روز یکشنبه(۲۹ مرداد ماه) پس از چند روز گفتگو، ارائه نظر از سوی مخالفان و موافقان وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم، کابینه دوم حسن روحانی با رای اعتماد نمایندگان مجلس وزرای خود را شناخت. رای اعتمادی که میتوان آن را یکی از بیسابقهترین همراهیهای دولت و مجلس دانست چراکه از بین ۱۷ وزیر پیشنهادی دولت،۱۶ تن از این افراد موفق به دریافت رای اعتماد از سوی نمایندگان مردم شدند و تنها حبیبالله بیطرف وزیر پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت نیرو موفق به کسب رای اعتماد نشد. وزیر متولد یزد که سابقه ۲ دوره وزارت در دولت اصلاحات را در کارنامه خود دارد و براساس صبغه عملکرد میتوان وی را تنها اصللاحطلب کامل کابینه دوزادهم دانست. شخصی که به عقیده بسیاری معیار و میزان سنجش وزن فراکسیونهای سیاسی مجلس بود و به گفته برخی شکست وی را میتوان پایان گفتمان فراکسیون اصلاحات و امید در داخل مجلس دانست. نظری که در خصوص آن میتوان نکات و مواردی را بیان و تشریح کرد.
نخست آنکه نظارهای به روند بررسی برنامهها و عملکرد وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم در مجلس دهم و نظرات و انتقادات مطرح شده در خانه ملت بیانگر این مهم است که مهمترین عامل در عدم اخذ رای اعتماد وزیر پیشنهادی نیرو را در ناتوانی وی در دفاع از عملکرد و برنامهاش دانست؛ چراکه در کنار حبیبالله بیطرف بودند افردای مانند محمدجواد آذری جهرمی و یا علی ربیعی که علیرغم مخالفان متعدد موفق شدند تا با دفاع کامل و بیان ناطق خویش نظر مخالفان را جذب و به موافق تبدیل کنند و این در حالی بود که وزیر نیروی دولت اصلاحات با وجود دارا بودن عملکرد موفق در دو دوره وزارت، عملا نتوانست جمعی از نمایندگان مجلس را با خود همراه کند. ثبت نام ۱۴۲ تن از نمایندگان برای سخنرانی در موافقت وزیر پیشنهادی نیرو و ریزش همین تعداد رای برای کسب اعتماد نشان میدهد که از یکسو حبیب الله بیطرف با اعلام نظرات و دیدگاههای خود توان جذب و نگهداری حامیان خود را ندارد و از سوی دیگر جریان اصلاحات داخل مجلس به خصوص لیدر آن یعنی محمدرضا عارف نیز نتوانسته همراهی تنها چند تن از نمایندگان مجلس را داشته باشد.
نکته دوم آنکه در طول دورههای مختلف مجلس رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولتها، به وزنکشی میان فراکسیونهای سیاسی مختلف درون مجلس تبدیل شده است. به طوری در این میان برخی با لابیگری و یا به عبارتی بهتر چانهزنی سیاسی به دنبال تغییر نظر نمایندگان مجلس در اخذ رای اعتماد یا عدم اعتماد به وزرای پیشنهادی هستند حال در این میان برخی توانمندتر عمل کرده و میتوانند تا براساس اهداف فراکسیونی خویش پیش روند. در این دوره از رای اعتماد به وزرای پیشنهادی نیز حبیب الله بیطرف مهرهای بود که میتوان عدم رای اعتماد وی را به عنوان پایین بودن توان چانه زنی فراکسیون امید و شخص رییس آن یعنی محمدرضا عارف دانست. محمدرضا عارفی که با رای نخست مردم تهران و به پشتوانه حمایت رییس دولت اصلاحات به مجلس راه یافت و متاسفانه براساس آنچه در طول دوره عملکردی وی به ثبت رسیده است از توان لیدری جریان اصلاحات در دورن مجلس دهم بازماند. وی که در در رقابت با علی لاریجانی میدان رقابت ریاست مجلس را