گزارشی از جلسه روز جمعه ترامپ در میشیگان
جمعه (۲۹ مرداد – ۱۹ آگوست) ترامپ به لنسینگ ، مرکز ایالت میشیگان آمد تا در ادامۀ فعالیت های انتخاباتی اش با مردم صحبت کند. به رغم اینکه دونالد ترامپ تنها ده روز پیش در شهر دیترویت میشیگان حاضر شده بود و در مورد “برنامه های اقتصادی اش” صحبت کرده بود، ولی مجدداً این نشست در مرکز میشیگان تدارک دیده شده بود که از دلیل آن اطلاعی ندارم. میشیگان زمانی قلب صنعت دنیا بوده، آن روزگاری که حدود یکصد سال پیش کارخانه فورد در خودروسازی ، جایگاه امروز گوگل و اپل در کامپیوتر را داشته و محل تجلّی صنعت و مدیریت و ثروت بوده است. روزگاری بعد تر، میشیگان محل کارخانجات جنرال موتورز، کرایسلر و … بوده و پیشانی صنعت فولاد و خودرو. اما امروز نه آن رونقِ سابق و نه آن شکوهِ ثروت. شاید میشیگان یکی از نمودهای افول “اَمِریکا گِرِیت” ی باشد که ترامپ وعده اش را می دهد. همان روزگاری که آمریکا عظیم (گِرِیت) بوده.
در خصوص مشاهدات روز جمعه ذکر چند کلامی از باب مستندنگاری بی مناسبت نیست.
یک – بسیار علاقمند بودم که در محل نشست حاضر شوم نه فقط برای شنیدن سخنرانی ترامپ از نزدیک، که بیشتر برای از نزدیک دیدنِ مردمی که پیرو یا علاقمند این فرد (یا تفکر) هستند. تک به تک یا جداگانه از بسیاری از هواداران ترامپ صحبت هایی شنیده شده، اما حضور در جمعشان و دیدن حال و هوایشان امری ضرور است. رسانه/مدیا چیزهایی به ما می رساند و چیزهایی می بینیم اما با چشمان خود باید دید تا آنجا که مجال باشد و ممکن.
دو- شروع برنامه ساعت پنج بعداز ظهر اعلام شده بود. برای برخورد نکردن با ازدحام و شلوغی، حوالی ظهر از دانشگاه بیرون زدم. آی پد و مقاله ای برداشتم که زودتر رفته و گوشه ای بنشینم مشغول کارها تا اینکه برنامه شروع شود. ساعت یک و نیم که به محل سالن در دیموندالو (Dimondale ) رسیدم از دیدن صف ماشین ها حیرت زده شدم. پارکینگ پر شده بود و افراد هدایت می شدند به سمت پارکینگ های جنبی و اضافی.از محل پارکینگ به سمت سالنِ اصلی، ده ها چادر و میز فروش تی-شرت های ترامپ و کلاه هایش قرار داشت، هر کدام به قیمت بیست دلار.
سه- صفی حدودا دوکیلومتری از مردمِ زیر آفتاب، آنهم سه ساعت و بیست دقیقه قبل از شروع سخنرانی برایم قابل پیش بینی نبود. تعجب زده متوجه می شوم که تخمین از استقبال مردم اشتباه بوده است. حدود پنج ماه پیش بر خلافِ انتظارِ بسیاری از تحلیلگران در روز ۹ مارس، در انتخابات درون حزبی رامپ میشیگان را بُرد. آن روز رقبایِ ترامپ بوش ، تد کروز، مارک روبیو ، بن کارسون و … بودند و صحبت از برنده شدن ترامپ، خنده دار بود. آن شب بعد از پیروزیِ میشگان، ترامپ در جمع هوادارانش حاضر شد و گفت بقیه ایالت ها را هم خواهم بُرد و از امشب بروید آماده بشوید برای اینکه هیلاری را بزنیم و هدفتان را، بوش و کروز و روبیو نگذارید. آن شب در پیرامون ترامپ به سختی پنجاه، شصت نفر بودند . حال امروز را می بینیم در همین میشیگان. صف دو کیلومتری در ظهر تابستان.
