دکتر محمود شوری در گفتگو با ایراس فرصتهای ایران و روسیه در تنش عربستان و قطر را مورد بررسی قرار داده است.
قطع روابط عربستان سعودی و قطر و احتمال افزایش تنشها تا مرحله اقدام نظامی، به موضوع جدید در مذاکرات منطقه ای از جمله میان ایران و روسیه تبدیل شده است و بر این اساس نیز گمانه زنی های جدیدی درباره همکاری تهران و مسکو برای بهره برداری از شکاف موجود در متحدان عربی که در بحران سوریه مقابل جبهه ایران و روسیه قرار دارند، ایجاد شده است. موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) درباره امکان وجود چنین هدفی در ایران و روسیه و چالشها و فرصتهای فراروی تهران و مسکو برای عملیاتی سازی این طرح با دکتر محمود شوری مدیر حوزه اوراسیا در مرکز تحقیقات استراتژیک گفتگو داشته است. دکتر شوری معتقد است مقابله با تسلط نظم آمریکایی-عربی بر خاورمیانه میتواند انگیزه مشترک ایران و روسیه برای بررسی راهکارها و ابتکارهای مشترک در زمینه حمایت از قطر در برابر عربستان باشد. مدیر حوزه اوراسیا در مرکز تحقیقات استراتژیک می گوید: اگر ما این نوع همکاری و شکل دادن به یک نظم جدید را از درون چنین شرایطی امتحان و تمرین نکنیم، در آینده ممکن است با اقدامات و رویدادهای غیر منتظره دیگری مواجه شویم که نتوانیم آنها را مدیریت کنیم.
تنش های به وجود آمده در حوزه خلیج فارس به واسطه قطع روابط عربستان با قطر، آیا میتواند به موضوع جدیدی برای همکاری منطقهای ایران و روسیه تبدیل شود؟ آیا منافع دو کشور در برابر این تنش مشترک است؟
به طور طبیعی بحرانهای منطقهای در خاورمیانه باتوجه به نقشی که ایران و روسیه در سطح منطقهای دارند، عملاً امکان بازیگری ایران و روسیه را گسترش میدهند. هم ایران و هم روسیه نقش و جایگاه مهمی در سطح منطقه و در سطح بین المللی دارند و به همین دلیل نوع واکنش آنها به بحرانهای منطقهای بسیار حائز اهمیت است. اما بحران جدیدی که میان قطر و عربستان شکل گرفته، موضوع پیچیدهای است که هم برای ایران و هم برای روسیه ورود کردن به این بحران سخت است و هر دو سعی میکنند میزانی از احتیاط را داشته باشند. روسها اگرچه در متن این تنش قرار ندارند، اما به دلایل مختلف میتوانند بازیگر تأثیرگذاری در آن باشند. برای روسیه شاید مواجه شدن با چنین بحرانی و قرار گرفتن در چنین جایگاهی قابل انتظار نبود. روسها، درگذشته با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اغلب به عنوان یک مجموعه برخورد میکردند و با تفاوتهای آنها سرو کار نداشتند. معنی اش این نیست که آنها تفاوت نداشتند، بلکه روسها با این تفاوتها کاری نداشتند. برای روسیه کشورهای حوزه خلیج فارس یک رقیب در حوزه انرژی محسوب میشدند و در عین حال مجموعه بالقوهای بودند که در بهترین حالت میتوانستند خریدار تسلیحات از روسیه باشند. البته در سالهای اخیر بحث افراط گرایی و اینکه احتمالا برخی از این کشورها میتوانند منبع تغذیه و کمک به افراط گرایی باشند نیز مطرح شد. به همین دلیل اکنون این موقعیت جدید که هر دو بازیگر یعنی عربستان و قطر به نوعی تلاش دارند روسیه را در این مناقشه به سمت خود جلب کند، کار را برای روسها سخت کرده است.
