحرکی داشت و رفت بگوییم این حتما اهدافی داشته. واقعا در مملکتی که به دلیل ذات مردم‌سالاری آن، تعداد انتخاباتش زیاد است نباید یک سال قبل از انتخابات کاری کرد که شاید از آن برداشت انتخاباتی شود. این خوب نیست و اجر و ثواب آن کار را هم از بین می‌برد. من اصلا در آن فضا نیستم. ما مسوولیت‌مان را انجام می‌دهیم و سعی می‌کنیم در چارچوب عمل کنیم. من الان اینجا مسوولم. شما تا حالا دیدید من مصاحبه‌ای غیر از کار امداد انجام داده باشم یا بروم جایی غیر از موضوع امداد سخنرانی کنم؟ امکان ندارد. خیلی دعوت می‌کنند، گروه‌های دانشجویی، انجمن‌های تخصصی و کارشناسی و در جمع‌های مدیریتی غیر از موضوع مربوط به حوزه کاری امداد امکان ندارد بروم. می‌گویم اگر به امداد مربوط است من می‌آیم وگرنه، چه ربطی دارد؟ اگر وقت دارم، اگر توانی دارم، صرف ماموریت امداد می‌کنم. معنا ندارد. اصلا به قیافه ما این فعالیت سیاسی می‌آید؟ (به شوخی)

به هر حال روسای جمهور ما هم شهروندان این جامعه هستند. هیچ کدام‌شان شاید قبل از فعالیت‌های انتخاباتی به قیافه‌شان نمی‌آمده که می‌خواهند وارد انتخابات شوند.

من بالاخره قبل از اینجا هم مسوولیت داشتم، وزیر بودم، در کابینه بودم. امروز و از این بعد، باید کار ما بیشتر از این جهت ارزیابی شود که آیا اساسا در ماموریت امداد عمل می‌کنیم یا خارج از چارچوب. ما امروز با دولت و مجلس تعامل داریم و سعی کردیم دقیقا در چارچوب وظایف‌مان انجام وظیفه کنیم و من، این خادمی در این مسوولیت را حقیقتا برای خودم یک افتخار بزرگ می‌دانم. ثوابش هم از آن مسوولیت‌های دیگر در هر سطحی، بالاتر است. این را علما گفته‌اند و مردم می‌گویند و البته خودمان اعتقاد داریم.

پس شما در فهرست مناظره‌های سال آینده نیستید؟

ان‌شاءالله به لطف خدا نخواهم بود. امیدوارم حتما در این مسوولیت خطیر باشیم، بمانیم و خدمت کنیم به همین اقشاری که ولی نعمت ما و همه هستند.

اتفاقا در سال ٩٢ هم شنیدیم که جبهه پایداری خیلی تلاش می‌کرد شما را ترغیب کند برای ورود به انتخابات یازدهم که گفته بودید آمادگی‌اش را ندارم. حتی برای انتخابات مجلس هم، البته از نوع دیگری جواب دادید و گفتید یک جا نشستن و فقط قانون وضع کردن را دوست ندارم. امروز، بعد از یک دوره وزارت و ریاست هنوز آماده نیستید؟

من به صراحت عرض می‌کنم هیچ وابستگی و تعلق و عضویتی در هیچ گروه سیاسی ندارم. البته در بین طیف‌ها و گروه‌های سیاسی و اجتماعی فعال در کشور دوستان بسیاری دارم و الان هم هیچ قصد و نیت سیاسی و انتخاباتی ندارم و به هیچ‌وجه برای کاری غیر از خدمت به فقرا و فعالیت در کمیته امداد احساس تکلیف و وظیفه نمی‌کنم.

ولی چهره شما بین اصولگرایان به عنوان یک تکنوکرات، یک مهره اقتصادی مهم و به عنوان، من دقیقا این اصطلاح را می‌گویم چون خیلی دفعات از شما با این عنوان یاد شده، یک سیاستمدار اخلاق‌گرا مطرح است و نه تنها اصولگرایان، حتی از بعضی اصلاح‌طلبان هم می‌شنویم که از آمدن شما به عرصه انتخابات استقبال می‌کنند.

شما به همه‌شان سلام برسانید و تشکر کنید ولی بنده در این موضوعات اصلا وارد نمی‌شوم. اینکه از کارهایی که در حوزه ماموریت‌های کمیته امداد به صورت روزمره انجام می‌دهیم تلقی دیگری، به غلط واقعا، ایجاد شود حیف است. ما همین خدمت‌مان را بتوانیم ادامه دهیم راضی هستیم. مطمئن باشید خدمت در کمیته امداد را بالاترین فضیلت‌ها می‌دانم و هیچ قصدی غیر از خدمت به جامعه هدف ندارم و امیدوارم مقبول افتد.

تقریبا از دو سه ماه دیگر سال انتخابات شروع می‌شود.

شاید هم شروع شده.

شاید. از مهرماه فعالیت‌ها رسمی و علنی خواهد بود. ممکن است از کدام جناح و تفکر سیاسی حمایت کنید؟ گزینه خاصی دارید؟

من فکر ‌کنم نباید بگوییم جناح. من خودم سعی می‌کنم این طوری عمل نکنم. بحث ریاست‌جمهوری، بحث شایستگی‌های فردی، مدیریتی و تجربی یک فرد است. حتی در انتخابات مجلس هم واقعا من فکر می‌کنم از هر جناحی، اگر آدم مخلص، شایسته، توانمند، دارای تجربه مفید مدیریتی باشد و بتواند وظیفه‌اش را خوب انجام دهد، ما باید از او حمایت کنیم. مبادا درباره مسائل مملکت جناحی فکر کنیم. یکی از اموراتی که در کمیته امداد هم به صورت ویژه به آن توجه شده جنبه اجتماعی و مردمی فعالیت‌های این نهاد و البته پرهیز از ورود به بحث‌های جناحی، سیاسی، گروهی و صنفی است.

دوره‌ای که شما در وزارت نیرو بودید، خیلی گفته می‌شد و خودتان هم اشاره کرده بودید که وزارتخانه شما جو آرامی داشت و این جمله از شما یادگار مانده که در هفته اول بعد از حضور در وزارت، گفتید من جای آبادی را تحویل گرفتم و تلاش می‌کنم آبادترش کنم. خیلی‌ها تایید می‌کردند که شما هیچ‌وقت پشت سر مدیران قبلی بد نگفتید و با وجود فشارهایی که در همان دوره بود، مدیرانی که تفکر مخالف یا متفاوتی داشتند را کنار نگذاشتید. در کمیته امداد هم همین طور عمل کردید. آیا می‌خواهید تصویر متفاوتی از پرویز فتاح به جامعه ارایه دهید؟

