اسکات ریتر، بازرس اسبق تیم تسلیحاتی سازمان ملل در عراق، با انتشار یادداشتی در پایگاه آمریکایی “امریکن کانسروتیو” (American Conservative) به انتقاد از سیاست های دولت آمریکا در رابطه با گسترش زرادخانه تسلیحات هسته ای این کشور پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
«آمریکایی هایی که دهه ۵۰ میلادی را به یاد دارند، به خوبی برنامه “لاک پشتی به نام برت” و شعری که در این برنامه خوانده می شد؛ “سرت را بدزد و پنهان شو” را به خاطر دارند (برنامه هایی آموزشی که در دوره جنگ سرد در آمریکا برای آمادگی مردم در صورت حمله هسته ای پخش می شده است).
برنامه آموزشی پخش شده در آمریکا برای آمادگی مردم در صورت حمله هسته ای
آرماگدون (آخر الزمان) هسته ای یک حقیقت فراگیر در زمان جنگ سرد بود و آمریکا نیز یک زرادخانه و دکترین برای تبدیل آن به حقیقت داشت! در زمان کودکی من، این موضوع به عنوان یک حقیقت با چشم قابل مشاهده بود؛ بمب افکن های F-100 بمب های هسته ای را حمل می کردند. جنگنده های رهگیر مسلح شده به موشک های هسته ای هوا به هوا به صورت مداوم بر فراز آسمان میشیگان گشت می زدند و بمب افکن های B-52 مجهز به بمب های هسته ای بر اساس برنامه «عملیات کنبد کروم» (Operation Chrome Dome) دائما به سوی اتحاد جماهیر شوروی پرواز کرده و به پایگاه های خود باز می گشتند به صورتی که دستکم یک هواپیمای حامل بمب اتمی دائما در هوا نگه داشته می شد.
جنگ هسته ای برای ژنرال ها و سیاستمداران آمریکایی تنها یک مفهوم نبوده بلکه با نگاه یک واقعیت به آن می نگریستند؛ آمریکا خود را برای یک جنگ هسته ای با شوروی آماده می کرد و در این رابطه از واژه هایی مانند “قدرت مقابله”، “حمله پیش دستانه” و “تخریب متقابل قطعی” که از آن تحت عنوان “MAD” یاد می شود، استفاده می کردند. اما پس از آنکه احتمال جدی جنگ کاهش یافت، این رهبران به کنترل زرادخانه هسته ای خود که باید به آن زرادخانه آخرالزمانی گفت، روی آوردند.
یکی از اولین توافق هایی که میان آمریکا و شوروی سابق امضا شد، پیمان موشک های ضد بالستیک یا ABM بود؛ پیمان منع تولید موشکهای ضد موشک سنگ بنای توازن استراتژیک میان دو ابرقدرت شرق و غرب تلقی میشد. زیرا این پیمان طرفین را از دستیابی به توانایی ایمنسازی در مقابل حمله متقابل اتمی باز میداشت.
پس از آن با وجود آنکه آمریکا و رقبایش اعلام کردند که به دنبال کاهش قدرت هسته ای خود از طریق مذاکرات خواهند بود، به صورت مداوم به مدرن سازی و ارتقای زرادخانه های خود پرداخته اند تا توان پاسخ گویی به حملات، احتمال بقای خود و میزان دقت و مهلک بودن تسلیحات شان را افزایش دهند؛ آن هم تسلیحاتی که تمامی آن ها اعلام می کنند به هیچ وجه دنبال استفاده از آن ها نیستند!
محاسبات مربوط به جنگ هسته ای همیشه از نظر ریاضی با مشکلاتی مواجه بوده است؛ اولین برنامه ریزان آن در غرب اعلام کرده اند که با ۴۰۰ بمب هسته ای می توانند تمام دنیای کمونیستی را نابود کنند. احتمالا در آن زمان مقامات شوروی نیز چنین تعدادی از بمب هسته ای را برای نابود کردن غرب محاسبه کرده اند. اما در دهه ۷۰ میلادی هر کدام از طرفین زرادخانه ای با ده ها هزار بمب هسته ای ساخته اند که برای نابود کردن تمام کره زمین -آن هم صدها بار- کافی است!