چهار- در انتهای صف ، یک ورودی امنیتی بیشتر نیست و مشابه بازرسی در فرودگاهها است. مردم آرام، پس از عبور در سالن جمع می شوند و هر دو نفری که پیرامونت حرف می زنند دارند از “دروغگو” بودن هیلاری می گویند. خانمی که پشت سرم هست و معلم بازنشته است می گوید: از میان این تی-شرت ها از همه بهتر آن یکی است. تعجب می کنم که روی تی-شرت نوشته : Hilary for president ( هیلاری برای ریاست جمهوری) . دقت می کنم می بینم خیر! نوشته : Hilary for prison ( هیلاری برای زندان) . نزدیکی دو کلمه “پرزیدنت” و “پریزن” را در این کار ذوقی جمع کرده اند. خانم می گوید ” این رو باید زندانش کنند. باید همچین دروغگویی محاکمه شود.” نمی دانم چه جواب باید داد.
پنج- مردم منتظر اند در سکوت و مشغول تماشای چهره ها هستم. هر از گاهی انگار که آتشفشانِ خاموش، به غرش می افتد و با فریادی همه دم می گیرند” ترامپ-ترامپ- ترامپ” … آقا و خانم سالخورده ای که در مجاورت هستند با حوصله در پایین پوستری که در دستشان است دارند با خودکار می نویسند: Teachers for Trump ( معلم ها با ترامپ هستند). متوجه می شوم اینها هم معلم بازنشته اند. در فاصله یکی از سکوت ها ناگهان جوانی، یکی از آن تی-شرت ها را بالای دست می برد و فریاد می زند: LOCK HER UP ( زندانش کنید [آن زن رو]) و ناگهان جماعت انگار بمبی منفجر می شوند و فریاد کنان که لاک هِر آپ – لاک هر آپ. انرژی و خشم حیرت آوری در فضا هست. در ادامه هر از چند دقیقه ای همین جوان، این پیراهن را بالا می برد و تا فریاد می زند همه با او فریاد می زنند که : زندانش کنید.
شش- حدود چهار و بیست دقیقه مدیران ستاد انتخاباتی میشیگان به روی سن می آیند و جماعت شدیداً فریاد می زنند و تشویق می کنند. ابتدا آقایی که کشیش مانند است، شروع به دعا خواندن می کند و سالن را سکوت می گیرد. همه سرها را پایین و دست ها را بر سینه گذاشته اند. سالنی که تا چند لحظه پیش فریاد و غوغا بود سکوت عجیبی شد و بعد از دعا همه “آمین” گفتند. بعد از دعا، هر یک از این شش نفر چند دقیقه ای صحبت می کنند که با فریادها و تشویق های شدید مردم همراه است. لحظه به لحظه هیجان در سالن و این چندهزار نفری که آمده اند بالاتر می رود. در میان صحبتهای مختلف سخنرانها، حرفهای یکی از خانم ها برایم جالب است که به مردم می گوید: ما می دانیم که ترامپ “همه چیز را” نمی داند و اشتباهاتی می کند ولی ترامپ کلماتش با صداقت است و یک قلبِ خاصی دارد و در میان سیاستمدارانِ دروغگو، ما او را کمک می کنیم. تشویق ها و فریاد ها حیرت آور است.
هفت- نزدیک ساعت پنج شده و تیم امنیتی می آید و پیرامون استیج مستقر می شود. فریاد های ترامپ-ترامپ سالن را دارد منفجر می کند. یک لحظه به این فکر می افتم که در این جمعیت پرشور چند نفر افریکن-امریکن (سیاه پوست) هست؟ نگاه را که می گردانی فقط یک جوان را می بینی.