روسیه تاکنون سعی کرده است که موضع خود را در این بحران بی طرفی تعریف کند و تلاش دارد که وزنه خود را در کفه هیچ کدام از دو طرف قرار ندهد. اما واقعیت این است که عربستان با محوریت آمریکا یک ائتلافی را تشکیل داده و بنای این ائتلاف در منطقه بر این است که خیلی از موضوعات را تحت کنترل و سیطره خود قرار داده و شرایط منطقه را به سمتی که آنها میخواهند سوق دهد. به همین دلیل مخالفت قطر یک نوع اقدامی است که شاید روسها از آن بدشان نیاید. البته سابقه ویژه قطر و نوع روابط گذشته این کشور با روسیه در این مورد که روسها با احتیاط وارد این قضیه شوند تأثیرگذار بوده است. در گذشته قطر پناهگاه نیروهای افراطی و جدایی طلب چچن بود. حتی در سال ۲۰۰۴ یکی از رهبران چچن در قطر توسط سرویسهای امنیتی روسیه ترور شد. روسیه و قطر در مورد این موضوع بارها باهم اختلاف نظر داشتند. همچنین در مورد گاز میان روسیه و قطر رقابت وجود دارد. در مورد سوریه نیز قطر یکی از حامیان مخالفین دولت سوریه به شمار میرود. این بحث هم وجود دارد که علت اصلی ورود قطر به مناقشه سوریه، تلاش قطر برای احداث یک خط لوله گاز از طریق سوریه به اروپا بوده است که این برای روسها باتوجه به تعریفی که آنها از بازار جهانی گاز و انرژی دارند و نوع نقشی که برای خود در این بازار قائل هستند قابل پذیرش نبود. به همین دلیل ورود روسیه به مسأله تنش میان قطر و عربستان با ملاحظاتی همراه است. البته تردیدی نیست که گسترش بحران در خاورمیانه که در نهایت به سود گروههای افراطی تمام خواهد شد، به نفع روسیه نیست. گسترش این بحران میتواند شرایط را در منطقه خاورمیانه سخت تر کند. اما از طرف دیگر هم به هر حال روسها در تداوم بحران برایشان منافعی مترتب است که یکی تاثیرات احتمالی این بحران بر موقعیت مخالفان دولت اسد در سوریه و یکی هم شکست نوع مدیریتی است که امریکا تلاش میکند در منطقه داشته باشد.
به نظر شما میان ایران و روسیه منافع مشترک یا مشابهی نسبت به تنشهای به وجود آمده میان قطر و عربستان وجود دارد؟
به هرحال ایران و روسیه در مورد مسائل مختلفی در خاورمیانه با هم اشتراک منافع دارند که مهمترین آن مسئله سوریه است. به نظرم ایران و روسیه از نظر نوع برخوردی که با این مسئله دارند یا نوع موقعیتی که نسبت به این مسئله دارند، در جایگاهی قرار دارند که میتوانند نقش موثری در مدیریت بحران داشته باشند. از مدیریت بحران دو معنا میتوان اراده کرد. یک معنا این است که مدیریت بحران به معنای حل و فصل مسئله میان قطر و عربستان است که نتیجه آن، این خواهد بود که ائتلافی که مورد نظر عربستان است شکل بگیرد و اختلافات در بین آنها برطرف شود. یک مدیریت بحران دیگر این است که علی رغم وجود فاصله میان عربستان و قطر، اجازه داده نشود این شکاف بهانه اقدام نظامی یا رفتاری شود که شرایط را در منطقه غیر قابل کنترل کند. در واقع وقتی خیلی از کشورها در مورد مدیریت بحران صحبت میکنند منظورشان این است که قطر از مواضع خود عقب نشینی کند یا یک نوع مصالحه میان قطر و عربستان صورت بگیرد، این الزاماً چیز خوبی نمیتواند برای ایران و روسیه باشد. به همین دلیل نقطه همکاری ایران و روسیه میتواند در همین قضیه باشد. ما نفعمان در این نیست که جبهه واحدی که عربستان به دنبالش است با انسجام و قدرت شکل بگیرد. در این قضیه تعارفی وجود ندارد. ما میدانیم اگر این جبهه واحد شکل بگیرد شرایط را برای ایران و روسیه در سوریه سختتر میکند و هم قدرت مانور امریکاییها در منطقه بیشتر میشود. بنابراین بحث سر این است که چگونه میتوان در عین حال که این فاصله را میان قطر و عربستان حفظ میکنیم، اجازه ندهیم که این فاصله تبدیل به یک تنش یا مناقشه جدید نظامی در منطقه شود. زیرا به هرحال برای هیچ کدام از کشورهای منطقه چیز خوبی نیست.
