کرهشمالی دومین ایستگاه اقدامات و تصمیمات غیرمنتظره دونالدترامپ است. در حالیکه روسایجمهور سابق آمریکا سعی کردند با دیپلماسی هستهای به نوعی کرهشمالی را مهار نمایند و از ایجاد درگیری احتمالی هستهای در شبهجزیره کره جلوگیری کنند ترامپ در اقدامی غیرمنتظره ناوگان خود را به سمت کرهشمالی به حرکت درآورده و این به معنای پایان دوره دیپلماسی و صبر راهبردی میباشد.
روش دونالدترامپ رئیسجمهوری آمریکا متکی بر فشار بر کرهشمالی از طریق تشدید تحریمهای اقتصادی بوده است. اما در بحبوهه این درگیریها بین آمریکا و کرهشمالی، دولت ترامپ که تا پیش از این همواره از گزینههای مختلف روی میز در رابطه با کرهشمالی سخن میگفت طی یک بیانیهای اعلام کرد که موضع آمریکا در برابر کرهشمالی توقف برنامه هستهای و موشکی این کشور از طریق تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی است. باتوجه به مطالب ذکر شده در این بخش به بررسی عواملی که باعث شد دونالدترامپ از حمله به کرهشمالی عقب نشیند خواهیم پرداخت.
بررسی تجزیه کرهی یکپارچه
بحران کره شمالی یکی از چالشهای رو به رشد امنیتی در دهه اخیر میباشد[۱]. بحرانکره تبدیل به یکی از قدیمیترین بحرانهای نظام بینالملل شده است. تقسیم کره به شمالی و جنوبی از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم نشأت گرفته است. در طرحی که قریب به اتفاق کرهایها مخالف آن بودند، آمریکا و شوروی توافق کردند که قیمومت موقت کشور را برعهده بگیرند که در نتیجه آن یک دولت کمونیست تحت سلطه شوروی بطور دائم در شمال و به دنبال آن یک دولت طرفدار غرب در جنوب تشکیل شد. دو دولت مجزا در کشور برقرار شد که هریک مدعی زمامداری تمام شبهجزیره بودند و تنش و بحران دو کره از زمان عقد قرارداد کرهجنوبی با آمریکا تحت عنوان دفاع متقابل جمهوری کره با آمریکا تشدید شد و سرانجام به جنگ دو کره در سال ۱۹۵۰ منجر گردید که در نهایت بعد از سه سال جنگ بیحاصل سرانجام در سال ۱۹۵۳ مجبور به متارکه جنگ شدند و آتشبس امضا شد. اما از زمان پیمانآتشبس بین دو کره بحران در شبهجزیره کره با شدت و ضعف ادامه داشته است و دوطرف بارها یکدیگر را تهدید کردهاند[۲].
اما سوال اینجاست که در بحرانکره چه چیزی تغییر کرده که آن را به وضعیت فعلی رسانده است. به نظر میرسد متغیری که در این بحران تغییر کرده روی کار آمدن فردی به نام ترامپ در آمریکا است. قبل از ورود به مبحث اصلی باید متذکر شد که روسایجمهور آمریکا از گذشته تاکنون سیاستهای متفاوتی را در راستای خلع سلاح هستهای کرهشمالی پیگیری کردهاند. رئیسجمهور فعلی آمریکا نیز در دوران مبارزات انتخاباتی خود روسایجمهور قبلی را به خاطر مداخله نظامی در غرب آسیا سرزنش کرده و اعلام نموده که ترجیح میدهد رئیسجمهور آمریکا باشد تا پلیس جهان. اما به محض ورود به کاخ سفید سیاستهای دیگری را در پیش گرفت.
در این میان بحرانکرهشمالی و مجهز بودن این کشور به سلاح هستهای و حضور چین در منطقه شرایط ویژهای را به این بحران داده که آن را از یک بحران منطقهای به یک بحران تمام عیار بینالمللی تبدیل کرده است. در واقع هدف آمریکا طی سالیان گذشته این بوده است که مسئولین و مردم کرهشمالی را بر سر دو راهی توان هستهای و شکوفایی اقتصادی قرار دهد که این سیاست تاکنون نتیجهای دربر نداشته است[۳].