من آن موقع هم که در دولت نهم بودم، دولت نهم یک رویکرد رفتاری داشت، در جامعه، در مجلس و در اذهان عمومی و البته بنده سعی کردم با حفظ چارچوب‌های کلی فعالیت در دولت و وفاداری به اصول علم مدیریت مشی مدیریتی و اصالت رفتاری خودم را حفظ کنم. برای من مهم نبود مثلا رفتار کلی دولت به چه صورت است. مهم این بود ما نقش خودمان را درست ایفا کنیم. مثلا رفتار آن دولت با مجلس، خیلی مناسب نبود. ولی مجلس با ما خیلی خوب بود. موقعی که می‌خواستم از دولت جدا شوم، ٢٢� نماینده در حمایت از من امضا جمع کردند. هر موقع هم مجلس می‌رفتم احترام می‌گذاشتند. یادم می‌آید تقریبا همیشه مجلس را قانع کردیم. من خیلی سوال جواب دادم در آن مجلس ولی قانع شدند، هم در صحن هم در کمیسیون. سعی کردیم منطقی بگوییم. چون سوال کردید می‌گویم. بارها می‌شد مجلس می‌رفتم، در صحن به سوال جواب می‌دادم، می‌آمدم، می‌گفتند آقای فتاح به خودت زحمت نده. این بنده خدا که سوال کرده، قانع نمی‌شود، فقط می‌خواهد سوال کند. می‌گفتم نه، من الان دارم با ملت صحبت می‌کنم. خانه ملت صدای من را می‌شنود. منطقی جاری می‌کردیم و می‌دیدم اتفاقا آن نماینده سوال‌کننده می‌گفت من قانع شدم. بالاخره وقتی مسوولیتی را می‌پذیریم، در واقع نماینده ملت هستیم. نماینده مردمیم. مردم حرف ما دولتمردها را گوش می‌دهند. گاه می‌آیند مثل شما، جملات ساده من را به خود من می‌گویند که شما آنروز چنین گفتی. می‌بینم چقدر دقیق گوش کرده‌اند. مردم از ما انتظار رفتارهای صادقانه و منطقی و غیر نمایشی را دارند و من فکر می‌کنم ما باید الگوی مردم باشیم. ما می‌توانیم از مردم برای نظام اعتماد جلب کنیم و نباید هم فیلم و نقش بازی کنیم. ما باید همانی باشیم که واقعا هستیم. وقتی آن جوری باشیم، مردم حرف ساده ما را می‌پذیرند. بارها برای خود من اتفاق افتاده. یادم هست به دلیل بروز یکی از گسترده‌ترین خشکسالی‌های کشور در سال ٨٧، خاموشی‌های برق به صورت اجباری به مردم تحمیل شده بود چون سدها کم آب بود و امکان تامین برق به هیچ عنوان فراهم نبود. ما آمدیم خیلی ساده با مردم حرف زدیم. گفتیم وضع این است، شرایط این است. من دیدم مردم واقعا تحمل کردند، همراهی کردند، بزرگواری کردند. یعنی آنها هم قصور ما را، از نظر ظاهری واقعا به بزرگواری پذیرفتند. عذر ما را پذیرفتند. ولی اگر ما بخواهیم واقعیت را و آن باطن را یک جور دیگر جلوه بدهیم، مردم هوشمندند. هوش مردم واقعا خیلی زیاد است در ایران.

واقعا برای شما این یک کلید عملکرد بوده در تمام مسوولیت‌ها؟

بله. اما یک واژه خوبی در سوال شما بود، مدیر اخلاق‌گرا. من نه اینکه بخواهم این نقش را بازی کنم، من همینم. من قبل از اینکه وزیر هم بشوم همین بودم، الان هم همین هستم. فکر می‌کنم بخش مهمی از رفتار مدیریتی و روح سیاست ما باید اخلاقی باشد. چرا که اصولا ثمره دینداری، ظهور و بروز مکارم اخلاقی است. آیا ما مدیریت می‌کنیم تا رفتارهای پسندیده اخلاقی و دینی را بتوانیم گسترش دهیم؟ یا اینکه فقط مدیریت می‌کنیم؟ اگر ادعای اخلاق‌مداری داریم باید در رفتارمان متجلی شود. با شعار نمی‌شود مدیریت اخلاقی کرد.

مثلا وقتی به شورای نگهبان رفتید برای توضیح علت تغییر ندادن ساعت‌ها توسط دولت، یا ترک کردن آخرین جلسه دولت نهم به خاطر تفکری که داشتید، اگر اینها در همان ابتدای وزارت شما هم اتفاق می‌افتاد همین طور عمل می‌کردید؟

بله، همین طور. هیچ فرقی نمی‌کرد. من واقعا درباره تغییر ساعت همان کاری را کردم که کارشناسی شده بود. اواخر وزارتم هم نبود. ما در این باره هم نامه نوشتیم، هم گفتیم. شورای نگهبان هم رفتم و شاید یک مقدار خلاف نظر دولت عمل کردم ولی کارشناسی همان بود. من یک مهندسم. یک مهندس باید به یافته‌های فنی، ذهنی و اصولی‌اش عمل کند. مثل یک پزشک که در مورد تب مریض، نباید تابع همراه مریض باشد. باید به واقعیت عمل کند که ممکن است تلخ هم باشد، به جراحی منجر شود، به داروی تلخ منتهی شود.

پس تلاش هدفمندی نبوده برای اینکه بخواهید پایگاه اجتماعی سیاسی‌تان را تقویت کنید؟

واقعا این طور نبوده و سعی می‌کنم هیچ موقع این طور نباشد. چه نیازی هست؟ مگر ما قرار است از این نمایش‌ها و بازی‌های سیاسی و رفتارهای نمایشی، چه چیزی به دست بیاوریم؟ اگر کار برای خدا و بدون توجه به نیت‌های شیطانی باشد، خداوند، خودش عزت می‌دهد.

پس چرا در موردتان شایعه ساخته شد؟ شما مدیر دولت نهم بودید، رفتارهایی کردید که رییس دولت نهم و دهم خوشش نمی‌آمده از این رفتارهای مدیری که ایشان منصوب کرده.

چه شایعه‌ای؟

من هم می‌خواهم از شما بپرسم چرا در مورد شما شایعات زیادی درست می‌شود، مثلا موضوع شهردارشدن شما که ظاهرا نپذیرفته بودید؟

واقعا دلیلش را نمی‌دانم. جالب اینجاست که من همیشه با رسانه‌ها و تریبون‌های خبری، ارتباط نزدیکی داشته و خودم را در معرض پاسخگویی گذاشته‌ام ولی گاهی به دلایلی، شایعات به درست یا غلط درست می‌شود که امیدوارم این روند متوقف شود. مثلا در مورد همین شایعه شهردار شدن، چون رشته من فنی بوده و در کار عمرانی بودم و در بنیاد تعاون بودم و همان موقع هم با آقای قالیباف برای پل صدر و تونل نیایش و بعضی از پل‌های تهران قراردادهای متعددی داشتیم و کمک کردیم، شاید موجب ایجاد این شایعه شد. حرفه ما اصلا همین فنی و عمرانی است. بالاخره چون در گذشته من وزیر هم بودم، طبیعی است که مردم یا بعضی مسوولان ذهن‌شان می‌چرخد، آنهایی را که احتمالی می‌دهند اسم‌شان را می‌آورند. ولی ما همان موقع گفتیم ما این آمادگی را نداریم برویم برای شهرداری.

بیشتر می‌خواهید خودتان را در چه لباسی به مردم معرفی کنید؟ به عنوان یک سپاهی؟ یک مدیر جهادی؟ یک مدیر کنار گرفته از کابینه نهم؟ یک مهندس فنی؟ رییس کمیته امداد؟

من سعی می‌کنم یک طوری عمل کنم که واقعا هستم. فراتر از آن نه. مردم، ما را، حقیقت ما را، درون ما را، واقعا همان اندازه که هستیم متوجه می‌شوند. نه بیشتر، نه کمتر. و این به عمل ما بستگی دارد و من مطمئنم مردم از نگاه کردن ما، گفتار ما، حرکات و سکنات ما می‌فهمند بالاخره ما چقدر راست می‌گوییم، چقدر واقعی صحبت می‌کنیم، چقدر عمل می‌کنیم، چقدر درست عمل می‌کنیم، چقدر صداقت داریم. مردم این را می‌فهمند. این کار خداست. این طوری است حقیقت عالم و ما سعی می‌کنیم همانی باشیم که باید باشیم و هستیم. بیشتر و کمتر، نه.

