* سال ٩۵ چطور بود؟
– خدا را شکر که سال ٩۵ تمام شد. برای من خیلی خوب نبود.
* فوتبالی؟
– در کل می گویم. از لحاظ فوتبالی که ضرر کردم. امسال در تیم های پایه استقلال بودم و وسط سال سرمربی را برکنار کردند و ما هم کلی دنبال پولمان دویدیم. آخرش هم به چیزی نرسیدیم.
* غیرفوتبالی چطور؟
– من شرایطی دارم که دوست دارم همه در کنارم آسایش داشته باشند و در سلامت کامل زندگی کنند. از لحاظ غیر فوتبالی هم وقتی مرتب درگیر مطالباتت باشی قطعا خانواده ات آرامش ندارند.
* امسال عید مسافرت نرفتی؟
– هنوز فرصت نشده است باید ببینیم در ادامه چه می شود.
* از نوروز چه خاطره ای داری؟
– ما دهه شصتی ها خاطره های زیادی از عید داریم. همان عیدی گرفتن از پدر و مادرها و پدربزرگ و مادر بزرگ ها خودش خاطره بود. زمانی که عیدی ها را می گرفتیم فکر می کردیم دنیا را به ما دادند و کلی برنامه ریزی می کردیم.
* دروغ ١٣ بلدی؟
– (فکر می کند)…تیم های پایه در ایران سر و سامان گرفتند و به تیم ملی بازیکن دادند!
* بگذریم. چرا هنوز مردم تو را دوست دارند و به عنوان یک گلر محبوب با تو برخورد می کنند؟
– نسل ما اینگونه بود. عشق مردم به ما و عشق ما به مردم بود. عشق ما این گونه بود که با غیرت و جسارت و دوستداشتنی بازی میکردیم. آنها هم میآمدند و ما را تشویق میکردند که همین باعث شد نسل ما برای مردم اسطوره شود. حالا عشق به یک ذره تبدیل و پول زیاد شده است. در زمان ما پول کم بود اما عشق زیاد بود. من نیم ساعت زودتر به تمرین میرفتم تا مرحوم ناصر حجازی را بیشتر ببینم. حالا کدام بازیکنی چنین کاری میکند؟
* آرزویت در سال جدید چیست؟
– امیدوارم شرایط اقتصادی کشور درست شود و البته باشگاه ها هم حرمت پیشکسوتانشان را نگه دارند. اینگونه نشود که یکی مثل منصورخان پورحیدری فوت کند بعد همه برای او مراسم یادبود بگیرند. تا زنده هستیم قدردان هم باشیم.