البته در این میان نمیایستد و همچنان به راهش ادامه میدهد، خودش اینطور تعریف میکند که یک بار وقتی از خانه برادرش با دوچرخهاش که حالا همسفرش شده، برمیگشته در باران شدیدی گیر میکند و همان لحظه احساس میکند باید دل به جاده بزند!
اینطور میشود که با یک چادر و دوربین که روی دوچرخهاش جا میشدند، خانواده، دوستان و هرچیز دیگری را که در لندن داشته رها میکند و راه میافتد! او تصمیم میگیرد دو دنیا را با دوچرخهاش رکاب بزند و دوباره به لندن برگردد. «این اتفاق مانند طوفانی در درون من بود که با پول اندکی که داشتم برای تحقق بخشیدن به رویایی ماجراجویی دست به کار شدم.»
او میگوید همه هدفش از این کار این بوده که بتواند با دوربینی روی دستش در جاده حرکت کند و قابهای زیبایی که ثبت میکند را با دیگران به اشتراک بگذارد.
راب نام پروژهاش را «چرخه عمر» گذاشته، چون در این سفر همه چیزهایی که لازم داشته را دارد، از تصاویر زیبا برای عکسبرداری تا حضور میان فرهنگهای مختلف و آشنا شدن با آنها.
این ماجراجوی دورچرخه سوار پنج سالی میشود که در سفر است و توانسته در فعالیتهای خیرخواهانه هم کمک کند ولی خودش چند ماهی میشود در هنگکنگ به دلیل کمبود بودجه مانده و کارهای طراحی وبسایت را قبول کرده با بتواند دوباره در مسیر قرار بگیرد.
راب میگوید برای او «چرخه عمر» تنها یک پروژه نیست، بلکه تبدیل به همه زندگیاش شده و در این مسیر توانسته، امید، تغییر، ماجراجویی و شادی را پیدا کند و مطمئن است که میتواند سفرش را به پایان برسد، چون در این راه تاکنون از زندگی در بیابان با دمای ۵۰ درجه سانتیگرد و یا سر و کله زدن با سرمای شدید زنده مانده است. او با خوردن تنها نودل و برنج توانسته همچنان مسیرش را ادامه دهد و به همه کسانیکه میخواهند تجربه جدیدی در زندگیشان داشته باشند، میگوید که قدم در راه بگذارند و سوار دوچرخههایشان شوند!