این خاطره را تعریف کرده بودید که در یکی از جلسات دولت نهم، همان موقع که کشور به دلیل کم آبی دچار قطع برق بود، از اعضای دولت خواسته بودید که برای باران دعا کنند. وقتی جلسه را ترک می‌کنید می‌بینید تهران باران گرفته و همان جا خدا را شکر می‌کنید و گریه‌تان می‌گیرد. در آخرین جلسه دولت نهم هم شما از اینکه آقای مشایی خلاف تمایل رهبری آمد و خواست نقش معاون اولی دولت را ایفا کند گریه کردید. یک مدیر باید فرد منطقی باشد ولی شما با جامعه هدفی مواجهید که از شما انتظار دارد وقتی با آنها مواجه می‌شوید، عواطف و احساس‌تان را وسط بیاورید. شما بالاخره فرد منطقی هستید یا فرد احساس‌مدار؟

سعی می‌کنم منطقی باشم ولی احساس هم بخشی از واقعیت زندگی است. احساس در وجود همه ما هست. شما وقتی می‌خواهید خیلی شفاف و ساده و راحت با فامیل‌تان، مادرتان و دوست‌تان صحبت کنید، بالاترین حد عقلانیت تان، احساس‌تان است که بروز می‌دهید و ممکن است گریه کنید. اینجا نمی‌شود ایراد وارد کرد. طبیعی است که گاهی احساس آدم جاری می‌شود و بروز و ظهور پیدا می‌کند. پس در بعضی مقاطع این بخشی از همان ظهور و بروز عملکرد ما، آن درون ما است. ضمن اینکه من در ایام قدیم اینطوری نبودم. خاطرم هست که اوایل انقلاب، بعد از انقلاب، در دوره دفاع مقدس من واقعا این طوری نبودم ولی آنقدر دوستان ما جلوی ما شهید شدند و آنقدر پیکر متلاشی اینها را جمع کردیم، بهترین آدم‌ها را، در شدیدترین صحنه‌ها، این آنقدر تکرار شده که دل است دیگر. بالاخره می‌بینی یک جوری رئوف می‌شود. و من از این بابت ناراحت نیستم که قلب‌مان یک مقدار رقیق شده. بعضا نیاز داریم راحت‌تر گریه کنیم، حتی به حال خودمان، یک جایی به حال مردم، اشکالی ندارد یک جاهایی بروز کند. نمی‌گویم همه جا، ولی می‌خواهم بگویم که بالاخره یک قطره اشک هم جای دور نمی‌رود. قبل از ماه مبارک، سوم خرداد رفتیم خرمشهر و چهارم خرداد آبادان بودیم. چند خبرنگار هم همراه ما بودند و دو، سه خانه با ما آمدند. داشتم با آن خانم و پسربچه حرف می‌زدم، دیدم اینها دارند گریه می‌کنند. من که گریه نمی‌کردم. ولی دیدم آنها بهتر از من آن صحنه را فهمیدند. آنها عمیق‌تر از من دیدند. گفتم احسنت به شما که موضوع را خوب گرفتی. نمی‌شد ایراد وارد کنی. انسان است دیگر. صحنه‌ای دیده و اشکش واقعا در کمال زلال بودن و شفافیت بروز کرده.

خودتان چطور؟ در این یک سال و سه ماه ریاست، با مددجویی مواجه شدید که مشکلاتش، دشواری زندگی‌اش باعث گریستن شما بشود؟

چند جا بود. من سعی می‌کنم خانه اینها می‌روم خویشتن‌دار باشم، به اینها روحیه بدهیم، دست‌شان را بگیریم، تاب آوری را، صبر را به‌ آنها تذکر بدهیم، بالاخره درست می‌شود، شما مقاوم باشید. ولی یک جایی آدم می‌بیند که خود ما جای او باشیم واقعا این حرف‌ها را چطور می‌پذیریم؟ انسان است دیگر. چند جا پیش آمده، خیلی شرایط سختی بوده و من خودم واقعا طاقتم طاق شد. اخیرا در سنندج خانه‌ای رفتیم، خانمی، شوهرش بر اثر حادثه از دنیا رفته بود. یک بچه یتیم داشت و خانم، خودش سرطان گرفته بود، دست‌هایش حرکت نمی‌کرد، تنها بود، جای خیلی سختی زندگی می‌کرد و گفت پدرم از کار افتاده است و مادرش هم دچار مریضی صعب العلاج شده بود و هیچ کسی در این دنیا نداشت. ما شیرینی برده بودیم. هر خانه‌ای می‌رویم سعی می‌کنیم ببریم. گفتم جعبه را باز کنید بچه شیرینی بخورد. پسربچه ۶ یا ٧ سالش بود. یک جوری شیرینی می‌خورد داشت واقعا خفه می‌شد. گفتم ما هستیم، یواش‌تر بخور. بچه را آوردم بغلم نشاندم. بچه یک بشقاب از شیرینی پر کرد و من گفتم اینها را می‌خورد و مریض می‌شود. ما که حرف می‌زدیم با بشقاب شیرینی‌ها رفت از اتاق بیرون و از پله رفت پایین. گفتم رفته بیرون شیرینی‌ها را بخورد. بعد از ۵ دقیقه که آمد، به زبان کردی به مادرش گفت مادر، شیرینی را بردم دادم به بچه‌ها بخورند. یعنی یکی مثل خودشان، طبقه پایین همان زندگی می‌کرد که خیلی هم وضع خانه خراب بود. این پسربچه و مادرش واقعا هیچ چیزی نداشتند اما پسربچه آنقدر می‌فهمید که شیرینی را ببرد به همسن و سال‌های خودش بدهد. وقتی آمد، انگار کار بزرگی کرده، به مادرش گفت رفتم شیرینی به بچه‌ها دادم. شما با این فقر چطور برخورد می‌کنی؟ این فقر که انقدر انسان را و بچه را از نظر معرفت بالا برده؟ این بچه ۶ ساله نباید فقط خودش بخورد، ببرد به یک بچه دیگر هم بدهد. این فقط یک جعبه شیرینی بود. چطور ما انسان‌های بزرگ و بالغ به اندازه بچه نمی‌فهمیم؟ واقعا اگر به اندازه یک بچه بفهمیم وضع جامعه این طور می‌شود؟ امداد ما، کمک ما، دستگیری ما این طور می‌شود؟ نمی‌توانیم بعضی چیزها را تقسیم کنیم؟ آنجا هم دل آدم واقعا درد می‌آید که چه آدم‌های بزرگی در این دنیا هستند که باید تحسین شوند. یعنی فقر، معرفت اینها را از بین نبرده، بزرگی‌شان سر جایش هست، هرچند ظاهر خانواده آنقدر بد است اما انسان‌های بزرگی هستند.

چرا گلایه کردید از اینکه سیاستمداران ما، دولتمردان ما، افراد عادی جامعه، قدرت تحمل‌همدیگر را از دست داده‌اند و سعه صدر جامعه پایین آمده؟

این یک واقعیت است.

چه دیدید که به چنین گلایه‌ای رسیدید؟

ما یک اخلاق اجتماعی داریم. گاه می‌بینید مردم در سطح خیابان، سر یک تصادف کوچک، سر یک موضوع پیش پا افتاده با هم دعوا می‌کنند، به هم پرخاش می‌کنند. چرا؟ چه رفتاری است؟ آنهم ایرانی جماعت، با این سابقه اخلاقی، تاریخ… باید مبانی اخلاقی در جامعه تقویت شود. الان بیشتر میزان پرونده‌های ورودی به قوه قضاییه پرونده‌های نزاع است. نباید بگذاریم اخلاق اجتماعی و رفتار اجتماعی تضعیف شود. همه باید به هم احسان کنند، نیکی کنند، دستگیری کنند، مهربانی کنند. این بخشی از امداد است. اگر این روحیه در جامعه باشد مشکل خیلی از فقرا حل می‌شود. ما نباید به فقرا بی‌تفاوت باشیم.

