وبلاگ > مهاجری، محمد – میرزاعلی اصغرخان اتابک معروف به اتابک اعظم، در سالهای پایانی عمر ناصرالدین شاه، صدراعظم بود.
روزی که میرزارضای کرمانی در حرم حضرت عبدالعظیم انتقام ملت را از شاه گرفت،اتابک اعظم تصمیم شگفت انگیزی گرفت. او می دانست که اگر خبر قتل شاه بپیچد،پیامدهایش به راحتی جمع وجور نمی شود بنابراین شاه میت را روی صندلی کالسکه نشاند،عینک سیاه را روی چشمش گذاشت و خود،کف کالسکه دراز کشید و به کالسکه ران دستور حرکت داد.
کالسکه از معابر می گذشت و او در همان حالی که درازکشیده بود دست ناصرالدین شاه را بلند می کرد و تکان می داد تا مردمی که صدای شلیک تیر را شنیده بودند، چنین ببینند که شاه سالم است و با حرکت دستش به ابراز احساسات آنها پاسخ می دهد.
سردار محمدباقر ذوالقدر که البته سپاه پاسداران او را بازنشسته اعلام کرده و در تشکیلات موسوم به “جبهه مردمی نیروهای انقلاب” نقش “پدرخوانده” را بازی می کند، همان تیزهوشی اتابک اعظم را تکرار کرده و با راه انداختن یک کالسکه پرطمطراق می خواهد بگوید ایهاالناس! ببینید دست ما هم مثل دست ناصرالدین شاه تکان می خورد؛پس زنده ایم! و به این ترتیب می خواهد به پیکر بیجان یک جریان سیاسی جان بدهد.
اما اتابک اعظم دچار توهم نبود و یقین داشت ناصرالدین شاه مرده است و کارش فقط نمایش است . اما آقای ذوالقدر واقعا مانند اتابک با علم بر مرگ جریانی که جنازه اش را به زور ،روی صندلی نشانده، وارد کالسکه شده یا توهم”زنده پنداشتن” آن را دارد؟
پاسخ به این سوال، برتری هوش اتابک یا سردار را روشن می کند.
خبرآنلاین