احتمالاً این متن طنزآمیز را در فضای مجازی و کانالهای تلگرامی طنز و سرگرمی خواندهاید. در یک کارتون دوران کودکی نسل ما شخصیتی بود به نام پدر پسر شجاع که اسم مستقل نداشت و او را از روی پسرش شناسایی میکردند. در جامعه کم نیستند کسانی که برعکس این ماجرا اسم و شخصیت مستقل ندارند و فقط پسر فلانی و بهمانی هستند؛ این ماشین آخرین سیستم متعلق به پسر فلانی است، این فروشگاههای زنجیرهای را پسر بهمانی اداره میکند و… اما در فوتبال ایران تا دلتان بخواهد پدر پسر شجاع داریم. پدرانی که اسم و رسم خودشان برای رسانهها و مخاطبانشان اهمیت ندارد و فقط پدر ستارههای فوتبال هستند؛ پدر رامین رضاییان، پدر مهدی طارمی، پدر علی حقیقی… مردم کاری ندارند اسم این پدرها چیست و فقط میخواهند از طریق آنها به اطلاعاتی در مورد پسرانشان که ستارههای فوتبال هستند، برسند.
البته نمونههایی هم هستند مثل بابای سردار آزمون (خلیل آزمون) که خودش ستاره والیبال ایران بوده یا بابای سعید عزتاللهی (نادر عزتاللهی) که اگر بدشانس نبود و در دوره بهتری به دنیا میآمد، از پسرش هم معروفتر میشد یا پدر نیما نکیسا که قهرمان بوکس بود یا پدر امیر عابدزاده که هنوز هم عقاب آسیاست اما حتی در مورد این شخصیتها هم همان موضوع پدر پسر شجاع صدق میکند و برای فوتبالدوستان، بیشتر خبری که آنها از وضعیت پسرشان میدهند، اهمیت دارد.
این پدرها همیشه در فوتبال ایران منبع خبری خوبی برای رسانهها بودند. همکاران رسانهای ما با پدر فرشاد فلاحتزاده (زندهیاد خسرو فلاحتزاده) که عاشق فوتبال بود، تماس میگرفتند تا اخبار استقلال را از زیر زبان او بکشند، با پدر نیما نکیسا (بهمن نکیسا) ارتباط میگرفتند تا از وضعیت پسرش باخبر شوند، با پدر وحید طالبلو (حسین طالبلو) در تماس بودند تا هم خبرهای مربوط به پسرش را منعکس کنند و هم اخبار تیم ملی یا استقلال را و این روزها هم بابای رامین، بابای سردار، بابای سعید عزتاللهی و اخیراً پدر مهدی طارمی داخل بورس هستند. تا اینجای کار، مشکلی وجود ندارد اما ماجرا وقتی حاد میشود که پسرها کنار میروند و پدرها به جایشان حرف میزنند. مثل گذشتههای دور که پدر یک فوتبالیست به جای او مصاحبه میکرد و میگفت از قول پسر من بنویسید فلانی که رقیب نیست و اگر یکبار دیگر حرف بزند، بدجوری جوابش را میدهم.
فعلاً با پدرهایی که دست بچهشان را میگیرند و آنها را به این تیم و آن تیم میبرند و معرفی میکنند و اعتبار فوتبالیشان را به پای پسر خود میریزند، کاری نداریم. پسرهایی هم که با تیم پدر خود قرارداد میبندند یا در تیم پدر کاشتهزن، پنالتیزن و حتی کاپیتان میشوند، فعلاً مد نظر ما نیستند. فعلاً بحث بر سر پدرهایی است که به جای پسر حرف میزنند. اگرچه این کار طی چند ماه اخیر و پس از آن که یک ملیپوش با سردبیران چند رسانه معتبر تماس گرفت و خواهش کرد؛ «دیگر به پدرم زنگ نزنید و اگر با من کاری داشتید، سراغ خودم بیایید»، به شدت کمتر شده اما هنوز هم دخالتهای پدرانه و دردسرهای پسرانه ادامه دارد.
جدیدترین نمونهاش پدر مهدی طارمی است که طی یک هفته اخیر، دو بار حرف زد و هر دو بار برای پسرش داستان درست شد! پدر طارمی بار اول برای کمک به پسرش گفت مهدی یک مشکلی دارد که حتماً باید از ایران برود و همین حرف برای طارمی دردسرساز شد و بار دوم در حالی که نزدیکان طارمی مدعی بودند او به اوکراین میرود تا به اردوی پرسپولیس ملحق شود، ادعا کرد پسرم به اوکراین میرود که رضایتنامهاش را بگیرد و بار دیگر طارمی را وسط یک معمای عجیب قرار داد.
در این که پدران ستارههای فوتبال مثل هر پدری دلسوز پسرانشان هستند، شک و تردیدی نیست اما گاهی اوقات از روی دلسوزی، گره کلاف سردرگم کورتر میشود. با نظر ما مخالف هستید؟ لطفاً یکبار دیگر آنچه بر سر برخی پسرها آمد را مرور کنید. اصلاً بهتر است ببینیم پدران ستارهها چه میگویند… دوست داریم حرف آنها سند باشد.