این که بزرگان، اهل علم و به ویژه مقام معظم رهبری، این همه به سخنرانان، روضهخوانها و مداحها توصیه میکنند که خلاف واقع نگویید، از روی مقتل روضه بخوانید و …، برای همین است که از یک سو تاریخ تحریف نشود و از سوی دیگر حربهای به دست دشمنان نیافتد که به بهانهی رد یک گزارهی غلط، القا کنند که پس کل آن چه بیان میشود واقعیت ندارد.
تشنگی امام و طلب آب برای خود:
“افراط و تفریط” در هر امری، خودش انحراف و آغاز افزایش اختلاف زاویه و انحرافات بیشتر میگردد.
برخی به بهانهی این که امام، وجود مقدسی است، میخواهند القا کنند که هرگز امری مانند تشنگی و گرسنگی یا خستگی، به امام راه ندارد، چه رسد به این که او را آزار دهد و یا او را از پای درآورد!
خب، این یک افراط بیمعنا، بیمنطق و افراطی است. پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز «بَشَرٌ مِثلُکُم» بودند، چه رسد به امامان علیهم السلام. پس به لحاظ بدنی، جسمی، فیزیکی، نیازهای بدن مادی و …، هم گرسنه و تشنه میشدند – هم از شدت گرسنگی و تشنگی، ضعیف میشدند – هم بیمار میشدند – هم شمشیر فرق سر یا گلویشان را میشکافت و هم زهر، جگرشان را متلاشی میکرد.
و تفریط ماجرا این است که برخی میگویند: ایشان از شدت عطش، برای خودش و فرزند شیرخوارهاش، التماس آب میکرد و دشمن محل نمیداد. این هم تسخیف مقام امامت و امام است. ما افراد عادی بسیاری را میبینیم که در مقابل دشمن ثابت قدم، استوار و محکم هستند و هرگز به التماس نمیافتند. پس چطور تصور میکنند که امام به التماس افتاد؟!
اگر قرار بود که امام با تحمیل فشارها و مصیبتها کم یا زیاد، به التماس دشمن بیافتد که اصلاً امام نمیشد و اصلاً این نهضت را آغاز نمینمود.
عطش:
یکی از مصیبتهای کربلا و عاشورا، همین قضیهی «عطش» است. اگر بستن راه دسترسی به آب، بر امام یا خاندان او تأثیر نداشت که دشمن دست به این اقدام نمیزد.
دشمن حیوان صفت بود، اما حیوان هم در حمله، تاکتیک دارد. دشمن وقتی دید که جنگ گروهی فایده ندارد، از آن بازداشت – وقتی دید جنگ تن به تن نیز فایده ندارد، از آن نیز بازداشت و دستور به پرتاب سنگ و نیزه از دور داد؛ پس اگر بستن راه دسترسی به آب فایده نداشت که آن کار را نمیکرد.
پس امام حسین و خاندان و یارانش علیهم السلام، در روز عاشورا، نه تنها تشنه، بلکه عطشان بودند و این مظلومیت مضاعف، خود حاکی از ظلم مضاعف ظالمین است.
اظهار تشنگی:
حال امام اظهار تشنگی نکند و بگوید که من امام هستم و نباید بگویم که تشنهام؟! حال امام نفرماید که اگر میخواهید بکشید، آبی دهید و بعد بکشید، زیرا من عطشان هستم؟! و اگر بگوید، این التماس است، یا اعلام وضعیت به جهانیان و اتمام حجت به دشمنان است؟!
اگر ایشان و خاندان و یاران، مکرر اظهار تشنگی و عطش نمیکردند، ما و شما بعد از چهارده قرن، از کجا میفهمیدیم که وضعیت ایشان چگونه بود و دشمنانشان تا چه حد قصی القلب بودند؟ آیا اگر اظهار نمینمودند، امروز نمیگفتند: «بالاخره اگر چه دشمن قصد جان شما را کرده بود، ولی بالاخره آدم بوده است، لذا شما به دشمنان میگفتید که تشنه هستید، تا به شما آب برساند و بعداً بکشند؟!»