هشت- ترامپ وارد می شود و سالن به حد انفجار می رسد. جوان های پیرامونم چنان فریاد می زنند که کاغذی که در دست هست به ارتعاش افتاده ! لحظه ورودش احساس می کنم پیرمرد چقدر خسته هست. آیا رمقی برای حرف زدن دارد؟ بی مقدمه شروع می کند و همان حرف های همیشگی را تکرار می کند. می گوید که رفته “لوئیزیانا” را بعد طوفان دیده و این وضعیت اسفناک فعلی حاصل مدیریت اوباما است. حرفی که به نظرم کاملا بی ربط است. بعد از هر سانحه طبیعی ، خسارت هست و ربطی به دولت ها ندارد ولی خب با این شروع می کند و مردم متاثر از آنچه که دارد بر هموطنانشان می گذرد. بعد به بحث صنعت خودروی میشیگان می پردازد و می گوید: امروز شهر دیترویت در چه وضعیتی است؟ آن شهرِ صنعتی، امروز رتبۀ یک لیست ناامنی و خشونت در کشور است و چهل درصد جمعیش را از دست داده. چرا باید خودروسازان ما کارخانه هایشان را به مکزیک ببرند؟ چرا باید مکزیک با این شتاب رشد کند در خودرو سازی و ما اینطور بشویم؟ من صنعت میشیگان را زنده می کنم ( و نمی گوید چطوری؟). بعد به احوال خارج از کشور می پردازد و می گوید: ببینید محصول کار این سیاستمدارها رو. اون از لیبی که چقدر وضع دیروزش بهتر از امروز بود. اون از عراق که یک افتضاح شده . اون از سوریه که شده بحران پناهجو و میلیون ها نفر دارند می روند اروپا و به زودی سمت ما هم میان. اینها محصول این سیاستمداران ما بوده. اون هم از ایران که تحریم بود و این هم از توافق و این هم از اینکه ۴۰۰ میلیون دلار نقد، بهش دادن. دنیا جای بهتری بود. اینها (سیاستمدارها) خراب کردن همه چیز رو . تنها راه تغییر “نتایج (Results ) ، تغییر مدیریت (Leadership) است. سیستم مدیریت جدید می خواد. سیستم ما باگ داره. مذاکره کننده های ما خوب نیستند. فریادهای مردم سالن را منفجر می کند. من کشور را امن می کنم و فراسازه ها رو ، پل ها رو ، جاده های داغون رو، فرودگاه ها رو از نو می سازم. من کشور رو امن می کنم. مردم فریاد می زنند: بیلد دِ وال ( دیوار رو بساز). می گوید: “بله دیوار رو می سازم”.
نه – ترامپ ادامه می دهد: مردم، من به شما میگم هیلاری می خواهد آنگلامرکل آمریکا بشه. او سیاست “مرزهای باز” رو حمایت می کنه (و این حرف در ادامه بحث مهاجران سوری ، مشخص است که چقدر هوشمندانه زده می شود). مردم هو می کنند. ترامپ به جوان آفریقایی روبرو اشاره می کند و می گوید: “هیچ گروهی در آمریکا بخاطر سیاست های امثال هیلاری اینقدر آسیب ندیده که سیاهان آسیب دیده اند. من می خواهم آمریکا جای بهتری برای سیاهان بشود. سوال من از شما این است که «شما چی دارید که از دست بدید؟ شماها که الان عمومتان فقیر هستید، عمومتان فرزندانتان در مدارس خوبی تحصیل نمی کنند، درصد بالایی تان بیکار هستید، خب دیگه چه کوفتی دارید که از دست بدید که به من رای ندهید؟» قبلی ها براتون همین قدر فراهم کردن ، من گارانتی می کنم که در چهار سال کاری خواهم کرد که ۹۵درصد سیاهان شاغل بشوند.”