این حس را دارید که جامعه نسبت به فقرا بی‌تفاوت شده؟

در جامعه انسان‌های خیر خیلی زیادند، خیلی کمک می‌کنند، ولی انتظار داریم فراگیر شود. یک عده می‌توانند مشارکت کنند. در حال حاضر میزان مشکلات خانواده‌های نیازمند به گونه‌ای است که نیازمند جذب منابع مالی بیشتر و جلب مشارکت تعداد بیشتری از مردم عزیز کشورمان هستیم. ما بدون حضور مردم نمی‌توانیم از عهده حل مشکلات دهک‌های پایین جامعه بربیاییم. هرجا مردم وارد عرصه شده‌اند، غوغا کرده‌اند. در حال حاضر نیز باید توده‌های مردم به ویژه کسانی که امکان رسیدگی و کمک به نیازمندان دارند را بسیج کنیم تا بتوانیم مشکلات را حل کنیم.

و می‌بینید که اختلاف طبقاتی بیشتر می‌شود؟

اگر می‌بینیم بیشتر می‌شود با ذات انقلاب ما همخوانی ندارد. از آن جنس نیست. اگر هم امروز انقلاب ما هنوز با همه ناملایمات برقرار است، پایدار است، برای این است که فقرا امیدی دارند به این نظام و هنوز فکر می‌کنند که هستند در نظام کسانی که به اینها می‌رسند و حواس‌شان هست و امیدشان را از دست ندادند.

یکی از منابع درآمد امداد، کمک‌های رهبری به امداد است. گزارش‌دهی شما به ایشان چطور است؟ در طول این مدت هرچند وقت یک بار به ایشان گزارش دادید؟ چه گزارش‌هایی بوده؟ چه جزییاتی داشته؟

گزارش‌های ما، هم حضوری است، بعضا مشرف می‌شویم. به مناسبتی هم ممکن است گزارشاتی را طلب کنند. مواردی هم، موردی است و گزارش می‌دهیم. گزارشات دوره‌ای هم داریم. چون نمی‌شود وقت معظم‌له را بگیریم، به دفتر ایشان می‌رویم و حضوری گزارش می‌دهیم و آنها هم به حضرت آقا منعکس می‌کنند. یک مواردی هم بنده از طرف هیات امنا از اوضاع و احوال‌مان و از کارهایی که شده و از نواقص و توفیقاتی که داشتیم و از مسائل دولت و مجلس کتبا می‌نویسم و سعی می‌کنم گردش کار داشته باشیم و خیلی جالب است که مقام معظم رهبری با همه مشغله‌ای که داشتند و دارند دقیق می‌خوانند. ما هر گزارشی که نوشتیم در اسرع وقت جواب آمده که گزارش خوانده شده، دیده شده… .

یکی از مواردی که ایشان در جلسه سال گذشته شورای اجتماعی کشور تاکید داشتند که باید برطرف شود مساله فقر بود. شما بیشترین تعداد مددجویان را در کشور زیر پوشش دارید. در مورد فقر خدمت ایشان چه گزارشی دادید؟

آنچه واقعیت بوده. من سعی می‌کنم حقیقت مطلب به مسوولان نظام حتما منعکس شود ولو تلخ باشد. وقتی ما با مردم این طور همه‌چیز را می‌گوییم، حتما در خفا برای مسوولان خیلی راحت‌تر و شفاف‌تر باید گفت نه اینکه فکر کنیم حالا این گزارش را چطوری بدهیم و چطور اصلاحش کنیم، اصلا امکان ندارد. گزارشاتی که من می‌دهم، گاه بعضی دوستان می‌گویند کمی تلخ است. می‌گویم نه، واقعیت است. واقعیت ممکن است تلخ باشد. هم خدمت مقام معظم رهبری، هم خدمت آقای رییس‌جمهور دکتر روحانی. اخیرا محضرشان بودم و گزارشی دادم و اتفاقا دیدم آقای دکتر روحانی نه‌تنها مکدر نشد بلکه واقعا تشکر کرد و گفت خیلی خوب بود این مطالبی که شما به من گفتی. نه اینکه ایشان نمی‌دانستند. من سعی کردم ماهیت و وضعیت را به نحوی بگویم که رییس‌جمهور مملکت در جریان واقعیت امر باشد. می‌دانم که اینها دلشان یک جوری هست که درست متوجه شوند و ما مطلع کنیم، کمک می‌کند که همین اتفاق هم فکر کنم، دارد می‌افتد. الان امداد در موقعیتی قرار گرفته که همه می‌خواهند به امداد کمک کنند. حقیقتا می‌گویم. از مقام معظم رهبری که لطف‌شان شامل حال ماست. از دولت محترم، از مجلس قبل و این مجلس هم ان‌شاءالله همین طور خواهد بود، بانک‌ها، استانداران… من الان گلایه‌ای نمی‌توانم از کسی داشته باشم. این خیلی فضای خوبی است. یعنی یک فضای همدلی است که حول امداد و ماموریت‌های آن شکل گرفته. آقای رییس‌جمهوری نخستین روز افطاری‌شان را با ایتام ما بودند. این خیلی خوب است. خیلی برای ما خوب است. این یک پیام دارد برای بقیه، برای کشور ما. سومین روز ماه مبارک رمضان رفتیم محضر رییس مجلس. بچه‌ها را به مجلس بردیم و آنجا را دیدند، اوضاع را، شرایط را. این تاثیر دارد در روحیه این جوان‌ها و این بچه‌ها. دوشنبه وزیر محترم کشور دعوت کرد. این خیلی خوب است که ما توانستیم حول ماموریت امداد، یک وحدت رویه، بدون اختلاف، بدون کوچک‌ترین زاویه اختلافی ایجاد کنیم. من این را یک موفقیت می‌دانم.

من این برداشت را دارم که، اگر شما هم بخواهید با تواضع آن را تکذیب کنید، اما شاهد بودیم که در دوره‌های قبل که سرپرستان امداد بودند چنین اتفاقاتی نمی‌افتاد.

آنها هم حتما سعی‌شان را کرده بودند. چون نیستند نمی‌توانم چیزی بگویم ولی آنها هم حتما سعی‌شان را کرده بودند چون امداد غیر از این نمی‌تواند باشد. ماموریت امداد یک ماموریت همگانی است. ماموریت دولت است، مجلس است، نظام است، مردم است. همه ما در مورد این فقرا مسوولیم، حتی شما. هر جایی هستیم این روحیه آزادگی در همه ما باید باشد. موضوع امداد می‌تواند ما را به وحدت نزدیک‌تر کند. من بارها در حضور دکتر روحانی هم گفتم، ماموریت امداد فراجناحی است، فرامذهبی است، فراقومی است. باید این طور باشد. وقتی چند روز قبل معاون آقای پاپ اینجا آمد و اینها را گفتم، گفت، آقای فتاح من به شما تبریک می‌گویم. مذهب ما، کتاب ما، دین ما، مسیحیت همین است که شما می‌گویید. گفتم اتفاقا نگاه ما هم به حضرت مسیح و حضرت مریم همین است. مهر بوده، مهربانی بوده، رسول ما هم رسول مهربانی بوده. اصلا اینها برای همین آمدند که بشر را به مهربانی و نگاه حمایتی هدایت کنند. اینها بهشت را برای ما آوردند. من فکر می‌کنم که ما در این زمینه بیشتر باید کار کنیم که همه در حول ماموریت امداد متحد شوند. این می‌تواند افراد مختلف را، با گرایش‌های مختلف به هم نزدیک کند. چون اینجا همه متفقند. یعنی ما وقتی در این وادی می‌رویم دیگر چپ و راست نمی‌شناسیم. همه می‌خواهند بیایند کمک کنند، حمایت کنند. این چقدر خوب است که مواضع مشترک داریم.