دلایل عقبنشینی آمریکا از تهدید مستقیم علیه کرهشمالی
الف) دلیل نظامی
روز خورشید در کرهشمالی که برخی آن را روز قیامت توصیف کردهاند نمایش نظامی مهیب و بزرگی است که رهبر کرهشمالی (کیمجونگاون) برای دادن پیام مستقیم به آمریکا از آن بهره برده است. در واقع هدف اصلی برگزاری این مراسم نمایش پیشرفتهترین توانمندیهای نظامی خود به جهان است. کرهشمالی با سیاق گذشته و با نگاه و نوع تفکری که نسبت به سیاستهای آمریکا دارد یکی از گامها و اقداماتی که میتواند انجام دهد همین آزمایش موشکهایی است که گفته میشود قابلیت حمل کلاهک هستهای را دارد. طبیعی است که اگر این اقدامات به صورت پیدرپی با موفقیت صورت بگیرد، معنی آن این است که کرهشمالی به قابلیت انجام آزمایش موشکهای جدیدی دست یافته و این میتواند موجبات نگرانی آمریکا باشد. اما آن چیزی که باعث عقبنشینی آمریکا از فکر حمله نظامی به کرهشمالی شد جسارت رهبر کرهشمالی است؛ زیرا بیم آن دارد که همه منطقه شرق آسیا در معرض خطر زیاد قرار گیرند. با اینکه ترامپ تصمیمهای متهورانه میگیرد اما به خوبی میداند که نزاع با پیونگیانگ به شکل بیسابقهای برای منطقه و ایالات متحده آمریکا ویرانگر است و احتمال وقوع جنگ جهانی نیز وجود دارد. در واقع هر دو کشور آمریکا و کرهشمالی میدانند که اگر گزینه ورود به جنگ را انتخاب کنند در وضعیتی قرار میگیرند که بعدها عقبنشینی از آن بسیار دشوار خواهد بود. در این خصوص نیز جیمز متیس، وزیر دفاع ایالاتمتحده در یک کنفرانس خبری اعلام کرد: «اگر مسئله به یک راهحل نظامی ختم شود، نتایجی فاجعهبار در مقیاسی باورنکردنی خواهد داشت.»[۴]
ب) دلیل سیاسی (توازن قوا)
یکی از دلایل دیگری که موجب عقبنشینی آمریکا از فکر حمله به کرهشمالی شد، میتوان به عامل توازن قوا اشاره کرد. توازن واقعی در منطقه ایجاد شده است بطوریکه نفوذ در منطقه میان چین، آمریکا و روسیه توزیع شده است. آمریکا از حمایت کرهجنوبی و ژاپن بهرهمند است این در حالیست که پیونگیانگ روابط تجاری گستردهای با چین دارد و دولت روسیه نیز تمایلی به افزایش نفوذ آمریکا در منطقه شبهجزیره کره ندارد. وقوع این جنگ، توازن قوا در منطقه را دچار تغییرات فاحش خواهد کرد و در صورت شکست کرهشمالی، چین و روسیه مرزهای خود را از دست داده و با نیروهای متحد آمریکا هممرز خواهند شد. کرهشمالی در حال حاضر نقش حائل میان کشورهای تحت هژمونی آمریکا یعنی کرهجنوبی و ژاپن را در برابر نیروهای تحت هژمونی شرق یعنی روسیه و چین را بازی میکند و شکست این حائل به معنای خطوط قرمز امنیتی این دو کشور است[۵].
ج) دلیل اقتصادی
دلیل دیگری که موجب عقبنشینی آمریکا از موضع کرهشمالی گردیده میتوان به این امر اشاره کرد که اولاً چنین اقدامی ممکن است موجب زیانهای احتمالی شود. اگر روزی آمریکا بخواهد علیه کرهشمالی وارد یک جنگ تمام عیار بشود، قطعاً این جنگ یک جنگ پرهزینهای خواهد بود و این در حالی است که آمریکا چنین جنگهایی را در برخی از کشورها مانند عراق، افغانستان، سوریه و … انجام داده و هیچ توجیه منطقی برای افکار عمومی و نتیجه ملموسی نداشته است.
