وزارت خارجه زکزاکی را از یاد بُرد امّا ایرانیان هرگز!
از “نیجریه تا طبرستان” عنوان همایشی تخصصی در مازندران بود که در روزهای قبل با همت دهکدۀ جهانی مقاومت (کیاپی) ، مجمع فعالین مردمی جبهۀ جهانی انقلاب اسلامی و سپاه مازندران برگزار شد؛ اگر چه وزارت خارجه خویشتن خویش و نیز مأموریت های محولۀ قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی پیرامون ملتهای ستمدیده را در گپ و گفت غیر ضروری روزمره با برخی جنایت پیشگان تاریخ از یاد برده امّا گروههای مردم نهاد در ایران و جهان خود دست به کار شده و در راه جهاد کبیر منتظر وزارت خارجۀ برجام زده و برجام مانده نمی مانند. تجربه و مهارت های شیخ ابراهیم زکزاکی نسخه ای پیشرفته از بیداری فطرت مدار به معنی الاعم و بیداری اسلامی با شکلی خاص است که به نظر نگارنده مبشّرِ تطّور و تحوّلی جدید در تاریخ جنبش های اسلامی است که شاید آیندۀ جنبش های اسلامی و فطری در پرتو آن، روندی نوین را آغاز خواهند کرد؛ امّا روند قدیم و جدید تطّور جنبش ها کدامند و جنبش اجتماعی نیجریه واجد کدامین وضعیت جدید برای ساخت زندگی اجتماعی و جنبشی است؟
مهارت های زکزاکی و ضرورت بازنگری در روند مطالعات جنبش های اسلامی
جنبش های اسلامی تاکنون به گونه ای تکوین یافته و تأسیس شده بودند که به نظر نگارنده اکنون امّا مرحله ای متفاوت و نوین را تجربه می کنند؛ در یک برآورد عینی شاید بتوان از “جنبش های اسلامی گروه بنیاد” و “جنبش های اسلامی تربیت بنیاد” نام برده و از آنها رونمایی کرد و به نظر می رسد مسیر آیندۀ بسط اسلام در بین الملل با رویکرد اخیر می تواند موانع سیاسی – امنیتی را پشت سر گذارده و به روح کلی و غالب تبدیل شود، جنبش های اسلامی گروه بنیاد، اعمّ از اینکه سنّی یا شیعی باشند عموماً بر چارچوب یک دیسپلین گروهی و حزبی ابتنا یافته و موجد آرمان ها، اهداف و سیاستگذاری های گروهی ذیربط هستند؛ عضویت در آنها مشروط به یک سامان فکری و سیاسی است، وجود نظاماتِ تحقیق، مراقبت و کنترل درونی از لوازم وجودی آنهاست؛ اخوان المسلمین، طالبان، القاعده، جهاد، حماس و… در اندیشۀ تسنن و حزب الله، حزب الدعوه، مجلس اعلا، انصارالله و… در تفکر شیعی بیانگر چنین استلزاماتی هستند؛ صد البته معلوم است حزب پیشرفته ای همانند حزب الله که حوزۀ سازندگی و دایرۀ خدمت اش، که شمولیتی فراتر از اعضای حزب، ساکنین و شهروندانی فراتر از خاستگاه جغرافیای محلّی را در بر می گیرد و با صاحبان فکر و عقیدۀ تسنن و مسیحیت و … به زیست اجتماعی و سیاسی مبادرت می کند متفاوت از اسامی نامبرده شده خواهد بود امّا به هر روی؛ این حزب پر افتخار عقیدتی – اجتماعی نیز هیچگاه خود را از نظم حزبی بی نیاز ندیده است کما اینکه بخوبی پیداست که کثیری از موفقیت های حزب الله، مرهونِ انضباط حزبی، دقت ها و برآوردهای دقیق و استراتژیک در این تشکیلات است و به نظر می رسد این اقتضا تا مدت هایی مدید با حزب الله خواهد بود و بهتر است بگوییم باید هم چنین باشد.