من فکر میکنم محور همکاریها و رایزنیهایی باید میان ایران و روسیه شکل بگیرد که در این چهارچوب میتوان ترکیه و حتی کشورهای معتدلتر منطقه مثل عمان، کویت و برخی از کشورهای اروپایی مانند آلمان را هم وارد کرد. از مجموع این کشورها میتوان نوعی از همکاری سیاسی در منطقه را شکل داد که اجازه ندهد عربستان و آمریکا به اهدافی که دنبالش هستند در منطقه نزدیک شوند در عین حال اجازه ندهد منطقه با یک مناقشه نظامی جدید رو به رو شود.
به نظر شما آیا این امکان وجود دارد که ایران و روسیه و کشورهایی که نام بردید به ابتکاری دست یابند که مانع تبدیل تنشها میان عربستان و قطر به مناقشه جدید در منطقه شود؟ ایران و روسیه سابقه همکاری منطقهای مثلاً در مورد سوریه دارند، اما میان ایران و ترکیه و حتی روسیه و ترکیه اختلافات زیادی در بحثهای منطقهای وجود دارد. به نظر شما آیا این همکاری با طرفی که سابقه همکاری نداشتیم، امکان پذیر است؟
به هر حال شرایط منطقه نشان میدهد که اتحادها، ائتلافها و حتی اختلافها میتواند زودگذر و مقطعی باشد. غیر از نوع همکاری که میان ایران و روسیه در گذشته وجود داشته و همکاری برخی از کشورهای عربی با آمریکا، باقی همکاریها و ائتلافها شکننده و مقطعی بوده است. به همین دلیل قطعا نمیتوانیم از شکل گیری یک اتحاد جدید و بستری برای همکاری جدید در دراز مدت صحبت کنیم، اما در کوتاه مدت این همکاریها قابل دسترس و امکان پذیر است. به هر حال ایران، ترکیه و روسیه در بحث سوریه علی رغم اختلاف نظرهایی که داشتند توانستند در چهارچوب مذاکرات آستانه مکانیزمی را پیش ببرند که تا الان موجب شده است میزان تنشها در سوریه به شکل قابل توجهی کاهش پیدا کند. بنابراین این تجربه موفق میان ایران، ترکیه و روسیه در این زمینه وجود دارد که توانستیم مسألهای را علی رغم اختلافات مدیریت کنیم. در این مورد هم میشود بین ایران، ترکیه و روسیه و کشورهایی که اشاره کردم همکاریهای جدیتری شکل بگیرد. زیرا فکر میکنم نظم آینده منطقهای از درون چنین همکاریای بیرون میآید. اگر ما این نوع همکاری و شکل دادن به این نظم جدید را از درون چنین شرایطی امتحان و تمرین نکنیم، در آینده ممکن است با اقدامات و رویدادهای غیر منتظره دیگری مواجه شویم که نتوانیم آنها را مدیریت کنیم.
واضح و روشن است ارادهای از سوی برخی از کشورها با مدیریت عربستان و امریکا وجود دارد که گونهای از نظم منطقهای را شکل دهند که در این نظم منطقهای اسرائیل جایگاه امن خودش را داشته باشد و عربستان هم نقش برتری خود را دنبال کند. به همین دلیل کشورهایی مانند ایران، ترکیه و حتی قطر، عراق، سوریه و کشورهایی که جایگاه خود را فراتر از این میدانند که بخواهند در یک نظم منطقهای غربی- سعودی قرار گیرند، حتما باید این فرصت را مغتنم بدانند تا بتوانند همکاریهایی را شکل دهند که بتواند بستر یک نظم جدید منطقهای باشد. البته معنی آن این نیست که در چنین همکاری یک بازیگر، قدرت برتر و تعیین کننده باشد، بلکه به این معنی است که قدرتها در عین اینکه جایگاه خود را دارند برای حفظ امنیت منطقه نیز یک مناسبات و قواعدی را بین خود داشته باشند. در دوران جنگ سرد هم آمریکا و شوروی در عین اینکه رقابت و اختلاف نظرهایی باهم داشتند، اما برای شکل دادن به نظم بینالمللی مجموعهای از قواعد نانوشته را بین خود تعریف کردند که چهل سال علی رغم اینکه جهان میتوانست با خطر جنگ هستهای مواجه شود، یک نظم بر جهان حاکم بود. به همین دلیل فکر میکنم کشورهای مستقل منطقه مانند ایران و ترکیه میتوانند علیرغم تفاوتها، اختلاف نظرها و رقابتهایی که دارند با تقسیم منافع و موازنه کردن نظم و امنیت را در منطقه شکل بدهند.