ثانیاً عملیات نظامی آمریکا واقعاً پرخرج است اما اگر در زمینه کرهشمالی وارد جنگ شود طبعاً و بیدرنگ چین و روسیه بنا به دلایل عدیدهای احتمال دارد وارد جنگ شوند. چون چین و روسیه منافع زیادی را در محدودهی شمال و شرق آسیا برای خود قائلاند، به دفاع از کرهشمالی خواهند پرداخت. زیرا چین و روسیه معتقدند که آمریکاییها با استمرار سیاست خصمانه خودشان علیه یک حاکمیت مستقل و ملی در واقع سعی میکنند منافع آنها را لطمهپذیر کنند.
د) دلیل دیپلماتیک
جامعه جهانی و افکار عمومی شاهد این مسئله هست که آمریکا تجربه ناآموختگی تاریخی خود را باز به کار میبندد. بدینمعنا که به دلیل واهی انساندوستانه و یا سیاست مداخله به دلیل انسانی (نظامی یا غیرنظامی) سعی میکند این حاکمیت را از بین ببرد، اما کرهشمالی را نمیشود با عراق و افغانستان و … مقایسه کرد چرا که کرهشمالی هنوز جای دفاع منطقهای و بینالمللی را برای خود حفظ کرده و ادعای کرهشمالی این است که چین و روسیه حامی وی هستند و معتقدند اگر قرار است صفبندی دوران جنگ سرد صورت گیرد چین و روسیه پشت کرهشمالی بایستند. دلیلی که دولت ترامپ دست به عقبنشینی در قبال کرهشمالی زد، این بود که وی به حمایت بینالمللی مطلوب برای چنین کاری دست نیافت. ترامپ امیدوار بود که با انجام حمله به کرهشمالی به حمایت روسیه و چین دست یابد اما از این حمایت بهرهمند نشد و بالعکس پکن و مسکو پیامهای خنثی به وی دادند[۶].
تأثیر عقبنشینی به جایگاه ادعای ابرقدرتی آمریکا
ترامپ به عنوان پدیده انتخابات آمریکا در سال ۲۰۱۶ تلقی میشود. پدیده ترامپ نشان داد که نیروهای سیاسی جدید در قرن ۲۱ میتوانند از فضای حاشیه وارد روند رقابتهای سیاسی شوند. دولت ترامپ از شخصیت اقتدارگرایی خود برای انجام اقدامات فراقانونی و اتخاذ تصمیمهای فراساختاری بهره میگیرد[۷].
ترامپ با تهدید توخالی علیه کرهشمالی و توصیفات ناشایست علیه بشاراسد و نیز حمله اخیر به پایگاه هوایی در سوریه، اندک اعتباری که برایش باقی مانده بود را از دست داد. تهدیدات ترامپ مبنی بر توسل به قدرت نظامی علیه کرهشمالی نتایج معکوسی داد که روشنترین نتیجه آن، این بود که وی در چهره یک رئیسجمهور بیخرد ظاهر شد که شاید مسئولیتپذیری در رهبری کشوری همچون آمریکا را ندارد[۸].
تفاوتها و اشتراکات عقبنشینی آمریکا با دیگر نشانههای افول امپراتوری
با ظهور جهان چندقطبی و تشکیل نظم نوین جهانی، هژمونی آمریکا نیز در سراشیبی افول قرار گرفته است. در یک دهه اخیر مجموعهای از متغیرها از جمله ظهور رقبای منطقهای در مقابل آمریکا، منجر به افول هژمونی آمریکا شده است.
در سطح بینالمللی به لحاظ ادراکی، آمریکا مجبور به استفاده از خشونت و قدرت عریان شده که نشانه کاهش وجهه ذهنی و اقناعی قدرت هژمونیک میباشد. از سوی دیگر روسیه از اوایل قرن ۲۱ به واسطه درایت و استقامت پوتین مجدداً تبدیل به بازیگری بینالمللی شده که بحران سوریه نماد این مدعاست. همزمان چین در بسیاری از عرصههای تولیدی و اقتصادی گوی سبقت را از ایالات متحده ربوده است.