پس حضرت امام حسین علیه السلام، مکرر اظهار تشنگی خود و دیگران را کردند، مکرر در جستجوی راه دسترسی به آب بودند، اساساً حضرت عباس علیه السلام را برای تهیهی همین آب و رفع تشنگی به شط فرستادند – اما معنای آن، التماس آب از دشمن نیست. بلکه هم عکس العمل طبیعی هر انسانی است – هم اعلام وضعیت است – هم اتمام حجت است و هم کنار زدن پرده، از چهرهی کریه دشمن است، آن هم دشمنانی که خود را مسلمان و یزید را امیرالمؤمنین و خلیفه المسلمین میخواندند. افشایی برای طول تاریخ که دیگر هیچ ابهامی در آن نباشد.
ماجرای حضرت علی اصغر علیه السلام و طلب آب برای ایشان:
اگر چه هیچ منعی نداشت که امام حسین علیه السلام، برای طفل شیرخواره طلب آّب نماید، چرا که اولاً پدر است – ثانیاً تکلیف سیراب کردن طفل بر عهدهی اوست – ثالثاً طفل که نمیتواند تصمیم بگیرد از تشنگی هلاک شود و یا به هر قیمتی که شده آبی بنوشد و این تصمیم با پدر است – ثالثاً عواطف انسانی این اجازه را میدهد، رابعاً اتمام حجت دیگری میشود و …، اما در عین حال در هیچ مقتل و سند محکمی نیامده که ایشان حضرت علی اصغر را بالای دست بلند کردند، به دشمن نزدیک شدند و برای او التماس یا حتی طلب آب نمودند. تردیدی نیست که اگر ایشان این قدر به دشمن نزدیک میشدند، دشمن ابتدا کار خود ایشان را تمام میکرد، چنان که زیاد دور هم نبودند، لذا دشمن قلب ایشان را هدف گرفت که چون نوزاد را در آغوش داشتند، حلق نوزاد پاره شد.
اقوال مستند:
*- ابن طاووس در گزارش خود آورده است: «امام حسین علیه السلام، وقتی که برای وداع و خداحافظی با زنان و کودکان به خیمهها آمد، به حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود [ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه – طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم. او را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله، وی را با تیری بکشت… .
ابن طاووس در ادامه (با اشاره به پاشیدن خون علی اصغر به آسمان)، خبری از امام باقر(ع) دارد که فرمود: از آن خونی که امام به آسمان پاشید هیچ قطرهای به زمین باز نگشت.
(اللهوف فی قتلی الطفوف , ص ۶۸ – مقرم , مقتل الحسین (ع), ص ۲۷۲)
*- ابومخنف چگونگی شهادت طفل شیرخواره را چنین بیان نموده است: هنگامی که امام حسین (ع) بر روی زمین نشست، کودک شیرخوارهاش را آوردند و امام آن را روی دامن خویش نشانده بود. ابومخنف میافزاید: [زعموا انه عبدالله بن الحسین] یعنی گمان کردند او عبدالله بن حسین است. در ادامه روایتی از عقبه بن بشیر اسدی به نقل از امام باقر(ع ) آورده که امام به عقبه فرمود: شما بنی اسد خونی از ما ریختید که حق ما بر شماست. پرسیدم آن چیست و چه گناهی است؟ امام فرمود: (فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی ) آمد و گلویش را درید. امام حسین (ع ) دست خود را از خون گلوی طفل پر کرد و به آسمان پاشید سپس …). (نصوص من تاریخ ابی مخنف , ج ۱, ص ۴۸۷)
پس، در مقاتل معتبر چنین آمده که این طفل رضیع (شیرخوار) در آغوش امام بود که تیری به سوی امام پرتاب شد که گلوی او را نیز شکافت.
منبع: پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات ایکس – شبهه