علیرضا دبیر که این روزها در مکه مکرمه به سر می برد با نوشتن یادداشتی به مساله اخیر تیم پرسپولیس پرداخت و نوشت:
۱ – آنچه در «سردار جنگل» روی داد، آنقدر بازتابهای گسترده یافت که حتی اگر هزاران فرسخ دور از سرزمین مادری و مشغول تمرین عاشقی در حریم امن حضرت دوست هم باشید، در جریان جزئیاتش قرار بگیرید. این اتفاق برای ما و همراهانمان در سرزمین وحی نیز بهوقوع پیوست و دیگر کمتر گعده و جمعی را میتوان یافت که یکی از بحثهای داغ آن اتفاقات رویداده در دیدار تیمهای پرسپولیس و داماش نباشد.
این مباحث اتفاقا وقتی نگاه حجاج به چهرههای ورزشی میافتد، حرارت و حساسیتی چندباره هم مییابد. آنگاه که هموطنانمان گمان میکنند تمام شِکوه و گلایههایشان از ورزشکاری را باید به روزشکاری دیگر منتقل کرده و اصلا چنان به قضاوت و محاکمه مینشینند که گویی مسبب این خطا، ورزش است.
ورزشی که بنا بود، بچههایمان را به سمت و سویش بفرستیم که در امان باشند و اما نیست. ورزشی که یکزمان به اعتبار «آقاتختی»ها معتبر بود و حالا بیاعتبار است. دور نمیگویند. حرفشان گزاف نیست. چه، حتما تمام آنها که دل در گرو اخلاق دارند از این رویداد و بازتابهای ناتمام آن غمگیناند و باید هم باشند. بداخلاقی و خطایی صورت گرفته که چشمپوشی از آن میسر نیست و امواج رسانهای آن را چنان تا دوردستها بردهاند که دیگر قابلبازگشت نیست. تاسف و نگرانی بابت این رویداد ناگریز است.
۲ – هنوز چندهفتهای بیشتر از آن رویداد منحصربهفرد و ایثار ماندگار نگذشته است. آنجا که قربانی اسیدپاشی، آخرین لحظه از حق خود گذشت و شاید صدها هزار نفر را تکان داد. آنجا که ۲چشم را بخشید تا میلیونها چشم را باز کند. رافت و بخشش اسلامی آنجا که به نمایش گذاشته شد، ما هم مانند بیشمار مسلمان دیگر به مسلمانیمان مباهات میکردیم که اصلا رسم دین و آیین ما این است. توصیهاش همین است.
آموزههایی چنین دارد. که میگوید حق را باید حتما به مظلوم داد، ظالم را باید بر سر جایش نشاند و مشمول «قهر» نمود، اما چه رستگارند آن مظلومانی که به هنگام احقاق این حق، در عین توانمندی و اقتدار «گذشت» میکنند و «تربیت». چه خشنود است خداوند از مومنی که برادر و خواهر دینیاش را مشمول لطف قرار داده و او را به مسیر «آدمیت» رهنمون میسازد. داستان آن بخشش و رافت، چنین شد که ابعادی جهانی یافت و بعید است که آسان هم از خاطرهها محو شود.
۳ – یکجا، آدمی آدم دیگر را میبخشد و یکجا، جامعهای آدمی را. اگر آن نخستین چنین بازتاب و پژواکی داشت، ببینید که دومی میتواند چه سان همگان را متحیر سازد. خاطیان بههرحال به کیفر اشتباهشان میرسند. کمیتهها و آئیننامهها کار خود میکنند و باید هم چنین کنند، اما مردمانی که هنوز این تصاویر کریه را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، بلوتوث موبایلهایشان را روشن کردهاند، لطیفه برای هم ارسال میکنند و… آنها هستند که اگر چنین نکردند، غائله را زیر خاک بردهاند. آنهایند که باید آستین بالا زده و این آشوب و بلوا را به دست خواب و فراموشی بسپارند. آنوقت آنها هستند که این دوجوان را بخشیدهاند و درنتیجه این اخلاقگرایی و رافتشان بلندترین گام را به سوی «تربیت» یکجامعه برداشتهاند. جامعهای که متاسفانه، نمونههایی از این دست بازهم دارد/عصرایران