هاشمی رفسنجانی یک «روحانی» بود ولی «سردار سازندگی» و «امیرکبیر زمان» لقب گرفت. زیرا «شخصیت» او آنقدر اقتدار داشت که بعد از رحلت امام خمینی، بتواند مسیر «توسعه اقتصادی» جمهوری اسلامی ایران را در قوه مجریه، از اقتصاد دولت محور عدالتخواه، به سمت اقتصاد آزاد، که طرفدار افزایش تعاملات بین المللی به بهانه توسعه اقتصادی و کاهش حجم مداخلات دولت در امور اقتصادی است را تغییر بدهد. تیم اقتصادی آن مرحوم توانستند در زمان ریاست جمهوری و بعد از آن، زیر چتر حمایتی سردار سازندگی، نسخههایی از «لیبرالیسم» را در ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی وارد کنند که تا چندی قبل از آن، در قبل از انقلاب و در دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحت عنوان نقشههای امپریالیسم شیطان بزرگ یا طرحهای ضد عدالتی که «مستضعفین» و پابرهنهها را فقیرتر خواهد کرد، کسی جرات حمایت یا اجرای آنها را نداشت.
این «شخصیت» تنها مختص هاشمی بود که میتوانست در ابتدای دوره مثلاً آزادی بیان بعد از دوم خرداد، «عالیجناب سرخپوش» باشد و در پایان همان دوران، به «هاشمی ۲۰۰۵» تبدیل شود و قرار باشد یک تنه، نهال شبه روشنفکری را با «اصلاح» خود در فیلم تبلیغاتی، از گزند تندبادهای «مستضعفان انقلابی» ولی متحجر، حفظ کند. همانها که همچنان به یاد روزهای اول انقلاب، در خطبههای نماز جمعه، به افتخار هاشمیِ انقلابی، شعار «هاشمی هاشمی خدا نگه دار تو» را سر میدادند، و برای عاقب به خیری او دعا میکردند.
فقط «شخصیت» منحصر به فرد هاشمی رفسنجانی بود که میتوانست در اوج التهاب روزهای بعد از انتخابات ۸۸ در نماز جمعه، از پیامبر اکرم روایتی درباره مقبولیت مردمی و پذیرش «ولایت امیرالمومنین» را بخواند و دم از دموکراسی و رای مردم حتی برای انتخاب رهبر بزند و جوابش به جای هاشمی هاشمی خدا نگه دار تو، «کف و سوت» دختری باشد که فهم باطن و عمق آرا و اندیشههایش، انسان را به تامل و سکوت تلخی فرو میبرد که واقعاً آن دختر و جوانان شبیه او و هاشمی و ما را چه شده است که برای تشویقِ مردی که روزی فرمانده جنگِ پاک ترین و مومنترین جوانان این مملکت بود، دارند در «نماز جمعه» سوت می زنند!
این تنها «شخصیت» هاشمی بود که میتوانست برای فتنهگران، در حالی که بعد از گذشتِ ۷ سال از فتنه، یک بار هم اسم آنان را نبرده است، «رحم اجارهای» تهیه کند و بعد از رد صلاحیت در انتخابات ۹۲، کسی را بر مسند ریاست جمهوری بنشاند که تمام قد از او حمایت کرده است. انتخابی که برای اصلاحطلبان، اجازه چیزی جز تعریف و تمجید از «رحم اجارهای» هاشمی نداده بود.
حال سوال اینجاست که آیا صاحب این «شخصیت» که ملجا و پناهگاه جماعت اعتدالی و اصلاحاتی بود، بعد از کوتاه شدن دستش از دنیای فانی، جانشینی برای خودش انتخاب کرده است؟ حال آن که همه سلایق سیاسی مملکت به عظمت و تاثیرگذاری «شخصیت» او اعتراف دارند، آیا کسی هست که برای جماعت اعتدالی و اصلاحاتی نقش هاشمی را بازی کند؟
گزینههای مختلفی در ذهن افکار عمومی وجود دارد. شاید دم دستیترین گزینه برای روزهایی که اصلاحطلبان چارهای جز حمایت از روحانی را برای ادامه حیات سیاسی خود در انتخابات سال ۹۶ در سر ندارند، آقای دکتر «حسن روحانی» باشد. رئیس جمهور کشور، علاوه بر سالها همراهیِ مرحوم هاشمی رفسنجانی، با علاوه بر مزاج اعتدالی خود، راههای یکی به نعل و یکی به میخ زدن را هم در سالهای اخیر به خوبی یاد گرفته است.
ولی شاید برای اصلاح طلبانی که هنوز امید به بازگشت روزهای تندرویهای سیاسی را دارند، مزاج اعتدالی روحانی کافی نباشد. پس باید با دوراندیشی، سراغ گزینهای جوانتر برای ایفای نقش مرحوم هاشمی، و احیای چتر حمایتی جدید، بر سر اصلاح طلبان جوان را برگزینند. اینجاست که نام سید حسن خمینی، نوه بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، به میان خواهد آمد. خمینی جوان که به اذعان خود، به اندازه تمام عمر از هاشمی خاطره دارد، از شخصیت کاریزماتیکی برخوردار است که شاید بتواند برای اصلاحطلبان جای مرحوم هاشمی را پر کند.
البته مفروض است که آنچه در فضای سیاست برای جریان اصلاحات و اعتدال رخ خواهد داد، به اقدامات و واکنشهای جریانات سیاسی دیگر کشور قطعا مرتبط خواهد بود.