میخواهم به چالشها و فرصتهایی که برای روسیه و به ویژه ایران در بستر چنین همکاری به وجود میآید، برسیم. به نظرم باید یک مقدار تحلیلمان را در سطح خاورمیانه متمرکز کنیم. آیا امکان دارد با وجود جبر ژئوپولیتیک برای قطر که در جنوب خلیج فارس قرار دارد، یک کشور کوچک است و با وجود تمام ثروتمندی اش، در همسایگی عربستان بزرگ قرار دارد که با آن روابط سیاسی را قطع کرده، از مزاحمتها و دخالتهای احتمالی ریاض در امان بماند و به یک جزیره امن تبدیل شود؟ درحالی که میبینیم در کشوری مثل یمن که وسعت بزرگتری دارد دو سال است این بحران ادامه دارد یا حتی کشوری با ژئوپلتیک به مراتب بهتر مانند عراق که از عربستان دورتر بوده و در همسایگی ایران قرار دارد، نمیتواند از دخالتهای عربستان در امان بماند. در واقع آیا به نظر شما حفظ قطر در برابر برنامههای تهاجمی عربستان در کوتاه مدت و میان مدت امکان پذیر است؟
اگر قطر بخواهد موضع خود را نسبت به عربستان حفظ کند و نخواهد زیر بار رهبری عربستان قرار بگیرد این امکان وجود دارد که بتواند این هدف را هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی دنبال کند. از نظر نظامی وارد آن نمیشوم زیرا فرض را بر این میگذاریم که به نفع هیچ کس نیست که یک جنگ دیگر در منطقه رقم بخورد. اگرچه قطر یک کشور کوچک به لحاظ وسعت و جمعیت است اما به لحاظ اقتصادی کشور بزرگی است که با قدرتهای بزرگ جهانی و کشورهای اروپایی همکاریهای اقتصادی دارد و سرمایهگذاریهای اقتصادی مشترک زیادی چه در قطر یا در اروپا توسط قطریها انجام شده است که این وابستگی متقابل اقتصادی را میان کشورها ایجاد میکند. بنابراین طبیعی است که خیلی از کشورهای اروپایی هم نمیخواهند که قطر هم به یک کشور ورشکسته تبدیل شود. به همین دلیل قطر حتماً به لحاظ اقتصادی توانمندی این را دارد که بتواند به مقاومت خود ادامه دهد. اما از لحاظ سیاسی با توجه به اینکه قدرتهایی مانند روسیه و چین در مقابل قطر قرار ندارند، یعنی اگر نگوییم در صف قطر نیستند، حتماً در مقابل قطر هم نیستند، این هدف ممکن است. به عبارت دیگر به نفع روسیه و چین نیست که کشوری مانند قطر که میخواهد خود را از سیطره نظم آمریکایی – عربستانی خارج کند، خیلی سریع دچار مشکل شده و عقب نشینی کند. به همین دلیل فکر میکنم از نظر سیاسی هم برای قطریها امکان مقاومت وجود دارد. مگر اینکه به شکلهای دیگری تغییرات در داخل قطر صورت بگیرد وگرنه دلیلی وجود ندارد که قطریها از موضع خود کوتاه بیایند.
چالش دیگر این است که آیا بازیگرانی مانند روسیه یا حتی ترکیه قائل به همکاری با ایران در مورد قطر خواهند بود یا چه دلایلی میتواند آنها را مجاب به این همکاری کند؟
به هرحال به نظرم روسها شاید خودشان هم از آغاز خیلی فکر نمیکردند که تا این اندازه در مسائل مختلف اهداف و سیاستهایشان با ایران پیوند بخورد. اما شرایط منطقهای به گونهای پیش رفت که بعد از فروپاشی شوروی ما شاهد این بودیم که همیشه دلیل و بهانه تازهای برای همکاری بیشتر ایران و روسیه شکل گرفت. چه از آن ابتدای فروپاشی شوروی که موضوع نیروگاه بوشهر دلیل همکاری ایران و روسیه بود تا بحث خریدهای تسلیحاتی تا مقطعی که روسها به این رسیدند که وجود یک ایران مستقل در برابر قدرتهایی مانند امریکا میتواند به سیاستهای آنها کمک کند، تا امروز که شاهد این هستیم که در سوریه هردو کشور همکاری باهم را برای خود ضروری میبینند. موضوع قطر و نوع پیچیدگی که این مسئله دارد و پیوندی که میتواند این مسئله با سوریه و نوع مواضع کشورها در سوریه داشته باشد و تاثیری که این مسئله میتواند در مواضع اروپاییها در سوریه حتی در مقابل روسیه داشته باشد، یک مجموعهای را ایجاد میکند که پایه مهم آن همکاری ایران و روسیه است. یعنی اگر ایران و روسیه نخواهند باهم همکاری کنند احتمالاً دستاورد زیادی از رویدادهای اخیر نخواهند داشت. اما اگر ایران و روسیه مانند سوریه به سمت همکاری جدیتر دیپلماتیک بروند، میشود از طریق این مسئله روی خیلی از موضوعات دیگر به ویژه مسئله سوریه تاثیر گذاشت و حتی به نوعی بحران سوریه را به گونهای مدیریت کرد که هم منافع ایران و هم منافع روسیه تضمین شود. حتی میتواند روی شدت مواضع اروپایی در مورد تحریمهای روسیه هم تاثیرگذار شود و به موضوعی تبدیل بشود که ایران، روسیه و برخی کشورهای اروپایی همکاریهای بیشتری را در این مورد باهم داشته باشند.
