گفتوگو با آزاده اسماعیلخانی از این جهت جالب است که پدر و مادرش هر دو بازیگرند البته پدرش؛ جمشید اسماعیلخانی سال ۸۱ بهدلیل عارضه قلبی دارفانی را وداع گفت.
بازیگران بهدلیل اجرای نقشهای مختلف، شرایط متفاوتی را تجربه میکنند و گاهی فرورفتن در نقش میتواند زندگی شخصی آنها را تحتالشعاع قرار دهد و در این میان فرزندان آنان نیز از این تغییرات روحی بیبهره نمیمانند.
آزاده اسماعیلخانی دختر گوهر خیراندیش در اینباره بیشتر برایمان میگوید. او در سریال معمای شاه در کنار مادرش ایفای نقش کرده بود.
در خانوادهای هنرمند بزرگ شدهاید، به نظرتان هنر چقدر میتواند روحیه افراد را اغنا کند؟
هنر میتواند ما را به سمت زندگی بهتر ببرد. مادر و پدرم هر دو بازیگر بودند، به همین دلیل از همان بچگی متوجه شدم که بازیگران با پذیرفتن نقشهای گوناگون، زندگی افراد مختلف را تجربه میکنند و میتوانند با تحلیل آن نقشها به شناخت بیشتری از جامعه و مردمش برسند. وقتی شناخت افزایش یابد، زندگی راحتتر و هدفمندتر میشود. معتقدم از این منظر هنرمندان میتوانند زندگی بهتری داشته باشند و من این نوع زندگی را در پدر و مادرم دیدم.
بازیگران وقتی مقابل دوربین میروند، معمولا درگیر نقش میشوند و احتمالا این موضوع روی خلق و خوی آنها در محیط خانه هم تاثیرگذار است، شما در دوران کودکی از این بابت مشکلی نداشتید؟
تاثیر که حتما گذاشته. بعضی وقتها مادرم همین الان نیز آنقدر درگیر نقش میشود که فراموش میکند، مادر ما هم هست! اما من چون از همان بچگی این نوع زندگی را تجربه کردهام، زیاد اذیت نشدم. در چنین فضایی شخصیتم شکل گرفت و خودم نیز به بازیگری علاقهمند شدم.
بازیگری حرفهای هست که شما را راضی کند؟
من خیلی کم و گزیده کار میکنم. بازیگری برایم سخت است، از این منظر که پدر و مادرم جزو بازیگران خوب هستند و من نباید با انتخابهایم تراز آنها را مخدوش کنم. معمولا کارهایی را انتخاب میکنم که بتوانم در اجرای آنها موفق باشم.
در سایه نام پدر و مادر قرار دارید یا با انتخابهایتان تصمیم دارید، اعتبار آنها را حفظ کنید؟
مسلما اعتبار آنها برایم خیلی مهم است. اما همیشه تلاش کردهام توانمندیهای خودم را اثبات کنم و هرگز نخواستهام از موقعیت پدر و مادرم برای رسیدن به جایگاه بازیگری استفاده کنم.
آیا شما را به عنوان آزاده اسماعیلخانی و بازیگری مستقل میشناسند یا دختر خانم خیراندیش یا آقای اسماعیلخانی؟
برایم خیلی پیش آمده که در ابتدا مرا به عنوان دختر این دو بازیگر بشناسند اما وقتی تواناییهای خودم را نشان میدهم، متوجه میشوند که آزاده اسماعیلخانی شخصیت مستقل با تواناییهای منحصربهفرد خودش است.
از روی نقشهایی که پدر و مادرتان بازی کردهاند، میتوان چنین استنباط کرد که مادری مهربان و پدری تا حدودی سختگیر داشتهاید…
اتفاقا برعکس! پدرم خیلی مهربان بود. مادرم سختگیر و جدی است.
شما بیشتر شبیه پدرتان شدهاید یا مادر؟
به نظر خودم از نظر اخلاقی بیشتر به پدرم رفتهام اما در زمان کار بیشتر روحیات مادرم را دارم، سختگیر و جدی هستم. البته پشتکارم را نیز از مادرم به ارث بردهام.
با وابستگی عاطفی که به پدر داشتید، بعد از اینکه پدر به رحمت خدا رفت چگونه توانستید، خودتان را پیدا کنید و زندگی برای شما چگونه شد؟
راستش این اتفاق تلخ باعث شد پختهتر شوم. هر چند نوع تربیت خانوادگی کاملا در این که با این قضیه چگونه کنار بیایم، ارتباط داشت. حتی در آن شرایط و سالهای بعد از آن توانستم به مادر و خواهر و برادرم نیز کمک کنم تا حال روحیشان خوب شود. همه اینها را از پدرم یاد گرفتم که وقتی اتفاقات سختی در زندگی رخ میدهد چگونه با آنها روبهرو شوم تا کمتر آسیب ببینم. درگذشت پدرم اتفاق سخت و ناگواری بود اما توانستم آن را بپذیرم و از خانوادهام حمایت کنم. بعد از آن متوجه شدم که سختیها انسان را قویتر میکند، درست مثل الماس که هر چه بیشتر تحتفشار باشد زیباتر و درخشندهتر میشود. اما باز هم تاکید میکنم نوع برخورد ما با مشکلات زندگی دقیقا به نوع تربیت و نگرش ما ارتباط دارد.
با تجربهای که پشتسر گذاشتهاید به نظرتان خانواده چقدر میتواند به فرزندان کمک کند که مستقل عمل کنند چون در جامعه فعلی ما پدر و مادرها بچهها را بیشتر متکی به خودشان بار میآورند و کمتر آنها را برای رسیدن به استقلال کمک میکنند؟
من هنوز مادر بودن را تجربه نکردهام اما از آنچه در پیرامون اتفاق میافتد چنین استنباط میکنم که رویکرد جامعه ما تغییرات زیادی کرده و مردم بیشتر به سبک غربیها زندگی میکنند. فضای مجازی و آشنایی با زندگی آنطرفیها ما را از سبک زندگی واقعی خودمان دور کرده است. معتقدم بهتر است بچهها به والدین خود دلبسته باشند اما وابسته نه ! اگر خودم را مثال بزنم پدر و مادرم از همان بچگی به من اجازه تجربه کردن را میدادند اما این را هم متذکر میشدند که مراقب باشم که آن تجربه به من آسیب نزند. مستقل بودم اما خانوادهام حواسشان به من بود و از این بابت احساس امنیت میکردم و بشدت به پدر و مادرم احترام میگذاشتم؛ چیزی که اکنون در جامعه ما کم شده و به نظرم مقصر اصلی اینترنت و دنیای مجازی است، چون بین فرزندان و والدین فاصله ایجاد کرده و این فاصله اصلا خوب نیست.
از صحبتهایتان چنین برمیآید که با دنیای مجازی میانهای ندارید؟
واقعا از دنیای مجازی متنفرم! هر چند نمیتوان از آن دوری کرد چون برای انجام برخی از کارهای روزانه به آن نیازمندیم اما تلاش میکنم اصالت خودم را حفظ کنم و زیاد آلوده دنیای مجازی نشوم. به نظرم این دنیا روابط ما را بشدت تحتتاثیر قرار داده و پیوندهای عاطفی ما را ضعیف کرده است.به همین دلیل ترجیح میدهم به جای نزدیک شدن به دنیای مجازی به دنیای واقعی آدمها نزدیک شوم و مثلا به جای پیام دادن به دوست، آشنا و خانواده به آنها تلفن بزنم تا حداقل صدای آنها را بشنوم.
طاهره آشیانی – جامجم