قبل از آمدن شما، امداد معمولا توسط افرادی مدیریت می‌شد که اعضای بزرگ‌ترین حزب وابسته به قطب اقتصادی کشور بودند. تا امروز هم امداد رییس نداشت و همه سرپرست بودند. یک‌باره فردی با یک پیشینه متفاوت به عنوان «رییس» امداد انتخاب می‌شود که وابستگی هم به آن حزب ندارد… یا شاید هم ما نمی‌دانیم.

حتما همین طور است. آن وابستگی را ندارد.

چطور پرویز فتاح به عنوان رییس امداد انتخاب شد؟ دعوت شما به ریاست چطور بود؟ چطور باخبر شدید؟ واکنش‌تان چطور بود؟

برای خود من هم غیرمترقبه بود. من ۵ سال در بنیاد تعاون بودم، مسوولیت داشتم و کارم را انجام می‌دادم. یک روز از دفتر رهبری معظم به من زنگ زدند که تشریف بیاورید. من هم واقعا نمی‌دانستم، تذکری هست، نکته‌ای هست چون سابقه داشت، ما رفت و آمد داشتیم، مسوولیت من جوری بود که برای مسائلی ممکن بود پاسخ بدهیم، تذکری، توصیه‌ای بوده. ولی وقتی رفتم دیدم اینجا را پیشنهاد کردند. من هم واقعا تعجب کردم. چرا من؟ خیلی‌ها می‌توانند باشند. خیلی‌ها می‌توانند بیایند… پروسه انتخاب ما دو ماه طول کشید.

یعنی قبل از ١۶ فروردین ٩۴ که حکم ریاست امضا شد.

بله، دو ماه و چند روز طول کشید چون یک پروسه بود. انتخاب و توجیه و طی مراحل… شاید غیر از رهبری معظم اگر بود، من این مسوولیت را نمی‌پذیرفتم، حتما. ولی وقتی حضرت آقا فرمودند، ما بالاخره یاد گرفتیم از ولی امر تبعیت کنیم و سعی کردم که همین باشد، به خودم بقبولانم، هرچند ناآشنا بودم واقعا با این وادی و برایم یک مقدار دلهره هم داشت که چطور می‌شود. سعی کردم بعد از قبول مسوولیت بیشتر کارآموزی کنم، یاد بگیرم، مشورت بکنم که خیلی کم نیاورم بگویند این رییس که آمده خیلی پیاده است و اصلا امدادی نبوده (به شوخی). سابقه من و تخصص و رشته دانشگاهی من شاید فضاهای دیگری را اقتضا می‌کرد ولی پس از پیشنهاد ریاست کمیته امداد گفتم، حتما مصلحتی هست ما بیاییم در این وادی. سعی کردم خو بگیرم با طبع امداد، با ماموریت‌های امداد، با کارمندان امداد که خیلی هم آن تفاوت را احساس نکنند.

شما در دولت دهم ترجیح دادید از دولت فاصله بگیرید.

بله.

شنیده‌هایی بود که قرار است به شما معاون اولی یا مناصب دیگری پیشنهاد شود ولی شما برگشتید به خانه دوم‌تان (سپاه پاسداران) در دولت آقای روحانی به شما پیشنهادی نشد؟ مثلا رییس تامین اجتماعی باشید یا مناصب دیگری در دولت داشته باشید؟

از شخص ایشان نه. ولی آقای دکتر ربیعی همان هفته اول برای تامین اجتماعی با من صحبت کرد. چون ما علاوه بر همزبانی، پیشینه‌ای هم با هم داشتیم. ایشان لطف داشتند، خیلی هم محبت کردند که اگر من می‌پذیرم بروند، مطرح کنند. مسوولیت تامین اجتماعی اگرچه زیرنظر وزارت کار است اما وزیر باید برود هماهنگ کند. همیشه در دولت‌ها این بوده چون وزن تامین اجتماعی خیلی وزن بالایی است. البته من از ایشان، هم تشکر کردم، هم عذر خواهی کردم و گفتم در دولت دهم هم آقای احمدی‌نژاد این پیشنهاد را داشت و پیشنهاد ایشان خیلی هم پیش رفته بود اما من عذرخواهی کردم که به دلایل مختلف دیگر نمی‌خواستم در آن وادی بروم.

در این سال‌ها سرپرستان امداد معمولا گلایه‌های‌شان از بابت کسری بودجه و کم بودن اعتبارات را اعلام می‌کردند. حتی یک سالی را یادمان هست که عیدی مددجویان امداد داده نشد چون سرپرست وقت گفت که برای عیدی ۴� � میلیارد تومان لازم داریم و نمی‌توانیم عیدی را بدهیم. شما هم کسری و کمبود اعتبار داشتید و با صراحت هم اعلام کردید که مستمری‌ها افزایش پیدا نمی‌کند. برداشت من این است که شما، همان طور که تلاش می‌کنید مددجو را از صدقه بگیر بودن خارج کنید، می‌خواهید وجهه امداد را هم در ذهن مردم از صدقه بگیر بودن تغییر بدهید. تا امروز هم به کسری‌ها اعتراض نکردید و به عبارتی، دست‌تان را جلوی دولت دراز نکردید. آیا این برداشت درست است؟

درآمدهای امداد دو بخش است. امداد اینطوری طراحی شده. بخشی از اعتبارات‌مان دولتی است و بخشی از اعتبارات ما از سوی مردم تامین می‌شود. چرا دولت به امداد کمک می‌کند؟ چون ما بخشی از طرح تامین اجتماعی دولت‌ها هستیم. ما هم این کار را نکنیم، دولت باید در بهزیستی یا یک نهاد دیگر این کار را بکند. چطور؟ مگر دولت موظف به تامین بهداشت همگانی نیست؟ انجام این وظیفه برای قشر آسیب پذیر را به ما واگذار کرده است. مگر دولت برای اشتغال و ازدواج وام نمی‌دهد؟ اعطای وام برای قشر آسیب پذیر به ما واگذار شده است. چون اینها بی‌زبانند، اینها صدا ندارند، صدای اینها را کسی نمی‌شنود، اینها اهرم فشار ندارند. طیف‌های مختلف کارگری و بازنشستگی و کارمندی تا دچار مشکل می‌شوند، می‌روند جلوی مجلس سر و صدا می‌کنند. افرادی که ما باید به آنها خدمت بدهیم کجا شما دیدید اعتراض کنند؟اصلا صدای اینها را چه کسی می‌شنود؟ دولت‌ها فکر کردند که باید نهادی باشد تا کمی مردمی، کمی غیردولتی عمل کند چون دولتی بودن، بعضی جاها یعنی محدودیت، یعنی بروکراسی و نامه‌نگاری. در سفر اخیروقتی رفتیم خرمشهر، آن خانواده‌ای که برای بازدید رفتیم منزل‌شان، یک چیزی خواست. من گفتم برویم و رسیدگی کنیم. خبرنگار همراه ما گفت، آقای فتاح، می‌شود خواهش کنیم همین جا دستور بدهید؟ گفتم ببین، یک جا آمدی دلت آنقدر شکسته. از اینها هزاران هزار هست. آنجا نهاد دولتی نمی‌تواند کاری بکند. یک جایی ضابطه نمی‌خواهد، فهم ما مهم است، همان جا باید نسخه‌اش را بپیچی. این خوب است که امداد یک مقدار هم نیمه دولتی یا غیردولتی عمل کند. این به نفع آن اتفاق است. این اختیار عمل می‌خواهد که خیلی در جلد ضوابط نباشیم چون نمی‌توانیم دیگر حل و فصل کنیم. آن اعتباری که دولت می‌دهد، بستگی به وضعیت نفت و بودجه دارد. سال گذشته، سال اولی بود که من به امداد آمدم، آنهم آخر فروردین و زمانی که بودجه بسته شده بود. تا سال‌های قبل ٨۵ درصد، ٩� درصد بودجه تخصیص داده می‌شد.

