آنگاه پدر این دختر ضمن طرح شکایت علیه دو متهم به قضات گفت: «من برای اعلام نظرم به ۱۰ روز فرصت نیاز دارم.»این مرد که ۸۰ ساله است و گوشهایش بخوبی نمیشنود گفت: من ۴ زن گرفتهام و صاحب ۱۵ فرزند شدم. شغلم ساعتسازی است اما نمیدانم چه بگویم و چه بخواهم. به همین خاطر ۱۰ روز فرصت میخواهم تا به نتیجه برسم. این مرد آنقدر در مقابل خواسته خود اصرار کرد که در نهایت قضات به وی ۱۰ روز فرصت دادند تا درباره درخواست مجازات عاملان قتل تصمیم بگیرد.در ادامه مادر مقتول به قضات گفت: «عاملان قتل دختر نوجوانم باید قصاص شوند.من چند سال قبل از این ماجرا از شوهرم جدا شدم و قرار شد دخترم پیش پدرش بماند، اما نامادریاش او را کتک میزد و تحت آزار و شکنجه قرارش میداد.» سپس نامادری بهعنوان متهم ردیف اول در قتل دختر نوجوان در برابر قضات دادگاه ایستاد.
قاضی قربانزاده نخست به بیان اتهام او پرداخت و پرسید. «آیا اتهامت را قبول داری؟» نامادری گفت: «نه» من روز حادثه خوابیده بودم و از مرگ «منصوره» خبر نداشتم.
رئیس دادگاه: آثار خراش و کوفتگیهایی که روی بدن شما بوده طبق نظر پزشکی قانونی نشان از نزاع شما با دختر نوجوان داشت، در این رابطه چه جوابی دارید؟ متهم در حالی که نمیتوانست درست حرف بزند گفت: شوهرم مرا زده بود او دائم مرا با کمربند کتک میزد.
قاضی: خراشهای روی صورت و دستهای شما نشان از برخورد کمربند نیست! چرا به قتلی که انجام دادی اعتراف نمیکنی؟ زن: آقای قاضی من منصوره را نکشتهام.
قاضی: ساعتی قبل از ارتکاب قتل، پسرکوچکت تو را دیده که به همراه برادرت در اتاق سعی در خفه کردن دختر نوجوان (منصوره) داشتید. آیا اظهاراتش را قبول داری؟ متهم: خیر آقای قاضی من در آن لحظه خوابیده بودم و از ماجرا خبر ندارم.
من که بشدت ترسیده بودم از اتاق بیرون آمدم و خودم را داخل کمد مخفی کردم. آن روز در حالی که در کمد خوابم برده بود یک مأمور پلیس در کمد را باز کرد و مرا از کمد بیرون آورد.بعد دیدم که جسد خواهرم را با آمبولانس میبرند و پدرم از شدت ناراحتی خودش را میزد.
در پایان جلسه و ختم رسیدگی به پرونده قرار شد پساز اعلام نظر پدر مقتول در این باره حکم صادر شود.