سالهاست کشورهای منطقه از نبود رابطه میان ایران و امریکا سود میبرند. اختلاف ایران و امریکا برای آنها، هم منافع اقتصادی در پی داشته و هم از نظر راهبردی به نفعشان بوده است. در کنار فواید راهبردی، تداوم تحریم چند ساله ایران تا حدود زیادی به وضعیت اقتصادی و تجاری آنها نیز رونق بخشیده است.
به همین خاطر، هرگاه میان ایران و امریکا یک تعامل دیپلماتیک (ولو موقت) برقرار میشود و هرگاه احتمال میرود که سرانجام یک روند مذاکراتی میان این دو کشور به بهبود و عادیسازی روابط منجر شود، این کشورها از تمام اهرمها و ابزاری که در دست دارند برای مختل کردن این روند استفاده میکنند.
دستِکم در جریان مذاکرات هستهای، به وضوح شاهد بودیم چگونه کشورهای رقیب منطقه به ویژه عربستان سعودی و رژیم اسرائیل برای ممانعت از آغاز مذاکرات و سپس برای به شکست کشاندن مذاکرات تلاش کردند.
اینکه در جلسه یکشنبه کنفرانس امنیتی مونیخ، سه کشور از کشورهای رقیب منطقهای- از جمله ترکیه- به فضاسازی و حملات لفظی علیه ایران مشغول شدند، بی ارتباط به همین مسأله نیست. آنها میدانند که اگر ایران و حزب جمهوریخواه که کاخ سفید و کنگره را در دست گرفته، برای حل برخی از مسائل فیمابین بر سر میز مذاکره بنشینند، آخرین برگ آنها برای تنش آفرینی میان تهران و واشنگتن نیز از بین خواهد رفت.
به عبارت دیگر، در فضای پس از برجام، کشورهای رقیب منطقه «حزب جمهوریخواه» را آخرین «گزینه روی میز» خود برای مهار ایران میدانند و از این رو تلاش میکنند از هر احتمال گفتوگو میان ایران و طیف تندروی واشنگتن ممانعت کنند.
البته نگرانی این کشورها هم بیجا نیست. آنها هنوز نتوانستند از میان انبوه اظهارات مبهم، شعارهای پوپولیستی دونالد ترامپ و چینش کابینه او، سیاست خارجه مشخصی را در قبال ایران استنباط کنند و به همین خاطر تلاش میکنند در جهت دهی به رویکرد دولت جدید ایالات متحده به تهران تأثیرگذار باشند.
به واقع، برخی از مواضع و اظهارات دونالد ترامپ در مورد «برجام» این تصور را نزد بسیاری از تحلیلگران تقویت کرده که انتقاد رئیس جمهوری جدید ایالات متحده به توافق هستهای، بیش از اینکه ریشه در ملاحظات امنیتی و راهبردی داشته باشد، معطوف به این نکته است که برجام برای شرکتهای امریکایی – در قیاس با شرکتهای اروپایی – عواید اقتصادی بسیار کمتری در پی داشته است.
اظهارات مکرر دونالد ترامپ مبنی بر اینکه شرکت اروپایی «ایرباس»، پس از گشایشهای حقوقیِ ناشی از برجام، سهم بیشتری از بازار ایران نسبت به شرکت امریکایی «بوئینگ» عایدش شده، یا اشاره او به این نکته که پولهای آزاد شده ایران عمدتاً صرف خرید تولیدات کشورهای رقیب امریکا شده است، همگی در تقویت این برداشت مؤثر بوده است. به عبارت دیگر، کشورهای رقیب تصور میکنند که اگر مذاکرهای میان تهران و واشنگتن در دوره ترامپ صورت پذیرد، سرانجام مذاکره احیاناً رفع «تحریمهای اولیه» علیه ایران خواهد بود تا تنها مانع حقوقی باقیمانده بر سر راه عادی سازی روابط تجاری و اقتصادی میان ایران و امریکا نیز برطرف شود.
به همین خاطر، بسیاری از آنها از هم اکنون در تلاش هستند تا با فضاسازیهایی از قبیل آنچه در جلسه اخیر کنفرانس مونیخ شاهدش بودیم، از آغاز چنین روندی ممانعت کنند. حال با توجه به این ملاحظات و محاسبات راهبردی کشورهای رقیب، سؤال اینجاست که کدام سیاست در برابر امریکا در عصر کنونی بیشتر به نفع ایران است؟
شروع یک روند تنشزدایی و «Détente» با کلیت دستگاه سیاسی امریکا به منظور رسیدن به یک معامله بزرگ و نهایتاً برای دستیابی به یک تفوق منطقهای؛ یا تداوم روند رویارویی با واشنگتن با تمام فواید و زیانهایی که دربر دارد؟
*تحلیلگر مسائل بینالملل
رضا نصری