شما اشاره کردید تنش میان عربستان و قطر تا اندازه ای که موجب ایجاد جنگ نشود به نفع ایران و روسیه است در راستای اینکه آن نظم منطقهای که مورد نظر آمریکا است برقرار نشود. اما آیا عربستان به این شرایط تن خواهد داد؟ در واقع اگر فضای تحلیل را ارزیابی کنش و واکنشها قرار دهیم، عربستان چه انتخابی پیشرو دارد؟
خیلی چیزها بوده است که آمریکاییها، عربستانیها و مجموعههای بزرگتر از آنها خواستند اما شکل نگرفته است. وضعیت عراق و سوریه وضعیتی نبود که مطلوب امریکاییها یا متحدین منطقهای آنها بوده باشد. اما آنها هم ابزارهای محدودی برای نقش آفرینی در سطح منطقه دارند مگر اینکه سطح بحران را به سطح نظامی ارتقا بدهند که باز هم معلوم نیست که دستاورد مطلوب را برای آنها به همراه داشته باشد. به همین دلیل هرچه انسجام، همکاری و رایزنی سیاسی میان کشورهایی که در آن مجموعه قرار ندارند بیشتر باشد امکان موفقیت بیشتر است. واقعیت این است که به رغم تمام اختلافاتی که میان کشورهای منطقه وجود دارد ما با دو دسته از کشورها در منطقه مواجه هستیم. یک طرف جبهه کاملا مشخص است؛ آمریکا، عربستان، برخی متحدین منطقهای عربستان و رژیم صهیونیستی که در لایه پنهان این اتحاد قرار دارد. اما در طرف مقابل خیلی نمیتوانیم از یک جبهه منسجم صحبت کنیم، زیرا کشورهای مختلفی در طرف مقابل هستند که به دلایل خاص خود تمایل ندارند اجازه دهند نظم مورد نظر آمریکا و عربستان در منطقه غالب شود. آن چیزی که مهم است این است که این کشورها در حد خود میزانی از گفت و گو و همکاری را داشته باشند. محور این کشورها ایران و روسیه هستند، زیرا این دو کشور نشان دادند که میتوانند جدیتر باهم کار کنند و منافع همسوتری باهم دارند. در این محور ایران و روسیه، برخی از کشورها مانند ترکیه، قطر یا حتی کشورهایی مانند عراق، کویت و عمان میتوانند حضور داشته باشند. به همین دلیل در میان کشورهایی که در مقابل هژمونی عربستان و آمریکا در منطقه قرار دارند محور ایران و روسیه یک محور تعیین کننده است.