٩� درصد خیلی تخصیص خوبی است.

این سال‌های قبل بود. اما سال گذشته با اینکه وضع اقتصادی دولت خوب نبود، صددرصد تخصیص دادند.

یعنی الان دولت به شما بدهی ندارد؟

سال گذشته همه را داد.

ولی بدهی معوق دارد؟

بدهی بودجه، بدهی حساب نمی‌شود. هر مقدار تخصیص دادند، آخر سال هزینه‌ها بسته می‌شود. این دِین دولت‌ها حساب نمی‌شود. از بابت همکاری می‌گویم که سال گذشته دولت آقای دکتر روحانی صددرصد بودجه ما را داد و من باید تشکر کنم، تشکر هم کردم از دولت. این استثنا بود، هم بین دستگاه‌ها، هم در تاریخ امداد.

حتما از مردم می‌شنوید که می‌گویند کمیته امداد بیش از حد کمک مردمی دریافت می‌کند.می‌خواهید این وجهه را تغییر بدهید؟

کمک‌های مردمی عناوین مختلفی دارد. یک عنوان هم صدقه است. صدقه چیز خوبی است.

منظور من کمک مردمی به معنای منفی است.

ما نباید منفی ببینیم. صدقه در مکتب و دین و قرآن ما یک امر خدا پسندانه است و واجب قرآنی است چون به پبغمبر می‌گوید «خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صدقهً». آنقدر مهم بوده که خدا دستور می‌داد به پیغمبر مکرم که برو و صدقه بگیر و در روایات داریم، در آیه هم هست آن دستی که صدقه را می‌گیرد دست خداست. یعنی شما صدقه را می‌دهید.‌گیرنده کیست؟ در آیات ما، خداست.

من شاید سوالم را درست مطرح نکردم.

عنوان صدقه واقعا مقدس است. شما از این جهت می‌گویید که این اتفاق را تقویت نکنیم که یک عده عادت کنند که دایم سوال کنند و بخواهند چیزی بگیرند.

منظور من این است که در سال‌های گذشته چهره بدی برای امداد ساخته شده بود و این در جامعه مطرح است که امداد به کشورهای دیگر کمک می‌کند، دستش رو به مردم دراز است و معلوم نیست این پول‌ها را چه‌کار می‌کند و به یک نیازمند صدقه بگیر تبدیل شده. آیا شما تلاش می‌کنید این چهره را در ذهن جامعه تغییر بدهید؟

انصافا اگر شایبه‌ای بوده، حقیقت نداشته. اینکه امداد پول مردم را جمع می‌کند یا جمع می‌کرده، می‌برده خارج از کشور، انصافا نیاز نبوده. ما بارها این را توضیح دادیم و امداد وظیفه دارد کمک‌های مردمی را در هر بعدی جذب کند، جمع‌آوری کند. یک بخش از این کمک‌ها صدقه است. ببینید در این ماه مبارک مردم در طرح اطعام چه می‌کنند. می‌آیند و می‌گویند اسم ما را نبرید. چه کسی پول این غذاها را می‌دهد؟ مردم. ١� � � تا ۵� � � تا ١� � � � تا بهترین غذا را می‌دهند. این مردم ما هستند. در سایر طرح‌ها هم همین است. برای بیماران کمک می‌کنند، برای سفر زیارتی کمک می‌کنند. بحث ما این است که مستمری‌ها را مثل یارانه عمومیت ندهیم که بی‌خاصیت شود. این را با دولت هم توافق کردیم و دکتر نوبخت هم قبول دارند که ما ارایه خدمت به مددجویان را تقویت کنیم. شما چه خدمتی می‌خواهی؟ اگر مریض داری، ما آن را برایت حل می‌کنیم. اگر مشکل مسکن داری، آن را برایت حل می‌کنیم. اگر فرزند دانشگاهی و دانش‌آموز داری و اگر برای ازدواج دخترخانم و آقا پسرت گرفتاری، بگو ما آن را برایت حل کنیم. اما مستمری را به چیزی مثل یارانه تبدیل نکنیم. این خوب نیست. دولت‌ها در یارانه ماندند و متاسفانه جمع هم نمی‌شود. ما سعی کنیم در امداد خدمات‌مان را اضافه کنیم.

شما چقدر بدهی دارید؟

به چه کسی؟

وزارت بهداشت را می‌دانم که حدود ١� � میلیارد تومان بابت خدمات درمانی مددجویان بوده.

ما بدهی نداریم. همیشه بین فاکتورهای بیمارستانی که می‌آید، تا ما پرداخت کنیم ٣ ماه فاصله است. این روال است دیگر. غیر از آن ما بدهی نداریم. سعی کردیم در این زمینه. بعید است شما گلایه‌ای از یک بیمارستان یا مرکز درمانی از ما بشنوید.

قائم مقام وزارت بهداشت دو هفته پیش گفت که کمیته امداد هنوز حسابش را با ما تسویه نکرده.

بعید است. واقعا من هم این را خبر ندارم اما این رقم طبیعت کار است. سال گذشته ٣٢� میلیارد تومان حق بیمه درمان مددجویان ما بود و حتما دوستان ما انجام می‌دهند و اصلا بدهی محسوب نمی‌شود.

دخل و خرج امداد با هم می‌خواند؟

بستگی دارد. اگر بخواهی به اینها خدمت جانانه بدهی، نه. حتما نه. به مفهومی که رفع فقر بکنی، رفع استضعاف کنی، نه. حتما نمی‌رسد. ولی ما هم تنظیم می‌کنیم و به میزانی که پول داریم می‌رویم و می‌دهیم و خرج می‌کنیم.

یعنی به اندازه حداقل‌های اولیه.

ما نمی‌توانیم به مددجو قول بیجا و تو خالی بدهیم چون وضع او را خراب‌تر می‌کند. ما نمی‌توانیم قول بدهیم که چنین و چنان می‌کنیم و در مقام عمل کاری نکنیم چون وضع را بدتر می‌کنیم. ما به میزانی که درآمد دولتی و مردمی داریم و بودجه داریم، می‌رویم تعهد ایجاد می‌کنیم. این طوری با هم می‌خواند.

در خانه هم همین طور منابع و درآمد را مدیریت می‌کنید؟

همین جوری دقیقا.

شما مدیریت می‌کنید یا خانم؟

بیشتر خانم.

در طول سال‌های زندگی‌تان، خودتان تجربه فقر داشتید؟

بله.

دوست دارید بگویید؟

… خاستگاه خانوادگی ما یک خانواده متوسط بود. نمی‌گویم با فقر این طوری بزرگ شدیم ولی یادم نمی‌آید در دوران تحصیل، من یک کیف درست حسابی داشته باشم یا یک لباس خیلی اعیانی. نه واقعا به آن معنانداشتیم. بدون کفش و خودکار و مداد نبودیم ولی بالاخره درک می‌کردیم بدهکاری یعنی چه، غذای کم یعنی چه. کیف و لباس نداشتن و کم داشتن را در زندگی مان تجربه کردیم.

ولی آن شرایطی که الان در بعضی خانه‌ها با آن مواجه می‌شوید نداشتید؟

نه. به این شدت نه.