به وی واگذار کرده بود در تصاحب کرسی های ریاست کمیسیونها مجلس در دوره دهم نیز ناکام ماند تا نشان دهد چندان مرد میدان رقابتهای حساس نیست و توان رهبری جریان اصلاحات را ندارد. روندی که عدم رای اعتماد به حبیب الله بیطرف نیز مهر تاییدی برآن بود. شکستی دوباره برای جریان اصلاحات در دورن مجلس که حاصل آن را میتوان عدم توانمندی محمدرضا عارف در لابیگری و چانهزنی در راهروهای خانه ملت دانست. دستاوردی منفی که وی همچنان از قبول مسئولیت آن شانه خالی میکند و علت آن را چانهزنی افرادی چون کاظم جلالی و بهروز نعمتی در مجلس میداند. با این حال اما نمیتوان تمام این ماجرا را بر دوش «ژنهای خوب» مجلسی انداخت چراکه اگر چنین بود میتوانست نتیجه آرای وزرای پیشنهادی کمی متفاوتتر رقم بخورد. از دیگر سو مردمی هستند هستند که پس از رای خود به عارف امروز انتظار عملکرد از وی دارند و از شانه خالی کردن و نپذیرفتن مسئول اشتباهات و نشان دهنده مسیرهای اشتباه خسته شده اند. نپذیرفتن شکست در عملکرد از سوی محمدرضا عارف و بیان اینکه تنها چند نفر نتیجه رای اعتماد به وزرا را به سمت خود سوق دادهاند در صورت پذیرش از یک سو بیانگر توانمندی این افراد است و از سوی دیگر ناتوانی و ضعف جریان اصلاحات در مجلس به خصوص لیدر این جریان یعنی محمدرضا عارف را می رساند و در کنار این موارد نشان میدهد که داعیهدار رهبری جریان اصلاحات هنوز دستهبندیها و جریانهای درون مجلس را به خوبی نمیشناسد و از انچه در خانه ملت میگذرد آگاهی کاملی ندارد.
نکته سوم آنکه رسم و ارائه نادرست خطوط طیفبندی و جریانهای مجلس و اطلاع نداشتن از آنچه در مجلس میگذرد به خوبی بیانگر آن است که محمدرضا عارف عملا حتی لیاقت و توانایی اداره حتی فراکسیون امید در مجلس را ندارد چه رسد به آنکه بخواهد در آینده پرچمدار جریان اصلاحات یا نماینده این جریان در برنامه انتخابات آتی باشد و به نظر میرسد «ژنهای خوب» آنچنان که باید درست عمل نمیکنند و آنچه بر جریان فراکسیون امید در مجلس میگذرد تا کنون به نادرست مسیر خویش را پیموده است و صد افسوس برای مردمانی بزرگ که به چنین افرادی ناامیدانه امید بستهاند.
نکته چهارم و پایانی اینکه آنچه که از رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم برمیآید این است که قدرت لابی و چانهزنی در مجلس و همراهی نمایندگان مهمتر از نام و عنوان و نشان و «ژن» است. از همینرو بسنده کردن به تعداد خیالی و همراهان پشتپا زن نمیتواند برآیند مثبتی در جریانبندیهای سیاسی مجلس و حتی کشور داشته باشد چراکه بودند وزرایی که با وجود مخالفتهای زیاد نمایندگان توانستند تا با لابیهای متعدد رای لازم برای اخذ اعتماد را کسب کنند و حتی وزیری که جایگاه خوب و مثبتی در دولت قبل هم نداشت باز توانست تا رای لازم را اخذ کند. اینچنین است که نقش کمرنگ محمدرضا عارف و حضور پررنگ جریان رقیب در مجلس مشخص میشود.
حال با این اوصاف انتظار میرود و به نظر میرسد جریان اصلاحات مسیر نادرستی که در سال ۹۴ در پیش گرفته را باید اصلاح کند و به عبارت بهتر جریان اصلاحات باید از درون اصلاح شود. بیتردید مشکل جریان اصلاحات با رفتن در مسیرهای اشتباه حل ناشدنی است و نیاز به تنفس و تغییری دیگر در این بین برای ماندن در صحنه احساس میشود.
منبع: جمهوریت