شما به فرصتهایی که بحث تنش عربستان و قطر برای ایران و روسیه ایجاد میکند اشاره کردید. این شرایط چه فرصتهایی را ایجاد میکند؟
یک فرصت در حوزه بازار انرژی است. بحث اوپک گازی در گذشته شکل گرفته اما در این زمینه شاهد اتفاقات جدی و مشخصی نبودیم. به نظرم این رویدادهای اخیر میتواند فرصتی را برای گسترش همکاریهای گازی میان ایران، روسیه و قطر ایجاد کند. این سه کشور که سه کشور اصلی تولیدکننده گاز در جهان محسوب میشوند همکاری بیشتری را در این زمینه میتوانند داشته باشند. میتوانند رقابتها را مدیریت کنند و به شکلی عمل کنند که نفع هرسه کشور لحاظ شود و اجازه ندهد رقابتها در زمینه گاز به تقابل تبدیل شود. این به نفع هر سه کشور خواهد بود. اما در میان مدت تصور من این است که شاید بشود در مورد مدیریت کردن مسئله سوریه از این فرصت استفاده کرد. در شرایط موجود این امکان وجود دارد که قطریها را به پذیرش برخی واقعیتها در سوریه متقاعد و متعهد کرد که شاید در شرایط قبل از این نمیپذیرفتند. باید رایزنیها سه جانبه یا چهارجانبه میان ایران، روسیه، ترکیه و قطر صورت بگیرد تا از این فرصت برای مدیریت بحران سوریه استفاده کرد.
با وجود همکاری نزدیک ایران و روسیه در سوریه شاهد برخی بدگمانیها هستیم. به نظر شما آیا در موضوع قطر این فرصت همکاری امکان دارد که در آینده تبدیل به چالش شود؟ شما به اوپک گازی اشاره کردید، اما بحث همکاری نفتی و تسلیحاتی روسیه و عربستان هم وجود دارد. یعنی باتوجه به اینکه سوریه یک عامل بازدارنده میان روابط روسیه و عربستان است، آیا روسیه میپذیرد که موضوع قطر افزون برآن شود و مانع بهره برداری مسکو از عربستان شود؟
برای روسها این مهم است که خودشان را در مقابل عربستان تعریف نکنند. دلایل مختلفی دارند. به هرحال روسیه نفعی از تنشدار شدن روابطش با عربستان نمی برد. عربستان کشور ثروتمندی است که میتواند خریدار تسلیحات روسیه باشد، هم چنین نوع همکاری عربستان با روسیه میتواند در بازار انرژی در تعیین قیمت نفت موثر باشد. عربستان کشوری است که باتوجه به سلطهای که بر برخی جریانهای فکری افراطی در منطقه دارد میتواند مزاحمتهایی را برای روسیه ایجاد کند. همه اینها باعث میشود که روسیه دلیلی برای تنش دار کردن روابطش با عربستان نداشته باشد. اما نمیشود که وارد آب شد و پای انسان خیس نشود. حتماً اگر عربستانیها ببینند نوع مداخله روسیه در مسئله قطر موازنه را به ضررشان بهم میزند، ممکن است به سمت یک نوع تشدید تنش با روسیه بروند. یعنی به نوعی اگر عربستانیها احتمال دهند نمیتوانند از طریق تهدید یا تطمیع روسیه روی مواضع مسکو تاثیر بگذارند، ممکن است از این دل بکنند و به سمت تشدید تنش با روسیه بروند. اما به نظرم پیش از آن نه روسیه و نه عربستان اجازه نخواهند داد که رابطه شان خصم آلود شود. به ویژه در بحث انرژی و سرمایه گذاری، عربستانیها میتوانند در صنایع مربوط به انرژی روسیه سرمایه گذاری داشته باشند، روسها نمیخواهند این فرصت را از دست بدهند.
متاسفانه روسیه در بحث بازارهای انرژی باتوجه به اینکه یکی از مهمترین منابع درآمدی روسیه است در برخی از موارد با نوعی از طمعورزی عمل میکند و سیاستهایش در حوزه بازار انرژی با سیاستها و راهبردهای کلان این کشور در سطح بینالملل ممکن است همسو نباشد. نمونه آن توافقاتی است که بین روسیه و اقلیم کردستان در مورد خرید نفت اقلیم کردستان و سرمایهگذاری در منابع انرژی کردستان صورت گرفته است. این توافقات با سیاست روسها در سطح منطقه که یکی از اصول آن حفظ دولتهای موجود است همخوانی ندارد و حتی در تعارض است و به تشکیل دولت کردی در منطقه کمک میکند. بنابراین، ممکن است بین دو سیاست روسیه تناقض و تفاوت وجود داشته باشد که به میل روسیه به سلطه بر بازارهای انرژی در سطح منطقه و در سطح جهان برمی گردد. روسها باید بین این دو، یعنی بین سیاستهای کلان سیاسی و امنیتیشان در سطح منطقه و جهان و سیاستهایشان در حوزه انرژی یکی را در اولویت قرار بدهند.