امّا بخواهیم و نخواهیم نظام سلطۀ جهانی ولو اینکه نتواند به مهار حزب الله، اخوانی ها، حماس، جهاد، حزب الدعوه و … توفیق یابد امّا تلاش می کند سامانه های تشکیلاتی، مالی و لجستیک این نوع جنبش های اسلامی را درهم کوبیده یا با اتخاذ تدابیر سیاسی – امنیتی با هم پیمانان خویش به فرسایش آنها منجر شود. قرار گرفتن حزب عقلی – جهادی حزب الله و نیز گروههای مبارز فلسطینیِ مدافع حقوق شهروندی و مدنی فلسطینیان در صدر گروههای تروریستی و نیز حمایت و یا همسویی با گروههای خرابکار و آدمکشی همانند منافقین، جنبش الاسلام، احرار الشام و جند الاسلام و … در همین راستا قابل تحلیل هستند.
امّا آنچه را که عالم ربانی شیخ ابراهیم یعقوب زاکزاکی در نیجریه انجام داد یا آنچه که در کارگیل و برخی شهرهای شبه قارّه به ثمر رسیده با ا ینکه واجد مشخصه های یک جنبش اجتماعی و حتّی به مراتب گسترده تر از نوع جنبش های نخستِ گروه بنیاد هستند امّا هندسه اش گروه بنیاد و حزبی نیست و مصداق حقیقی و واقعی این آیۀ ۴۶ سورۀ سبأ هستند که قُل اِنَّمآ اَعِظُکُم بِواحِدَهٍ اَن تَقوموا لِله مَثنی وَ فُرادی ثُمّ تَتَفَکَّروا ما بِصاحِبِکُم مِن جِنَّهٍ اِن هُوَ اِلاّ نَذیرٌ لَکُم بَینَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ. که بقول مرحوم علامه طباطبایی مراد از قیام، قیام برای خدا و مراد از مثنی و فرادی یعنی دو به دو، و یکی یکی و این تعبیر کنایه از تفرق، و دوری از اجتماع و برپا کردن غوغاست چون غوغا فاقد فکر و شعور است و وقتی به پا شود حق را میمیراند و باطل را زنده می کند و این دالّ مرکزی در مهارت های جنبشی شیخ زکزاکی در زیست بومی متکثر است.
جنبش های اسلامیِ گروه بنیاد و جنبش های اسلامی تربیت بنیاد مرحله ای نو در ساخت جنبش های اجتماعی است
به نظر می رسد آنچه که مبنای عمل جنبش های اسلامی جدید در بین الملل؛ که من نام آنها را جنبشهای تربیت بنیاد می نامم؛ قرار گرفته تقدّمِ سازندگی های روحی، پرورش و تعلیم بر مشی تشکیلاتی و دیسپلین های حزبی – گروهی است؛ جنبش هایی که دائر مدارِ شخصیت ها و رجالی است که برغم این که جنبش حول آنها شکل گرفته امّا ماندگاری آن محصول عملیاتی کاریزماتیک نیست بلکه پس از اندک زمانی، تعاملات فردی از حالت کاریزما به فرایندی فکری و تربیتی منجر شده و حتّی به خدمات چند سویۀ اجتماعی مبدل می شود، در اینجا حزب و گروه موجد تحوّل و انقلاب در آراء و افکار و حوزه های اجتماعی نشده است؛ حتّی رجُل محوری این نوع جنبش ها خیلی زود جای خود را به تفکر و خود آگاهی عمومی می دهد و آحاد و مجموع خود آگاهان با حضور در مجامع فکری موجد تحول اجتماعی می شوند، در یک فرضِ بومی، آنچه که از مانیفیست های ساختارگرایانۀ جریان های چپ و از جمله چریک های فدایی خلق می خوانیم و نیز آنچه که از مجامع فکری جریانِ فقاهتی و ولایت گرا در ایرانِ پیشا انقلاب و پسا انقلاب سراغ داریم مدعای یادداشت