ده – در انفجار فریاد های جوان ها ، چند بار در هنگام صحبت ها به خانم سالخورده مجاورم نگاه کردم تقریبا پیوسته داشت گریه می کرد از شوق صحبت ها. در میان این وعده روزهای روشن برای آینده و در میان فریادها و اشک ها ، حرفها با انتقاد شدید از سیاست های اقتصادی NAFTA (نفتا: موافقتنامه تجاری آزاد آمریکای شمالی ) و موافقتنامه WTO به پایان می رسد. ترامپ با هر آنچه که قبلی ها کرده اند مخالف است و حتی به صراحت می گوید: بیمه درمانی اوباما (Obama care) را برخواهم داشت. می گوید شما “سزاوار” زندگی بهترید و من مرد تغییراتم (I am the change agent). با رای تان در هشتم نوامبر این سیستم فاسد (rigged) را درست کنید و من شغهایتان را بر می گردانم. تمام. در میان فریادها آرام به سمت خروجی می رود و در مسیر چند تا از “کلاه های ترامپ” را برای هوادارانش امضا می کند. (جالب است که بعد امضا هم کلاه را برای طرف پرت می کند و هم خودکار را! )
یازده – آنچه امروز در آمریکا می گذرد ، آیا جنگ زرگری است؟ امروز نه فقط دو رویکرد متفاوت در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند که این میزان خشمِ موجود در میان مردمان و طرفداران این دو رویکرد، این سوال را به وجود می آورد که این ماجرا به کجاها خواهد انجامید؟ کشوری که “یونایتد” بوده و “ایالات متحده”، امروز صحبتهای انتخاباتی اش حرف از «زندان کردن یکی» و «خطرناک بودن دیگری» است. خشم از سیاستمداران گذشته در میان سفیدها و خستگی از آنچه سیاستمداران کرده اند، این سوال را ایجاد می کند که آیا در این انتخابات، از مرزهایی عبور خواهد شد که کشور تجربه اش را نداشته؟ آیا بعد از “انتخابِ یکی” ، این میزان شور و خشم و انرژی ، ساکن خواهد شد؟
پ.ن.۱: در خصوص بند نه این یادداشت ذکر یک نکته بی مناسبت نیست.همه ی حرف های ترامپ در کوبیدن سیستم و “قبلی ها” هوشمندانه است و با همین سیاق طرفدارهایی جذب کرده اما نکته ای که به او آسیب می زند و توان کنترل آن را ندارد ( و تقریباً این ضعف را پذیرفته ) نحوه ی حرف زدنش است که در هر راندی که برای طرفدارانش سخنرانی می کند، همزمان بیان لات مسلک اش باعث ریزش ( یا حداقل عدم شکل گیری طرفدار جدید ) می شود. مثال زیر را ببینیم از دیروز.
دیروز آمده و در جمع سفیدهای میشیگان می خواهد سیاه پوستان را خطاب کند که بیایید و به من رای بدهید.
روزنامه Lansing State Journal این بخش صحبت را انتخاب و تیتر کرد:
Speaking to an almost all-white audience of about 6,000 people in Dimondale, Donald Trump appealed directly to blacks for votes.
“You live in poverty,” he said. “Your schools are no good. You have no jobs. What the hell do you have to lose?”
“(ای سیاه پوستان آمریکا که وارث ظلم سیاستمدارانی چون هیلاری هستید) شما ها در فقر زندگی می کنید. مدارس (بچه ها) تون خوب نیست. شغل ندارید. خب (با رأی ندادن به من) چه کوفتی رو می خواهید از دست بدید. ”
یا ترجمه دیگر اش: “چه مرگتونه شما ها که چیزی ندارید از دست بدید.”
What the hell do you have to lose?
بخش اول این استتنتاج همان سبک حرف های دیگر را داراست؛ که : وضعیت خراب است و نیازمند تغییر. ولی در بخش دوم کلام که می خواهد بگوید “خب به من رأی بدید” چیزی در آن مایه گفته میشه و آن جنس ادبیات به وسط میاد. آیا هیچ سیاه پوستی بعد از شنیدن این صحبت ها در نظرش تغییری ایجاد خواهد شد؟!
چهره تنها سیاه پوست جمع در سمت ما در آن لحظه از خاطرم محو نخواهد شد.
پ.ن.۲: طی سه هفته اخیر ترامپ افت شدیدی نسبت به رقیب داشته و معتقد است دلیل این أمر واقع شدن در برابر شدیدترین حملات رسانه ای است. هوادارانش معتقدند که “رسانه ها” علیه او بسیج شده اند و دلیل این أمر فساد سیستمی است که رسانه ها را به سمت حمایت از طرف مقابل و جریان والستریت سوق داده است. ترامپ پیوسته اعلام می کند من چون از کسی پول نگرفته ام و خودم خرج می کنم هدف حملات “همه” رسانه هایی که پول می گیرند واقع شده ام و طی سه هفته اخیر پیوسته اعلام می کنند: “ما یک دشمن نداریم. ما دو دشمن داریم. هیلاری و رسانه”. قضاوتی در درستی یا نادرستی این گزاره نداشته، ولی در این نشست به دفعات می شد به وضوح نمونه میزان نفرت شهروندانِ هوادارش را از شبکه هایی چون سی. ان. ان و … دید.