مسائل در حوزه خاورمیانه اغلب موضوعاتی هستند که بحث امنیت ملی ایران در آن مطرح است. یعنی بحث تنش میان قطر و عربستان برای ایران امنیتی است اما برای روسیه منافع مطرح است. آیا همین تفاوت در مورد نوع همکاریها ما در موضع قطر هشدار دهنده نیست؟
آسیبهای احتمالی که ما از بحرانها در منطقه میبینیم متفاوت با آسیبهایی است که روسیه میبیند. اما این را نباید نادیده بگیریم که مسئله اصلی دولتهای بزرگ نوع بازیگریشان در سطح بینالمللی و منطقهای است. یعنی درست است که ممکن است از مسئله امنیت ملی عبور کرده باشند و دغدغه امنیت ملی نداشته باشند اما آنها هم در یک جبهه جلوتر ناگزیرند برای مسائلی که برایشان ارزش حیاتی دارد، بجنگند. بنابراین درست است که ما در دو فاز متفاوت عمل میکنیم و در خیلی از جاها مسائلمان متفاوت است، اما در عین حال روسیه هم از این جهت که اجازه ندهد یک نظم امریکایی در منطقه حاکم شود دغدغه دارد. از این جهت که اجازه ندهد برخی از گروهها و جریانهای افراطی به عنوان ابزار برخی از دولتها مورد استفاده قرار بگیرند و امنیت کشورها را خدشهدار کند، احساس نگرانی دارد. در عین حال موضوعات مشترکی وجود دارد که ایران و روسیه را وادار میکند که بیشتر از اینها باهم کار کنند.
تشدید تنشها که منجر به جنگ شود برای همه کشورها از جمله ایران هزینه ساز خواهد بود. اما ایران تنشهای کنونی را در جهت منافع خود میبیند، ما چه طور باید از افتادن در دام بلند پروازی در چنین موقعیتی خودداری کنیم؟ تشدید تنشها و جنگهای نیابتی و ایجاد گروههای تروریستی از دامنه این اختلافات به وجود میآید. اگر قرار است مرزبندی میان یک جبههای بین ایران، ترکیه، روسیه و قطر در برابر طرف دیگر که عربستان و امریکا است جدیتر شود ممکن است تهدیدهای جدید به بحران خاورمیانه افزوده شود. اینها حتما برای ما هزینه ساز خواهد بود.
بله، ممکن است ما به جای یک نظم آمریکا محور دچار یک بینظمی و یا حتی نظم روسیه محور در منطقه شویم؟ قطعاً خاورمیانه تا رسیدن به یک وضعیت باثبات و وضعیتی که قدرتهای منطقهای در آن میزانی از احساس امنیت داشته باشند فاصله زیادی دارد. تا آن زمان هرنوع حادثه و جاهطلبی میتواند خطرناک باشد. اما به هرحال تاریخ نشان داده است که وقتی ما با قدرتهای متعددی مواجه هستیم یک موازنه قدرت که از سوی همه طرفها به رسمیت شناخته شود قابل دسترسترین شکل ایجاد نظم است. نمی خواهم بگویم با ثبات ترین و بهترین، اما حداقل میتوان گفت قابل دسترسترین شکل رسیدن به نظم است. حتی در چهارچوب موازنه قدرت اگر موازنه قدرت دو قطبی باشد، طبیعتاً، طبق چیزی که نظریه پردازان روابط بین الملل و نظریه پردازان واقعگرا میگویند این میتواند بادوام تر هم باشد. به همین دلیل اگر عربستان و آمریکا احساس کنند که فرصت برای هژمونیطلبیشان فراهم است این شرایط را سخت میکند. طبیعی است کشورهایی مانند ایران اجازه نخواهند داد که این هژمونی طلبی شکل بگیرد. اما اینکه چگونه میشود جلوی جاهطلبی عربستانیها را گرفت باید گفت اقدامی که قطریها کردند یک ضربه سنگینی به این جاه طلبی و تلاش عربستان برای تبدیل شدن به هژمونی در منطقه بود. درست است که در نگاه اول ممکن است تنش را افزایش دهد اما در میان مدت و دراز مدت در صورت تداوم به ایجاد موازنه در منطقه کمک میکند. اگر موازنه در همه طرفها ساخته شود یک وضعیت با ثبات تری را رقم خواهد زد. در آن شرایط دیگر خیلی از قدرتهای منطقهای احتمالا نیاز نخواهند داشت که به سمت جنگهای نیابتی بروند یا اینکه حوزههایی را به عنوان حوزه زورآزمایی خود تعریف کنند. من فکر میکنم این ما را در رسیدن به یک نظم نه الزاماً وضعیت مطلوب اما قابل دسترس که میزانی از ثبات در آن باشد رهنمون میکند.