در دوره‌های قبل شنیده‌هایی بود در مورد اینکه امداد وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود، شما نخواستید نهادی برای تحقیق و تفحص از فعالیت‌های قبل تشکیل دهید؟ اقدامی نکردید در این مورد یا لازم نبود؟

امداد به روال عادی بازرسی و نظارت می‌شود. سازمان بازرسی و دیوان محاسبات در امداد حضور دارند و توزیع منابع دولت را نظارت می‌کنند و درباره تمام اسناد اعتبارات دولت گزارش می‌دهند. در مورد آنچه ما از مردم می‌گیریم آنها نمی‌توانند ورود پیدا کنند چون منبع، غیردولتی است. نظارت و بازرسی بر این بخش را یک شرکت غیر دولتی وابسته به دفتر رهبری معظم انجام می‌دهد که ریز می‌شوند و اشکالات را در می‌آورند و به همه مراجع هم گزارش می‌دهند. ما از هر طرف واقعا حسابرسی و حساب کشی و نظارت می‌شویم.

این نظارت در دوره‌های قبل هم بوده؟

بله. در مورد سوال شما در خصوص ورود امداد به مسائل سیاسی، من اصولا کاری به گذشته نداشتم و کنکاشی نکردم، چراکه نگاه من رو به آینده است. ما آنقدر از بدو ورود درگیر کار شدیم که دیگر برای کارهای این طوری وقتی نداشتیم. ولی مشی ما در امداد این است که در مسائل سیاسی و جانبداری از یک گروه و جناح خاصی اصلا ورود پیدا نمی‌کنیم. سال گذشته من بخشنامه کردم، مراقبت کردیم، یک تعدادی را عزل کردیم و آن چیزی که می‌توانم بگویم وقتی با وزیر کشور ملاقاتی داشتیم گفت هیچ گزارشی از دخالت امداددر انتخابات ٧اسفند نداشتیم و نداریم. من هیچ گلایه‌ای از دولتمردان و مجلسیان نشنیدم که بگویند امداد در انتخابات به نفع شخص یا سلیقه خاصی موضع‌گیری کرده است. ممکن است در یک گوشه‌ای، یک کارمند ما در ستاد انتخاباتی یک نامزد حضور داشته باشدکه این هم ممکن است از کارمندان دیگر سازمان‌ها هم باشد.

پس فرصت نکردید دوره‌های قبل را بررسی کنید؟

نه ولی در دوره ما با قاطعیت می‌گویم و از این به بعد هم همین خواهد بود.

چهارشنبه، ٢۶ خرداد سالگرد تشییع شهدای غواص بود. شما در تبادل نخستین گروه از پیکرهای شهدا بعد از جنگ ٨ ساله حضور داشتید. خاطرات و شنیده‌هایی هم در مورد سابقه حضور شما در جنگ هست. چه خاطره‌ای از آن ٨ سال برای‌تان مانده؟ چه یادگار ملموسی؟ اگر الان در خانه تان بخواهید سراغ یک یادگار ملموس از این سال‌ها بروید چه چیزی دارید؟

من اتفاقا پنجشنبه یک شهرستانی رفته بودم که مراسم شهدا بود. فرمانده‌ای داشتم و با او همنشین بودم، جنازه‌اش را خودم آورده بودم، مهندس هم بود. در طول انقلاب هم با هم خیلی نزدیک بودیم. به همراه ٣۶ نفر در عملیاتی یکجا شهید شدند. اکثرا هم دوستان نزدیک وخیلی نزدیک من بودند. جنازه‌های‌شان را هم خودم آوردم سال ۶� . از این صحنه‌ها ما زیاد دیدیم در دفاع مقدس. برای همین بود که گفتم دل ما یک خرده رقیق شده. اینها هر کدام‌شان برای ما یک عزیز بزرگوار مهربان بودند. فکر می‌کنم که ما همه، سراپاوجودمان و زندگی‌مان را مدیون اینها هستیم. آن چیزی که بعضا غصه می‌خورم، اینکه ما چرا فراموشکاریم؟ چرا اینها را فراموش می‌کنیم؟ یک عده فداکاری کردند، جان‌شان را دادند، عزیزشان را دادند. ما چقدر قدرشناسیم؟ چقدر وفاداریم؟ چقدر روی آن مرام امروز پایبندیم و عمل می‌کنیم؟ این چیزی است که من را کمی ناآرام می‌کند. انسان غافل است دیگر. آنها را فراموش می‌کند و در زندگی خودش دچار خودفراموشی می‌شود. من همه‌اش به خانواده و دوستان تذکر می‌دهم درباره آنهایی که باعث شدند امروز ما این امنیت را داشته باشیم در کشور، با همه مشکلات اقتصادی و همه مسائل، ولی ما امنیت داریم. این یک واقعیت است. کدام‌مان احساس ناامنی می‌کنیم شب و روز که توی خیابان می‌رویم؟ نه. هیچ کدام‌مان. آیا شما احساس ناامنی کردید؟ این امنیت است ومملکت ما با همه مشکلاتش امن است. اطراف ما یکپارچه آتش است. کشورهای اطراف دارد می‌سوزد. این محصول این فداکاری‌هاست. این ثمره آن افرادی است که جان‌شان را دادند که این مملکت الان یک حصار امنی دور خودش دارد. نباید ناشکری کنیم. آن غواص‌ها را هم رفتیم چون واقعا مظلومانه شهید شده بودند و بعد از مدت‌ها جنازه‌شان آمد. من آن شب حمله آنها بودم در شلمچه. چه کردند این بچه‌ها واقعا. چه کار بزرگی انجام دادند آن شب و آن شب‌ها. ما آنجا بودیم. من بابت تذکر به خودم می‌گویم که یاد یاران و دوستان کرده باشیم.

مردم دارند فقیرتر می‌شوند؟

این بستگی به آمار اقتصادی ما دارد. وقتی ما اعلام می‌کنیم رشد اقتصادی ما یک یا منفی بوده، همین است که شما می‌گویید نه اینکه من بگویم. وقتی رییس‌جمهور مملکت یا وزیر اقتصاد اعلام می‌کند رشد سال گذشته، یک بوده یا نبوده معنایش همین است که شما می‌گویید. وقتی می‌گوید امسال ان‌شاءالله به رشد ۵ درصد می‌رسیم، امید می‌دهد که امسال مردم فقیرتر نمی‌شوند. ممکن است در همین وضعیت یک عده ثروتمند بشوند یک عده فقیر بشوند. همه جوامع این است، رای کلی نمی‌شود داد. اما شاخص درآمد سرانه ملی و شاخص تولید ناخالص ملی در اقتصاد همه دنیا پذیرفته شده است. ما باید سعی کنیم تولید ملی مان بالا برود. وقتی تولید ملی بالا برود یعنی اشتغال بهتر می‌شود، یعنی صادرات بهتر شده، یعنی صادرات بر واردات تفوق دارد. چنین گزارشی در فرمایشات چند شب قبل رییس جمهور بود. اینها امیدوار‌کننده است. یعنی اگر آن شاخص‌ها به صورت کلی بهتر بشود، می‌توانیم بگوییم مردم فقیر نمی‌شوند. امیدواریم که آن اتفاق بیفتد که به دنبال آن، وضعیت فقرا هم کمی بهتر می‌شود چون آن درآمد توزیع می‌شود و تا زوایای جامعه می‌رود.

تفریح‌تان چیست آقای فتاح؟ سینما می‌روید؟

نه. سینما نمی‌روم، مگر به ندرت.

یعنی «ایستاده در غبار» را ندیدید؟

سال گذشته من دو تا فیلم دیدم. یکی، ایستاده در غبار که واقعا فیلم خوبی است. توصیه می‌کنم مردم عزیز بروند و ببینند. چون ما با حاج احمد متوسلیان مانوس بودیم، می‌گویم. سفر چند ماه قبلم که رفته بودم لبنان، عمدا رفتم محلی که حاج احمد را ربوده بودند. آنجا من پیاده شدم، در آن نقطه. جای حساسی هم بود. پرسیدم چطور شد؟ آن راوی که همراه حاج احمد بوده، در این سفر با من بود. من به نیت حاج احمد رفتم آن نقطه، که ببینم… بالاخره می‌شناختیم ایشان را. فیلم ایشان را دیدم و فیلم آقای حاتمی‌کیا را، «بادیگارد» را هم دیدم چون آن نقشی که آقای پرستویی بازی کرده بود بعضی از دوستانم را هم در آن کسوت می‌شناختم و انصافا فیلم دیدنی‌ای بود.