را گواهی می کند؛ چریک های فدایی خلق با مجموع انشعابات آن می خواستند با تصرف یک پاسگاه و یک قطعه از جنگل در سیاهکل و آمل، ایران را سراسر سیاهکل و آمل کنند امّا بنا به قول فقیهِ حکیم؛ آیت الله جوادی آملی ایران سراسر سیاهکل نشد و سراسر کربلا و عاشورا شد؛ منطوقِ نظر علاّمه این است که جریان فقاهتی و ولایت گرا با توجه به نظام تعلیمی و تربیتی خود به تحول درونی انسان ها در مساجد و حلقه هایی نظیر حسینیۀ ارشاد دلبسته بودند امّا جریان های حزبی وگروهی یاد شده با تبیینی مکانیکی از خودآگاهی حزبی و در راستای انقلابات است دهقانی و جنگلی همانند چین و آمریکای لاتین به تحول می اندیشیدند؛ اینک امّا به نظر می رسد مضایق سیاسی – امنیتی قدرت های سلطه گر در نظام بین الملل و بخصوص بین الملل اسلامی علیه جنبش های اسلامی، ره آموز تجربه های جدیدی همانند تجربه شیخ زاکزاکی و برخی شخصیت ها در شبه قاره و… شده است، تجربه هایی که با تحول فکری آغاز و به خدمات اجتماعی منجر می شود، خودآگاهی های فکری به جای دیسپلین گروهی و حزبی می نشیند و همین جابجایی، خود موجد نظامات تعاملی با “دگر” و “غیر” می شود، امّا این تعاملات با غیر نوعی کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را متوجه این جمعیت ها می نماید که تشکل های گروهی و حزبی قادر به تبیین و تأمین آن نیستند.
سلاح های راهبردی زکزاکی کدامند؟
تجربۀ مجاهد نستوه زکزاکی نشان می دهد که او توانسته با علمای اهل سنت و مسیحی منطقه تعامل سازنده ای برقرار نماید؛ گفته می شود جریان اجتماعی منسوب به او مسلّح به هیچ نوع از سلاح های سبک و سنگین و راهبردی نیست؛ سیاستی که برخی احزاب نمی توانند از آن صرفنظر کنند،؛ امّا این جنبش های اجتماعی جدید بخصوص در تفکر شیعی و نیز تجربۀ این جنبش در نیجریه نشان می دهد که آنها هیچ سلاحی جز سلاح راهبردی قرآن، نهج البلاغه و ادعیه ندارند؛ به دیگر سخن کاری که امام خمینی ره و جریان فقاهتی – ولایتی با توسل به آن (چنانکه ذکر آن در سطور پیشین رفت) بعنوان مقدمۀ ایجاد یک انقلاب و براندازی سلطنت در پیش گرفته بودند اینک در تجربه شیخ یعقوب ابراهیم زکزاکی برای معماری یک جنبش اجتماعی اتخاذ و پی ریزی شد و عمیقاً و نیز با صورتی گسترده موفق شده است؛ آنهم در سرزمینی که رژیم صهیونیستی و غربِ سیاسی مداخلات و جایگاهی آشکار داشته، و مسیحیت نیز استیلایی گفتمانی در آنجا دارد امّا او چه آن روز که یک نفر بوده و چه بعدها و اکنون که میلیون ها نفر است و چه زمانی که با دست خویش برای فرزندان شهیدش نماز و دعا و ذکر تلقین برای دفن خوانده هرگز احساسی نشده است؛ نگارنده نمی خواهد بگوید دست به سلاح بردن برای دفاع از حق حیات و سرنوشت برای چنین جنبش هایی کاری درست یا نادرست است؛ بلکه سخن در تبیین سنخی از جنبش های اجتماعی شیعی است که مبنای تشکیل و هم قوام خود را در عنصر آگاهی دانسته و به تولید قدرت می پردازند.