در طرف مقابل، این موضوع نباید این گمان را ایجاد کند که ما میتوانیم تبدیل به هژمونی شویم. این هم خطرناک است. یعنی باید بپذیریم که هیچ قدرتی در خاورمیانه نمی تواند نقش هژمونیک ایفا کند. باید حداقل برای یک دوره آزمایشی هم که شده ما وضعیتی شبیه به کنسرت قدرتهای بزرگ در قرن نوزدهم را برای خاورمیانه بپذیریم. هر چند حتی چنین کنسرتی هم نهایتاً مانع از وقوع جنگ جهانی اول و دوم نشد اما حداقل یک فرصتی را به قدرتهای منطقه میدهد که بتوانند در یک شرایط متعادل تری در مورد آینده فکر کنند و تصمیم بگیرند. در این شرایط که هرکدام از طرفها احساس میکنند ممکن است مورد ضربه و آسیب قرار بگیرند و همچین شرایطی که همه احساس ناامنی دارند امکان اتخاذ تصمیم برای ایجاد ثبات در مطنقه سخت است. باید وضعیت مقداری با ثبات تر شود.
آیا امکان دارد یا بهتر نیست که ما از این موضع به نحوی استفاده کنیم که تمایل عربستان را برای بازسازی روابط با ایران افزایش دهیم، به جای اینکه تنش را تشدید کنیم؟
ین زمانی خواهد بود که طرف مقابل قانع شود که نمی تواند اراده خودش را اعمال کند. تا زمانی که عربستانیها تصورشان این است که میتوانند اراده خود را برسایر کشورها به ویژه کشورهایی مانند قطر اعمال کنند، کمکی نخواهد کرد. اما اگر با حمایتهای ایران، روسیه و ترکیه، عربستان ناگزیر شود و تن بدهد به این که میزان اعمال قدرتش در منطقه محدود است و نباید پایش را از گلیمش درازتر کند، ممکن است شرایط برای گفتگو بیشتر شود. در این شرایط امکان گفت و گو و مصالحه بیشتر است، اما تا آن زمان بعید است که عربستان تصوری جز موازنه قدرت را متوجه شود. باید یک قدرت قوی را در مقابل خود احساس کند تا متوجه شود که باید سر میز بنشیند. عربستانیها هنوز حاضر نیستند چیزی را در منطقه با کسی تقسیم کنند.
اگر این هدفی که شما گفتید در سایه بحث اینکه ما قطر را از هژمونی عربستان مصون بداریم و این مصون نگه داشتن در سایه همکاری چندجانبه ایران، ترکیه، روسیه و سایر کشورها باشد، آیا نقش ایران کم نخواهد شد. یعنی این نوع همکاری کمکی به عربستان به درک جایگاه ایران نخواهد داشت.
بحث سر جایگاه ما نیست. چون شکست هژمونی غرب و عربستان در منطقه نباید با برآمدن هژمونی ایران همراه شود. طبیعتا اگر چنین اتفاقاتی بخواهد بیافتد آنها هم مقاومت خود را خواهند داشت. بحثم بیشتر بر این بود که عربستان نباید این احساسی را که به ویژه بعد از اجلاس ریاض به دست آورده بود داشته باشد. بعد از این اجلاس عربستان تصور میکرد که میتواند تعیین کننده باشد و میتواند همه کشورها را از امریکا تا اروپا و کشورهای اسلامی را به دنبال خود داشته باشد. در اجلاس ریاض تمام کشورهای اسلامی در یک سو بودند، ایران و کشورهایی مانند سوریه و عراق که دچار بحران هستند در یک طرف دیگر. اما الان شرایط تغییر کرده است. عربستان نباید فکر کند کشوری است که میتواند تمام کشورهای اسلامی را دنبال خود بکشاند. به نظرم جدا شدن قطر از عربستان میتواند باعث جدا شدن خیلی کشورهای دیگر از این جمع شود. الان عربستانیها به کویتیها اعتراض میکنند و سیاستهای آنها را فرصتطلبانه میدانند.