شکستهای آمریکا در جنگ افغانستان و عراق همراه با ناتوانی آمریکا برای نفوذ در بحران سوریه باعث شده بسیاری از کشورهای منطقه با روسیه متحد شوند. هر شکست آمریکا در جهان به عنوان پسزمینه تصور هژمونی در حال افول آمریکا را تقویت میکند. آنچه که افول دوران نظم آمریکایی را بیشتر مشهود میسازد ظهور و پیدایش روزافزون کانونهای مقاومت در نقاط مختلف دنیاست.
نتیجه گیری
بحرانکره تبدیل به یکی از قدیمیترین بحرانهای نظام بینالملل شده است. آمریکا امروزه هژمونی اصلی خود را در نظام بینالملل باتوجه به ظهور قدرتهای جدید از دست داده و در نگاه کلان نظام بینالملل سیستم موجود از تکقطبی به چندقطبی تبدیل شده است؛ موضوعی که قبل از هر چیز نشانگر افول قدرت و هژمونی و سیطره بینالمللی آمریکا در دنیا است. یکی از ذهنمشغولیهای دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا از زمان استقرارش در کاخ سفید، فعالیتهای هستهای و موشکی کرهشمالی بوده است؛ کشوری که طبق دکترین ترسیم شده از جانب استراتژیستهای امنیتی آمریکایی در زمره یکی از قطبهای تهدید کننده امنیت آمریکا محسوب میشود.
مواضع ترامپ در قبال کرهشمالی و مقامات متهور این کشور، در ابتدا تهاجمی و پرخاشگرانه بود، اما به مرور زمان که مقامات کرهشمالی برای تهدیدات ترامپ وقعی قائل نشدند و به اظهارات عتابگونه او بیتوجهی کردند، لحن رئیسجمهور آمریکا نیز آرامتر شد؛ تا جایی که وی مرد شماره یک کرهشمالی را فردی باهوش خواند و از ضرورت مذاکره با او در آیندهای نزدیک سخن گفت. نکته مهم پایانی این است که مردم آمریکا به دنبال جنگ علیه کرهشمالی نیستند زیرا این اقدام یعنی ویرانی و زیانهای جانی و مالی گسترده. در نتیجه ترامپ با درک این موضوع به ناچار از تصمیم خود منصرف شده است.
فهرستمنابع:
۱- امینآبادی، سیدمحمد «پیروز جنگ تازه در شبهجزیره کره کیست: ترامپ یا اون؟»، روزنامه کیهان، ۱۳/۰۲/۱۳۹۶٫
۲- بینا، «آمریکا و کرهشمالی در آستانه جنگ»، پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران تهران، ۲۶/۰۱/۱۳۹۶٫
۳- بینا، «نقش آمریکا در تشدید تنشها در شبه جزیره کره»، روزنامه اطلاعات، ۲۳/۰۲/۱۳۹۶٫
۴- بینا، «کرهشمالی حمله اتمی به آمریکا را شبیهسازی کرد»، روزنامه کیهان، ۲۴/۰۲/۱۳۹۶٫
۵- بینا، «آمریکا و معمای کرهی شمالی»، اندیشکده راهبردی تبیین، ۰۲/۰۳/۱۳۹۶٫
۶- حسنوند، مظفر، «سناریوها و سیاست ها در بحران شبه جزیره کره»، اندیشکده راهبردی تبیین، ۱۳/۰۲/۱۳۹۶٫
۷- کرمی، صفر «سیاست خارجی ترامپ نسبت به کرهشمالی چگونه خواهد بود؟»، فصلنامه مطالعات آمریکا.
۸- متقی، ابراهیم «آیا ترامپ سرنوشتی مانند نیکسون خواهد داشت؟»، هفتهنامه مثلث، ۱۰/۱۲/۱۳۹۵