به هر حال در نهایت جنگ هسته ای میان آمریکا و شوروی در تاریخ رقم نخورد و دو کشور به سوی توافقاتی برای کاهش تسلیحات هسته ای قدم برداشتند. اما در سال ۱۹۹۱ با فروپاشی شوروی که یک پیروزی بزرگ برای دموکراسی و دنیای آزاد خوانده شده است، در واقع یک فاجعه برای کنترل تسلیحاتی رخ داد؛ چرا که تا قبل از آن آمریکا ممکن بود برای آنکه شوروی زرادخانه هسته ای خود را از بین ببرد حاضر به اقدام متقابل شود اما اکنون دیگر علتی برای این کار وجود نداشت.
در دهه ۸۰ پس از سال ها رقابت هسته ای، آمریکایی ها به این جمع بندی نزدیک شده بودند که “بازدارندگی هسته ای” تنها یک رویای باطل است؛ چرا که گسترش تسلیحات هسته ای موجب ایجاد یک رقابت هسته ای توقف ناپذیر شده بود و پس از ده ها سال زندگی در سایه تهدید حمله هسته ای و نابودی کامل زندگی بر روی کره زمین، خلع سلاح یک گزینه منطقی به نظر می رسید.
اما اکنون اینگونه نیست و درس های گذشته به کلی فراموش شده است. ژنرال های ما جنگ های جهانی را که به کشته شدن صدها میلیون نفر انجامیده است فراموش کرده اند و دیگر تنها حرف از حملات دقیق پهپادی و موشک های نقطه زن در میان است. جنازه سربازهای آمریکایی به صورت تک نفره یا در گروه هایی کوچک به کشور باز می گردد و این تنها ما را به یاد هزینه های درگیری می اندازد و بیشتر تاثیر مستقیم بر خانواده و دوستان آن ها داشته و تمامی افراد کشور را در قصه فرو نمی برد؛ دیگر هزینه های جنگ هسته ای به فراموشی سپرده شده است.
دولت ترامپ به تازگی اعلام کرده است که برنامه زمان اوباما برای مدرن سازی زرادخانه تسلیحات هسته ای آمریکا را ادامه خواهد داد؛ موشک های هسته ای زمینی افزایش خواهند یافت؛ زیردریایی های حامل موشک های هسته ای و تسلیحات هسته ای هوایی نیز ارتقاء خواهند یافت؛ اقدامی که بیش از یک تریلیون دلار برای مردم آمریکا هزینه خواهد داشت.
هدف دولت آمریکا از این مدرن سازی هسته ای، حفظ بازدارندگی هسته ای آمریکا برای سال های پیش رو است. اما واقعیت آن است که با این ارتقای هسته ای، آمریکا اشتباهات گذشته خود را تکرار می کند و تسلیحاتی را می سازد که دقت و سرعت آن ها موجب مسابقه جدید تسلیحاتی با روسیه و چین خواهد شد و آن ها نیز به دنبال ساخت تسلیحاتی خواهند بود که بازدارنگی لازم در مقابل زرادخانه آمریکا را داشته باشد.
گویا “تخریب متقابل قطعی” یا همان “MAD” که سال ها پیش به زباله دان تاریخ انداخته شده بود، دوباره جان تازه ای پیدا کرده است؛ اما اینبار اساسی برای کنترل تسلیحاتی و محدود ساختن این دیوانگی وجود ندارد؛ آمریکا اکنون در پشت وعده دروغین سپر دفاع موشکی مخفی شده است که بازدارندگی آن در مقابل موشک های کره شمالی نیز زیر سؤال است چه برسد به موشک های روسیه و چین!؛ شاید ادامه این سیاست ها به معنای آن باشد که آرماگدون بار دیگر در راه است.
اکنون مردم آمریکا سال ها از تهدید جنگ هسته ای دور بوده اند و زندگی همراه با هراس وقوع حمله هسته ای در هر لحظه را فراموش کرده اند و دیگر برنامه “لاکپشتی به نام برت” و شعرهای او مثل “سرت را بدزد و مخفی شو” برای آن ها بی معنا به نظر می رسد؛ امروز آمریکایی ها نمی توانند و شاید تمایلی ندارند که رهبران منتخب خود را بخاطر بازی هسته ای دیوانه واری که به راه انداخته اند، مسئول بشناسند.»