زکزاکی، ترکیبی از “مهاتما گاندی” و “امام موسی صدر” است
البته این آگاهی بخشی از چنان مؤلفه های قدرتی برخوردار است که می تواند به تولیدِ جمعیت، خدمت و نفوذ و اقتدار مبادرت کند امّا در عین حال سکولار هم نباشد و با نظام سلطه سرسازگاری نداشته و به برگزاری روز قدس همانند روز قدس پرشهید اقدام کند؛ جمعیتی که اهل قعود نیست و نسبتی با انجمن های حجیته ی ایرانی و یا گروههای فرقه ای – شیعی لندنی ندارد، پرواضح است با تسنن آمریکایی از اساس مغایرت دارد و از حیث متدولوژی نیز با تصوّف سنی آمریکا محور یعنی با گولنیست های همسو با CIA و آل خیانتکار سعود در تعارض است، یعنی با اینکه مشی عرفانی دارد و قیامی است آرام و معنوی و غیر رادیکال امّا با تصوّف شیعی و سنی همداستان با رژیم آمریکا دشمن است لذا عمیقاً فقاهتی و شریعت مدار است، لذا با اسلام سکولار هم نسبتی نداشته و با ظلم و ستم غربیان هم سر سازش ندارد؛ وانگهی در حرکات و سلوک شیخ زکزاکی حکمت موج می زند با وهابیت و اساساً سلفی های کلاسیک و تکفیری های معاصر هم کمترین نسبتی ندارد علاوه بر این او مردم را به رابطۀ مرید و مرادی دعوت نمی کند بلکه ره آموز قرآن و معارف حقۀ اسلامی است؛ دعوت او به اهل بیت علیهم اسلام است، مرکزیت تشکیلات اش نه اتاق های حزبی و نظام سلسله مراتبی ساختار گرای احزاب که در حسینیه و مسجد است. وقتی لاگوس، زاریا و کانو به گفتمان غالب نیجریه مبدل می شود و حسادت دستگاههای جاسوسی برانگیخته شده و موج حقد و حسد و کینه را علیه او و شیعیان شعله ور می کنند و مضایق و تهدیدات و کشتار شروع می شود او امّا تأکید می کند ای جمعیت ! آنها منتظرند تا شما سلاح بدست گیرید! امّا حتّی اگر مرا کشتند دست به سلاح نبرید! به راستی چرا شیخ با اینکه میلیون ها نفر از او اطاعت می کنند احساساتی نشده است! خیال نکنیم که او هر وقت بتواند و فرصت سلاح غنیمت شمرد بدست خواهد گرفت؛ در منطق و متدولوژی او، راه گذار از درگیری های فرقه ای و قومی و چالش های هویتی و تناقضات با قانون اساسی ملّی جهاد کبیر است؛ و این خود سلاحی راهبردی است! برای تقریب به ذهن می توان گفت تجربۀ زاکزاکی همانند تجربۀ امام موسی صدر در لبنان و مهارت های گاندی در هندوستان است؛ ضمن اینکه در یک متن و تجربۀ برون دینی، اکنون می توان به ظرایفِ بیان ماتماها گاندی دربارۀ چرایی تأسّی او به حضرت امام حسین علیه الاف التّحیّه و الثنّاء پی برد، به دیگر سخن تجربۀ زکزاکی تلفیق و ترکیبی از روش امام موسی صدر و هندوستانِ گاندی است؛ صد البته او که خود می گوید تا قبلِ شناخت از امام خمینی ره، در جذبۀ حسن البناء و ابوالاعلی مودودی بود و با تابیدن آفتاب عالم تاب اهل بیت علیهم السلام و امام خمینی ره فقط در آنها ذوب شده و از نوفل لوشاتو تا آخر به او اقتدا کرده است امّا از حیث روش شناختیِ تولید و معماری جنبش های اجتماعی و با تکیه بر ضرورت های زیست بوم ها می توان گفت روش زکزاکی شاید تلفیقی از تعاملاتِ صدر و گاندی با ملّت ها و قومیت های چند فرهنگی و چند فرقه ای باشد.