یعنی آخرین دفعه‌ای که رفتید سینما، سال قبل بود.

بله، این دو تا فیلم را دیدم.

غیر از این چه تفریحی دارید؟ کتاب می‌خوانید؟

بله. من کتاب می‌خوانم. خانوادگی می‌خوانیم، نمی‌گویم خیلی، ولی اهل کتاب هستیم. هم خانواده و هم خودم. این‌جوری بوده، خانوادگی با کتاب مانوس بودیم. من خانه خودم یک کتابخانه دارم. چقدر هم اهدا کردم به جاهای مختلف ولی همین الان بیایید، در خانه کتابخانه داریم و استفاده می‌شود. در دفترم هم همین طور. ما بخشی از کتاب‌ها را به این ساختمان آوردیم اما همیشه سعی می‌کنم از کتاب بی‌بهره نباشم.

آخرین سفری که رفتید کجا بود؟

با خانواده؟ با خانواده… .

آنقدر دور بوده که یادتان نمی‌آید؟

دو ماه قبل بود. زودتر از آن نرفتم خارج از تهران با خانواده. تعطیلات نوروز رفتیم شمال. خودم که بنیاد تعاون بودم یک جایی در شمال ساخته بودم، دیدم مردم استفاده می‌کنند. رفتم آنجا را ببینم. خیلی هم خوشحال بودم. ما بین مردم بودیم. آنها هم آمده بودند. جایی بود که خودمان ساخته بودیم.

سال گذشته بعد از توافقات ایران و گروه ١+ ۵، فهرستی با اسامی ١١٣ نفر منتشر شد که این افراد از تحریم خارج شده بودند. اسم شما هم در آن فهرست بود. چرا و چطور شما را تحریم کرده بودند؟

البته آن فهرست ناقص بود چون بنده از آن افرادی هستم که هم تحریم شورای امنیت بودم، هم تحریم امریکا بودم، دو بار و هم تحریم اتحادیه اروپا. یعنی از نادر افرادی هستم که سه قبضه تحریم شدم چون بعضی‌ها فقط تحریم اتحادیه اروپا بودند. آن رفع تحریم هم ناقص بود چون بخشی از تحریم‌ها در مورد من هنوز هست.

به دلیل اینکه مدیرعامل بنیاد تعاون بودید؟

به خاطر سابقه کارهای قبلی…

برای این چند اسم و عنوان که می‌گویم، تعریف و توضیحی که دوست دارید بگویید: حسن روحانی

رییس‌جمهور عزیزمان هستند. با ما هم رابطه شان خوب است. به ما هم لطف دارند و به امداد کمک می‌کنند.

مددجو…

ولی نعمت ما هستند. من به دعای آنها برای آخرت‌مان خیلی امیدوارم و فکر می‌کنم انسان‌های خیلی بزرگی در این محفل هستند که ما نمی‌فهمیم. بزرگ‌تر از مسوولان ما هستند بعضا. از نظر اخلاق و منش می‌گویم. چون ما هنوز به آن فهم نرسیدیم که آنها را درک کنیم.

محمود احمدی‌نژاد…

زان یار دلنوازم، شکریست با شکایت / ‌گر نکته دان عشقی، بشنو تو این حکایت

کربلا که شما سفرهای بسیاری به آن دارید…

همه‌چیز ما است. آمال و آرزوی مااست، آرزوی آزادگان است و مخصوصا رزمندگان. من خیلی جاها توی این خانه‌ها می‌روم، می‌بینم ما هر نسخه‌ای بدهیم که این دردها درمان نمی‌شود. آنچه عقلم بعضا می‌رسد می‌گویم بیا برو کربلا. تا می‌گویم بیا برو کربلا، اصلا ورق برمی‌گردد. این نشان می‌دهد که این دل‌ها به لطف خدا اساسا کربلایی هستند. من خودم واقعا بعضا دلم گرفته، خیلی وقت‌ها یک سفر یک روزه… حتی پارسال رفتیم، نصف روز هم نشد، دل‌مان را آرام می‌کرد. کربلا که می‌رویم آرامش‌بخش است. اباعبدالله دست بر سر ما بکشد درست می‌شود.

آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی…

امیدوارم که ایشان به عنوان آن کسانی که سابقه انقلابی داشتند، در شکل‌گیری انقلاب نقش داشتند، با امام بودند، با رهبری بودند، بمانند همیشه برای صحنه‌های انقلاب. بعضی وقت‌ها آدم یک دلهره‌ای پیدا می‌کند، یک نگرانی پیدا می‌کند، ولی حیف است آن سابقه. من امیدوارم باشند پای علم انقلاب.

شهیدان حمید و مهدی باکری؛ معلم‌های خمپاره اندازی شما در سال‌های جنگ و جبهه…

آقا مهدی و حمید آقا را ما از نزدیک، خانوادگی، همشهری، خیلی ریز واقعا، می‌شناختیم. انصافا باید بگویم گل سرسبد شهدای ما بودند از نظر اخلاق، منش، رفتار. آن چیزی که در مورد این دو برادر می‌توانم بگویم، بالاتر از شهادت، اخلاق‌شان بود، خداوند متعال که می‌خواهد پیغمبر را به رخ ما بکشد نمی‌گوید چه جنگجویی بود. می‌گوید «و اِنک لعلی خُلُقٍ عظیمٍ» این پیغمبری که من آوردم عجب اخلاقی دارد. این را به رخ می‌کشد در قرآن. اخلاق باکری‌ها، منش اینها، افتادگی اینها، صداقت اینها، زلال بودن‌شان، منش اخلاقی‌شان که همه بسیجی‌ها، رزمنده‌ها را واقعا جذب خودش کرده بودند. کسی که همیشه در خط مقدم بود. مهدی باکری، حمید آقا کجا شهید شدند؟ دورترین نقطه. چون فرمانده بود نباید عقب بایستد دستور بدهد. جایی بود که به بسیجی هم گفته بود برو آنجا. آقا مهدی و حمید آقا در خط مقدم شهید شدند. خواستند به ما بگویند از ملت عقب نمانید. الان احساس می‌کنیم مردم جلوتر از ما هستند. انصافا، تحمل مردم، بزرگواری مردم، بصیرت مردم، راهپیمایی مردم، انفاق مردم، مسوولان عقب می‌مانند. تاسی کنیم به باکری‌ها.

پرویز فتاح…

خادم مردم. ما عمرمان را کردیم. باید ده‌ها بار می‌رفتیم، می‌مردیم، شهید می‌شدیم. من جاهایی بودم که خمپاره چند متری من خورده، چند تا پشتک زدم به خاطر آن موج. جایی بوده که شاید فقط خودم زنده ماندم. من فکر می‌کنم دست الهی بوده. ما شایسته آن رفتن نبودیم. الان هم که ماندیم چیزی برای از دست دادن نداریم. تعصب چیزی را واقعا نداریم، نه از نظر زندگی، نه از نظر ثروت، نه مسوولیت. آدم وقتی به اینجا می‌رسد، می‌زند به سیم آخر که برود آخرین پرده آن سناریو اجرا بشود و آخرین پرده آن کارگردان را به ظهور برساند. کاری که از دست‌مان برمی‌آید اینکه خاک پای مردم باشیم. می‌رویم برای مردم در حد فداکاری. یعنی آدم جانش را بگذارد برای مردم و خدا. ان‌شاءالله سرافراز باشیم.

 

منبع: اعتماد

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=191797

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]