مهارت زکزاکی، زیستی مؤمنانه در “جهان های اجتماعی” با توجه به “جهان های امنیتی شده” است.
به نظر می رسد با توجه به طرح توطئه های صهیونیستی در فعال کردن گسل های مذهبی، این سنخ از تجربۀ جنبشی در مقطع کنونیِ، پیرامون ملّت ها مفید و سودمند باشد؛ تجربه ای که نظام سلطه و نمایندگان آنها در کشورها؛ به دلیل فرهنگی بودن و ملتزم بودن جنبش های تربیت بیناد به سلاح تبیین و جهاد کبیر به سهولت هدف سوء قصد قرار نخواهند گرفت، چه اینکه نقطۀ ثقل این سنخ از جنبش ها گفت و گو و نوعی “مذاکرۀ علم” است؛ مذاکراتی که راهبری حزبی و تشکیلاتی ندارد و به گونه ای خودجوش، مردم نهاد و آگاهی بخش است که با تهدیدات و مضایق امنیتی حتّی اگر محدود هم شود امّا قابل زدودن نیست، حتّی به لجستیک قوی و پشتوانه های مالی گسترده ای نیازمند نیست، شاید بتوان اینگونه نیز گفت که جنبش های اسلامی و شیعی، تشکیلات محور، گروه بنیاد و حزب بنیاد در دوران زمانی صدر انقلاب اسلامی اینکه به نظامات کوچکتر و هسته های کوچکتر امّا تفصیلی تر و پر برکت تر رهنمون شده است، رهیافتی که امام خمینی ره در واپسین روزهای مانده به سفر ملکوتی به ساحت حق ره آموز آن شدند و امام خامنه ای امّا با سال های طولانیِ جهاد تفصیلیِ تبیین، دلالت گر آن شده و رجالی حکیم از اطراف و اکناف عالم را بدان رهنمون شدند امام خمینی در پایان عمر شریف دربارۀ تولید این هسته ها گفته بودند:
امروز جنگ حق و باطل، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم. و به ملّت عزیز و دلاور ایران هم عرض می کنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پر فروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابی تان جهانخوران چپ و راست را به وحشت انداخته است…
جنبشهای اسلامیِ پسا ساختارگرا و تربیت بنیاد، غیرقابل تحریم اند!
… و امروز می توان با افتخار گفت جنبش های اسلامی بخصوص شیعی سیر تکاملی خود را می گذرانند به نحوی که از تشکیلات صرفاً نظامی و گروه های مقاومت حزبی به هسته های کوچکتر نظیر هسته های خانوادگی یا فردیِ آگاهی بخش امّا پر برکت تر همانند خانوادۀ زکزاکی بسط یافته است؛ دوره ای تفصیلی و مربوط به دوران امام خامنه ای که ابتناء یافته بر فقاهتِ تبیینی و تربیتی – تعلیمی است؛ که قدرت های بزگ نه می توانند آن را تحریم کنند و نه خود آنها با کشتار و سرکوب از بین رفتنی اند؛ تجربه ای که باید با تکیه بر آن باید به بیداری های اسلامی در بین الملل اسلامی و بیداری های فطرت گرا در بین الملل غیر اسلامی نگاهی جدید روا داشت و در تبیین و بسط آنها کوشید؛ حنبش های اسلامی و فطری یی که به رغم برخورداری از نظم فکری و سامان معرفت شناختی، حاوی تولّی و تبرّی سیاسی بوده، در عین حال امّا ساختارگرا نبوده و با مشی سلسله مراتبی احزاب نسبتی ندارند، روندی نوظهور از جنبش ها که می توان از آنها به جنبش های اسلامی “پسا ساختارگرا” و “تربیت بنیاد” یاد کرد.
مجتبی زارعی عضو هیئت علمی اندیشۀ سیاسی اسلام دانشگاه تربیت مدرس